رسانه ها امروز نقشی بی بدیل در مدیریت فرهنگی جوامع برعهده دارند. این فرهنگ یک جامعه است که نوع سیاست و اقتصاد آن حتی قدرت نظامی آن را تعیین می کند.شناخت جایگاه و روشهای تاثیر رسانه در چنین شرایطی ضروری است.
تعداد کلمات1200 زمان مطالعه6دقیقه
جنگ فرهنگی
نقش رسانه ها در فرهنگ سازی
روشهای تاثیر رسانه
رسانه ها برای رسیدن به اهداف خویش ناچارند نگاه مخاطب را نسبت به خودش دگرگون کنند.
برخی ایدئولوژیها با رسانههای همگانی گسترش مییابند، تقویت میشوند، مشروعیت عظیمی به دست میآورند و به شیوهای راضیکننده و غالباً جذاب در میان خیل انبوهی از پیامگیران پراکنده میشوند. در این فرآیند سپهرهای برگزیدهای از دیدگاهها اهمیتی روزافزون مییابند و معانی نخستین خود را تقویت میکنند و بر اثر اجتماعی خویش میافزایند.
تلویزیون از توانایی بیهمتایی در آشکار ساختن نمایش دادن و مردمپسند کردن خردهپارههای اطلاعات دارد. تلویزیون اینها را در خلال برنامههای سرگرمکننده و. انجام میدهد سپس این تکهها و خرده اطلاعات در دادوستد اجتماعی به سکههای رایج مسلکی – مرامی تبدیل میشوند. این اطلاعات دستچین شده اغلب برای ایجاد نظامهای عقیدتی بهگونهای انسجام مییابند که منافع قدرتمندان را با مبالغه و منافع دیگران را به شیوهای کمرنگ مطرح میسازند شاید تلویزیون آشکارترین ناقل ایدئولوژی چیره باشد.[6]
سطوح گوناگون تلویزیون تماماً گرایش به کانالیزه کردن واکنش تماشاگران دارند. این امر ملازم است با این نظر که امروزه هدف اکثر نمایشهای تلویزیونی عبارت است از تولید یا حداقل تکثیر کوتهنظری، انفعال روشنگری و سادهلوحی.
امروزه سلطه صنعت فرهنگ و توسعه آن در رسانهها و مطبوعات باعث شده است رسانهها کارکرد آگاهیدهنده و روشنفکرانهشان را از دست بدهند و در عوض نقش انفعالی و سازش دهنده را به کنشگران انتقال دهند. در این شرایط مدیران رسانهها و مطبوعات در تلاشاند تا باورها و ارزشهای یکسانی را در جامعه رواج دهند و مسائل مهم را بهصورت سطحی و بیارزش جلوه دهند. تلویزیون تماشاگر را به وادی یکسانی سلیقهها و ارزشهای نازل میکشاند.
صنعت فرهنگ به افراد القا میکند که شما نیز همانند دیگران فکر کنید و بهجای آگاهی از واقعیت موجود با آن سازگار شوید. صنعت فرهنگ معتقد است مخاطبانش نباید هیچگونه اندیشه مستقلی داشته باشند و بهجای آن تولیدات فرهنگی همهچیز را برای مخاطبان تجویز میکنند. همگون کردن تولیدات فرهنگی باعث پیدایش مخاطبان همگون میشود. همگونی به عقیده آدورنو فرد را از خلاقیت بیبهره و واکنشهای او را مشروط و مقید میکند بهعنوانمثال موسیقی تودهای بیفکری تودهها را تقویت میکند.[7]
وسایل ارتباطجمعی با ایجاد زمینههایی با توجه به اهدافی که باید بر آن تکیه داشته باشند در افکار سیاسی دخالت میکنند و مخاطبان خود را تحت تأثیر قرار میدهند این وسایل با عنایت به تاکتیکهای موجود و نظریههای مربوط به رسانهها ازجمله دستکاری اقناع واقعیتهای موجود در مورد سوژههای تبلیغاتی را محو یا برعکس نشان میدهند.[8] وسایل ارتباطجمعی چنان قدرتی دارند که میتوانند نسلی تازه را برای اولین بار در تاریخ انسان پدیدآورند. نسلی که با نسلهای پیشین متفاوت است غرق در فضای ارتباط جدید آکنده از دانستنیهای پیچیدهای است که حتی هنگام فراغت از آن متمتع میشود.[9]
رسانهها برای رسیدن به اهداف خویش ناچارند نگاه مخاطب را نسبت به خودش دگرگون کنند؛ برای مثال شبکههای تلویزیونی امریکا در پوشش خبری خود از کشورهای خاورمیانه سعی دارند گزارههایی چون بینظمی برای همیشه بر این کشورها سایه افکنده است؛ خشونتی که در آنها جریان دارد خشونت ویژهای است؛ که آشکار، زشت و نامعقول است؛ غرب نماد عقلانیت است؛ فساد در این کشورها کیفیتی نظاممند به خود گرفته است؛ این گزارشها مانند دیگر اخبار تلویزیون به مخاطب شکلی بیپیرایه از حقیقت و واقعیت را ارائه میکند را به مخاطب خویش القا کنند.[10]
واضح است ساخت چنین تصاویری به سلطه سیاسی- اقتصادی امریکا بیشتر از هر شیوه دیگری کمک میکند. درواقع سروکار رسانه با هویت است؛ با ذهن، فهم، پارادیم ها، تصورها و تصویرسازیها. بهعبارتدیگر با دگرگونی در آنهاست که اخلاق، رفتار و اندیشه انسان تغییر میکند.[11]
قدرت تلویزیون و دیگر وسایل ارتباطجمعی به انحای مختلف از تلفیق فنآوری و فرهنگ نشاءت میگیرد و پس از آن فضا و جایگاهی را اشغال میکند و شرایطی را فراهم میسازد که در فرآیند تماشا موضوع به شکلی یکجانبه در قالب درک بیننده جای میگیرد[12]. رسانهها با خلق دنیای ذهنی؛ منطقی و وهمی و بازآفرینی پارادیم ها نوع نگاه انسان به زندگی خویش، انتظارات و خواستههای او را تغییر میدهند.[13] یکی از تأثیرهای مشهود رسانهها این است که انسان امروز علیرغم این واقعیت که بیش از تمامی انسانها در طول تاریخ مصرف میکند، هر روز خود را نیازمندتر، محتاجتر و در حرمان بیشتر مییابد؛ چراکه دیگر تعادلی بین امکانات و انتظاراتش وجود ندارد.[14]
پی نوشت
[1]. کشاورز، عیسی ،تبلیغات و فرهنگ، ص 23.
[2]. پیوند،محمد علی، آسیبشناسی وسایل ارتباطجمعی، ص 11.
[3] دادگران، سید محمود، مبانی ارتباطات جمعی، ص 86.
[4] همان، ص 110.
[5] همان، ص 119.
[6] لال، جیمز، رسانهها ارتباطات فرهنگ رهیافتی جهانی، مترجم:مجید نکو دست، ص 15.
[7] خاشعی، وحید، انصاری، محمدمهدی، استراتژی در فرهنگ و رسانه، ص 21-20.
[8] پیوند ، همان،ص 42.
[9]. پیوند ، همان،ص 12
[10]. مولانا، حمید، اطلاعات عالمگیر و ارتباطات جهانی، مترجم: محمدحسین برجیان، ص 137.
[11]. حسنی، محمد، فرهنگ و رسانههای نوین، ص 108.
[12]. استوارت . ام .ه.و رنات لاندبای، بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، مترجم: مسعود آریایی نیا، ص 99-100.
[13]. حسنی، همان، ص 106.
[14]. پیوند، همان، ص 37.
منابع
کشاورز، عیسی ،تبلیغات و فرهنگ، تهران،سیته، 1390.
پیوند،محمد علی، آسیبشناسی وسایل ارتباطجمعی انتخاب، تهران، 1389..
دادگران، سید محمود، مبانی ارتباطات جمعی، چاپ ششم،فیروزه،۱۳۸۳
لال، جیمز، رسانهها ارتباطات فرهنگ رهیافتی جهانی، مترجم:مجید نکو دست، مؤسسه ایران،1379.
خاشعی، وحید، انصاری، محمدمهدی، استراتژی در فرهنگ و رسانه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت مطبوعاتی و اطلاعرسانی، دفتر مطالعات و توسعه رسانهها،۱۳۹۲
مولانا، حمید، اطلاعات عالمگیر و ارتباطات جهانی، مترجم: محمدحسین برجیان، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1393
. حسنی، محمد، فرهنگ و رسانههای نوین، دفتر عقل، ، قم، 1385.
استوارت . ام .ه.و رنات لاندبای، بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، مترجم: مسعود آریایی نیا، چاپ اول، سروش، تهران،1382.