علمای شیعه، جنبش صهیونیسم و اسرائیل (2)
در سال 1330 و پس از ملي شدن صنعت نفت و نخستوزيري دكتر مصدق كه ايران به پيروزي سياسي بزرگ دست يافت آيتالله كاشاني طي پيام مهمي به ملل مسلمان جهان، ملتها و دولتهاي اسلامي را به اتحاد با يكديگر عليه استعمارگران بينالمللي دعوت نمود و پيشنهاد كرد تا «اتحاديه اسلامي» مركب از كشورهاي اسلامي هر چه زودتر تشكيل شود. وي در ضرورت تشكيل اين اتحاديه خطاب به مسلمانان جهان نوشت: «برادران! ايجاد دولت پوشالي اسرائيل يكي از هزاران تبهكاريهايي بود كه اجنبيبه منظور نابود ساختن مسلمانان مرتكب شد.» 52
پيشنهاد تشكيل كنفرانس اسلامي در تهران و ايجاد اتحاديه اسلامي يا جبهه متحد اسلامي با استقبال بينظير كشورهاي اسلامي روبرو شد. روزنامه اطلاعات در آن زمان نوشت:
«به قرار اطلاع تاكنون اغلب ممالك اسلامي به دعوت آيتالله كاشاني مبني بر اعزام نماينده به كنفرانس تهران پاسخ مثبت دادهاند. در اين ميان، اسامي كشورهاي مصر و پاكستان و فلسطين و عراق ديده ميشود و به ترتيب نحاس پاشا، نخستوزير سابق مصر، خليقالزمان، رئيس جمعيت مسلم ليگ پاكستان، مفتي اعظم فلسطين و رشيد عالي به نمايندگي از طرف مسلمانان كشورهاي مزبور به تهران خواهند آمد.»
اهميت برگزاري اين كنفرانس درباره مسأله فلسطين، به خصوص در آن ايام بسيار قابل توجه و چشمگير بود. به همين دليل مفتي اعظم فلسطين براي تشكيل اين كنگره كمك زيادي نمود؛ از جمله فهرست كاملي از شخصيتهايي كه بايد از كشورهاي مختلف دعوت شوند، براي آيت الله كاشاني فرستاد. مجله نيوزويك چاپ آمريكا با اشاره به استقبال سران و شخصيتهاي اسلامي از پيشنهاد آيتالله كاشاني با درج مقالة مفصلي درباره هدف نهايي از تشكيل اين كنگره و كنفرانس نوشت:
«آيتالله كاشاني كه اكنون بزرگترين قدرت سياسي و مذهبي در ايران است با تشكيل اين كنگره ميخواهدنفوذ و قدرت خود را در كلية ممالك اسلامي بسط دهد و به جاي اتحاديه عرب، يك اتحاديه بزرگ بينالمللي اسلامي به وجود آورد...» 53
متأسفانه به دليل دسيسه چيني استعمار و عوامل داخلي آن، آيتالله كاشاني موفق نشد كه اين كنفرانس را ـكه بسياري از دول و ملل اسلامي بدان اميد بسته بودند ـ در تهران برگزار كند و لذا كنفرانس، سال بعد در كراچي پاكستان برگزار شد. آيتالله كاشاني در پيامي كه براي آن كنفرانس فرستاد با اشاره به عدم توفيق خود در تشكيل كنفرانس اسلامي در تهران به واسطه «گرفتاريهاي داخلي» از اينكه برادران پاكستاني درصدد تعقيب آرزو و مقصود قديمي او هستند اظهار خوشوقتي نمود و دو نفر نماينده به كنفرانس اعزام كرد. 54
در اسفند ماه 1332، نايب رئيس «جمعيت دوستداران خاورميانه» در نامهاي كه به آيتالله شيخ محمد حسين كاشفالغطاء فرستاد از او دعوت كرد تا در كنگرهاي كه در ارديبهشت ماه 1333 در شهر بحمدون لبنان برگزار ميشود شركت نمايد. موضوع اين كنگره «ارزش اخلاقي اسلام و مسيحيت و ناتوان ساختن مكاتب مادي» بود. كاشف الغطاء در اين كنگره شركت نكرد ولي پيامي براي آن ارسال كرد كه پاسخ دندان شكني به گردانندگان اصلي كنگره (دولت آمريكا) بود. او به خوبي ميدانست كه هدف از تشكيل اين كنگره، آن بود تا چنين وانمود شودكه دول مسيحي و مسلمان عليه كمونيسم و الحاد همصدا و همرأي هستند. در بخشي از اين پيام آمده بود:
«خطر كمونيسم زماني برطرف ميشود كه ملتها از آزاديها و عدالت اجتماعي برخوردار شوند و ريشههاي ستم، دشمني، حرص و آز و تجاوز به حقوق ديگران خشكانده شود. اي دولت آمريكا، اي دولت انگليسآيا شما چنيني هستيد؟ آيا شما براي معنويات ارزش قائليد؟ آيا جنايتهايي كه شما در فلسطين كرديد، شما را رو سياه نكرده؟ آيا شما با اين ستمهاي خود، خوار و زبون نشديد؟ دنياي شرق تاكنون گرفتار دو كابوس استعمار [انگلستان و فرانسه] بود و اينك صهيونيسم نيز به ميدان آمده تا به روستاهاي فلسطين حمله كند و مردان، زنان و كودكان را بكشد. مگر به آنها پول و اسلحه نميدهيد؟ مگر آنها را به خاطر جنايتهايشان تشويق نكرديد؟شما 000/90 عرب فلسطيني را بيخانمان و آواره بيابانها نموديد، آنها در وطن خود عزيز بودند اما شما كاري كرديد كه دل سنگ به حال آنها مي سوزد و چشم نابينا براي آنها ميگريد. آيا نرون (امپراتور خونآشام روم ) به اندازه شما جنايت كرد؟ شگفتا كه شما از مسلمانان و اعراب انتظار همكاري داريد و از آنها ميخواهيد كه با شما همكاري و همفكري كنند. شما عرب را لگدمال ميكنيد و با يك دست بر سرش ميكوبيد و با دست ديگر نوازش ميكنيد؟ شما فلسطين را ذبح كرديد اما نه به دست دولتهاي عربي، بلكه به دست دولتهاي اسلامي تا ذبح شرعي باشد. به دست مسلمانان و رو به قبله، تا براي شما و صهيونيستها خوردن آن حلال باشد! چرا كه شما اهل دين و در پي ارزشهاي معنوي هستيد! آمريكا به اسرائيل كمكهاي نقدي ميدهد و اسلحة فراوان در اختيار او ميگذارد اما در مورد كشورهاي عربي به جز وعدة توخالي هيچ چيز به آنها نميدهد. اگر اسلحهاي به كشورهاي عربي بدهد به اين شرط است كه با اسرائيل نجنگند! آمريكا تنها براي اين به كشورهاي عربي اسلحه ميفروشد كه با هم بجنگند. اكنون وضعيت در ايران، مصر، سوريه و ديگر كشورهاي مسلمان چنين است كه آنها اسلحه ميخرند براي نابودي يكديگر و نه نابودي دشمن. صهيونيستها براي سركوب مردم فلسطين و كشورهاي عربي از همة سلاحهاي مدرن استفاده ميكنندو به كوچك و بزرگ رحم نميكنند. تمام جنايتهاي اسرائيل به دستور آمريكاست... همه بدبختي جهان اسلام زير آمريكا، انگليس و فرانسه است. از ميهمانان كنگره ميپرسم: آيا ميدانيد كه چند سال پيش صهيونيسم به «دير ياسين» حمله كرد و مردان و زنان و كودكان را كشت و شكم زنان باردار را دريد؟ آيا ميدانيد كه صهيونيستها مردم «نعالين» را بدون هيچ جرمي ميكشتند؟ آيا ميدانيد كه همة اسلحه صهيونيستها آمريكايي بود؟ همة اين جنايات زيرنظر كشورهاي آزاديخواه صورت گرفت! همه اين جنايات به حساب شما فرزندان عمو سام و زرد چشمهاست. ما اين ذلتها را چگونه فراموش كنيم و چگونه با شما كنار يك ميز بنشينيم و دربارة ارزشهاي معنوي و نمونههاي والا به گفت و گو بپردازيم؟ شما شيطانها بهتر است دست از جنايات خود برداريد و فلسطين را به صاحبان اصليش بسپاريد و آنگاه دربارة ارزشهاي معنوي، كنفرانس تشكيل دهيد. اگر در عرف سياست رواست كه با يك دست تسبيح و با دست ديگر كارد بگيريد و سينة مظلومان را بشكافيد، اما از نظر عقل درست نيست. سكوت مرگبار عربها و سستي آنها شگفت آور است. خوشگذراني برخي از مسلمانان در حالي كه يورش بيرحمانة دشمن در كشورهاي مسلمان را ميبينيد شگفتآورتر. من دولتهاي عرب را نصيحت ميكنم كه تسليم دولتهاي استعماري نشوند زيرا مشكلي را برايشان حل نخواهند كرد. به جوانان ميگويم كه راه رهايي ما بازگشت به قرآن و اسلام است. فرهنگ پربار اسلامي ميتواند پشتوانه مبارزة شما با استعمار باشد نه مرام كمونيستي كه فرهنگ وارداتي است.» 55
پيام كاشفالغطاء در كنگره خوانده شد وباعث بهت و حيرت و شرمندگي اعضاي شركت كننده شد. همچنين بسياري از جرايد عربي و اسلامي پيام او را منتشر كردند و احزاب و جمعيتهاي سياسي موضعگيري انقلابي او را ستودند. 56
تبليغات شديد عوامل داخلي استعمار عليه آيتالله كاشاني سبب گرديد تا وجهه سياسي او در جامعه مخدوش شود و قدرت و نفوذ خود را از دست بدهد. پس از كودتاي آمريكايي 28 مرداد 1332 و آغاز مجدد استبداد و خفقان در كشور بتدريج هر گونه تحرك سياسي متوقف گرديد و مخالفان سياسي قلع و قمع شدند. شاه پس ازتثبيت پايههاي قدرتش روابط همه جانبه ايران، با امريكا، انگلستان و اسرائيل را گسترش داد. پس از تشكيل ساواك (سازمان اطلاعات و امنيت كشور)، موساد ( سازمان اطلاعات و امنيت اسرائيل) به تدريج وظيفة سازماندهي و آموزشنيروهاي ساواك را بر عهده گرفت كه اين روند تا پايان حكومت شاه ادامه داشت؛ علاوه بر آن روابط اقتصادي، نظامي و فرهنگي دو كشور نيز روز به روز گسترش يافت. 57
دولت اسرائيل كه از نفرت و انزجار مردم مسلمان ايران نسبت به خود اطلاع داشت درصدد برآمد تا ضمن تحكيم و گسترش روابط همه جانبه با رژيم شاه، در ميان گروههاي مختلف اجتماعي به ويژه روشنفكران، دانشگاهيان، دانشجويان و دستاندركاران مطبوعات نيز هواداراني به دست آورد. از اين رو سفارت اسرائيل همكاري نزديكي با رهبر و اعضاي فعال نيروي سوم كه تمايلات ايدئولوژيك به اسرائيل داشتند آغاز كرد و از سال 40 به بعد گروهي از اعضاي نيروي سوم و نيز دهها نفر از دانشجويان دانشگاه تهران براي ديدار از پيشرفتهاي اقتصادي اسرائيل با بورس آن كشور، روانه اسرائيل شدند كه تا چند سال بعد اين روند ادامه داشت. 58 علاوه بر آن بسياري از مقامات ارشد لشكري و كشوري به هزينة آن كشور به اسرائيل رفتند.
امام خميني (ره) پس از غائله انجمنهاي ايالتي و ولايتي در سخنرانيها و پيامهاي خود همه جا خطر اسرائيل را براي جهان اسلام بر شمرد و روابط گسترده آن كشور را با رژيم شاه به شدت محكوم نمود و بهائيان را «عمال اسرائيل» ناميد. در بياناتي كه به مناسبت چهلم فاجعة مدرسة فيضيه (ارديبهشت 1342) ايراد كرد، رژيم شاه را «دستنشاندة اسرائيل» دانست و از سكوت علما به شدت انتقاد نمود و فرمود:
«واي بر اين مملكت، واي بر هيأت حاكمه، واي بر اين دنيا، واي بر ما، واي بر اين علماي ساكت، واي بر اين نجف ساكت، اين قم ساكت، اين تهران ساكت. اين مشهد ساكت، اين سكوت مرگبار، اسباب اين ميشود كه اين مملكت و اين نواميس، زير چكمة اسرائيل و به دست همين بهاييها پايمال شود. واي بر ما، واي بر اسلام، واي بر مسلمين....» 59
پيش از فرا رسيدن ماه محرم 1342، رژيم كه از حملات سخت امام و وعاظ در منابر به شدت نگران بود بسياري از وعاظ را به ساواك احضار كرد و آنان را ملزم نمود كه عليه شاه و اسرائيل در منابر و محافل سخني نگفته و نيز نگويند كه اسلام در خطر است! امام پس از اطلاع اين اقدام رژيم، در اعلاميهاي كه «خطاب به وعاظ و گويندگان و هيآت مذهبي» صادر كرد، التزامات ساواك را غير قانوني و بياثر و التزام گيرندگان را مجرم و قابل تعقيب دانست و بار ديگر خطر اسرائيل و بهائيان را گوشزد كرد:
«دستگاه جبار با تمام قوا با اسرائيل و عمال آنها همراهي ميكند. تبليغات را به آنها سپرده و در دربار، دست آنها باز است. در ارتش و فرهنگ و ساير وزراتخانهها براي آنها جا باز نموده و شغلهاي حساس به آنها دادهاند.»
امام در پايان از وعاظ خواست تا عليرغم ميل رژيم «خطر اسرائيل و عمال آن را» به مردم تذكر دهند و اظهار حقايق نمايند، زيرا «سكوت در اين ايام، تأييد دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است.» 60
امام در سخنراني معروف و تاريخي روز عاشوراي سال 1342، فاجعة مدرسه فيضيه را به تحريك اسرائيل دانست و رژيم شاه را دست نشانده آن كشور معرفي كرد و فرمود:
«اسرائيل نميخواهد در اين مملكت علماي اسلامي باشند، اسرائيل نميخواهد در اين مملكت احكام اسلام باشد... اسرائيل به دست عمال سياه خود مدرسة فيضيه را كوبيد، ما را ميكوبد، شما ملت را ميكوبد. ... براي اينكه اسرائيل به منافع خودش برسد، دولت ايران به تبعيت از اغراض و نقشههاي اسرائيل به ما اهانت كرده و ميكند..»
سپس با اشاره به التزام گرفتن ساواك از وعاظ كه از شاه و اسرائيل بدگوئي نكرده و نگويند كه اسلام در خطر است اظهار داشت:
«تمام گرفتاريها و اختلافات، در همين سه موضوع نهفته است:... اگر ما نگوييم اسلام در خطر است آيا در معرض خطر نيست؟ اگر ما نگوييم شاه چنين و چنان است آيا آن طور نيست، اگر ما نگوييم اسرائيل براي اسلام و مسلمين خطرناك است آيا خطرناك نيست؟ و اصولاً چه ارتباطي و تناسبي بين شاه و اسرائيل است كه سازمان امنيت ميگويد از شاه صحبت نكنيد و از اسرائيل نيز صحبت نكنيد؟ آيا به نظر سازمان امنيت،شاه اسرائيلي است».61
به دنبال اين بيانات انقلابي، امام خميني در شب 15 خرداد دستگير و به مدت ده ماه زنداني گرديد. پس از آزادي از زندان امام در سخنرانيها و اعلاميههاي خود بار ديگر خطر اسرائيل را براي ايران و اسلام برشمرد. در نخستين سخنراني خود پس از آزادي در جمع گروهي از دانشجويان دانشگاه تهران فرمود: «هدف [تحقق] اسلام است، استقلال مملكت است، طرد عمال اسرائيل است، اتحاد با كشورهاي اسلامي است...» 62 در سخنراني ديگري كه در تاريخ 26 فروردين 1343 ايراد نمود از اعزام دانشجويان و كارشناسان ايراني به اسرائيل به شدت انتقاد كرد و مخالفت خود، روحانيت و مردم ايران را نسبت به هم پيماني شاه با اسرائيل اعلام داشت. 63
پس از تبعيد امام به عراق (آبان 1343)، ايشان در اغلب اعلاميهها و نامهها و سخنرانيهاي خود خطر اسرائيل را براي همة مسلمانان جهان يادآور ميشد. در خرداد ماه 1346 به مناسبت حملة غافلگيرانه اسرائيل به كشورهاي مصر، سوريه و اردن، طي اعلاميهاي هجوم اسرائيل را محكوم كرد و هرگونه رابطة سياسي، نظامي و اقتصادي با آن كشور را حرام دانست و مسلمانان را از خريد و فروش اجناس اسرائيلي برحذر داشت64. مراجع شيعه عراق و ايران و آيات عظام: حكيم، شيرازي، ميلاني، مرعشي نجفي، گلپايگاني، شريعتمداري، بهبهاني و نيز فضلا و طلاب حوزههاي علميه قم نيز با صدور اعلاميههايي، تجاوز اسرائيل را محكوم و همدردي خود را با ملتها و دولتهاي عرب درگير در جنگ اعلام داشتند و از مردم مسلمان ايران خواستار كمك به برادران مسلمان عرب شدند و شماره حسابهايي نيز به منظور جمعآوري كمكهاي نقدي مردم اعلام كردند. 65
به دنبال محكوميت آشكار تجاوز اسرائيل به كشورهاي عربي همسايه توسط مراجع و علماي ايران و نيز احساسات شديد ضد اسرائيلي مردم كشور در حمايت از دولتها و ملتهاي مسلمان عرب درگير در جنگ، رژيم شاه ناگزير طي اطلاعيهاي خواستار تخليه سرزمينهاي اشغالي اعراب توسط اسرائيل و اجراي قطعنامههاي سازمان ملل در مورد آوارگان فلسطيني گرديد. در ضمن بر اصل استقلال و حاكميت سياسي اسرائيل نيز تأكيد نمود. 66
دو سال بعد كه رژيم اسرائيل مسجدالاقصي را به آتش كشيد با مخالفت شديد امام و برخي از مراجع و علما و مجامع مذهبي ايران و عراق مواجه شد. در مصاحبهاي كه امام در اول آبان 1348 برابر با 23 اكتبر 1969 با روزنامه الجمهوريه عراق انجام داد. ضمن بيحاصل خواندن كنفرانس سران كشورهاي اسلامي كه در شهر رباط مراكش برگزار شد، آن را در راستاي كمك و حمايت از اقدامات اسرائيل ارزيابي نمود و با اشاره به آتشسوزي مسجدالاقصي اظهار داشت:
«... تا زماني كه فلسطين اشغال شده، آزاد نشده است،مسلمانان مسجدالاقصي را نبايد تجديد بنا كنند. بگذارند جنايت صهيونيسم در برابر چشمان مسلمانان مجسم باشد و مايه حركتي براي آزادي فلسطين گردد.» 67
در سال 1350 و همزمان با برگزاري جشنهاي 2500 سالة شاهنشاهي امام خميني طي سخناني كه در نجف اشرف ايراد كرد بار ديگر بر روابط فزايندة رژيم شاه و اسرائيل حمله نمود:
«كارشناسهاي اسرائيل براي اين تشريفات دعوت شدند. به طوري كه خبر شدم و نوشتند به من، كارشناسهاي اسرائيل مشغول به برپا پاداشتن اين جشن هستند و اين تشريفات را آنها دارند درست ميكنند. اين اسرائيل كه دشمن اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است. اين اسرائيل است كه مسجدالاقصي را خراب كرد و ديگران ميخواستند ترميم كنند و روپوشي كنند جرم اسرائيل را ... از قراري كه در راديوهاي دنيا گفته شده است، كشتي نفت ايران براي اسرائيل كه در حال جنگ با مسلمين است، رفته است.» 68
دو روز پس از شروع جنگ چهارم اعراب و اسرائيل كه در مهر ماه 1352 روي داد و كشورهاي عربي در ابتداي پيروزيهاي نظامي چشمگيري به دست آوردند امام دو پيام مهم از نجف خطاب به ملتايران و دول و ملل اسلامي فرستاد. در اين پيام امام از عموم دولتهاي مسلمان، به ويژه دولتهاي عربي خواست تا به ياري دولتهاي عرب درگير در جنگ برخيزند و براي آزادي فلسطين در اين «جهاد مقدس» شركت كنند، از قدرت پوشالي حاميان صهيونيسم و اسرائيل نهراسند و به توصيههاي سازمانهاي جهاني وابسته به قدرتهاي استعماري براي آتش بس اعتنا نكنند و باتوكل به خداوند، بردباري و استقامت ورزند. همچنين از عموم ملتهاي مسلمان درخواست نمود تا با كمكهاي مادي و معنوي، به ياري برادران مسلمان خود بشتابند و دولت ايران را وادار سازند تا در كنار كشورهاي اسلامي عليه اسرائيل پيكار كند. 69 مراجع و علماي ايران و عراق حضرات آيات : خويي، گلپايگاني، شريعتمداري و روحاني با صدور اعلاميههايي اين تجاوز را محكوم كرده و با ملل و دول عرب درگير در جنگ ابراز همدردي نموده و خواستار كمكهاي مردم مسلمان ايران به آنان شدند. 70
مخالفت شديد امام با اسرائيل و محكوميت همكاري و هم پيماني رژيم شاه با آن كشور، انقلابي ترين و مستمرترين موضعگيري علماي شيعه در مقابل پديدة صهيونيسم و اسرائيل بود. از آن پس مخالفت با حضور اسرائيل در كشور و منطقه، از موضوعات عمدة وعاظ و روحانيون انقلابي گرديد. 71
در همان سال 1342 حجتالاسلام هاشمي رفسنجاني براي اطلاع مردم كشور از سرنوشت مردم مظلوم فلسطين و خطر صهيونيسم، كتاب تكان دهندة القضيه الفلسطينيه را از زبان عربي، تحت عنوان سرگذشت فلسطين يا كارنامة سياه استعمار ترجمه و منتشر كرد 72 كه با استقبال فراوان مردم مواجه شد و بارها به چاپ رسيد. وي همچنين در اغلب سخنرانيهاي خود به بيان جنايات اسرائيل در فلسطين و ابعاد خطرناك سلطهطلبي آن رژيم در منطقه ميپرداخت. 73
حجتالاسلام فلسفي، برجستهترين واعظ و سخنران مذهبي به تبعيت از امام خميني در برخي از سخنرانيهاي مهم خود، ضمن افشاي جنايات اسرائيل در فلسطين، خطرات آن رژيم را براي مسلمانان جهان يادآور ميشد. در تلگرامي كه امام در 27 تير 1343 براي ايشان به سيرجان مخابره كرد خاطر نشان ساخت كه:
«هرگز در مقابل اظهار حق و ترويج احكام اسلام از ارعاب و ارهابهاي بيمغز نهراسيد... و مظالم دولتها را هر چه بيشتر و با هر وسيله انتشار دهيد و براي عظمت اسلام و ممالك اسلامي و قطع يد اجانب، خصوصاً اسرائيل كه در حال جنگ با مسلمين و اسلام است در مجامع عمومي دعا كنيد...» 74
در شهريور 1348، وي طي سخناني در مسجد ارك تهران، با اشاره به آتش زدن مسجدالاقصي توسط اسرائيليها اظهار داشت: «... اگر اشغال كشورهاي عربي ارتباطي به ما نداشته باشد، ما نميتوانيم در تجاوزي كه به يكي از اماكن مقدس مذهب ما صورت گرفته است ساكت بمانيم.» 75 در سال 1349نيز به دليل سخنراني مهيجي كه وي عليه اسرائيل در شيراز ايراد كرد، به دستور ساواك شبانه او را تحتالحفظ به تهران آوردند76 و بالاخره در بهمن سال 1350 براي هميشه ممنوعالمنبر گرديد. 77
آيت الله طالقاني هم از علماي مجاهدي بود كه در سال 1328 به نمايندگي از سوي آيت الله كاشاني در كنفرانس اسلامي كه در كراچي برگزار شد، شركت كرد. در سال 1349، به نشانه تجليل از شخصيت ضد استعماري و ضد صهيونيستي جمال عبدالناصر (رئيس جمهور مصر)، مراسم شب هفتم درگذشت او را در مسجد هدايت تهران برگزار نمود. 78 در ماه رمضان آن سال در شبهاي احياء،سخنرانيهاي مهيج و افشاگرانهاي عليه جنايات اسرائيل در فلسطين ايراد كرد. ايشان در بخشي از خطبهها اظهار داشت:
«مصيبت ديگر آن است كه آوارههاي فلسطين دارند. مگر كم مصيبت است؟ مردمي كه متجاوز از بيست سال در بيابانها زندگي ميكنند و بانگ ميزنند به وجدان بشريت، به مردم دنيا كه به داد ما برسيد، آنها به جاي اينكه به دادشان برسند با بمبهاي ناپالم به سرشان ميريزند. اين مصيبت نيست؟» 79
همچنين به منظور اظهار همدردي با رنجهاي مردم فلسطين، خطبة نماز عيد فطر آن سال را به موضوع فلسطين اختصاص داد و از نمازگزاران خواست تا فطريه خودرا به مردم فلسطين دهند كه با استقبال پرشور مردم مواجه شد. 80
آيت الله شهيد مرتضي مطهري نيز مبارزه سخت و پيگيري را با صهيونيسم بينالملل در اسرائيل و در دفاع از حقوق پايمال شدة فلسطينيها دنبال ميكرد. وي در سخنراني تاريخي خود كه در عاشوراي سال 1390 قمري برابر با اسفند 1348شمسي در حسينيه ارشاد ايراد كرد، گفت:
«اگر پيغمبر اسلام زنده ميبود، امروز چه ميكرد؟ دربارة چه مسألهاي ميانديشيد؟ والله و بالله قسم ميخورم كه پيغمبر اكرم در قبر مقدسش امروز از يهود ميلرزد. اين يك مسأله دو دو تا چهارتاست. اگر كسي نگويد،گناه كرده است. من اگر نگويم والله مرتكب گناه شدهام و هر خطيب و واعظي اگر نگويد مرتكب گناه شده است. گذشته از جنبة اسلامي، فلسطين چه تاريخچهاي دارد؟ قضيه فلسطين مربوط به دولتي از دولتهاي اسلامي هم نيست، مربوط به يك ملت است، ملتي كه او را به زور از خانهاش بيرون كردهاند. تاريخچه فلسطين چيست؟
مدعي هستند كه در سه هزار سال پيش دو نفر از ما،داود و سليمان براي مدت موقتي در آنجا سلطنت كردهاند. تاريخ را بخوانيد. در تمام اين مدت دو سه هزار ساله، كِيْ بوده است كه سرزمين فلسطين به يهود تعلق داشته است؟ كِيْ بوده است كه بيشتر سرزمين فلسطين مال ملت يهود باشد؟ آيا بيشتر سرزمين فلسطين از آن ملت يهود است؟ قبل از اسلام هم مال آنها نبود. روزي كه مسلمين فلسطين را فتح كردند، فلسطين در اختيار مسيحيها بود نه در اختيار يهوديها و اتفاقاً مسيحيها كه با مسلمين صلح كردند يكي از مورادي كه در صلحنامه گنجاندند. اين بود كه شما يهود را در اينجا راه ندهيد. گفتند ما با شما زندگي ميكنيم ولي با يهود زندگي نميكنيم چطور شد كه يك دفعه [فلسطين]، نام «وطن يهودي» به خود گرفت؟
يكي از قضايايي كه كارنامه قرن ما را تاريك ميكند (اين قرني كه به دروغ نام حقوق بشر، نام آزادي، نام انسانيت بر آن گذاشتهاند) همين قضيه است...
اگر حسينبن علي بود ميگفت اگر ميخواهي براي من عزاداري كني، براي من سينه و زنجير بزني، شعار امروز تو بايد فلسطين باشد. شمر امروز موشه دايان است. شمر هزار و سيصد سال پيش مرد. شمر امروز را بشناس. امروز بايد در و ديوار اين شهر با شعار فلسطين تكان ميخورد.»81
همچنين ضمن يكي از سخنرانيهاي خود را در همان سال در حسينيه ارشاد، اعلام داشت كه حساب بانكي به نام علامه طباطبايي، آيتالله سيد ابوالفضل زنجاني و خود وي جهت جمعآوري كمكهاي نقدي براي مردم فلسطين افتتاح شده است و از مردم مسلمان كشور خواست تا در حد توان خويش به ياري مردم مظلوم فلسطين بشتابند. پس از اين سخنراني بود كه آيتالله مطهري دستگير شد و مورد بازجويي قرار گرفت. 82
امام موسي صدر، رهبر شيعيان لبنان نيز سخت در انديشة سرنوشت فلسطينيها بود. وي سرآغاز بهبودي اوضاع سياسي، اجتماعي و فرهنگي مسلمانان جهان رادر حل مسأله فلسطين ميدانست و در هر محفل و مجلس به موضوع فلسطين اشاره ميكرد. يك بار گفت: ما بايد مسأله فلسطين را بدون شرمساري و يا ترس بر عهده گيريم و در اين راه از دادن قرباني نهراسيم. 83 وي موضوع فلسطين را تنها يك مسأله اسلامي نميدانست و سعي ميكرد كه آن را بيشتر از منظر فطري و انساني مطرح كند تا در محافل غير اسلامي و و جدانهاي غير مسلمانان نيز مؤثر واقع شود:
«تلاش براي آزادي فلسطين، تلاش براي آزادي مقدسات اسلامي و مسيحي و تلاش براي آزادي انسان است. اين تلاشي است براي جلوگيري از آلوده شدن نام خداوند در روي زمين، زيرا صهيونيسم با رفتارهاي خود نام خداوند را آلوده ميسازد.» 84
امام موسي صدر در سال 1348 حمايت خود را از مبارزات رزمندگان فلسطيني اعلام كرد. 85 سازمان «امل» (شاخه نظامي حركت المحرومين كه توسط وي پايهگذاري شد) يكي از وظايف سهگانهاش دفاع از مقاومت فلسطين بر ضد صهيونيسم بود. 86 وي به منظور آگاهي بخشي به محافل سياسي جهان در معرفي مظلوميت ملت فلسطين و جنايات صهيونيستها در آن سرزمين، به آلمان و فرانسه سفر كرد و با شخصيتهاي مذهبي و سياسي و رسانههاي گروهي آنجا ديدار و گفتگو نمود. همچنين ضمن سفر به مصر، كويت و ليبي، با رهبران سياسي اين كشورها ديدار كرد و نسبت به حمايت همه جانبه از مقاومت فلسطينيها بر ضد اسرائيل تلاش فراواني به عمل آورد.
وي در نامهاي كه در اكتبر1969 به مفتي بزرگ لبنان، شيخ حسن خالد نوشت، ضمن دعوت وي به ايجاد يگانگي ميان پيروان مذاهب اهل سنت و شيعه، اظهار داشت:
«اكنون كه آزادي سرزمين اشغال شدة فلسطين هدف همه مسلمانان است چه بهتر كه همگي هماهنگ شويم و صفوف خود را متشكل و متحدسازيم. اين را نيز بايد بگويم كه مهمتر از هر چيز اين است كه فعلاً كه سرزمين لبنان از طرف اسرائيل مورد حمله قرار گرفته است، لازم است همگي به صفوف مقاومت فلسطين ملحق شويم و مبارزه عليه اسرائيل را تقويت كنيم. ضروري است كه در سطح وسيعتر با همه كشورهاي عربي در پيكار بر ضد اسرائيل متحد شويم و با آنان همكاري و همفكري كنيم.» 87
با اوجگيري انقلاب عظيم اسلامي ايران به رهبري امام خميني، مسأله فلسطين جزو يكي از مبرمترين مسائل راهبردي جمهوري اسلامي شده است و در اين هدف مقدس با وجود همه فشارها و توطئهها و تهديدها همچنان استوار و پابر جا به ياري حق تعالي ايستاده است. بدون جهت نبود كه با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، موشه دايان وزير خارجه وقت اسرائيل اظهار داشت كه اين انقلاب زلزلهاي سهمگين براي اسرائيل است.
... پایان.
پي نوشت :
51. براي اطلاع از پيامها و سخنرانيهاي ضد صهيونيستي و ضد استعماري آيتالله كاشاني ر. ك. به: ايران اسلامي در برابر صهيونيسم؛ محمد دهنوي (گردآورنده)، مجموعة مكتوبات، سخنرانيها و پيامهاي آيتالله كاشاني از 1299 ه. ش تا شهريور 1340 ه. ش. تهران: چاپخش، جلد 1ـ 3.
52. همان، جلد 2، ص 235.
53. به نقل از: سيد احمد موثقي. انديشه و استراتژي وحدت در شبه قارة هند و ايران، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376، ص 267.
54. همان، ص 253 و 265 ـ267؛محمد دهنوي پيشين، جلد 2، ص 182 و 183. اين دو نماينده آيتالله حاجميرزا خليل كمرهاي و آيتالله سيد محمود طالقاني بودند.
55. كاشفالغطاء، سورة خشم. ص 119ـ 150. نامه تاريخي كاشفالغطاء نخست در سال 1333 توسط دكتر علي شريعتي ترجمه شد و سپس ديگران نيز ترجمههاي متعددي از آن نمودند.
56. همان.
57. براي اطلاع از روابط گستردة سياسي، امنيتي، اقتصادي و نظامي رژيم پهلوي و اسرائيل ر. ك. به: ديپلماسي پنهان، ص 235 ـ 428؛ نقش اسرائيل در ايران، شامل قراردادهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي. [بيجا]: انتشارات انقلاب [بيتا]، عليرضا ازغندي. روابط خارجي ايران (دولت دستنشانده) 1357ـ 1320. تهران: قومس، 1376، 409 ـ 420؛ حسين فردوست: ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، تهران انتشارات اطلاعات، 1371، ص 364 ـ 372 و 442 ـ 446؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوي، سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، تهران، نشر البرز، 1374، فصل سوم، پنجم و ششم. براي اطلاع از عملكرد برخي از عوامل سياسي، اقتصادي رژيم اسرائيل در ايران ر. ك. به: دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان. معماران تباهي يا سيماي كارگزاران كلوپهاي روتاري در ايران، جلد سوم. سازمان انتشارات كيهان. چاپ سوم،1379.
58. از افراد معروفي كه به اسرائيل رفتند، جلال آل احمد و داريوش آشوري بودند. جلال آل احمد خاطرات خود را از آن كشور چندي بعد با عنوان سفر به ولايت عزرائيل و آشوري نيز در مقاله مبسوطي به عنوان «سفرنامه اسرائيل» در كتاب ماه كيهان انتشار داد كه هر دو لحن كاملاً جانبدارانهاي از آن رژيم داشتند. انتشار سفرنامة آل احمد موجب تعجب و انتقاد برخي از روحانيون و روشنفكران مذهبي قرار گرفت كه از جملة آنان آيتالله خامنهاي بود. براي اطلاع بيشتر رجوع شود به: سفر به ولايت عزرائيل، مقدمه، ص 36. برجستهترين و شناخته شدهترين مهرة فرهنگي اسرائيل در ايران داريوش همايون بود كه سرپرستي روزنامه صهيونيستي آيندگان را از سال 1346 تا زمان انقلاب بر عهده داشت. براي اطلاع از سوابق عملكرد وي ر. ك. به: دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان. نيمة پنهان؛ سيماي كارگزاران فرهنگ و سياست، جلد اول. سازمان انتشارات كيهان، چاپ سوم، 1379، ص 11ـ 38.
59. صحيفه نور، چاپ جديد، جلد اول، ص 96.
60. همان، ص 89 و 90.
61. همان، ص 91ـ 94.
62. كوثر، جلد اول، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر اثار امام خميني، 1371، ص 101.
63. همان، ص 126 و 127.
64. صحيفه نور، جلد اول، ص 235.
65. براي اطلاع از متن اعلاميهها رجوع شود به : اسناد انقلاب اسلامي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1374، ج 1، ص 305ـ 320؛ ج 2، ص 156ـ 158، 166ـ 168؛ ج 3، ص 207ـ 212؛ ج 4، ص 164ـ 168؛ ج 5،ص 126 ـ 128؛ ديپلماسي پنهان، ص 386.
66. روابط خارجي ايران در سال 1346. گزارش سالانه وزارت امور خارجه، ص 56، 57.
67. حميد روحاني. نهضت امام خميني، ج 2، ص 459. براي اطلاع از نظرات مراجع، علما، فضلا و حوزههاي علمي ايران و عراق نسبت به آتشسوزي مسجدالاقصي ر. ك. به: اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، ص 334ـ 338؛ ج 2، ص 166ـ 168.
68. صحيفه نور، ج 1، ص 168.
69. صحيفه نور، ج اول، ص 206 ـ 210.
70. اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، ص 361ـ 368؛ ج 5، ص 155ـ 157.
71. از جمله اين وعاظ، حجت الاسلام فلسفي، آيتالله شهيد مطهري و حجتالسلام هاشمي رفسنجاني بودند.
72. مشخصات اين كتاب چنين است: اكرم زعيرت. سرگذشت فلسطين يا كارنامه سياه استعمار، ترجمه علياكبر هاشمي رفسنجاني، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، [1362]. وي در مقدمهاي كه در ارديبهشت 1362 بر اين كتاب نوشت انگيزة خود را از ترجمه آن چنين بيان كرده است: «بر اين اعتقاد بودم كه يكي از كارهاي بسيار لازم،آشنا كردن مردم ايران با حوادث فلسطين و علل و عوامل و خطرات روي كار آمدن اسرائيل غاصب است كه به خاطر سياست ضد اسلامي و ضد عربي رژيم پهلوي، خيلي از مردم ايران از اين موضوع حياتي بيخبرمانده بودند.» يكي از دلايل بازداشت ايشان در سال 1343، انتشار همين كتاب بود. همان.
براي اطلاع از نظرات مراجع، علما، فضلا و حوزههاي علميه ايران و عراق عليرغم اين موضعگيري رژيم شاه، روابط همه جانبه رژيم شاه واسرائيل به طور روزافزوني در حال گسترش و تعميق بود. در طول اين جنگ رژيم شاه نفت اسرائيل را تأمين ميكرد. در مصاحبهاي كه شاه در سال 1348 انجام داد تلويحاً به روابط تاريخي ايران و يهوديان اشاره كرد و روابط بازرگاني و از جمله فروش نسبت به اسرائيل را اقدامي كاملاًَ تجاري و غير سياسي دانست. ر. ك. به: روابط خارجي ايران در سال 1348، گزارش ساليانه وزارت امور خارجه، ص 84.
73. براي اطلاع از مواضع ضد صهيونيسيت و ضد اسرائيلي هاشمي رفسنجاني، به عنوان نمونه ر. ك. به: هاشمي رفسنجاني، دوران مبارزه. زير نظر محسن هاشمي. تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، 1376، ج 2، ص 1046 ـ 1048، 1054ـ 1055، 1075ـ 1082.
74. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، ص 279. سند ساواك، شماره 144.
75. همان، ص 320، سند ساواك، شمارة 234.
76. همان، ص 308 ـ 315، سند ساواك، شماره 226.
77. همان، ص 340، سند ساواك، شمارة 282.
78. بهرام افراسيابي و سعيد دهقان. طالقاني و تاريخ. تهران: انتشارات فرزانه [بيتا]، ص 279.
79. علي محمدي . آيتالله طالقاني ابوذر امام. سازمان تبليغات اسلامي، 1372، ص 57.
80. همان؛ طالقاني و تاريخ، ص 296، 298.
81. سيري در زندگاني استاد مطهري، تهران: انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1376، ص 82ـ 84.
82. همان،ص 84.
83. عبدالرحيم اباذري، امام موسي صدر اميد محرومان. تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1374، ص 168ـ 169.
84. همان، ص 169.
85. علي علمي اردبيلي. زندگي و مبارزات امام موسي صدر و سيد محمد باقر صدر. [مشهد]. انتشارات امامت،1358، ص 47.
86. همان، ص 57.
87. همان.
منبع : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی