درآمدي بر تربيت نسل منتظر - قسمت دوم
نويسنده: عليمحمد رفيعي محمدي
اشاره:
مفهوم اصول در تعليم و تربيت چيست؟ برخی، اصول تربيت را عبارت از مباني عقلاني و مقياسهايي ميدانند که به وسيله آنها ميتوان فعاليت مطلوب تربيتي را به سامان رساند.
بعضي از صاحب نظران، مفاهيم، نظريهها و قواعد نسبتاً كلي را كه در بيشتر موارد صادق است و بايد راهنماي مربيان، معلمان، مديران، اولياي فرهنگ والدين و متعلمان در کليه اعمال تربيتي باشد. اصول تعليم و تربيت ميدانند و معتقدند که اصول تعليم و تربيت، مبتني بر تعاليم ديني، تحقيقات روانشناسي جامعهشناسي، فرهنگي نظريات مربيان بزرگ و علماي تعليم و تربيت است.
مهمترين اصول تربيت اسلامي که بيشترين تأثير را در دستيابي انسان به کمال نهايي و نيل به قله قرب خداي سبحان و سعادت حقيقي دارند و فعاليتهاي تربيتي بايد براساس آنها صورت پذيرد، عبارتاند از:
1. سلامت نفس مربي
«يا أيها الّذين ءامنوا قوا أنفسکم و أهليکم ناراً؛1 اي کساني که ايمان آوردهايد خودتان و خانوادهتان را از آتش دوزخ حفظ کنيد».
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ميفرمايند: «بهترين شما کسي است که نسبت به خانوادهاش نيکرفتارتر باشد و من نسبت به خانواده ام نيک رفتارتر هستم». در روايت داريم شخصي خدمت پيامبر(صلی الله علیه وآله) آمد و از اينکه همسرش نماز نميخواند به آن حضرت(صلی الله علیه وآله) شکايت کرد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به او فرمودند: «ابتدا از نعمتهاي بهشتي براي همسرت بگو و از رابطه با خدا با او صحبت کن؛ ابتدا به او بشارت بده». شخص گفت: يا رسول الله من ابتدا او را تشويق کردم ولي نتيجهاي نگرفتم. پيامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «او را از عذاب الهي بترسان و بگو اگر کسي يک نماز او عمداً ترک گردد اهل جهنم است». گفت: يا رسول الله(صلی الله علیه وآله) درمورد عذاب الهي او را هشدار دادهام ولي فايدهاي نداشته است. حضرت فرمود: «زن تو چه علتي دارد که نماز نميخواند؟» شخص گفت يا رسولالله زنم به من ميگويد، تو نماز بخوان تا من هم نماز بخوانم. در مصاحبهاي که با دختر امام(رحمت الله علیه) در يکي از برنامهاي راديو انجام شد، از ايشان سؤال شد: نحوة برخورد امام(رحمت الله علیه) با نماز فرزندان خود چگونه بود؟ دختر امام فرمودند: هر وقت اذان ميگفتند آقاجون مهياي نماز بودند». الگوي والدين بسيار در تربيت مؤثر است. اينکه امام صادق((علیه السلام)) فرمودند: «ديگران را با غير زبانتان به طرف خدا بخوانيد». روش الگويي يکي از مؤثرترين روشهاي تربيت است. بنابراين پدران و مادراني که به تربيت صحيح فرزندان خويش و سعادت دنيوي واخروي آنها علاقه دارند، بايد ابتدا رفتارشان را اصلاح کنند و خودشان را به صورت بهترين الگو درآورند تا فرزندانشان از آنها تقليد نمايند و درس زندگي بياموزند. چنانچه رفتار والدين بد باشد نبايد از کودکانشان انتظار داشته باشند که خوب پرورش يابند، زيرا کودکان غالباً از رفتار بد آنها تقليد ميکنند و بد تربيت خواهند شد. والدين در صورتي ميتوانند فرزندان خويش را با تربيت اسلامي و مقيّد به ضوابط شرعي پرورش دهند که خودشان نيز در محيط خانواده و در حضور فرزندان به انجام وظايف ديني و رعايت اخلاق نيک اسلامي ملزم باشند، و از ارتکاب گناه خودداري کنند. يکي از مسائل مهم در اين اصل بين قول و عمل مربي نبايد تعارض وجود داشته باشد. اگر مربي، خود، به آنچه ميگويد، عمل کند، متربي، راه خود را به خوبي ميشناسد و از رفتار مربي سرمشق ميگيرد و گفتارش را مؤيد رفتار مربّي محسوب ميدارد. امّا چنانچه در بين گفتار و رفتار او تفاوت و دوگانگي مشاهده كند، سرگردان خواهد شد، نميداند از گفتار مربي پيروي کند يا از رفتار او. يا به طور کلي سلب اعتماد ميکند. يا اينکه رفتارش را ترجيح ميدهد و پيروي مينمايد، امّا به هر حال گفتارش از اعتبار ساقط ميشود. امام صادق (علیه السلام) دراينباره ميفرمايند: «چنانچه عالم به علم خود عمل نکند مواعظ او با سرعت از قلبها زايل ميشود چنانچه باران از جاي صاف و صيقلي ميلغزد و زايل ميگردد».
مکن در اين چمنم سرزنش به خودرويي
چنانچـه پرورشـم ميدهند ميرويـم
در روايتي چنين نقل شده که زني به حضور رسولالله(صلی الله علیه وآله) رسيد و از اينکه فرزندش خرما زياد مصرف ميکند شکايت کرد. به همين دليل از حضرت تقاضا کرد تا او را نصحيت کنند که کمتر خرما بخورد. حضرت(صلی الله علیه وآله) به آن زن ميفرمايند که امروز برود و فردا بياييد. آن زن فردا خدمت پيامبر(صلی الله علیه وآله) ميرسد حضرت به فرزندش توصيه و سفارش فرمودند که خرما کمتر مصرف کند و فرزند هم ميپذيرد. زن به پيامبر(صلی الله علیه وآله) عرض ميکند: يا رسول الله چرا ديروز اين مطلب را به فرزندم نگفتيد؟ حضرت ميفرمايند: ديروز زماني که خواستم اين مطلب را به فرزند شما بگويم، خرما خورده بودم. به عبارت ديگر «رطب خورده منع رطب کي کند؟».
دو نتيجه از اين واقعه گرفته ميشود:
1. اينکه کسي که ميخواهد راهبر، راهنما و معلم باشد اوّل بايد خود اهل عمل باشد و خود سلامت نفس داشته باشد و الّا نميتواند اثري بگذارد.
2. اينکه گاهي در تربيت فرزندان والدين خود نميتوانند تأثيرگذار باشند؛ حرفشان اثري ندارد. آنها بايد نگاه کنند که چه کسي ميتواند در فرزندشان نفوذ داشته باشد و از توان او استفاده کنند. مثلاً گاهي خاله، دائي و گاهي امام جماعت مسجد محل ميتواند روي فرزند تأثيرگذار باشد. خلاصه اين اصل اين است که هر کس به عنوان مربي و معلم در مصدر تربيت قرار گرفت بايد سلامت نفس داشته باشد و الّا در تربيت موفق نخواهد بود.
2. توجه به تفاوتهاي فردي
«ما لکم لا ترجون لله وقاراً2... و قد خلقکم أطواراً؛ چرا در برابر خدايي که شما را گوناگون و مختلف آفريده است تعظيم نميکنيد». يا در حديث شريف از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که ما گروه انبيا مأموريت داريم که با مردم در حدود عقلشان سخن بگوييم. مربي شايسته بايد به اين اصل تفاوتهاي فردي توجه کند و بر اساس توانايي و توانمندي مربي خود از او توقع داشته باشد. خصوصاً اگر والدين به اين اصل توجه نکنند، مجبور خواهند بود، فرزندان را با هم مقايسه کنند. این امر، حسّ حسادت و کينهورزي را در فرزندان شعلهور مينمايد.
تفاوتهاي فردي سه بخش دارد: تفاوتهاي جسماني، تفاوتهاي نفساني، تفاوتهاي عاطفي و اخلاقي.
2ـ1. تفاوتهاي جسماني: هر کودکي از جهت سلامتی يا بيماري، نيرومندي يا ضعف مزاج، زيبايي ظاهري، ساختار حواس پنجگانه امکان دارد با گروههاي همسن خود تفاوتهايي را داشته باشد. نبايد رنگ پوست بچه، زيبايي ظاهري يا زشتي او باعث ايجاد تفاوت در بين بچهها باشد. والدين بايد با توجه به استعداد فرزندان خود زمينههاي رشد و تکامل فرزند را با توجه به نقصها و کمبودها در وجود او ایجاد نمايند.
2ـ2. تفاوتهاي نفساني: مانند هوش، فهم، حافظه؛ کودکان از همان ابتداي تولد اين تفاوتها را دارند يعني برخی بسيار تيزهوش و در حدّ نبوغ و برخي در پايينترين مراحل هوش و به اصطلاح کودن هستند. مربيان و اوليا نبايد توقع يکسان از اين کودکان داشته باشند و در مقام مقايسه آنان با ديگران برآيند.
2ـ3. تفاوتهاي عاطفي و اخلاقي: از جهت عواطف و اخلاق در بين کودکان تفاوتهايي وجود دارد که در وجود آنها نهاده شده و طبيعي محسوب ميشود. اين صفات و خصوصيات عبارت است از زرنگي و پرتحرکي، تنبلي و بيحالي، تندخويي يا خوش اخلاقي، زود رنجي يا خونسردي، ترشرويي يا گشادهرويي،خوشبيني يا بدبيني، پرگويي يا کمحرفي، گوشهگيري يا گرايش اجتماعي، زودباوري يا ديرباوري، خودبزرگبيني يا احساس حقارت، رياستطلبي يا ترس از قبول مسئوليت، کمرويي يا پررويي، افسردگي يا شادماني، ترس يا بيباکي، بخشش يا بخل، بدخواهي يا خيرخواهي، با نظم بودن يا بينظم بودن. اين صفات گاهي اکتسابي هستند، گاهي ذاتي و طبيعي. بعضي از کودکان از همان زمان کودکي واجد اين صفات هستند. گاهي اين صفات ارثي است، يا مربوط به دوران انعقاد نطفه و ايام بارداري. اعتقاد والدين و مربيان به تفاوتهاي فردي در امر تربيت بسيار مؤثر است. دانشمندان براي شناخت تفاوتهاي فردي کودکان روشهاي مختلفي را پيشنهاد کرده و لذا آشنايي با اين اصل به مربي کمک ميکند در امر تربيت موفقيت بيشتري داشته باشند.
پي نوشت :
1. سورة تحريم (66)، آية 6.
2. سورة نوح (71)، آية 14.