چکیده
آگوست کنت فیلسوف فرانسوی است که او را واضع جامعه شناسی می دانند. می توان گفت آگوست کنت در برزخ بین انسان شناسی و جامعه شناسی قرار دارد. کنت به یک معنا جزء انسان شناسان دین هم قرار می گیرد و رهیافتش دربرگیرنده هر دو بعد عقلی و عاطفی انسان است. وی در دو اثر بسیار مهم خود، دروس فلسفه اثباتی و سیستم یا نظام سیاست اثباتی نظریات مهمی را مطرح کرده است که به تبیین آنها می پردازیم.
تعداد کلمات: 1290 کلمه، تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
آگوست کنت فیلسوف فرانسوی است که او را واضع جامعه شناسی می دانند. می توان گفت آگوست کنت در برزخ بین انسان شناسی و جامعه شناسی قرار دارد. کنت به یک معنا جزء انسان شناسان دین هم قرار می گیرد و رهیافتش دربرگیرنده هر دو بعد عقلی و عاطفی انسان است. وی در دو اثر بسیار مهم خود، دروس فلسفه اثباتی و سیستم یا نظام سیاست اثباتی نظریات مهمی را مطرح کرده است که به تبیین آنها می پردازیم.
تعداد کلمات: 1290 کلمه، تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: سمیه خلیلی ( دانشجوی دکتری ادیان )
مرحله اول اندیشه کنت بر اساس عقیده تکامل گرایانه وی، یک پیشرفت تکاملی است که این پیشرفت پله ای، ذهن فرد انسانی، نوع بشریت و جامعه انسانی را دربر می گیرد. کنت معتقد است بشر بالطبع اصل علیت راپذیرفته بود اما چون علل اصلی حوادث را نمی شناخت این ها رابه یک سلسله موجودات عینی خدایان وامثال این هانسبت می داد. مثلا هنگامی که باران می آمد چون علت آمدن باران رانمی شناخت قایل به خدای باران می شد وهمچنین حوادث دیگر. بنابراین دین نزد آگوست کنت معلول جهل بشر است واکنون که به رشد علمی رسیده است نیازی به دین ندارد.
تبیین های جامعه شناسی دین از نظر آگوست کنت این گونه است که انسان های اولیه چگونه تفکر ربانی با مرحله دینی یا مذهبی را پیدا کرده بودند و معتقد میباشد که انسان سه مرحلهی ربانی – فلسفی و علمی را گذرانده است. از این جهت او هم مکتب تطورگرایی تعلق دارد. کنت معتقد است علومی که حاصل فعالیت ذهن و اندیشه بشری است شامل سه دسته می باشد.
ذهن بشر در مرحلهی اول نمودها و یا پدیدارها (فنومنها) را به موجودات و نیروهای قابل قیاس با خود انسان نسبت میدهد. پس در وهلهی اول اعتقاد به وجود قدرتهایی دارد که هر چه در عالم رخ میدهد به واسطهی آنها میباشد. آنها مثل انسان هستند ولی سوپر انسان (superhuman) می باشند زیرا کارهایی کردند که قدرت انسان به آن تعلق نمی گیرد. از این دوره تعبیر به مرحلهی ربانی یا دینی یا مذهبی میشود. محصول فکری این دورهی بشر تحت عنوان مذهب یا دین نام میگیرد.
در مرحلهی بعدی انسان از لحاظ فکری مقداری رشد میکند ذهن انسان به موجودیت های مجدد متوسل میشود یعنی برای تبیین رخدادهای عالم به مجردات پناه میبرند. این موجودیتهای مجرد، هم مجردند و هم میان پدیدههای عالم پیوند برقرار میکنند مثل اصل علیت، نظام سببیت که از این مرحلهی رشد فکری انسان تعبیر به مرحلهی فلسفی یا ما بعدالطبیعی یا مرحلهی متافیزیک میشود در این مرحله میخواهد تبیین فلسفی از جهان ارائه کند.
در مرحلهی سوم ذهن آدمی به مرحلهای میرسد که برای تبیین پدیدههای عالم به خود این پدیده مراجعه میکنند، به مشاهده خود این نمودها میپردازد و به این معنی که میخواهد رخدادهای عالم را نه از طریق ارجاع آنها به موجودات و نیروهای فراطبیعی و نه قوانین فلسفی، بلکه به خود پدیدههای طبیعی تبیین کند. مجموعه یک پارچه و واحدی که اجزا متشکل آن ماشینوار یا انداموار با یکدیگر رابطه داشته و در یکدیگر اثر میگذارند که این مرحله را مرحلهی علمی یا اثباتی مینامد.پس جریان تاریخ ذاتا عبارتست از: جریان تحول هوش یا ذهن بشری، در طول هر مرحلهی بعدی جای مرحلهی پیشین را می گیرد.
ذهن بشر در مرحله ی اول نمودها و یا پدیدارها (فنومنها) را به موجودات و نیروهای قابل قیاس با خود انسان نسبت میدهد. پس در وهله ی اول اعتقاد به وجود قدرتهایی دارد که هر چه در عالم رخ میدهد به واسطه ی آنها میباشد. آنها مثل انسان هستند ولی سوپر انسان (superhuman) می باشند زیرا کارهایی کردند که قدرت انسان به آن تعلق نمی گیرد. از این دوره تعبیر به مرحله ی ربانی یا دینی یا مذهبی میشود. محصول فکری این دورهی بشر تحت عنوان مذهب یا دین نام میگیرد.
در نتیجه تاریخ را به طور کلی پیشرفت در نظر می گیرد و این پیشرفت را در سه مرحله (الهیاتی، مابعد طبیعی و علمی) پیگیری می کند. کنت در این زمینه در کتاب « دروس فلسفه اثباتی» می گوید: « من با بررسی توسعه کامل هوش بشری و زمینه های گوناگون فعالیت آن از نخستین جهش هایش تا امروز خیال می کنم قانونی بنیادی را کشف کرده باشم که توسعه هوش بشری با ضرورتی تغییرناپذیر تابع آن است... این قانون مبتنی است بر این که هر یک از تلقی های اصلی ما و هر شاخه از شناسایی های ما پشت سر هم از سه مرحله تاریخی عبور می کند: مرحله الهی یا موهوم، مرحله مابعدطبیعی یا انتزاعی، مرحله علمی یا اثباتی.... از اینجا سه قسم فلسفه یا دستگاه کلی ادراک مجموعه نمودها پیدا می شود که متقابلا طرد کننده یکدیگرند. فلسفه یا دستگاه کلی نخستین، نقطه آغاز لازمی برای هوش بشری است،مرحله دوم فقط مرحله ای است برای گذر و مرحله سوم، مرحله ثابت و قطعی آن است.»
کنت در اندیشه اش به تفصیل درباره این نگاه تکامل گرایانه توضیح داده است که برخی نکات را در این زمینه به صورت فهرست وار می توان مورد توجه قرار داد.
1. کنت معتقد است که هر مرحله، روش تفکر و ویژگی های مرحله قبل را به طور کلی نفی می کند و جایگزین آن می شود. شناخت و نزدیک شدن به هر مرحله نیاز به پشت سر گذاشتن مراحل قبلی دارد و هر یک از مراحل اصلی تکامل ذهن بشر، ضرورتا از بطن مرحله پیشین آن پدید می آید. لذا این پیشرفت ذهن بشری هرگز گذاری پیوسته و مستقیم نیست بلکه به غایت، متناوب و تدریجی است.
2. وی می گوید: این مراحل نه تنها در جوامع که در علوم و نوع بشریت و هر فرد انسانی طی میشود .
3. کنت تاکید می کند هر علمی این سه مرحله را طی می کند و بسته به پیچیدگی اش دیرتر به مرحله اثباتی می رسد. علوم از منظر او براساس کلیت متنازل و ترکیب پیچیدگی متصاعد به 6 دسته تقسیم می شود: ریاضیات – ستاره شناسی- فیزیک – شیمی – زیست شناسی و جامعه شناسی. و از آنجا که جامعه شناسی بیش از همه علوم به تکامل و تحول علوم دیگر نیاز دارد، دیرتر از بقیه به مرحله اثباتی می رسد و آنگاه که به این مرحله برسد، سرآمد و علم ِ همه علوم خواهد شد. او می گوید: «علم اجتماعی، تکمیل کننده روش اثباتی است و همه علوم دیگر...زمینه ساز این علم تازه اند...علوم اجتماعی از همه منابع علوم پیش از خود برخوردار است.»
تبیین های جامعه شناسی دین از نظر آگوست کنت این گونه است که انسان های اولیه چگونه تفکر ربانی با مرحله دینی یا مذهبی را پیدا کرده بودند و معتقد میباشد که انسان سه مرحلهی ربانی – فلسفی و علمی را گذرانده است. از این جهت او هم مکتب تطورگرایی تعلق دارد. کنت معتقد است علومی که حاصل فعالیت ذهن و اندیشه بشری است شامل سه دسته می باشد.
ذهن بشر در مرحلهی اول نمودها و یا پدیدارها (فنومنها) را به موجودات و نیروهای قابل قیاس با خود انسان نسبت میدهد. پس در وهلهی اول اعتقاد به وجود قدرتهایی دارد که هر چه در عالم رخ میدهد به واسطهی آنها میباشد. آنها مثل انسان هستند ولی سوپر انسان (superhuman) می باشند زیرا کارهایی کردند که قدرت انسان به آن تعلق نمی گیرد. از این دوره تعبیر به مرحلهی ربانی یا دینی یا مذهبی میشود. محصول فکری این دورهی بشر تحت عنوان مذهب یا دین نام میگیرد.
در مرحلهی بعدی انسان از لحاظ فکری مقداری رشد میکند ذهن انسان به موجودیت های مجدد متوسل میشود یعنی برای تبیین رخدادهای عالم به مجردات پناه میبرند. این موجودیتهای مجرد، هم مجردند و هم میان پدیدههای عالم پیوند برقرار میکنند مثل اصل علیت، نظام سببیت که از این مرحلهی رشد فکری انسان تعبیر به مرحلهی فلسفی یا ما بعدالطبیعی یا مرحلهی متافیزیک میشود در این مرحله میخواهد تبیین فلسفی از جهان ارائه کند.
در مرحلهی سوم ذهن آدمی به مرحلهای میرسد که برای تبیین پدیدههای عالم به خود این پدیده مراجعه میکنند، به مشاهده خود این نمودها میپردازد و به این معنی که میخواهد رخدادهای عالم را نه از طریق ارجاع آنها به موجودات و نیروهای فراطبیعی و نه قوانین فلسفی، بلکه به خود پدیدههای طبیعی تبیین کند. مجموعه یک پارچه و واحدی که اجزا متشکل آن ماشینوار یا انداموار با یکدیگر رابطه داشته و در یکدیگر اثر میگذارند که این مرحله را مرحلهی علمی یا اثباتی مینامد.پس جریان تاریخ ذاتا عبارتست از: جریان تحول هوش یا ذهن بشری، در طول هر مرحلهی بعدی جای مرحلهی پیشین را می گیرد.
ذهن بشر در مرحله ی اول نمودها و یا پدیدارها (فنومنها) را به موجودات و نیروهای قابل قیاس با خود انسان نسبت میدهد. پس در وهله ی اول اعتقاد به وجود قدرتهایی دارد که هر چه در عالم رخ میدهد به واسطه ی آنها میباشد. آنها مثل انسان هستند ولی سوپر انسان (superhuman) می باشند زیرا کارهایی کردند که قدرت انسان به آن تعلق نمی گیرد. از این دوره تعبیر به مرحله ی ربانی یا دینی یا مذهبی میشود. محصول فکری این دورهی بشر تحت عنوان مذهب یا دین نام میگیرد.
در نتیجه تاریخ را به طور کلی پیشرفت در نظر می گیرد و این پیشرفت را در سه مرحله (الهیاتی، مابعد طبیعی و علمی) پیگیری می کند. کنت در این زمینه در کتاب « دروس فلسفه اثباتی» می گوید: « من با بررسی توسعه کامل هوش بشری و زمینه های گوناگون فعالیت آن از نخستین جهش هایش تا امروز خیال می کنم قانونی بنیادی را کشف کرده باشم که توسعه هوش بشری با ضرورتی تغییرناپذیر تابع آن است... این قانون مبتنی است بر این که هر یک از تلقی های اصلی ما و هر شاخه از شناسایی های ما پشت سر هم از سه مرحله تاریخی عبور می کند: مرحله الهی یا موهوم، مرحله مابعدطبیعی یا انتزاعی، مرحله علمی یا اثباتی.... از اینجا سه قسم فلسفه یا دستگاه کلی ادراک مجموعه نمودها پیدا می شود که متقابلا طرد کننده یکدیگرند. فلسفه یا دستگاه کلی نخستین، نقطه آغاز لازمی برای هوش بشری است،مرحله دوم فقط مرحله ای است برای گذر و مرحله سوم، مرحله ثابت و قطعی آن است.»
کنت در اندیشه اش به تفصیل درباره این نگاه تکامل گرایانه توضیح داده است که برخی نکات را در این زمینه به صورت فهرست وار می توان مورد توجه قرار داد.
1. کنت معتقد است که هر مرحله، روش تفکر و ویژگی های مرحله قبل را به طور کلی نفی می کند و جایگزین آن می شود. شناخت و نزدیک شدن به هر مرحله نیاز به پشت سر گذاشتن مراحل قبلی دارد و هر یک از مراحل اصلی تکامل ذهن بشر، ضرورتا از بطن مرحله پیشین آن پدید می آید. لذا این پیشرفت ذهن بشری هرگز گذاری پیوسته و مستقیم نیست بلکه به غایت، متناوب و تدریجی است.
2. وی می گوید: این مراحل نه تنها در جوامع که در علوم و نوع بشریت و هر فرد انسانی طی میشود .
3. کنت تاکید می کند هر علمی این سه مرحله را طی می کند و بسته به پیچیدگی اش دیرتر به مرحله اثباتی می رسد. علوم از منظر او براساس کلیت متنازل و ترکیب پیچیدگی متصاعد به 6 دسته تقسیم می شود: ریاضیات – ستاره شناسی- فیزیک – شیمی – زیست شناسی و جامعه شناسی. و از آنجا که جامعه شناسی بیش از همه علوم به تکامل و تحول علوم دیگر نیاز دارد، دیرتر از بقیه به مرحله اثباتی می رسد و آنگاه که به این مرحله برسد، سرآمد و علم ِ همه علوم خواهد شد. او می گوید: «علم اجتماعی، تکمیل کننده روش اثباتی است و همه علوم دیگر...زمینه ساز این علم تازه اند...علوم اجتماعی از همه منابع علوم پیش از خود برخوردار است.»
بیشتر بخوانید: زندگینامه ی آگوست کنت
4. کنت معتقد است هر یک از ما در زندگی شخصی خویش نیز این سه مرحله را طی می کنیم: ما در کودکی یک مومن به تمام معنا، در بلوغ یک مابعدالطبیعه گرای انتقادی و در بزرگسالی یک فیلسوف هستیم.
5. بر مبنای عقیده کنت، هر مرحله دارای یک سلطه سیاسی خاص و سازمان اجتماعی ویژه است. مرحله خداشناسی، به علت ساختار خاص خود، تحت سلطه کاهنان و مردان نظامی است؛ مرحله مابعد طبیعی که در دوران قرون وسطی تا رنسانس محقق شده است، تحت تسلط مردان کلیسا و حقوقدانان است و مرحله آخر یعنی دوران اثباتی نیز تحت تسلط مدیران صنعتی، بانکداران و دانشمندان است.
6. کنت همچنین برای هر مرحله الگوی اجتماعی خاصی را نیز در نظر می گیرد، مرحله نخست، دوران خانواده محوری است و خانواده است که الگوی اجتماعی می باشد، مرحله دوم فضای اهمیت یابی دولت است و مرحله سوم به زعم کنت، کل نوع بشر است که واحد اجتماعی اصلی خواهد بود.
7. وی از مشکلات مرحله اثباتی نیز غافل نیست و می داند که این مرحله هم به غایت، سلبی است و نظم سنتی جامعه را برهم می ریزد؛ چرا که به پرسشگری پایدار درباره ایده ها و رابطه ها می پردازد و از این طریق به هرج و مرج و بی نظمی در جامعه کمک می کند.
8. براساس اعتقاد به این پیشرفت بشری است که آگوست کنت در وضعیت جامعه سالاری، یک جامعه اثباتی و خوب را برای آینده طرح ریزی می کند. شعار او نظم و پیشرفت است و هدف او جامعه ای است که براساس فلسفه و سیاست اثباتی نوین سامان یافته و در آن ((باید عشق را اصل، نظم را پایه و پیشرفت را هدف خویش قرار دهد... و فریضه برای دیگران زندگی کن باید راهنمای انسانها گردد .
منابع
1.آرون، ریمون، ((مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی)) ترجمه باقر پرهام، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم 81.
2.استونز، راب، ((متفکران بزرگ جامعه شناسی))، ترجمه مهرداد میردامادی، نشر مرکز، چاپ دوم
3.کرایب، یان، ((نظریه اجتماعی کلاسیک))، ترجمه شهناز مسمی پرست، نشر آگه، چاپ اول