الهیات رهایی بخش مسیحیان
چکیده:
فعالیت شبانی کلیسا همچون یک نتیجه گیری ازمفروضات الهیاتی پدید نمی آید. الهیات منجر به فعالیت شبانی نمی شود، بلکه در مورد آن به تفکر و تعمق می پردازد. این الهیات، الهیاتی است که از تفکر و تعمق در مورد جهان بازنمی ایستد، بلکه تلاش میکند تا بخشی از آن فرایندی باشد که جهان توسط آن متحول می شود.
تعداد کلمات: 1088 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
فعالیت شبانی کلیسا همچون یک نتیجه گیری ازمفروضات الهیاتی پدید نمی آید. الهیات منجر به فعالیت شبانی نمی شود، بلکه در مورد آن به تفکر و تعمق می پردازد. این الهیات، الهیاتی است که از تفکر و تعمق در مورد جهان بازنمی ایستد، بلکه تلاش میکند تا بخشی از آن فرایندی باشد که جهان توسط آن متحول می شود.
تعداد کلمات: 1088 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
از آنجایی که نمایندگان مختلف الهیات رهایی بخش دیدگاه های متفاوتی در مورد آن دارند، بنابراین، مشکل بتوان اصلی کلی در معرفی آن ارائه کرد که مورد قبول همه پیروان آن باشد؛ اما در سطور ذیل، عمدتا با تکیه بر تعالیم گوتییرز سعی میکنیم اصول کلی الهیات رهایی بخش را معرفی نماییم :
١- الهیات رهایی بخش هیچ ادعایی ندارد که «الهیاتی جهانشمول» است و در مورد همه زمانها و شرایط می توان آن را به کار گرفت، بلکه ادعا می کند الهیاتی است که مخصوص شرایط فعلی امریکای لاتین است. در واقع، پیروان الهیات رهایی بخش ایده وجود الهیاتی جهان شمول را رد می کنند و چنین باوری را متأثر از تفکر انتزاعی فلسفه یونان و انتزاعی از روش تفکر عملی و کتاب مقدس می دانند. از نظر آنان، چنین الهیاتی که براساس پذیرش حقایق رها از قید زمان شکل گرفته است، «تنها می تواند الهیاتی ایستا باشد و در درازمدت به الهیاتی عقیم تبدیل گردد.»
الهیات رهایی بخش از شرایطی مشخص، یا بهتر است بگوییم از تحلیلی مشخص از شرایط، کار خود را می آغازد. الهیات رهایی بخش نگرش خود را بر اساس تحلیل مارکسیستی از شرایط امریکای لاتین بنا می کند که در قالب مفاهیمی چون مبارزه طبقاتی، نقش استثمارگر سرمایه داری، و ضرورت مبارزه انقلابی بیان می شود. از نظر الهیات رهایی بخش، این نحوه استفاده از مارکسیسم امری موجه است و آن را می توان با استفاده الهیات سنتی از فلسفه (برای مثال، از فلسفه افلاطونی و ارسطویی) مقایسه کرد. همچنین استدلال می شود که بی طرفی سیاسی برای کلیسا ممکن نیست. در واقع، از نظر سیاسی، بی طرف بودن به معنای حمایت از شرایط ستمگرانه موجود است. از نظر الهیات رهایی بخش، در طی قرون، کلیسای کاتولیک در امریکای لاتین حامی و متحد حکومتها بوده است؛ اما اکنون باید به این رویه خاتمه داده شود. کلیسا باید خود را وقف محرومان و فقرا سازد. سخن گفتن از کلیسای فقیران کافی نیست و کلیسا باید خود کلیسایی فقیر باشد.
۲- گوتییرز بر این باور است که الهیات رهایی بخش «در وهله نخست موضوعی برای تفکر و تعمق در برابر ما مطرح نمی کند، بلکه عمدتا طریقی نوین برای پیاده کردن الهیات عملی در اختیار ما می گذارد.» (به این معنا سگوند و می تواند از رهایی الهیات سخن بگوید.) از نظر آنان الهیات سنتی همواره به ارائه حقایقی مکاشفه ای به شکل انتزاعی پرداخته است و تفکر اخلاقی و اقدامات عملی بر این اساس الهیاتی، استنتاج می شده است. اما از نظر پیروان الهیات رهایی بخش، مشکل اصلی این بوده است که کلیسا در طی قرون (و خصوصا در امریکای لاتین) «تمام هم و غم خود را صرف مقوله بندی حقایق کرد، اما در عمل، تقریبا هیچ گامی برای بهبود شرایط جهان برنداشته است.» الهیات رهایی بخش رویکرد متفاوتی را در پیش می گیرد و کار خود را از شرایط مشخص امریکای لاتین که ظلم و ستم بر آن حکمفرماست، آغاز می کند. از نظر این الهیات، یک مسیحی باید وجود خود را وقف ستمدیدگان نماید و به خاطر آنان اقدام به عمل نماید و تنها در این صورت، یعنی با درگیری فعالانه به نفع ستمدیدگان است که وی الهیات خود را در عمل پیاده میکند. در واقع، الهیات رهایی بخش «تفکری انتقادی در مورد کردمان مسیحی است که بر اساس کلام خدا صورت می گیرد و در واقع، هنگامی شکل می گیرد که عالم الهی در مورد عملکرد خود به نظریه پردازی می پردازد.
بیشتر بخوانید : زبان پرستش
فعالیت شبانی کلیسا همچون یک نتیجه گیری از مفروضات الهیاتی پدید نمی آید. الهیات منجر به فعالیت شبانی نمی شود، بلکه در مورد آن به تفکر و تعمق می پردازد. این الهیات، الهیاتی است که از تفکر و تعمق در مورد جهان بازنمی ایستد، بلکه تلاش میکند تا بخشی از آن فرایندی باشد که جهان توسط آن متحول می شود.
الهیات رهایی بخش از شرایطی مشخص، یا بهتر است بگوییم از تحلیلی مشخص از شرایط، کار خود را می آغازد. الهیات رهایی بخش نگرش خود را بر اساس تحلیل مارکسیستی از شرایط امریکای لاتین بنا می کند که در قالب مفاهیمی چون مبارزه طبقاتی، نقش استثمارگر سرمایه داری، و ضرورت مبارزه انقلابی بیان می شود. از نظر الهیات رهایی بخش، این نحوه استفاده از مارکسیسم امری موجه است و آن را می توان با استفاده الهیات سنتی از فلسفه (برای مثال، از فلسفه افلاطونی و ارسطویی) مقایسه کرد. همچنین استدلال می شود که بی طرفی سیاسی برای کلیسا ممکن نیست. در واقع، از نظر سیاسی، بی طرف بودن به معنای حمایت از شرایط ستمگرانه موجود است. از نظر الهیات رهایی بخش، در طی قرون، کلیسای کاتولیک در امریکای لاتین حامی و متحد حکومتها بوده است؛ اما اکنون باید به این رویه خاتمه داده شود. کلیسا باید خود را وقف محرومان و فقرا سازد. سخن گفتن از کلیسای فقیران کافی نیست و کلیسا باید خود کلیسایی فقیر باشد.
۴- گوتییر زبا توجه به دیدگاه های فوق موضوعات اساسی الهیات را از نو تعبیر و تفسیر می کند. در دیدگاه گوتییرز نجات با توجه به مفاهیم سیاسی تعبیر و تفسیر می شود. تقسیم تاریخ به دو بخش «مقدس» و «دنیوی» امری نادرست انگاشته می شود؛ زیرا خدا نجات خود را در کل تاریخ بشری متحقق می سازد. نقش کلیسا هم این نیست که محدوده های نجات را تعریف نماید. ایده مسیحیت بینام (که از شورای دوم واتیکان و کارل رانر" به عاریت گرفته شده است) به معنای این است که همه کسانی که نسبت به همسایه خود رفتار محبت آمیز دارند، عملا خدا را می شناسند. کلیسا باید به عنوان آیین یا نشانه نجات در نظر گرفته شود و باید رهایی را به شکلی مرئی در جهان آشکار سازد. گوتییرز بر این باور است که امروزه مسئله اصلی در مورد نجات، نه مسئله ای «کمی» (یعنی چه کسی نجات خواهد یافت)، بلکه مسئله ای «کیفی» است (یعنی ماهیت نجات چیست).
۵- این نحوه تعبیر و تفسیر الهیات، توسط تأویل کتاب مقدس توجیه می شود. الهیات رهایی بخش نقشی محوری برای واقعة خروج قوم بنی اسرائیل از مصر قائل می شود و آن را در قالب مفهوم رهایی سیاسی تعبیر می کند. در واقع، گوتییر ز این واقعه را اقدام خود رهایش گرانه قوم یهود تعبیر می کند و بر این اساس بر روی نیاز ما به عمل تأکید می نماید. الهیات رهایی بخش به درستی علیه روشی که الهیات سنتی بر اساس آن به همه مطالب کتاب مقدس «جنبه روحانی» می دهد و شکلی انتزاعی به آنها می بخشد، اعتراض می کند. برای مثال (لوقا ۲۰۰۶-۲۱ و ۲۴-۲۵) و نیز آیات مشابه، اغلب به گونه ای تفسیر شده اند که گویا به هیچ وجه با فقر و ثروت مادی مرتبط نیستند؛ یا بعد سیاسی مرگ عیسی، نادیده گرفته شده و تنها نظریه های انتزاعی در مورد جنبه کفارهای مرگ او مطرح شده اند و عادل شمردگی نیز از به جا آوردن عدالت در زندگی روزمره کاملا منفک در نظر گرفته شده است. این موضوع صحیح است که الهیات سنتی اغلب به بسیاری از قسمت های کتاب مقدس، که برخوردی واقع گرایانه با مسائل دارد، توجه کافی نشان نداده است. اما الهیات رهایی بخش نیز در جهت مخالف الهیات سنتی طریق افراط را می پوید.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
الهیات رهایی بخش از شرایطی مشخص، یا بهتر است بگوییم از تحلیلی مشخص از شرایط، کار خود را می آغازد. الهیات رهایی بخش نگرش خود را بر اساس تحلیل مارکسیستی از شرایط امریکای لاتین بنا می کند که در قالب مفاهیمی چون مبارزه طبقاتی، نقش استثمارگر سرمایه داری، و ضرورت مبارزه انقلابی بیان می شود. از نظر الهیات رهایی بخش، این نحوه استفاده از مارکسیسم امری موجه است و آن را می توان با استفاده الهیات سنتی از فلسفه (برای مثال، از فلسفه افلاطونی و ارسطویی) مقایسه کرد. همچنین استدلال می شود که بی طرفی سیاسی برای کلیسا ممکن نیست. در واقع، از نظر سیاسی، بی طرف بودن به معنای حمایت از شرایط ستمگرانه موجود است. از نظر الهیات رهایی بخش، در طی قرون، کلیسای کاتولیک در امریکای لاتین حامی و متحد حکومتها بوده است؛ اما اکنون باید به این رویه خاتمه داده شود. کلیسا باید خود را وقف محرومان و فقرا سازد. سخن گفتن از کلیسای فقیران کافی نیست و کلیسا باید خود کلیسایی فقیر باشد.
۴- گوتییر زبا توجه به دیدگاه های فوق موضوعات اساسی الهیات را از نو تعبیر و تفسیر می کند. در دیدگاه گوتییرز نجات با توجه به مفاهیم سیاسی تعبیر و تفسیر می شود. تقسیم تاریخ به دو بخش «مقدس» و «دنیوی» امری نادرست انگاشته می شود؛ زیرا خدا نجات خود را در کل تاریخ بشری متحقق می سازد. نقش کلیسا هم این نیست که محدوده های نجات را تعریف نماید. ایده مسیحیت بینام (که از شورای دوم واتیکان و کارل رانر" به عاریت گرفته شده است) به معنای این است که همه کسانی که نسبت به همسایه خود رفتار محبت آمیز دارند، عملا خدا را می شناسند. کلیسا باید به عنوان آیین یا نشانه نجات در نظر گرفته شود و باید رهایی را به شکلی مرئی در جهان آشکار سازد. گوتییرز بر این باور است که امروزه مسئله اصلی در مورد نجات، نه مسئله ای «کمی» (یعنی چه کسی نجات خواهد یافت)، بلکه مسئله ای «کیفی» است (یعنی ماهیت نجات چیست).
۵- این نحوه تعبیر و تفسیر الهیات، توسط تأویل کتاب مقدس توجیه می شود. الهیات رهایی بخش نقشی محوری برای واقعة خروج قوم بنی اسرائیل از مصر قائل می شود و آن را در قالب مفهوم رهایی سیاسی تعبیر می کند. در واقع، گوتییر ز این واقعه را اقدام خود رهایش گرانه قوم یهود تعبیر می کند و بر این اساس بر روی نیاز ما به عمل تأکید می نماید. الهیات رهایی بخش به درستی علیه روشی که الهیات سنتی بر اساس آن به همه مطالب کتاب مقدس «جنبه روحانی» می دهد و شکلی انتزاعی به آنها می بخشد، اعتراض می کند. برای مثال (لوقا ۲۰۰۶-۲۱ و ۲۴-۲۵) و نیز آیات مشابه، اغلب به گونه ای تفسیر شده اند که گویا به هیچ وجه با فقر و ثروت مادی مرتبط نیستند؛ یا بعد سیاسی مرگ عیسی، نادیده گرفته شده و تنها نظریه های انتزاعی در مورد جنبه کفارهای مرگ او مطرح شده اند و عادل شمردگی نیز از به جا آوردن عدالت در زندگی روزمره کاملا منفک در نظر گرفته شده است. این موضوع صحیح است که الهیات سنتی اغلب به بسیاری از قسمت های کتاب مقدس، که برخوردی واقع گرایانه با مسائل دارد، توجه کافی نشان نداده است. اما الهیات رهایی بخش نیز در جهت مخالف الهیات سنتی طریق افراط را می پوید.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
بیشتر بخوانید :
پاکدین میانهرو
فیلسوف عصر بیداری روحانی
الوهیت مسیح