تربيت جامعه منتظر (قسمت چهارم)

هرکدام از اين پديده‌ها، رهبري و مديريت ويژه خود را خواهند داشت. مديريت پديده‌هاي مجبور با امر، نظام، قانون و غريزه است. رهبري و مديريت‌ پديده‌هاي آزاد و در رابطه با انساني که با ترکيب خاصش به آزادي رسيده و به خودآگاهي دست يافته، با هدايت يعني بينات، کتاب و ميزان است. نتيجه همين هدايت، به پا ايستادن انسان را يا بر پايه کفر و يا بر پايه شکر در پي دارد.
يکشنبه، 18 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تربيت جامعه منتظر (قسمت چهارم)
تربيت جامعه منتظر (قسمت چهارم)
تربيت جامعه منتظر (قسمت چهارم)

نويسنده:دكتر فرامرز سهرابي




در قسمت هاي پيشين به بيان لزوم تبيين هدف و شناخت جايگاه و شأن انسان منتظر پرداخته و اينك به رهبري و مديريت در تربيت جامعه منتظر مي‌پردازيم.

رهبري و مديريت

تمامي هستي، سازماني بزرگ است و خداوند، مدير و پروردگار اين سازمان به شمار مي‌رود. در تقسيم‌بندي‌اي، پديده‌هاي هستي را در دو قسم مي‌يابيم:
1.‌ پديده‌هاي مجبور؛
2.‌ پديده‌هاي آزاد.
هرکدام از اين پديده‌ها، رهبري و مديريت ويژه خود را خواهند داشت. مديريت پديده‌هاي مجبور با امر، نظام، قانون و غريزه است. رهبري و مديريت‌ پديده‌هاي آزاد و در رابطه با انساني که با ترکيب خاصش به آزادي رسيده و به خودآگاهي دست يافته، با هدايت يعني بينات، کتاب و ميزان است. نتيجه همين هدايت، به پا ايستادن انسان را يا بر پايه کفر و يا بر پايه شکر در پي دارد.
آن‌گاه که انسان آزاد براساس ترکيب خاص خود، با حجت باطن خويش حجت ظاهر و معصوم را برمي‌گزيند و از اين‌ راه، پذيراي هدايت خدا مي‌گردد، بارش هدايت‌ها بر او استمرار مي‌يابد و او همراه با رنج‌هاي غربت و درگيري با کافران و غافلان فراسوي پروردگار هستي در حرکت خواهد بود. (يا ايها الانسان انک کادح الي ربک کدحاً فملاقيه)[1] اين‌گونه است که خداوند جهان هستي و انسان را مي‌پرورد و رهبري مي‌کند. انسان‌ها اين‌چنين بر فراز مرکز هدايت[2] پروردگارشان مي‌نشينند و وسعت وجودي مي‌يابند. خداوند هم‌چنان که دو طينت در نهاد او گذارده، دو راه را فرا رويش مي‌گذارد و شرايط انتخاب او را فراهم مي‌سازد تا او خود بر پاي شکر يا کفر بايستد.
مديريت و رهبري خداوند، در ولايت انبيا تجسم مي‌يابد. (من يطع الرسول فقد اطاع الله)‌[3] و آنها همراه بينات، کتاب و ميزان، زمينه‌هاي خوب شدن مردم را فراهم مي‌سازنند. آنان زمينه انتخاب را فراهم مي‌کرده‌اند. انبيا با زبان مردم زمينه خوب شدن و انتخاب مردم را مي‌آفرينند. با همين روش بيناتي و ادراکات حضوري و بي‌واسطه مردم، آنها را مديريت و رهبري مي‌نمايند و گنج‌ها و انديشه‌هاي دروني ايشان را در فرآيندي مهندسي، کشف و استخراج مي‌کنند و به چالش تبديل مي‌سازند. بايد توجه داشت آن‌چه ما را به رسالت پيوند زده، همان ما را به امامت پيوسته است. اطاعت انبيا، اطاعت خداوند است. چون انبيا جز خواسته خدا خواسته‌اي ندارند و تنها او بر آنان حکومت مي‌کند. چون انبيا معصوم هستند، به اطاعت مطلق آنان دستور داده شده است. عصمت، نتيجه آگاهي انبيا به حکم، و موضوع و آزادي آنها از هر آن‌چه غير خداوندي است.
مردم پس از رسول هم به کساني نيازمند هستد که هم‌چون رسول، به عصمت رسيده باشند و از آنها به خودشان آگاه‌تر و مهربان‌تر باشند. امام معصوم و آگاه و مهربان، همانند رسول مردم را مديريت و رهبري مي‌کند رسالت را چنين پي مي‌گيرد، در حالي که فقاهت تنها زمينه‌ساز امامت است و زمينه تحمل توده مردم را فراهم مي‌سازد.

شاخص مديريت و رهبري معصوم

کساني مي‌توانند رفعت و اوج مديريت و رهبري انبيا و امامان معصوم را درک کنند که به فهم سه شاخص دست يابند:
1.‌ هدف معصوم: هدف او، فراهم ساختن زمينه براي انتخاب انسان است؛
2.‌ راه و تکاليف معصوم: راه او، حدود شرع مقدس است، نه ظلم و جور؛
3.‌ شرايط حکومت معصوم: شرايط حکومت معصوم براساس ميزان تحمل توده مردم مشخص مي‌شود و در طول تاريخ، مردم در زمينه‌اي نبوده‌اند که ولايت معصوم را تحمل کنند و بپذيرند. از همين رو، اگر بخواهيم حرکت ولايت را در جريان تاريخي به درستي برسيم و نقش امام را در حوادث بنماييم، بدون دست‌يابي به هدف، شرايط و تکليف و راه آنها ممکن نخواهد شد؛ چون‌ هر حرکتي با معيارهاي خود تحليل و بررسي مي‌شود. اين‌گونه زمينه انتخاب افراد جامعه منتظر فراهم مي‌گردد، با راه و تکاليف آشنا مي‌شوند و آستانه تحمل آنان بالا مي‌رود تا بتوانند بلنداي حکومت معصوم را.[4]
اگر اين نوع ولايت و رهبري، تحمل توده‌ها را آماده بيابد، پا پيش مي‌نهد و آن‌جا که تحمل آنان را نيابد، زمينه‌ها را فراهم مي‌سازد و اگر مردم هم نپذيرند، آنها را به فراموشي نمي‌سپرد و تنها نمي‌گذارد و با شيوه‌هاي گوناگون، به حفظ اسلام و مسلمانان و نفوذ آنها در درون قدرت‌ها روي مي‌آورند تا زمينه‌ها را فراهم سازند.
امامان معصوم عليهم السلام در طول تاريخ، همه دين و معيارهاي استنباط را پيش نهاده‌اند. آنان پس از ره نمودن به مکتب و در اختيار نهادن اصول و روايات و به دست دادن معيارهاي استنباط از منابع، ديگر عذري به جا نگذاشته‌اند. عصر غيبت اين‌گونه به شکل طبيعي آغاز شد و وقت و زماني هم براي ظهور معين نکرده‌اند. هنگام ظهور تنها با فراهم بودن زمينه‌هاي تحمل توده مردم خواهد بود و تا شرايط حکومت معصوم و زمينه تحمل فراهم نشود، زمان ظهور فرا نمي‌رسد.
چنان‌که گذشت، فقاهت زمينه‌ساز امامت است. فقيه در هنگام غيبت با روش بيناتي، تلقي مردم را از خودشان دگرگون مي‌سازد و جاي‌گاه و قدرشان را رو مي‌نمايد تا انتظارشان را از سطح هدف‌هاي رفاه، عدالت و تکامل بالا ببرد. بدين‌سان آستانه تحمل مردم رفعت مي‌يابد و شرايط حکومت حجت خدا فراهم مي‌شود. فقيه با معيار استنباطي و با اصول و جوامع، مرجع حوادث[5] آينده است و او با تربيت افراد جامعه منتظر، زمينه‌ امامت و ظهور امام غايب را فراهم مي‌سازد.
ادامه دارد

پی نوشتها:

[1]. انشقاق، آيه6.
[2]. اولئک علي هديً من ربهم، سوره بقره، آيه 5.
[3]. سوره نساء، آيه 8.
[4]. پيشين، 142.
[5]. «اما الحوادث الواقعه فارجعوا الي رواۀ احاديثنا». (احتجاج، طبرسي، ج2، ص 470)

منبع:مجله امان شماره 17




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط