پاسخ سید محمد خاتمی به سید محمد خاتمی !؟

این روزها در كنار اتفاقات ریز و درشتی كه در صحنة پر تب و تاب كشورمان رخ داده و هنوز در جریان است، سخن از ادعای «بحرانی بودن اوضاع كشور و ضرورت برگزاری همه پرسی در خصوص مشروعیت دولت منتخب ملت به عنوان راه برون رفت از بحران!» است كه از سوی آقای محمد خاتمی و مجمع روحانیون مبارز و در راستای همان افاضات و اضافات آمریكاپسند و اسرائیل شادكن نامبرده طی سالیان اخیر مطرح شده است.[1] لازم دیده شد تا علاوه بر مواردی كه در رد
چهارشنبه، 21 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پاسخ سید محمد خاتمی به سید محمد خاتمی !؟
پاسخ سید محمد خاتمی به سید محمد خاتمی !؟
پاسخ سید محمد خاتمی به سید محمد خاتمی !؟

نويسنده: ع - امامی




( عبرتی از تاریخ )
این روزها در كنار اتفاقات ریز و درشتی كه در صحنة پر تب و تاب كشورمان رخ داده و هنوز در جریان است، سخن از ادعای «بحرانی بودن اوضاع كشور و ضرورت برگزاری همه پرسی در خصوص مشروعیت دولت منتخب ملت به عنوان راه برون رفت از بحران!» است كه از سوی آقای محمد خاتمی و مجمع روحانیون مبارز و در راستای همان افاضات و اضافات آمریكاپسند و اسرائیل شادكن نامبرده طی سالیان اخیر مطرح شده است.[1] لازم دیده شد تا علاوه بر مواردی كه در رد این افاضات بی اساس از سوی صاحبنظران متعهد به رشتة تحریر در آمده (از جمله، یادداشت آقای حسین شریعتمداری در كیهان، 30/4/88، ص.2 با عنوان «پیشنهاد خاتمی یا دستورالعمل مایكل لدین؟!»[2]) نكات دیگری را در این زمینه به استحضار خوانندگان برسانیم.
قبل از هر چیز تذكر این نكته مقدماتی ضروری است كه –همانگونه كه آگاهان و بویژه شاهدان ماجراهای پرفراز و نشیب سالیان ابتدایی انقلاب و سالهای پرتب و تاب 58 تا 60 نیز یقیناً تصدیق می‌نمایند- آنچه در این ایام با آن مواجه هستیم چیزی نیست جز تكرار و بازتولید همان منازعات و دقیقاً‌ با همان طرفین منازعه و همان آرایش!
در واقع امروز نیز جدال همان جدال همیشگی میان معتقدان به اسلام فقاهتی و خط اصیل امام از یكسو و غرب‌زدگان و غرب باوران مدعی لیبرال دمكراسی از سوی دیگر و در یك كلام پیروان اسلام ناب محمدی (ص) از یكسو و هواداران اسلام مرفهان بی درد و اسلام آمریكایی از سوی دیگر است كه تنها رنگ و لعاب آن و نیز جای برخی بازیگران آن عوض شد است و بعبارت دقیقتر برخی از سابقون و اعضای جناح اصولگرا و اسلام خواهان با گذشت سه دهه و به دلایل مختلف، خواه آلوده شدن به چرب و شیرین دنیا، خواه بی بصیرتی و انحراف فكری و عقیدتی و خواه حب نفس و حب جاه و مقام خواهی و غرور و تكبر از جناح حق بریده‌اند و مع الاسف با پیوستن به جبهة باطل شمشیر خود را علیه همان مرام و مكتب و آرمانهایی آخته‌اند كه تا دیروز خود در صف نخست مدافعه و جانبازی در راه آن قرار داشتند و این رمز وصیت جاودانة آن پیر و مراد عشق و پدر كبیر ملت ایران است كه اینگونه همگان را در طول تمام ادوار انذار و تنبه داد و فرمود: «میزان حال كنونی افراد است» و این است سر این دعای موجز اما پرمغز و پرمحتوا كه «اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا»
به قول سیدالشهدای مظلوم انقلاب اسلامی، آیت الله شهید بهشتی (در رنجنامة تاریخی خود خطاب به حضرت امام خمینی (ره) در تاریخ 22 اسفند 1359): دو بینش از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با یكدیگر دچار تعارض تضاد شده و فتنه ها و تنشهای فراوانی از قبل این تعارض در جامعه ایجاد گردید:
«یك بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی زنده و پویا و در عین حال سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر كتاب و سنت و در مقابل بینش خودباخته و واداده در برابر مظاهر تجدد زندگی به اصطلاح مدرنیسم غربی و از همه خطرناكتر التقاط زده و مذبذب و غیرشفاف كه در پی اندیشه‌ها و برداشتهای بینابین كه نه بكلی از وحی بریده است و نه انچنان كه باید و شاید در برابر آن متعبد و پایبند» (نقل به مضمون)
پس تعجب نباید كرد كه دعوا همان دعوای قدیمی است و همانگونه كه به قول امام- در پیام تاریخی پذیرش قطعنامه كه از قضا در بیست و یكمین سالگرد آن قرار داریم-، «جنگ ما، جنگ حق و باطل، جنگ مستضعف و مستكبر، جنگ فقر و غنا و در یك كلام جنگ اسلام ناب محمدی (ص) با اسلام آمریكایی است كه از آدم تا خاتم ادامه دارد»، دعواها و منازعات امروز ما نیز در واقع صورت دیگری از همان منازعه میان خط امام و حزب‌الله با لیبرالهای ذوب شده در آمریكا و خودباختگان غرب باور در خلال سالهای 58 تا 60 بوده است.
و لذاست كه از قضا شباهتهای عجیب و عبرت آموز فراوانی در این قضایا به چشم میخورد و گویا صدق این گزاره هر چه بیشتر عیان می‌گردد كه «تاریخ تكرار می شود» و این فرمایش جاودان امیرالمؤمنین (ع) به عینه متجلی می‌شود كه «هر آن كس كه از تاریخ گذشتگان عبرت نیآموزد، پس خود عبرت آیندگان خواهد شد!» و ما در این مقال قصد داریم به بهانة بررسی ادعای بحران در جامعه و ضرورت برگزاری همه‌پرسی، یكی از همین عبرتهای تاریخی را برای خوانندگان عزیز و فهیم تبیین نماییم باشد كه بنوبة خود درس عبرتی و مایة هوشیاری گردد، ان شاالله:
در ابتدای سال 1360، درست در فضایی مشابه فضای همین روزها و به دنبال شدت گرفتن اختلافات میان بنی‌صدر و نخست‌وزیر مكتبی، شهید رجایی و نیز اختلاف میان بنی‌صدر و مجلس شورای اسلامی و بلاتكلیف ماندن برخی از وزارتخانه‌ها، بنی‌صدر با طرح شعار «بن‌بست» و «رفراندم» می‌كوشید آنها را پلی برای رسیدن به اهدافش كند! از این رو چنین مطرح كرد كه «كشور به بن بست رسیده! و سالم ترین راه بدون بحران این است كه همه موافقت كنند تا به مردم مراجعه كنیم و با رأی عمومی، آنچه باید بشود، بشود.»[3]
وی در توجیه پیشنهاد خود با عوام فریبی خاصی می‌گفت: «اگر میزان رأی ملت است در یك محیط آرام، این مردم را عاقل و بالغ و هوشیار تلقی بكنند و جواب معقول بدهند والا ناسزا گفتن ما را از میدان به در نمی‌كند، من مشیرالدوله نیستم كه در بروم.
اگر میزان رأی ملت است و من به عنوان رئیس جمهور موقعیت خودم را در خطر می‌بینم، حق دارم پیشنهاد بكنم این میزان اظهار بشود یا خیر؟ اگر چنین حقی دارم، آقا جواب من تهدید است؟
ما در این جمهوری پذیرفته‌ایم كه انقلاب كردیم. برای این كه رژیمی سر كار بود كه مردم را به حساب نمی‌آورد و رأی آنها را نمی‌پذیرفت. ما گفتیم نه، مردم حق دارند و كشور مال مردم است، میزان هم رأی مردم است... خوب اگر این این طور است، بگذارید رأی مردم معلوم بشود.»[4]
پس از طرح این ادعا، روزنامه‌های زنجیره‌ای وارد ماجرا شدند و با حمایت همه‌جانبه از این پیشنهاد، چنین وانمود كردند كه تنها راه نجات كشور از «بن‌بست»، مراجعه به آرای عمومی است.
یك روز پس از این پیشنهاد، روزنامه میزان، وابسته به نهضت آزادی نوشت: «برای حل مسائل كشور، به آرای عمومی مراجعه كنیم.»[5]
پس از آن، نشریه رنجبر نیز با بنی‌صدر و روزنامه‌های همفكر او هم‌آوا شد و نوشت: «به اعتقاد ما این رفراندم فرصتی خواهد بود تا بار دیگر مردم ما كه تنفر كامل خود را از دار و دسته مستبد حاكم كنونی به طور روزمره نشان می‌دهند، خواست و عزم خود را به حراست از استقلال و آزادی و دیگر دستاوردهای انقلاب وسیعاً اعلام و بركناری دولت رجایی و سرنگونی دستگاه مستبدین حاكم را رسماً خواستار شوند.»[6]
در پاسخ به این دعاوی زیاده‌خواهانه و غیرقانونی، حضرت امام به صراحت موضعگیری نموده و در سخنرانی تاریخی خود در مورخ 6 خرداد 1360 (همان سخنرانی معروف «غلط می‌كنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد!» كه این ایام و در جریان اغتشاشات و قانون شكنیهای آشوبگران سبز و در پاسخ به زیاده خواهیهای رهبر آنان، میرحسین موسوی بیشتر شنیدیم) فرموده بودند:
«ملت ایران رأى داده است به جمهورى اسلامى؛ هرچه زحمت داشته و توان داشته است در طَبق اخلاص گذاشته است، گفته ما اسلام را مى‏خواهیم؛ شما اگر با اسلام بد هستید، خوب تشریف ببرید اروپا و امریكا و هرجا دلتان مى‏خواهد، آنجا زندگى كنید! یا همین جا زندگى كنید و اگر ملت را مى‏خواهید، هى نگویید كه «ملت با من است»، «ملت با من است». ملت با اسلام است. نه با من است و نه با شما و نه با دیگرى. من اگر یك كلمه‏اى بر خلاف اسلام بگویم، همین ملت مى‏ریزند و من را از بین مى‏برند. ملت اسلام را مى‏خواهد. ملت شخص نمى‏خواهد. شخص‌پرست‏ نیست ملت. ملت مى‏خواهد كه قوانین اسلام دراین مملكت پیاده بشود. ملت این همه زحمت كشیده است كه دین اسلام را برقرار كند در یك مملكتى كه صدها سال و در این اخیر پنجاه سال كوشش شد به اینكه اسلام را كنار بگذارند؛ كوشش شد به اینكه روحانیت را كنار بگذارند و تضعیف كنند. ملت روحانیت را به تَبع اسلام مى‏خواهد. اگر- خداى نخواسته- روحانى هم برخلاف اسلام بكند، آن هم یك ساواكى است. فرقى نمى‏كند. بدتر از ساواكى هم هست!
این معناها را از گوشهایشان بیرون كنند آقایان كه این مردم دیگر از جمهورى اسلامى كنار رفته‏اند! خیر، شماها كنار رفته‏اید. شما خودتان را علاج كنید. مرضهاى باطنیتان را علاج كنید كه ننویسند كه این مملكت دیگر رفته از بین! این مملكت از بین نرفته؛ و این جمهورى اسلامى هم سر جاى خودش هست؛ و این مردم هم دنبال جمهورى اسلامى هستند؛ و این مردم هم از مجلس، مادامى كه مجلس بر طریقه اسلام باشد، و از دولت، مادامى كه دولت بر طریقه اسلام باشد، و از رئیس جمهور، مادامى كه رئیس جمهور در طریق اسلام باشد، طرفدارى مى‏كنند. هر كدامتان بلغزید، مردم دیگر از شما طرفدارى نمى‏كنند. براى اینكه مردم اسلام را مى‏خواهند. امر دایر مى‏شود بین من، و پیغمبر اكرم؛ كدام مسلمان است كه ترجیح بدهد من را؟ امر دایر مى‏شود بین شما، و اسلام؛ كدام مسلمان است كه شما را بر اسلام ترجیح بدهد؟ این خیالها را از كله هایتان بیرون كنید كه الان اگر وضعى بشود، مردم دیگر آن مردم نیستند!
مردم اسلام را مى‏خواهند. تا آخر هم مى‏خواهند.
این قلمها یك قدرى ملاحظه بكنند این مسائل را. همین‏طور مى‏نشینند توى خانه هایشان حكم مى‏كنند ملت این طورى است! خوب، ملت اینهاست كه شما مى‏بینید كه در كوچه و بازار و آنهایى كه در جنگ هستند و آنهایى كه هر روز مى‏آیند و مى‏گویند كه ما مى‏خواهیم برویم جنگ. ملت من و تو نیستیم! ملت آنها هستند. میزان آنها هستند. هى ننشینید و بگویید كه مردم چه شده‏اند؛ مردم دیگر مأیوس شدند؛ مردم كذا شدند. نخیر، مردم از اسلام مأیوس نمى‏شوند. كارهاى ما هم هر كدام فاسد است، مى‏گویند كار تو فاسد است، ولى ما جمهورى اسلامى را مى‏خواهیم .
یك قدرى قلمها را كنترل كنید. یك قدرى حفظ كنید خودتان را. این قدر تبعیت از هواى نفس نكنید. این قدر تبعیت از شیطان نكنید. مسائل را یك مسائل صحیح طرح بكنید. مسائل فاسد طرح نكنید. نگویید هى كه ما حالا دیگر باید چه بكنیم؛ حالا باید چه بشود!»
سپس حضرت امام در خصوص ادعای بن بست و بحران در جامعه –كه لقلقة زبان لیبرالهای آن روز و بعبارت روشنتر اسلاف همین تجدیدنظرطلبان مدعی اصلاحات امروز! بود- ضمن تأكید بر ضرورت پایبندى همه به قانون، می‌فرمایند:
«من همیشه میل دارم كه همه طبقاتى كه هستند، همه كسانى كه در صحنه‏ها حاضر هستند همه با هم بنشینند اصلاح كنند مسائل را. هى ننشینند آن از آن‏ور بخواهد او را از بین ببرد، او از آن‏ور بخواهد كه او را از بین ببرد؛ و مسئله را به بن بست برسانند و مملكت را به بن بست. شما به بن بست رسیدید! اشتباه مى‏كنید. مملكت اسلام كه به بن بست نمى‏رسد! همین مردم، همین پیرزنها و پیرمردها و جوانها و بچه‏ها، از این بن بستها بیرون مى‏آورند این مملكت را. شماها به بن بست رسیدید!، مى‏گویید خوب، چه بكنیم؛ بگذارید اسلام نباشد تا ما باشیم! بگذارید ایران نباشد، شما ایستاده‏اید تا پاى اینكه ایران نباشد! دست بردارید از فضولیها! براى خدا كار بكنید. براى خدا آرامش بگیرید. براى خدا دعوت به آرامش بكنید. براى خدا توى سر هم نزنید. این قدر هى مى‏گویند آقایان- چند روز پیش از این آقاى حجتى[7] آمده بودند اینجا- كه ما مى‏خواهیم یك جمعیتى درست كنیم. جمعیت «وحدت» و كذا. گفتم آقا این نمى‏شود. شما مى‏بینید كه اگر درست كنید چند تا جمعیت هم، جمعیت فرض كنید كه چه درست مى‏شود با این حرفها درست نمى‏شود، نه با مصاحبه درست مى‏شود؛ نه با چى. بله، خصوصى بنشینید با هم چه بكنید.
بترسید از اینكه یك وقت یك انفجارى حاصل بشود و همه ما را به باد فنا بدهد. از این بترسید شما! مغرور نشوید به اینكه من آن هستم كه فلان كار، چیز بود!، رستم یلى بود در كذا! مغرور نشوید. این مردم اسلام را مى‏خواهند. اگر پایتان را از اسلام كنار بگذارید این طلبه‏اى كه اینجا نشسته با كمال قوا با شما مخالفت مى‏كند. همه ملت اسلام هم اسلام را مى‏خواهند.
من اول سال به آقایان عرض كردم كه این سال خوب است سال اجراى قانون باشد. باید حدود معلوم بشود. آقاى رئیس جمهور حدودش در قانون اساسى چه هست، یك قدم آن‏ور بگذارد من با او مخالفت مى‏كنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت مى‏كنم. آقاى نخست وزیر حدودش چه قدر است، از آن حدود نباید خارج بشود. یك قدم كنار برود با او هم مخالفت مى‏كنم. مجلس حدودش چه قدر است، روى حدود خودش عمل كند. شوراى نگهبان حدودش چه قدر است؛ قوه قضاییه حدودش چى است؛ قوه اجرائیه. قانون معین شده است. نمى‏شود از شما پذیرفت كه ما قانون را قبول نداریم. غلط مى‏كنى قانون را قبول ندارى! قانون ترا قبول ندارد. نباید از مردم پذیرفت، از كسى پذیرفت، كه ما شوراى نگهبان را قبول نداریم. نمى‏توانى قبول نداشته باشى.»
و خلاصه كلام امام اینكه:
«اشتباه می‌كنید، شما به بن‌بست رسیده‌اید، مملكت اسلام به بن‌بست نمی‌رسد. ملت، من و تو نیستیم، ملت آنها هستند كه در جبهه هستند، در كوچه و بازار هستند. اگر پا از اسلام كنار بگذارید، این كاسب‌ها كه اینجا نشسته‌اند، با تمام قوا با شما مخالفت می‌كنند.»[8]
شهید بهشتی نیز در مصاحبه‌ای اظهار داشت:
«در قانون اساسی وظایف و اختیارات رئیس جمهور مشخص شده است و هرجا توضیح و تفصیل لازم باشد، باید از طریق قوانین مفصلِ مصوب مجلس شورای اسلامی، نقاط مجمل آن روشن شود و هرجا از نظر انطباق با قانون اساسی با ابهام روبرو شدند، باید شورای نگهبان نظر دهد و در این رابطه، نه برداشت و نظر رئیس جمهور ملاك است و نه دیگران... هرجا در فهم و برداشت قانون اساسی نظراتشان با مجلس مغایر باشد، طبق قانون اساسی رأی شورای نگهبان قطعی است و نباید ایشان یا مجلس روی رأی خود پافشاری كنند. این مطلب، همان بیان روشن امام امت است.»[9]
هیئت حل اختلاف سه قوه نیز طی بیانیه‌ای سخنان بنی‌صدر را محكوم كرد و نوشت:
«طرح اینگونه مسائل توسط مسئولان و درج آن توسط روزنامه‌ها، ممكن است در ذهن كسانی كه این توهم را به وجود آورد كه بحران و بن‌بست وجود دارد، در صورتی كه در كشور اسلامی با داشتن نظام قانونی مورد حمایت عموم مردم، هرگز بن‌بستی وجود نخواهد داشت.»[10]
مرحوم آیت‌ا... ربانی املشی نیز در پاسخ به اظهارات بنی‌صدر اظهار داشت:
«پیش كشیدن مسأله رفراندم یك مسئله غیرقانونی است، اگر بناست كه سال 60، سال قانون باشد، چرا كسانی كه از این امر حمایت می‌كنند، خود از این مسأله غمض عین می‌كنند و برخلاف قانون امری را پیشنهاد می‌كنند.
قانون اساسی، رفراندوم را در موارد خاصی پیش‌بینی كرده است و رفراندوم تنها باید در همان موارد باشد. اگر ما بخواهیم از محدوده قانون اساسی تجاوز كنیم و تقاضایی جز تقاضای اجرای قانون اساسی داشته باشیم، جز اعتراض سیاسی و نظارت شخصی را بر مردم تحمیل كردن، نام دیگری نمی‌تواند داشته باشد... كسی تردید ندارد كه آقای رئیس جمهور طرفدارانی دارد و باز كسی تردید ندارد كه بعضی گروه‌های سیاسی فعلاً مصلحت می‌دانند كه زیر چتر آقای رئیس جمهور باشند و اگر رفراندومی باشد، یقیناً این جمعیت به حمایت از آن رفراندوم برخواهند خواست. اما از این طرف، یك اكثریت ملت آن مردمی كه انقلاب كرده‌اند، آن مردمی كه شهید داده‌اند، آیا آرام می‌نشینند و اگر بخواهند آرام ننشینند، آیا جز این معنی است كه فعلاً از دشمنان خارجی صرف نظر كنند و آن را نادیده بگیرند و به مبارزات داخلی بپردازند؟
آیا سزاوار است، كسی مردم را دعوت كند كه بیایند از این همه دشمن خارجی كه فعلاً با ما مشغول مبارزه هستند، غمض عین كنیم و به آنها اجازه هرگونه فعالیت بدهیم و به اختلافات داخلی بپردازیم؟!»[11]
اما از همة اینها جالب توجه‌تر و خواندنی تر موضع آقای سید محمد خاتمی در برابر پیشنهاد مزورانه و عوامفریبانة آن روز بنی‌صدر در خصوص رفراندم است كه در واقع مقصود اصلی این نوشتار نیز توجه به همین فراز از تاریخ بعنوانی یك عبرت تاریخی می‌باشد!
بد نیست خوانندگان و به ویژه جوانان عزیزی كه احیاناً‌ به دلیل سن پایین خود آنچنان كه باید و شاید از تاریخ پرفراز و نشیب 30 سال اخیر مطلع نشده‌اند، بدانند كه این آقای خاتمی كه امروز سردمدار جریان القای بحران و تفرقه‌افكنی در جامعه گردیده و در راستای تحقق منویات دوستان غربی و تئوری پردازان آمریكایی خود! دیكتاتورمآبانه به نفی عامدانه همه‌پرسی باشكوه ملت در 22 خرداد و ششمین «نه» قاطع ملت به جریان تجدیدنظرطلب متبوع وی و شكست مفتضحانة مدعیان اصلاحات برآمده و در صدد فرافكنی و انتقال بحران مشروعیت و بن بست شكنندة حاكم بر جریان لیبرالهای تجدیدنظرطلب به كل جامعه بوده و در این راستا پیشنهاد بی پایه و اساس و غیرقانونی برگزاری همه‌پرسی دربارة مشروعیت دولت منتخب ملت! را مطرح كرده است (آنهم در حالی كه چشمان خود را بر انتخابات شكوهمند اخیر و حماسة حضور 40 میلیونی ملت كه بنا به اذعان خود همین حضرات-البته قبل از برگزاری انتخابات- خود بمثابه یك رفراندم تمام عیار و وزن كشی حقیقی بوده، بسته است!)، در سال 60 و در مقام نمایندگی ولی فقیه در روزنامه كیهان طی سه شماره «یادداشت» در این روزنامه، با اشاره به پیشنهاد بنی صدر، هرگونه بن‌بست را منتفی دانسته و در رد ادعای بنی صدر چنین نوشته بود:
«احترام به افكار و آرای عمومی، گردن نهادن به قانون مورد قبول مردم است و هرگونه وسیله‌سازی از افكار عمومی با ایجاد جو كاذب تبلیغاتی ، پشت كردن به مردم و بی احترامی به آرای آنان است. طرح مسأله‌ای به نام «بن‌بست» نیز چیزی جز یك هیاهو كه به ایجاد جو، آنگاه سوء استفاده از احساسات مردم می‌انجامد، نیست، زیرا:
اولاً، بن‌بست در جایی است كه ملاك مشترك برای رفع اختلاف و كشف حق و باطل وجود نداشته باشد؛ در حالی كه قانون اساسی، این خونبهای گرانقدر شهیدان اسلام كه به تصویب امت و تأیید امام رسیده است، در دست ماست.
چرا ما به خود حق می‌دهیم كه تمام ملت را در خود خلاصه شده ببینیم و اختلاف میان مسئولان رده بالا را اختلاف میان مردم به حساب آوریم و سختگیری‌های غیرقانونی خود را به صورت یك «بن‌بست» معرفی كنیم و برای شكستن این بن‌بست موهوم بر روی قانون اساسی پل بزنیم؟!
ثانیاً، در ورای قانون، امام امت هست كه مشروعیت قانون و مقامات قانونی نیز مرهون رهبری اسلامی اوست. رهبری كه در نفس‌گیرترین تنگناها با موضع‌گیری‌های قاطع خویش، انقلاب را به پیش رانده است و حضور او در صحنه، حتی به نیرومندترین قدرت‌های شیطانی روزگار كه تمام تلاش خویش را مصروف در بند نگه داشتن ایران می‌كردند، اجازه نداده است كه برای این مردم و این انقلاب «بن‌بست» ایجاد كنند؛ چرا نتواند با اتكا به پشتیبانی بی‌دریغ این مردم، مشكلات این چنانی را كه پاره‌ای ان را «بن‌بست» به حساب می‌آورند، از سر راه بردارد؟!
تا امام هست و قانون اساسی وجود دارد، بن‌بستی پیش روی ملت نیست. بن‌بست هنگامی به وجود می‌آید كه پیوند میان امام و ملت را بگلسند و قانون را از اعتبار بیندازند.»[12]
وی سپس راهكار قانونی برای خروج از بن‌بست را ارائه می‌دهد و می‌گوید:
«هنگامیكه اختلاف ناشی از ابهام در قانون اساسی باشد، به حكم همین قانون و به استناد رأی مردم و تصویب امام، تنها شورای نگهبان است كه با تفسیری كه به دست می‌دهد، می‌تواند تكلیف را روشن كند و هیچ كس و هیچ مقام دیگر حق صدور حكم در این باره را ندارد و اگر حكمی از سوی شورای نگهبان صادر شد، هیچ كس نباید از آن سرباز زند... و احترام به رأی ملت، دقیقاً گردن نهادن به مصوبات آن چنانی است.»[13]
اشباه نكنید! اینها نوشتة آقای حسین شریعتمداری در پاسخ به ادعاهای گزاف و متكبرانه و غیرقانونی امروز آقای محمد خاتمی مبنی بر ضرورت برگزاری همه‌پرسی دربارة مشروعیت دولت منتخب 25 میلیون نفر در انتخابات حماسیِ با حضور 40 میلیون ایرانی آنهم تحت نظر نهاد بیطرفی! مانند مجمع تشخیص مصلحت! نیست!! بلكه دقیقاً و عیناً پاسخی است كه آقای محمد خاتمی به ادعای غیرقانونی آن روز بنی‌صدر و در واقع به ادعای غیرقانونی امروز خود داده است!!؟
فاعتبروا یا اولی الابصار!
البته ناگفته نماند كه سرانجام ملت ایران در یك رفراندم عملی شركت جست و از مجلس و مسئولان قضایی خواستند تا عدم كفایت سیاسی بنی‌صدر را اعلام و او را به دلیل خیانت‌هایش محاكمه كنند و پس از حركت مردمی، مجلس تشكیل شد و به طرح عدم كفایت رئیس جمهور رأی مثبت داد ودر نتیجه، خط آمریكا در كشور شكست سختی خورد و مردم نشان دادند كه هرگز به بن‌بست نخواهند رسید.
تذكر:
در نگارش این مقاله از كتاب «بازخوانی پروندة یك رئیس جمهور (بنی‌صدر)»، نوشتة محقق ارجمند حجت الاسلام قاسم روان‌بخش، دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر، چاپ اول، آذر 1382، (فصل 8: پیشنهاد رفراندم و مراجعه به آرای عمومی، صص. 85-79)استفاده شده است كه مطالعه‌ی كل كتاب توصیه می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

[1]http://www.rajanews.com/detail.asp?id=24407
[2]http://www.kayhannews.ir/880430/2.htm#other204
[3]- روزنامة انقلاب اسلامی (روزنامة خود بنی‌صدر)، 30 اردیبهشت 60، تیتر یك.
[4]- روزنامه كیهان، 10 خرداد 60، ص 10
[5]- روزنامه میزان: 31 اردیبهشت 60، تیتر یك
[6]- نشریه رنجبر: ش 182، سال 1360
[7]- احتمالاً اشارة امام به آقای محمد جواد حجتی كرمانی، نمایندة آن روز مجلس و یكی از حامیان رئیس جمهور وقت می‌باشد.
[8]- كیهان:7 خرداد 60.
[9]- كیهان:21 خرداد 60، ص 14.
[10]- كیهان:12 خرداد 60.
[11]- روزنامه جمهوری اسلامی: 18 خرداد 60، ص5.
[12]- روزنامه كیهان: 1 خرداد 60.
[13]- روزنامه كیهان: 14 خراد 60.

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط