چکیده
مارتین اسکورسیزی چهره شاخص تاریخ سینماست؛ او کارگردانی با بیش از ۵۰ سال سابقه فعالیت و سازنده فیلمهای پرشماری است که بسیاری از آنها جزو بهترینهای تاریخ سینما میباشند. اسکورسیزی از نظر بسیاری از صاحبنظران به عنوان یکی از تأثیرگذارترین فیلمسازان تاریخ هنر شناخته میشود.
او در محله ایتالیاییهای نیویورک متولد و بزرگ شد و نخستین فیلم خود را در اواخر دهه ١۹۶٠ ساخت. فیلمهای کلاسیک او تصور از آنچه در فیلم ممکن است را دگرگون کرد؛ کلاسیکهایی نظیر خیابانهای پایین شهر (۱٩٧٣)، راننده تاکسی (۱۹۷۶)، گاو خشمگین (۱٩٨٠) و رفقای خوب (۱٩٩٠) ترکیب منحصربهفرد هنر، محبوبیت و بزرگمنشی او همچنان الهامبخش بسیاری از فیلمسازان و مخاطبین سینما در سراسر جهان است.
تعداد کلمات 1283 زمان تخمین مطالعه 8 دقیقه
مارتین اسکورسیزی چهره شاخص تاریخ سینماست؛ او کارگردانی با بیش از ۵۰ سال سابقه فعالیت و سازنده فیلمهای پرشماری است که بسیاری از آنها جزو بهترینهای تاریخ سینما میباشند. اسکورسیزی از نظر بسیاری از صاحبنظران به عنوان یکی از تأثیرگذارترین فیلمسازان تاریخ هنر شناخته میشود.
او در محله ایتالیاییهای نیویورک متولد و بزرگ شد و نخستین فیلم خود را در اواخر دهه ١۹۶٠ ساخت. فیلمهای کلاسیک او تصور از آنچه در فیلم ممکن است را دگرگون کرد؛ کلاسیکهایی نظیر خیابانهای پایین شهر (۱٩٧٣)، راننده تاکسی (۱۹۷۶)، گاو خشمگین (۱٩٨٠) و رفقای خوب (۱٩٩٠) ترکیب منحصربهفرد هنر، محبوبیت و بزرگمنشی او همچنان الهامبخش بسیاری از فیلمسازان و مخاطبین سینما در سراسر جهان است.
تعداد کلمات 1283 زمان تخمین مطالعه 8 دقیقه
نویسنده: عارفه گودرزوند(دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی ادیان)
اسکورسیزی سلطان رنج های عاطفی
اسکورسیزی را به این می شناسند که حوادث زندگی را در سطحی واقع گرایانه، با سمبولیسمی تاثیر گذار ترکیب کند. اسکورسیزی از آنجا که دغدغه های فکری اش در سطح عمیقی قرار دارد، آثارش در مخاطبان تاثیر بیشتری داشته است.
درد باعث شده است که بعضی از بهترین فیلم هایی که تا به حال در مورد ناامیدی و تنهایی ساخته شده اند را کاگردانی کند. درد اسکورسیزی باعث الهام گرفتن او برای ساختن فیلم های بزرگی بوده است. به جرات می توان گفت بیشتر صحنه های فیلم های اسکورسیزی با خاطره ای دردناک در زندگی او ارتباط دارد.
اسکورسیزی گفت: حس طرد شدگی در فیلم وحشتناک است. صحنه هایی در فیلم وجود دارد که نگاه کردنشان برایم سخت است. صحنه ای هست که به دنیرو گفته می شود از تو متنفرم. او سری تکان می دهد و می گوید «متوجهم شما دیگر نمی خواهید من را ببینید.» من فیلم را طی دوره دردناکی از زندگیم ساختم. احساس بدبختی می کردم. من هنوز هم بسیار تنهایم.» راجرت ایبرت بزرگترین منتقد آمریکایی که منقد اثار اسکورسیزی هم بوده می گوید: درباره فیلم سلطان کمدی از اسکورسیزی پرسیدم فیلم از احساس تنهایی و پس زدگی خود شما سرچشمه می گیرد؟ «بله به همین سادگی».
آخرین وسوسه مسیح
آخرین وسوسه مسیح فیلم محصول سال ۱۹۸۸ به کارگردانی مارتین اسکورسیزی است که فیلمنامه آن را پل شرایدر برپایه رمان آخرین وسوسه مسیح نوشتهٔ نیکوس کازانزاکیس نویسندهٔ یونانی نوشتهاست. موسیقی متن این فیلم را، پیتر گابریل، آهنگساز و خواننده مشهور انگلیسی ساخته و اجرا کردهاست.
در آموزه های مسیحی آمده است که عیسی هم انسان است هم خدا. این که او چگونه می توانست در آن واحد هردوی این ها باشد معمای مرکزی مسیحیت و موضوع فیلم آخرین وسوسه مسیح است. برای این که به طور کامل انسان باشد، باید به تمام ضعف های انسانی دچار می بود و مورد هجوم تمام وسوسه ها قرار می گرفت. زیرا او به عنوان انسان از دردسرسازترین موهبت اعطایی خداوند یعنی اختیار نیز برخوردار بود. این فیلم درباره چگونگی تجربه این وسوسه ها توسط او و فائق آمدنش بر آن ها می باشد. این به خودی خود موجب می شود آخرین وسوسه مسیح جلوه فیلمی جدی و مذهبی را به خود بگیرد.
جنجال حیرت انگیزی که حول فیلم شکل گرفته در اصل حاصل کار بنیادگراهایی است که در مورد مسیح عقاید خود را دارند و اگر احساس کنند فیلمی الوهیت او را زیر سوال قرارا داده است، به انها برمیخورد. این اثر و این کنکاش اندیشمندانه بر موضوع، حاصل همکاری دو فیلم ساز آمریکایی (پل شرایدر که در فیلم های خودش نیز مردانی که در تناقض میان عقاید و خواسته های خود قرار گرفته اند را کارگردانی کرده است مانند فیلم مستهجن و اسکورسیزی) است که شخصا بیشتر از بقیه به فیلم هایی جدی در مورد گناه، عذاب وجدان و رستگاری گرایش داشته اند.
بیش از نیمی از آثار اسکورسیزی، کارگردان فیلم، در مورد کشمکش های درونی شخصیت هایش در عرصه خیر و شر است. شرایدر و اسکورسیزی در این فیلم به تحسین عیسی، او و پیام هایش را جدی گرفته اند. در این فیلم عیسی از جنس گوشت و خون است. مبارزه می کند، از خود و از خداوند می پرسد راه درست کدام است و بالاخره پس از تحمل عذاب بسیار، حق این را پیدا می کند که برروی صلیب بگوید: «رسالت انجام شد.» بخش های پایانی فیلم جاروجنجالی شگفت اور به راه انداخت. در این بخش مسیح که بر روی صلیب رنجی شدید را تحمل می کند دچار اوهام می شود و زندگی خود را در صورتی که می توانست آن را به عنوان مردی عادی مشاهده کند. در این خیال او با مریم مجدلیه ازدواج می کند. بچه دار می شود و پا به سن می گذارد. با این وجود در فیلم مشخص است که این اوهام تلقینات شیطان هستند تا او را که در ضعیف ترین حالت خود قرار دارد مورد وسوسه قرار دهد.
در طول همین اوهام، در یکی از جذاب ترین صحنه های فیلم، عیسای سالخورده از طرف حواریون پا به سن گذاشته اش سرزنش می شودکه چرا ماموریتش را به حال خود رها کرده است. به وسیله همین گفتگوی خیالی، عیسی قدرت غلبه بر وسوسه و هوشیاری پذیرش عذاب، مرگ و رستاخیز خود را پیدا می کند. کارگردان اعتراض مخاطبان و منتقدان خود را مبنی براینکه چرا عشق ورزی عیسی را با مریم مجدلیه نشان داده است اینگونه پاسخ می دهد وسوسه هایی که در فیلم به تصویر کشیده شده است همان وسوسه هایی است که در کتاب مقدس هم آمده است. ما درباره چهل شبانه روزی که شیطان در بیابان عیسی را با تصویر لذت هایی وسوسه می کرد خوانده ایم.
در فیلم که به روشنی به عنوان یک داستان و نه به عنوان شرح حالی حقیقی از وقایع کتاب مقدس ارائه می شود، شیطان بار دیگر در لحظات ضعف مسیح اقدام به فریفتن او می کند. من نمی فهمم کجایش اهانت آمیز است. این فیلم بدون اغراق شاید تنها فیلمی باشد که همواره مخاطب را به چالش میان طبیعت دوگانه خدا- انسان مسیح می کشاند. برخی این فیلم را موجب خشم الهی دانسته اند. اما خود کارگردان معتقد است که نشان دادن مراحل غلبه مسیح بر این وسوسه ها نه به جهت توهین به مقدسات بلکه از روی اعتقاد است. اما منتقدان در برابر این استدلال موافق نیستند که یک فیلم، مسیح را در معرض وسوسه های دنیوی تصویر کند، حتی اگر در نهایت بر این وسوسه ها غلبه کند.
در طول همین اوهام، در یکی از جذاب ترین صحنه های فیلم، عیسای سالخورده از طرف حواریون پا به سن گذاشته اش سرزنش می شودکه چرا ماموریتش را به حال خود رها کرده است. به وسیله همین گفتگوی خیالی، عیسی قدرت غلبه بر وسوسه و هوشیاری پذیرش عذاب، مرگ و رستاخیز خود را پیدا می کند. کارگردان اعتراض مخاطبان و منتقدان خود را مبنی براینکه چرا عشق ورزی عیسی را با مریم مجدلیه نشان داده است اینگونه پاسخ می دهد وسوسه هایی که در فیلم به تصویر کشیده شده است همان وسوسه هایی است که در کتاب مقدس هم آمده است. ما درباره چهل شبانه روزی که شیطان در بیابان عیسی را با تصویر لذت هایی وسوسه می کرد خوانده ایم.
در فیلم که به روشنی به عنوان یک داستان و نه به عنوان شرح حالی حقیقی از وقایع کتاب مقدس ارائه می شود، شیطان بار دیگر در لحظات ضعف مسیح اقدام به فریفتن او می کند. من نمی فهمم کجایش اهانت آمیز است. این فیلم بدون اغراق شاید تنها فیلمی باشد که همواره مخاطب را به چالش میان طبیعت دوگانه خدا- انسان مسیح می کشاند. برخی این فیلم را موجب خشم الهی دانسته اند. اما خود کارگردان معتقد است که نشان دادن مراحل غلبه مسیح بر این وسوسه ها نه به جهت توهین به مقدسات بلکه از روی اعتقاد است. اما منتقدان در برابر این استدلال موافق نیستند که یک فیلم، مسیح را در معرض وسوسه های دنیوی تصویر کند، حتی اگر در نهایت بر این وسوسه ها غلبه کند.
در اخرین وسوسه مسیح، عیسی به عنوان مردی که قابلیت فهم خواسته ها و احساسات انسانی را دارد و با انها دس و پنجه نرم می کند ظاهر می شود. راجر ایبرت منتقد می گوید فیلم هایی مانند آخرین وسوسه مسیح مردم را به فکر وامیدارند. پل شرایدر در نوشتن همراه همیشگی اسکورسیزی بوده است او در محیط کالونیستی سختی بار آمده بود. اسکورسیزی برای نشان دادن جذبه روحانی عیسی هیچ تلاشی نمی کند و آن را امری بدیهی می پندارد. این تصمیم ها موجب می شود کشمکش های درونی عیسی بیشتر از نقش های دنیوی او مورد توجه قرار بگیرد.
فرشته ای مهربان و کوچک عیسی را از صلیب پایین می آورد، زخم هایش را می بوسد و او را به دنیای انسان های معمولی می برد، عیسی ازدواج می کند، بچه دار و سالخورده می شود. در ناخودآگاه خود، حواریونش را به بستر مرگ خود می خواند و چیزی را که از پیش می داند برای آنها می گوید: آن فرشته شیطان است.
بعد از دیدن فیلم به این نتیجه می رسیم که هرچقدر فیلم در مورد مسیح است، درمورد خود اسکورسیزی نیز هست. او همواره درصدد ادای دین خود به کلیسای کاتولیک بوده است چرا که کلیسا در سال های جوانی اش نقش مهمی در عقاید او ایفا کرده است. چیزی که باعث می شود آخرین وسوسه مسیح یکی از بهترین فیلم های اسکورسیزی باشد، صداقت او در قبال عیسی نیست بلکه صداقت ان در مورد ندای درونی خود اسکورسیزی است. او مانند خیلی های دیگر، جنبه هایی از عیسی را پیدا کرده که می تواند با آن ارتباط برقرار کند. شاید یهودا در آخرین وسوسه مسیح همان شخصیتی باشد که انعکاسی از خود عیسی است، موجودی فانی که با عیسی همراه شده، در مورد او نگران می شود، نصیحتش می کند، تهدیدش می کند، به او اعتماد و اگر مجبور باشد خیانت می کند. مسیح خودِ فیلم است و یهودا کاگردان آن.
فرشته ای مهربان و کوچک عیسی را از صلیب پایین می آورد، زخم هایش را می بوسد و او را به دنیای انسان های معمولی می برد، عیسی ازدواج می کند، بچه دار و سالخورده می شود. در ناخودآگاه خود، حواریونش را به بستر مرگ خود می خواند و چیزی را که از پیش می داند برای آنها می گوید: آن فرشته شیطان است.
بعد از دیدن فیلم به این نتیجه می رسیم که هرچقدر فیلم در مورد مسیح است، درمورد خود اسکورسیزی نیز هست. او همواره درصدد ادای دین خود به کلیسای کاتولیک بوده است چرا که کلیسا در سال های جوانی اش نقش مهمی در عقاید او ایفا کرده است. چیزی که باعث می شود آخرین وسوسه مسیح یکی از بهترین فیلم های اسکورسیزی باشد، صداقت او در قبال عیسی نیست بلکه صداقت ان در مورد ندای درونی خود اسکورسیزی است. او مانند خیلی های دیگر، جنبه هایی از عیسی را پیدا کرده که می تواند با آن ارتباط برقرار کند. شاید یهودا در آخرین وسوسه مسیح همان شخصیتی باشد که انعکاسی از خود عیسی است، موجودی فانی که با عیسی همراه شده، در مورد او نگران می شود، نصیحتش می کند، تهدیدش می کند، به او اعتماد و اگر مجبور باشد خیانت می کند. مسیح خودِ فیلم است و یهودا کاگردان آن.