چکیده
در دنیای امروز تمایلات شدیدی برای انتقال دین از طریق رسانه وجود دارد. پژوهشگران ارتباطات معتقدند که امروزه در جامعه، هیچ فرد، ماهیت، سازمان و قدرتی نیست که در شکل دادن به ایمان و ارزش ها و رفتار انسان بتواند به قدرت رسانه عمل کند. آموختن زندگی و تفکر دینی در زمانه امروز مستلزم آموختن استفاده از فرهنگ و رسانه هاست.
تعداد کلمات 1310 زمان تخمین مطالعه 6 دقیقه
در دنیای امروز تمایلات شدیدی برای انتقال دین از طریق رسانه وجود دارد. پژوهشگران ارتباطات معتقدند که امروزه در جامعه، هیچ فرد، ماهیت، سازمان و قدرتی نیست که در شکل دادن به ایمان و ارزش ها و رفتار انسان بتواند به قدرت رسانه عمل کند. آموختن زندگی و تفکر دینی در زمانه امروز مستلزم آموختن استفاده از فرهنگ و رسانه هاست.
تعداد کلمات 1310 زمان تخمین مطالعه 6 دقیقه
نویسنده: عارفه گودرزوند(دکتری مطالعات تطبیقی ادیان)
دین و رسانه
محققان عرصه رسانه، برای بررسی فرهنگی نیازمند بررسی یکی از ابعاد مهم فرهنگی انسان، یعنی دین هستند. پرسش اصلی مطالعه دین، رسانه و فرهنگ این است که چگونه دین به عنوان عاملی نیرومند توانسته دنیای افراد مختلف و حتی جوامع مختلف را بهم پیوند بزند. چرخش فرهنگی در دهه هفتاد سبب شد تا مطالعه دین و رسانه را در چارچوب جدیدی قرار دهند.
جیمز کری در مجله رسانه و دین (Journal of media and religion ) اعتقاد دارد که دین مغفول مانده ترین موضوع در ارتباطات و رسانه است. وی معتقد است که همه فرهنگ ها و ارتباطات ذاتا دینی اند. کوینتین شولتز در مقاله ارتباطات به منزله دین بر این باور است که اثاز جیمز دبلیو کری بیش از هر اندیشمند ارتباطات در نیمه دوم قرن بیستم حاوی پژوهش ها و ایده های جدید در موضوع دین و رسانه بوده است. کری اعتقاد دارد که ما انسان ها همواره به همان نحو که نابود می کنیم، می سازیم و بنا می کنیم. انسان ها در جهت معنادار کردن زندگی تلاش می کنند. برای انجام این نظم کیهانی انسان ها باید قادر باشند با هم رابطه برقرار کنند. بنابراین ارتباطات به عنوان تجربه ای دینی در قلب و مرکز اگزیستانس اجتماعی قرار دارد.
پیشینه ارتباط دین و رسانه
دورکهایم در پایان اثرش اشکال بنیادین حیات دینی (Elementary form of religious life ) تصریح می کند که علم و دین به گونه ای نیستند که بدیل یکدیگر قرار گیرند. میان علم و دین همیشه نوعی مراوده متقابل یا دیالکتیک وجود دارد که در آن هم دین به پرسش های علم پاسخ میدهد و هم دستاوردهای دانش حوزه دین را فراخی می بخشد.این دیدگاه هم به نوعی متاثر از پروتستانتیزم در مسیحیت و گرایش اوانجیلیستی در حوزه رسانه است و هم بر آراء متفکران حوزه رسانه و پژوهشگران حوزه دین تاثیر شگرفی بر جای نهاد. گرچه پروتستان ها از اوایل دهه بیست قرن بیستم، به اهمیت رسانه و استفاده از آن برای اهداف دینی پی بردند اما در اوج آن در دهه هقتاد اتفاق افتاد. در 1952 بود که نخستین برنامه تلوزیونی دینی در آمریکا با عنوان «این است زندگی» تولید و پخش شد و از آن پس مناقشه «دین رسانه ای و رسانه دینی» آغاز گشت.
تلوزیون و رسانه ای که پروتستان ها بدان باور داشتند، تنها بارویکرد ابزارانگارانه قابل تطبیق است از این رو تمام تلاش آن ها بر تبلیغ دین مسیحی و دعوت مردم به مذهب پروتستان از طریق وعظ و اندرز استوار بود. لذا امروزه نمی توان بر آن رسانه دینی اطلاق کرد. دریدا در نوشتاری با عنوان ایمان و معرفت که در سال 1988 از سوی استافورد نشر یافت بر نسبت میان دین و تکنولوژی رسانه تاکید داشته است و به تحلیل توجه جهان اسلام به رسانه و تلاش آن ها در گسترش سنت و میراث دینی از طریق تله تکنولوژی می پردازد.
دریدا اعتقاد دارد که رابطه متعامل گونه میان دین و رسانه وجود دارد که در آن هم رسانه قدرت فروکاستن نیرومندی دین را دارد و هم دین می تواند ذات رسانه را دگرگون سازد. از این روی دریدا ضمن تحلیل قدرت رسانه ها و توان ذاتی دین معتقد است که جنگ جدید دینی در راه است که ضمن آن تاثیری شگرف بر دنیای مدرن و مدرنیته خواهد گذاشت. به باور والرز دوره جدید که همان دوره صنعتی یا دوره سرمایه داری سکولار غرب است، ویژگی هایی دارد که محدود به تفکر و اندیشه تمدن غربی است. رسانه به عنوان ممتازترین محصول غرب جدید، نه تنها خصلتی سکولار یا سرمایه داری دارد بلکه گسترده ترین فرایند تمدن غرب از زمانی شروع شد که رسانه ها به حوزه ارتباطات راه یافتند. رسانه ها نه تنها سرشتی غربی و با ویژگی های معرفتی مغرب زمین دارد بلکه شناخت ما از جهان تنها از دریچه این رسانه های غربی میسر می گردد.
به هرروی نخستین مسئله در تبیین دین و رسانه، بازشناسی ذات رسانه، ویژگی های رسانه، ظرفیت و توانایی رسانه، تاریخ معرفتی و دانش رسانه نسبت میان رسانه و فرهنگ غرب و تفکر لیبرالی، رسانه و ذات سکولاریسم و مسائل تمدن است.
کاستلر در «عصر اطلاعات» رسانه را نه علی الاطلاق بلکه بر اساس میدان نیروی دگرگون کننده تعریف می کند؛ به همین دلیل رسانه ها تحت تاثیر دین و اعتقادات دینی، ویژگی دینی کسب کرده و به تولید ساختاری که تناسب با باور دینی داشته باشد می انجامد. دریدا برای نخستین بار در غرب به پیوند درونی میان دین و رسانه قائل است و معتقد است دین ورسانه را نه به صورت تفکیک بلکه باید در نسبت با هم مطالعه کرد. هر نوع پژوهش در دین می تواند در فهم رسانه تاثیر بگذارد و بالعکس. دریدا به صراحت بر رابطه ذاتی میان رسانه و دین تاکید می ورزد و معتقد.
جیمز کری در مجله رسانه و دین (Journal of media and religion ) اعتقاد دارد که دین مغفول مانده ترین موضوع در ارتباطات و رسانه است. وی معتقد است که همه فرهنگ ها و ارتباطات ذاتا دینی اند. کوینتین شولتز در مقاله ارتباطات به منزله دین بر این باور است که اثاز جیمز دبلیو کری بیش از هر اندیشمند ارتباطات در نیمه دوم قرن بیستم حاوی پژوهش ها و ایده های جدید در موضوع دین و رسانه بوده است. کری اعتقاد دارد که ما انسان ها همواره به همان نحو که نابود می کنیم، می سازیم و بنا می کنیم. انسان ها در جهت معنادار کردن زندگی تلاش می کنند. برای انجام این نظم کیهانی انسان ها باید قادر باشند با هم رابطه برقرار کنند. بنابراین ارتباطات به عنوان تجربه ای دینی در قلب و مرکز اگزیستانس اجتماعی قرار دارد
نظریات مربوط به ارتباط دین و رسانه
امروزه مسئله دین پژوهان، ورود دین به رسانه نیست. بلکه مسئله آن است که آیا ورود دین به رسانه باعث می شود که محتوای دین دست نخورده باقی بماند یا خیر. پاسخ به این سوال تا حد زیادی به نظریه های معطوف به رسانه برمیگردد. در رابطه ورود دین به رسانه سه نظریه قابل طرح است:
دیدگاه ابزار گرایانه
این دیدگاه مبتنی بر آن است که رسانه ماهیت کاملاً ابزاری دارد و این ابزار میتواند در اختیار مفاهیم و مضامین دینی قرار گیرد. در این دیدگاه رسانه در ذات خود واجد هویت فرهنگی مستقلی نیست و صرفاً ظرفی برای پیامهای مختلف قرار میگیرد.
دیدگاه تعامل گرایانه
در این دیدگاه سعی بر یافتن راهی در جهت پیوند میان دین و رسانه است. هدف در این دیدگاه یافتن وجوه مشترک میان دین و رسانه است که از این طریق به راهکارهای تعامل بین آن دو نایل شوند. شاید در بین محققان معاصر بتوان تلاش استوارت هوور را گامی در جهت تعامل گرایی دین و رسانه دانست. از نگاه هوور از آنجا که دین بخشی از فرهنگ و نقش آن معنا بخشی به کل زندگی بشر است باید تعامل میان دین، فرهنگ و رسانه مورد توجه قرار گیرد.
دیدگاه ذات گرایانه
دیدگاه موسوم به ذات گرایی یا اقتضاگرایی، مدعی است که رسانه ذاتاً دارای هویت فرهنگی و تاریخی مستقلی است. عبارت معروف مک لوهان مبنی بر اینکه «رسانه خود یک پیام است» تأییدی بر این دیدگاه است. نظریهی دین رسانهای بر دیدگاه ذات انگارانهی رسانه استوار است. بر اساس این دیدگاه رسانه دارای هویت فرهنگی و تاریخی مستقلی است و به محتوای خود معنا میافزاید و یا دستکم معنای آن را دگرگون میسازد. بدین معنا رسانه ابزار صرف نیست بلکه اقتضائات و خصائص خود را دارد و آثار خود را بر پیکره دین حک میکند. رسانه ماهیتی دارد که اعراض خاصی را برآن ملحق میسازد. این ماهیت ریشه در جهانی دارد که رسانه در آن زاده شده است. رسانه مدرن تمامی عناصر مدرن را به عنوان عناصر ماهوی با خود حمل میکند و اساساً به نوعی ثمره و محصول آن است. این نظریه بیشتر به هایدگر و پستمن منسوب است.
بر اساس دیدگاه دوم و سوم، ورود دین به رسانه به دگرگونی در آن خواهد انجامید. بنابراین دین پژوهان باید بین تغییر یافتن محتوای دین و پیدا کردن و از دست ندادن مخاطبان خود یکی را انتخاب کنند.
منبع
جستارهایی در رسانه، دین ورسانه ج2، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، 1388.
محققان عرصه رسانه، برای بررسی فرهنگی نیازمند بررسی یکی از ابعاد مهم فرهنگی انسان، یعنی دین هستند. پرسش اصلی مطالعه دین، رسانه و فرهنگ این است که چگونه دین به عنوان عاملی نیرومند توانسته دنیای افراد مختلف و حتی جوامع مختلف را بهم پیوند بزند. چرخش فرهنگی در دهه هفتاد سبب شد تا مطالعه دین و رسانه را در چارچوب جدیدی قرار دهند.
جیمز کری در مجله رسانه و دین (Journal of media and religion ) اعتقاد دارد که دین مغفول مانده ترین موضوع در ارتباطات و رسانه است. وی معتقد است که همه فرهنگ ها و ارتباطات ذاتا دینی اند. کوینتین شولتز در مقاله ارتباطات به منزله دین بر این باور است که اثاز جیمز دبلیو کری بیش از هر اندیشمند ارتباطات در نیمه دوم قرن بیستم حاوی پژوهش ها و ایده های جدید در موضوع دین و رسانه بوده است. کری اعتقاد دارد که ما انسان ها همواره به همان نحو که نابود می کنیم، می سازیم و بنا می کنیم. انسان ها در جهت معنادار کردن زندگی تلاش می کنند. برای انجام این نظم کیهانی انسان ها باید قادر باشند با هم رابطه برقرار کنند. بنابراین ارتباطات به عنوان تجربه ای دینی در قلب و مرکز اگزیستانس اجتماعی قرار دارد.
پیشینه ارتباط دین و رسانه
دورکهایم در پایان اثرش اشکال بنیادین حیات دینی (Elementary form of religious life ) تصریح می کند که علم و دین به گونه ای نیستند که بدیل یکدیگر قرار گیرند. میان علم و دین همیشه نوعی مراوده متقابل یا دیالکتیک وجود دارد که در آن هم دین به پرسش های علم پاسخ میدهد و هم دستاوردهای دانش حوزه دین را فراخی می بخشد.این دیدگاه هم به نوعی متاثر از پروتستانتیزم در مسیحیت و گرایش اوانجیلیستی در حوزه رسانه است و هم بر آراء متفکران حوزه رسانه و پژوهشگران حوزه دین تاثیر شگرفی بر جای نهاد. گرچه پروتستان ها از اوایل دهه بیست قرن بیستم، به اهمیت رسانه و استفاده از آن برای اهداف دینی پی بردند اما در اوج آن در دهه هقتاد اتفاق افتاد. در 1952 بود که نخستین برنامه تلوزیونی دینی در آمریکا با عنوان «این است زندگی» تولید و پخش شد و از آن پس مناقشه «دین رسانه ای و رسانه دینی» آغاز گشت.
تلوزیون و رسانه ای که پروتستان ها بدان باور داشتند، تنها بارویکرد ابزارانگارانه قابل تطبیق است از این رو تمام تلاش آن ها بر تبلیغ دین مسیحی و دعوت مردم به مذهب پروتستان از طریق وعظ و اندرز استوار بود. لذا امروزه نمی توان بر آن رسانه دینی اطلاق کرد. دریدا در نوشتاری با عنوان ایمان و معرفت که در سال 1988 از سوی استافورد نشر یافت بر نسبت میان دین و تکنولوژی رسانه تاکید داشته است و به تحلیل توجه جهان اسلام به رسانه و تلاش آن ها در گسترش سنت و میراث دینی از طریق تله تکنولوژی می پردازد.
دریدا اعتقاد دارد که رابطه متعامل گونه میان دین و رسانه وجود دارد که در آن هم رسانه قدرت فروکاستن نیرومندی دین را دارد و هم دین می تواند ذات رسانه را دگرگون سازد. از این روی دریدا ضمن تحلیل قدرت رسانه ها و توان ذاتی دین معتقد است که جنگ جدید دینی در راه است که ضمن آن تاثیری شگرف بر دنیای مدرن و مدرنیته خواهد گذاشت. به باور والرز دوره جدید که همان دوره صنعتی یا دوره سرمایه داری سکولار غرب است، ویژگی هایی دارد که محدود به تفکر و اندیشه تمدن غربی است. رسانه به عنوان ممتازترین محصول غرب جدید، نه تنها خصلتی سکولار یا سرمایه داری دارد بلکه گسترده ترین فرایند تمدن غرب از زمانی شروع شد که رسانه ها به حوزه ارتباطات راه یافتند. رسانه ها نه تنها سرشتی غربی و با ویژگی های معرفتی مغرب زمین دارد بلکه شناخت ما از جهان تنها از دریچه این رسانه های غربی میسر می گردد.
به هرروی نخستین مسئله در تبیین دین و رسانه، بازشناسی ذات رسانه، ویژگی های رسانه، ظرفیت و توانایی رسانه، تاریخ معرفتی و دانش رسانه نسبت میان رسانه و فرهنگ غرب و تفکر لیبرالی، رسانه و ذات سکولاریسم و مسائل تمدن است.
کاستلر در «عصر اطلاعات» رسانه را نه علی الاطلاق بلکه بر اساس میدان نیروی دگرگون کننده تعریف می کند؛ به همین دلیل رسانه ها تحت تاثیر دین و اعتقادات دینی، ویژگی دینی کسب کرده و به تولید ساختاری که تناسب با باور دینی داشته باشد می انجامد. دریدا برای نخستین بار در غرب به پیوند درونی میان دین و رسانه قائل است و معتقد است دین ورسانه را نه به صورت تفکیک بلکه باید در نسبت با هم مطالعه کرد. هر نوع پژوهش در دین می تواند در فهم رسانه تاثیر بگذارد و بالعکس. دریدا به صراحت بر رابطه ذاتی میان رسانه و دین تاکید می ورزد و معتقد.
جیمز کری در مجله رسانه و دین (Journal of media and religion ) اعتقاد دارد که دین مغفول مانده ترین موضوع در ارتباطات و رسانه است. وی معتقد است که همه فرهنگ ها و ارتباطات ذاتا دینی اند. کوینتین شولتز در مقاله ارتباطات به منزله دین بر این باور است که اثاز جیمز دبلیو کری بیش از هر اندیشمند ارتباطات در نیمه دوم قرن بیستم حاوی پژوهش ها و ایده های جدید در موضوع دین و رسانه بوده است. کری اعتقاد دارد که ما انسان ها همواره به همان نحو که نابود می کنیم، می سازیم و بنا می کنیم. انسان ها در جهت معنادار کردن زندگی تلاش می کنند. برای انجام این نظم کیهانی انسان ها باید قادر باشند با هم رابطه برقرار کنند. بنابراین ارتباطات به عنوان تجربه ای دینی در قلب و مرکز اگزیستانس اجتماعی قرار دارد
نظریات مربوط به ارتباط دین و رسانه
امروزه مسئله دین پژوهان، ورود دین به رسانه نیست. بلکه مسئله آن است که آیا ورود دین به رسانه باعث می شود که محتوای دین دست نخورده باقی بماند یا خیر. پاسخ به این سوال تا حد زیادی به نظریه های معطوف به رسانه برمیگردد. در رابطه ورود دین به رسانه سه نظریه قابل طرح است:
دیدگاه ابزار گرایانه
این دیدگاه مبتنی بر آن است که رسانه ماهیت کاملاً ابزاری دارد و این ابزار میتواند در اختیار مفاهیم و مضامین دینی قرار گیرد. در این دیدگاه رسانه در ذات خود واجد هویت فرهنگی مستقلی نیست و صرفاً ظرفی برای پیامهای مختلف قرار میگیرد.
دیدگاه تعامل گرایانه
در این دیدگاه سعی بر یافتن راهی در جهت پیوند میان دین و رسانه است. هدف در این دیدگاه یافتن وجوه مشترک میان دین و رسانه است که از این طریق به راهکارهای تعامل بین آن دو نایل شوند. شاید در بین محققان معاصر بتوان تلاش استوارت هوور را گامی در جهت تعامل گرایی دین و رسانه دانست. از نگاه هوور از آنجا که دین بخشی از فرهنگ و نقش آن معنا بخشی به کل زندگی بشر است باید تعامل میان دین، فرهنگ و رسانه مورد توجه قرار گیرد.
دیدگاه ذات گرایانه
دیدگاه موسوم به ذات گرایی یا اقتضاگرایی، مدعی است که رسانه ذاتاً دارای هویت فرهنگی و تاریخی مستقلی است. عبارت معروف مک لوهان مبنی بر اینکه «رسانه خود یک پیام است» تأییدی بر این دیدگاه است. نظریهی دین رسانهای بر دیدگاه ذات انگارانهی رسانه استوار است. بر اساس این دیدگاه رسانه دارای هویت فرهنگی و تاریخی مستقلی است و به محتوای خود معنا میافزاید و یا دستکم معنای آن را دگرگون میسازد. بدین معنا رسانه ابزار صرف نیست بلکه اقتضائات و خصائص خود را دارد و آثار خود را بر پیکره دین حک میکند. رسانه ماهیتی دارد که اعراض خاصی را برآن ملحق میسازد. این ماهیت ریشه در جهانی دارد که رسانه در آن زاده شده است. رسانه مدرن تمامی عناصر مدرن را به عنوان عناصر ماهوی با خود حمل میکند و اساساً به نوعی ثمره و محصول آن است. این نظریه بیشتر به هایدگر و پستمن منسوب است.
بر اساس دیدگاه دوم و سوم، ورود دین به رسانه به دگرگونی در آن خواهد انجامید. بنابراین دین پژوهان باید بین تغییر یافتن محتوای دین و پیدا کردن و از دست ندادن مخاطبان خود یکی را انتخاب کنند.
منبع
جستارهایی در رسانه، دین ورسانه ج2، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، 1388.