نگاهی به أعتراف نامه وست مینستر
چکیده:
در زمان زمامداری الیزابت، از نظام اسقفی؛ یعنی از نظام اداره امور کلیسا توسط اسقفان، به عنوان نظامی مطلوب یا حداقل نظامی قابل قبول دفاع می شد. اما در زمان پادشاهی جیمز اول، بسیاری از اسقفان این نظر را مطرح ساختند که نظام اسقفی، یگانه نظام برای اداره کلیساست که خدا آن را مقرر کرده است.
تعداد کلمات: 1433 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
در زمان زمامداری الیزابت، از نظام اسقفی؛ یعنی از نظام اداره امور کلیسا توسط اسقفان، به عنوان نظامی مطلوب یا حداقل نظامی قابل قبول دفاع می شد. اما در زمان پادشاهی جیمز اول، بسیاری از اسقفان این نظر را مطرح ساختند که نظام اسقفی، یگانه نظام برای اداره کلیساست که خدا آن را مقرر کرده است.
تعداد کلمات: 1433 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
هنگامی که ملکه الیزابت در سال ۱۶۰۳ درگذشت، جیمز اول که قبلا پادشاه اسکاتلند بود، کشوری که ساکنان آن اکثرأ عضو کلیسای پرسبیتری بودند) به جای وی بر تخت نشست که در زمان زمامداری او، اسقفان دیدگاه های نوینی اختیار کردند. در زمان زمامداری الیزابت، از نظام اسقفی؛ یعنی از نظام اداره امور کلیسا توسط اسقفان، به عنوان نظامی مطلوب یا حداقل نظامی قابل قبول دفاع می شد. اما در زمان پادشاهی جیمز اول، بسیاری از اسقفان این نظر را مطرح ساختند که نظام اسقفی، یگانه نظام برای اداره کلیساست که خدا آن را مقرر کرده است. البته این نگرش، واکنشی در برابر ادعای متضادی بود که طرفداران نظام کلیسای پرسبیتری در اواسط قرن شانزدهم آن را مطرح ساخته بودند. در حالی که، در زمان حکومت الیزابت، اسقفان و منتقدین پاک دین آنان، هر دو پیرو الهیات کالونی بودند، در این زمان بسیاری از اسقفان جدید این الهیات را رد کردند. آنان آموزه از پیش برگزیده را رد نمودند؛ بنابراین، به آنان آرمینیوسی نام دادند، در حالی که، دیدگاه آنان با دیدگاه آرمینیوس بسیار متفاوت بود. آنان خواهان جا دادن آیین های بیشتری در عبادات کلیسایی بودند و از نظر ایشان، شرکت مستمر در آیین های کلیسایی، طریقی برای نجات و رستگاری اشخاص محسوب میشد. بنابراین، در حالی که در قرن شانزدهم همزمان با زمامداری ملکه الیزابت، اختلاف پاک دینان با مقامات کلیسای رسمی تنها در مورد مسائلی چون نحوه اداره کلیسا و مراسم کلیسایی بود، در قرن هفدهم اختلاف این دو گروه به اختلافی جدی در زمینه مسائل الهیاتی تبدیل گشت. این شرایط یا به تخت نشستن پسر جیمز، چارلز اول، در سال ۱۶۲۵ بدتر شد. چارلز طرفدار سرسخت کسانی بود که از نگرش آرمینیوسی و اقتدار اسقفان و تأکید بر آیین های کلیسا حمایت می کردند و اصطلاحا «کلیسای آیینی» نامیده می شدند؛ و چارلز تلاش می کرد تا هرچه بیشتر، معتقدان به این نگرش را به مناصب مهم و تعیین کننده کلیسایی بگمارد. در این زمان، اگر کسی می خواست در مورد عقاید آنان اطلاعات بیشتری داشته باشد و از آنان می پرسید که دیدگاه آرمینیوسها چیست، به او بدین سان پاسخ می گفتند: «همان دیدگاهی که بهترین اسقفان و رهبران کلیسای انگلستان، آن را دارند!»
بیشتر بخوانید : عیسی مسیح، الگوی حقیقی و مشترک میان اسلام و مسیحیت
در سال ۱۶۶۳ فردی به نام ویلیام لادا اسقف اعظم کانتربوری شد و بر آن شد تا نگرش و روش های این گروه را بر کل کلیسای انگلستان تحمیل نماید. کسانی که در برابر این رویه جدید مقاومت می کردند به سختی مجازات می شدند و گوش بسیاری از اشخاص بریده می شد. سپس، در سال ۱۶۳۷، چارلز ولاد مرتکب این خطای بزرگ شدند که سعی کردند کتاب دعای عمومی کلیسای انگلستان را بر مردم اسکاتلند که اکثر پر سبیتری بودند، تحمیل نمایند. این امر، باعث به وجود آمدن اختلافات و درگیری های شد که در نهایت، منجر به بروز جنگ داخلی بین مجلس نمایندگان و چارلز پادشاه گشت. نتیجه این جنگ، پیروزی مجلس نمایندگان و اعدام لاد و در پی او چارلز اول بود. حال، دیگر پاک دینان به چیزی کمتر از اصلاحات ریشه ای و اساسی راضی نمی شدند و در پی آن بودند تا نظام اسقفی را از بیخ و بن براندازند.
در ابتدا، پرسبیتریها ابتکار عمل را در دست داشتند. اسکاتلندی ها خواهان این بودند که کلیسای انگلستان شبیه کلیسای اسکاتلند شود. برای تحقق این هدف، مجلس نمایندگان دستور تشکیل شورای وست مینستر را داد که اعضای آن از سال ۱۶۴۳ تا ۱۶۴۹ هزار جلسه را تشکیل دادند و پس از آن نیز به شکلی نامنظم جلساتی برگزار کردند. اکثر اعضای این شورا، پرسبیتری بودند و کسانی هم که پرسبیتری نبودند، این شورا را ترک کردند. هدف شورا این بود که یک نظام مذهبی پر سبیتری در سرتاسر انگلستان برقرار سازد. برای تحقق این هدف، شورا راهنمایی برای پرستش جمعی خدا تدوین کرد تا جایگزین کتاب دعای عمومی شود. این شورا، همچنین دو رساله اصول دین را تحت عناوین رساله اصول دین موجزتر و رساله اصول دین مبسوط تر تدوین کردند که آنها را می توان با دو رساله اصول دین لوتر مشابه دانست. اما بزرگ ترین دستاورد این شورا تدوین «اعترافنامه وست مینستر» بود. این اعتراف نامه مجموعه ای از اعتقادات کلیساهای اصلاح شده در قرن هفدهم است که از جهت حجم مطالب و شأن و اهمیت با «اعتراف نامه آوگسبورگ» لوتری ها قابل مقایسه است. اعترافنامه وست مینستر بدین جهت تدوین شد تا جانشین «سی و نه اصل» کلیسای انگلیکن گردد. این اعتراف نامه نسبتا طولانی تر و جامع تر از «سی و نه اصل» بود و به جای کالونیسم معتدل حاکم بر سی و نه اصل، کالونیسمی خشک و انعطاف ناپذیر بر آن حاکم بود. علاوه بر این، این اعتراف نامه، بیانگر کالونیسم قرن هفدهم انگلستان است که از برخی از جهات با تعالیم خود کالون تفاوت دارد. در اینجا با ذکر سه مثال سعی میکنیم این تفاوت ها را نشان دهیم.
در زمان زمامداری الیزابت، از نظام اسقفی؛ یعنی از نظام اداره امور کلیسا توسط اسقفان، به عنوان نظامی مطلوب یا حداقل نظامی قابل قبول دفاع می شد. اما در زمان پادشاهی جیمز اول، بسیاری از اسقفان این نظر را مطرح ساختند که نظام اسقفی، یگانه نظام برای اداره کلیساست که خدا آن را مقرر کرده است. البته این نگرش، واکنشی در برابر ادعای متضادی بود که طرفداران نظام کلیسای پرسبیتری در اواسط قرن شانزدهم آن را مطرح ساخته بودند. در حالی که، در زمان حکومت الیزابت، اسقفان و منتقدین پاک دین آنان، هر دو پیرو الهیات کالونی بودند، در این زمان بسیاری از اسقفان جدید این الهیات را رد کردند. آنان آموزه از پیش برگزیده را رد نمودند؛ بنابراین، به آنان آرمینیوسی نام دادند، در حالی که، دیدگاه آنان با دیدگاه آرمینیوس بسیار متفاوت بود.
در قرن هفدهم، نگرش «الهیات عهد»، در کالونیسم به نگرش غالب تبدیل گشت. الهیات عهد» به معنای در نظر گرفتن مفهوم عهد به عنوان اصلی محوری در الهیات است که به کلیه مقولات آن سازمان می بخشد. این نگرش، بیانگر تضاد بین «عهد اعمال» و «عهد فیض» است. «عهد اعمال» بین خدا و آدم و «عهد فیض» بین خدا و کلیسا منعقد گشت. اما مطالعه آثار کالون نشان میدهد که این مطالب در آثار او یافت نمی شوند.
عهد نخست که با انسان منعقد گشت، عهد مبتنی بر اعمال بود که توسط آن، بر اساس اطاعت شخصی و کامل به آدم و در او به ذریت وی وعده داده شد. انسان به واسطه سقوط خویش، بر طبق این عهد، دیگر نمی توانست حیاتی را که در این عهد به او وعده داده شده بود، داشته باشد. خداوند بر آن شد تا عهد دیگری با انسان ببندد که با عنوان «عهد فیض» خوانده می شود. وی بر اساس این عهد، توسط عیسی مسیح، حیات و رستگاری را به رایگان به گناهکاران اعطا کرد و از آنان ایمان داشتن به خود را طلب کرد تا بتوانند نجات یابند و به همه کسانی که برای کسب حیات مقرر شده بودند، وعده بخشیدن روح القدس را داد تا آنان بخواهند ایمان آورند و قادر به ایمان آوردن شوند. (اعتراف نامه وست مینستر ۲ : ۷-۳ )
این اعتراف نامه آموزه «کفارۂ محدود» را تعلیم میداد؛ یعنی این آموزه را که صلیب مسیح بدین دلیل برپا شد تا تنها برگزیدگان نجات یابند. عیسی مسیح نجات را مهیا کرد «برای همه کسانی که به وی داده شده اند» (۵ : ۸). این تعلیم مطابق با تعلیم شورای دورته است، اما در آثار کالون نمی توان آن را مشاهده کرد.
هم از نظر لوتر و هم از نظر کالون، ایمان نجات دهنده، شامل اطمینان از نجات یافتن نیز می شد. اما در کالونیسم قرن هفدهم انگلیس، در نظر گرفتن اطمینان شخصی به عنوان امری که دست یافتن به آن برای همه ایمانداران ممکن است نگرشی غالب بود، اما این اطمینان امری متمایز از ایمان نجات بخش در نظر گرفته می شد. این نگرش بیانگر این بود که امکان دارد و در بسیاری از اشخاص هم دیده می شود که ایمان نجات بخش را داشته باشند، ولی فاقد اطمینان باشند. این نگرشی بود که در اعتراف نامه وست مینستر دیده می شد. پذیرش این نگرش باعث شد تا در بعضی از کلیساهای کالونیست، کمتر کسی یافت شود که اطمینان به نجات داشته باشد. این نگرش نیز متفاوت با نگرش کالون در این مورد است.
اطمینان از نجات، مربوط به جوهره ایمان نیست، بلکه یک ایماندار حقیقی باید مدت زمانی طولانی برای حصول به آن انتظار کشد و با مشکلات بسیار مبارزه نماید تا آن را کسب نماید: با وجود این، فرد ایماندار، که روح القدس او را قادر می سازد تا آنچه را خدا به رایگان به وی داده، بشناسد، بدون مکاشفهای خارق العاده و با استفاده صحیح از طرق عادی، به این اطمینان دست می یابد.
اعتراف نامه وست مینستر ۳ : ۱۸
کلیسای جامع با جهانی که نادیدنی است، متشکل از کل برگزیدگان است که توسط مسیح، سرور آنان، از زمانهای گذشته و حال و آینده گرد هم می آیند. و این کلیسا همسر، بدن و کمال اوست که کل وجود او را سرشار می سازد. کلیسای دیدنی که آن نیز جامع و جهانی است، توسط انجیل در کل جهان (نه مانند دوران داده شدن شریعت که تنها محدود به یک ملت بود) شامل همه کسانی می شود که همراه با فرزندانشان مذهب حقیقی را اعتراف می کنند. و این کلیسا، ملکوت خداوند عیسی مسیح و مسکن و خانواده خداست که خارج از آن امکان نجات معمولی میسر نیست. (اعتراف نامه وست مینستر ۱ : ۲۵-۲ )
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
در ابتدا، پرسبیتریها ابتکار عمل را در دست داشتند. اسکاتلندی ها خواهان این بودند که کلیسای انگلستان شبیه کلیسای اسکاتلند شود. برای تحقق این هدف، مجلس نمایندگان دستور تشکیل شورای وست مینستر را داد که اعضای آن از سال ۱۶۴۳ تا ۱۶۴۹ هزار جلسه را تشکیل دادند و پس از آن نیز به شکلی نامنظم جلساتی برگزار کردند. اکثر اعضای این شورا، پرسبیتری بودند و کسانی هم که پرسبیتری نبودند، این شورا را ترک کردند. هدف شورا این بود که یک نظام مذهبی پر سبیتری در سرتاسر انگلستان برقرار سازد. برای تحقق این هدف، شورا راهنمایی برای پرستش جمعی خدا تدوین کرد تا جایگزین کتاب دعای عمومی شود. این شورا، همچنین دو رساله اصول دین را تحت عناوین رساله اصول دین موجزتر و رساله اصول دین مبسوط تر تدوین کردند که آنها را می توان با دو رساله اصول دین لوتر مشابه دانست. اما بزرگ ترین دستاورد این شورا تدوین «اعترافنامه وست مینستر» بود. این اعتراف نامه مجموعه ای از اعتقادات کلیساهای اصلاح شده در قرن هفدهم است که از جهت حجم مطالب و شأن و اهمیت با «اعتراف نامه آوگسبورگ» لوتری ها قابل مقایسه است. اعترافنامه وست مینستر بدین جهت تدوین شد تا جانشین «سی و نه اصل» کلیسای انگلیکن گردد. این اعتراف نامه نسبتا طولانی تر و جامع تر از «سی و نه اصل» بود و به جای کالونیسم معتدل حاکم بر سی و نه اصل، کالونیسمی خشک و انعطاف ناپذیر بر آن حاکم بود. علاوه بر این، این اعتراف نامه، بیانگر کالونیسم قرن هفدهم انگلستان است که از برخی از جهات با تعالیم خود کالون تفاوت دارد. در اینجا با ذکر سه مثال سعی میکنیم این تفاوت ها را نشان دهیم.
در زمان زمامداری الیزابت، از نظام اسقفی؛ یعنی از نظام اداره امور کلیسا توسط اسقفان، به عنوان نظامی مطلوب یا حداقل نظامی قابل قبول دفاع می شد. اما در زمان پادشاهی جیمز اول، بسیاری از اسقفان این نظر را مطرح ساختند که نظام اسقفی، یگانه نظام برای اداره کلیساست که خدا آن را مقرر کرده است. البته این نگرش، واکنشی در برابر ادعای متضادی بود که طرفداران نظام کلیسای پرسبیتری در اواسط قرن شانزدهم آن را مطرح ساخته بودند. در حالی که، در زمان حکومت الیزابت، اسقفان و منتقدین پاک دین آنان، هر دو پیرو الهیات کالونی بودند، در این زمان بسیاری از اسقفان جدید این الهیات را رد کردند. آنان آموزه از پیش برگزیده را رد نمودند؛ بنابراین، به آنان آرمینیوسی نام دادند، در حالی که، دیدگاه آنان با دیدگاه آرمینیوس بسیار متفاوت بود.
در قرن هفدهم، نگرش «الهیات عهد»، در کالونیسم به نگرش غالب تبدیل گشت. الهیات عهد» به معنای در نظر گرفتن مفهوم عهد به عنوان اصلی محوری در الهیات است که به کلیه مقولات آن سازمان می بخشد. این نگرش، بیانگر تضاد بین «عهد اعمال» و «عهد فیض» است. «عهد اعمال» بین خدا و آدم و «عهد فیض» بین خدا و کلیسا منعقد گشت. اما مطالعه آثار کالون نشان میدهد که این مطالب در آثار او یافت نمی شوند.
عهد نخست که با انسان منعقد گشت، عهد مبتنی بر اعمال بود که توسط آن، بر اساس اطاعت شخصی و کامل به آدم و در او به ذریت وی وعده داده شد. انسان به واسطه سقوط خویش، بر طبق این عهد، دیگر نمی توانست حیاتی را که در این عهد به او وعده داده شده بود، داشته باشد. خداوند بر آن شد تا عهد دیگری با انسان ببندد که با عنوان «عهد فیض» خوانده می شود. وی بر اساس این عهد، توسط عیسی مسیح، حیات و رستگاری را به رایگان به گناهکاران اعطا کرد و از آنان ایمان داشتن به خود را طلب کرد تا بتوانند نجات یابند و به همه کسانی که برای کسب حیات مقرر شده بودند، وعده بخشیدن روح القدس را داد تا آنان بخواهند ایمان آورند و قادر به ایمان آوردن شوند. (اعتراف نامه وست مینستر ۲ : ۷-۳ )
این اعتراف نامه آموزه «کفارۂ محدود» را تعلیم میداد؛ یعنی این آموزه را که صلیب مسیح بدین دلیل برپا شد تا تنها برگزیدگان نجات یابند. عیسی مسیح نجات را مهیا کرد «برای همه کسانی که به وی داده شده اند» (۵ : ۸). این تعلیم مطابق با تعلیم شورای دورته است، اما در آثار کالون نمی توان آن را مشاهده کرد.
هم از نظر لوتر و هم از نظر کالون، ایمان نجات دهنده، شامل اطمینان از نجات یافتن نیز می شد. اما در کالونیسم قرن هفدهم انگلیس، در نظر گرفتن اطمینان شخصی به عنوان امری که دست یافتن به آن برای همه ایمانداران ممکن است نگرشی غالب بود، اما این اطمینان امری متمایز از ایمان نجات بخش در نظر گرفته می شد. این نگرش بیانگر این بود که امکان دارد و در بسیاری از اشخاص هم دیده می شود که ایمان نجات بخش را داشته باشند، ولی فاقد اطمینان باشند. این نگرشی بود که در اعتراف نامه وست مینستر دیده می شد. پذیرش این نگرش باعث شد تا در بعضی از کلیساهای کالونیست، کمتر کسی یافت شود که اطمینان به نجات داشته باشد. این نگرش نیز متفاوت با نگرش کالون در این مورد است.
اطمینان از نجات، مربوط به جوهره ایمان نیست، بلکه یک ایماندار حقیقی باید مدت زمانی طولانی برای حصول به آن انتظار کشد و با مشکلات بسیار مبارزه نماید تا آن را کسب نماید: با وجود این، فرد ایماندار، که روح القدس او را قادر می سازد تا آنچه را خدا به رایگان به وی داده، بشناسد، بدون مکاشفهای خارق العاده و با استفاده صحیح از طرق عادی، به این اطمینان دست می یابد.
اعتراف نامه وست مینستر ۳ : ۱۸
کلیسای جامع با جهانی که نادیدنی است، متشکل از کل برگزیدگان است که توسط مسیح، سرور آنان، از زمانهای گذشته و حال و آینده گرد هم می آیند. و این کلیسا همسر، بدن و کمال اوست که کل وجود او را سرشار می سازد. کلیسای دیدنی که آن نیز جامع و جهانی است، توسط انجیل در کل جهان (نه مانند دوران داده شدن شریعت که تنها محدود به یک ملت بود) شامل همه کسانی می شود که همراه با فرزندانشان مذهب حقیقی را اعتراف می کنند. و این کلیسا، ملکوت خداوند عیسی مسیح و مسکن و خانواده خداست که خارج از آن امکان نجات معمولی میسر نیست. (اعتراف نامه وست مینستر ۱ : ۲۵-۲ )
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
بیشتر بخوانید :
مسیح پیامبر، الگویی برای گفتوگوی اسلام و مسیحیت
مسئله سقط جنین در مسیحیت امروز
رنج، وسیله راستیآزمایی ایمان