پنجرهای میشوم
روی دیوارت
آن سوی پنجره
مهر است و آفتاب
باد است و خوشههای خواب
اینبار درنگ کن
به پنجره سلام کن!
بگذار بشکفد بهار
بر درزهای کهنهات
باران بشوید آن غبار
از دیوار خانهات
آنگه عطری شوی
در کوچهها دوان
شوری شوی
در نبضها روان
اینبار درنگ کن
به پنجره سلام کن!
ریحانه جعفری
آن سوی پنجره
مهر است و آفتاب
باد است و خوشههای خواب
اینبار درنگ کن
به پنجره سلام کن!
بگذار بشکفد بهار
بر درزهای کهنهات
باران بشوید آن غبار
از دیوار خانهات
آنگه عطری شوی
در کوچهها دوان
شوری شوی
در نبضها روان
اینبار درنگ کن
به پنجره سلام کن!
ریحانه جعفری