آشنایی با فن تدریس (3)

فرايند تدريس، مجموعه اعمالي است سنجيده، منطقي و پيوسته كه به منظور ارائه درس از طرف معلم صورت مي گيرد. توانايي هايي كه معلم براي اجراي اين اعمال كسب مي كند،مهارت هاي فرايند تدريس ناميده مي شوند. مهارت هاي تدريس، به سه مرحله كلي تقسيم مي شود:مهارتهاي قبل از تدريس، مهارتهاي ضمن تدريس و مهارتهاي بعد از تدريس كه توضيح هر كدام در هر بخشي خواهد آمد.
سه‌شنبه، 3 شهريور 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آشنایی با فن تدریس (3)
آشنایی با فن تدریس (3)
آشنایی با فن تدریس (3)

تهیه کننده : علی عابدیان
منبع : راسخون

فصل چهارم : مهارت هاي فرايند تدريس

فرايند تدريس، مجموعه اعمالي است سنجيده، منطقي و پيوسته كه به منظور ارائه درس از طرف معلم صورت مي گيرد. توانايي هايي كه معلم براي اجراي اين اعمال كسب مي كند،مهارت هاي فرايند تدريس ناميده مي شوند.
مهارت هاي تدريس، به سه مرحله كلي تقسيم مي شود:مهارتهاي قبل از تدريس، مهارتهاي ضمن تدريس و مهارتهاي بعد از تدريس كه توضيح هر كدام در هر بخشي خواهد آمد.

1.مهارت هاي قبل از تدريس

اين بخش، به فعاليت ها و اقداماتي كه معلم پيش از شروع درس، انجام مي دهد مربوط مي گردد. معلم، قبل از اين كه به مدرسه برود و در كلاس شروع به تدريس كند، بايد خود را براي اين كار آماده و مجهز سازد. ابتدا در اين بخش، با هدف هاي آموزشي و چگونگي تدوين آنها آشنا خواهيم شد و پس از آن، با چگونگي طراحي برنامه تدريس آشنا مي شويم.
1.1.شناخت و تدوين هدف هاي آموزشي
صاحبنظران در زمينه هدف هاي آموزشي و چگونگي تنظيم آنها، نظريه هاي مختلفي دارند؛ عده اي، هدف و روش را يكي مي گيرند و تفكيك مابين هدف و روش و وسيله را، موجب ناخوشايندي فعاليت مي دانند؛ اما در مقابل عده اي معتقدند، هدف هاي آموزشي، فقط به هدفهاي رفتاري توجه دارد و معتقدند كه هدف، نتايج را روشن مي كند، نه وسيله دستيابي به آن نتايج را.
اما، هدف به هر شكلي كه تعريف شود، بايد اصول ذيل در آن رعايت شود:1-روش و وسيله، بايد متناسب با هدف باشد.2-هدف، بايد انعطاف پذير باشد.3-هدف، بايد فرد را به فعاليت برانگيزد.4-هدف، بايد متناسب با اوضاع، احوال و امكانات باشد.5-هدف، بايد قابل وصول باشد.
تعيين هدف در فعاليت هاي آموزشي، لازم وضروري است؛ زيرا تا كسي نداند به كجا خواهد رفت، هرگز قادر نخواهد شد كه وسيله مناسب رفتن را فراهم كند؛ اما برنامه ريز حق ندارد در تعيين هدف هاي آموزشي، تمايلات
شخصي خود را دخالت دهد. او بايد با توجه به نياز شاگردان، نيازهاي جامعه، ساخت دانش و ديدگاه هاي افرادي كه متخصص هستند، به تعيين هدف هاي آموزشي بپردازد.
در تعيين هدف هاي آموزشي، لازم است حيطه هاي يادگيري مشخص شود. يادگيري، معمولاً در سه حيطه شناختي، عاطفي و رواني- حركتي اتفاق مي افتد؛ هر يك از حيطه هاي مذكور، داراي سطوح مختلف است كه از هر كدام به طور جداگانه سخن به ميان مي آوريم.
1.1.1.حيطه شناختي
حيطه شناختي عبارت است از: آموختن مطالب و پيدا كردن شناخت درباره آنها. معمولاً آموزش هاي حيطه شناختي، به پيدايش توانايي هاي ذهني منتهي مي گردند؛ آموختني ها در اين حيطه، از آسان به مشكل تقسيم بندي مي شود و در شش سطح قرار مي گيرند.
1.1.1.1. دانش
پايين ترين سطح يادگيري در حيطه شناختي، كسب دانش و معلومات است؛ منظور از دانش، اين است كه يادگيرنده بتواند از طريق يادآوري يا بازشناسي شواهدي ارائه دهد، حاكي از اينكه او انديشه يا پديده اي را كه در جريان آموزش تجربه كرده، به خاطر سپرده است.
2.1.1.1. فهميدن
يادگيري در اين سطح عبارت است از، توانايي پي بردن به مفهوم يك مطلب و تبيين آن با جملاتي كه شخص خودش مي سازد، بي آنكه ميان آن مطلب با مطالب ديگر، چندان ارتباطي برقراركند؛ يادگيري در اين سطح، مستلزم آگاهي از اصول و شرايط است. به طور كلي فهميدن سبب مي شود كه، يادگيري براي شاگرد معني دار و رضايت بخش باشد. ارزش يادگيري در اين سطح با سطح قبلي بيشتر است؛ زيرا آموخته ها عميق تر هستند و معمولا مطالبي كه با فهميدن همراه باشد، ديرتر فراموش مي شوند.
3.1.1.1. به كار بستن
يادگيري، در سطح به كار بستن عبارت است از: توانايي كار برد اصول علمي، فرضيه ها، قضايا و ديگر مفاهيم
انتزاعي در وضعيت مناسب، بدون اينكه هيچگونه راه حلي ارائه شود. در حقيقت «به كار بستن» فراتر از فهميدن است. در اين سطح، وقتي مسأله اي به شاگرد داده مي شود، او مفاهيم انتزاعي مناسب آن را به كار مي گيرد و مسأله را حل مي كند؛ مانند شاگردي كه قواعد ساخت فعل ماضي را يادگرفته.
4.1.1.1. تجزيه و تحليل
مهارت هايي كه به تحليل مربوط مي شوند، در سطحي نسبتاً بالاتر از مهارت هاي مربوط به فهميدن و به كار بستن، قرار دارند. در فهميدن، تأكيد بر درك معني، هدف و مفهوم است و در به كار بستن، تأكيد بر يادآوردن تعميم ها واصول مناسب و ربط دادن آنها به مفاهيم و مسائل جديد است؛ در حالي كه يادگيري در سطح تحليل، عبارت است از: داشتن توانايي تجزيه يك موضوع به اجزاء تشكيل دهنده آن و مشخص كردن ارتباط اجزاء با يكديگر و نيز درك نحوه سازمان يافتن عناصر يك كل و دريافت مبنا و فرضي كه در آن به كار رفته است.
5.1.1.1. تركيب
در اين مرحله، يادگيرنده مي تواند، عواملي كه در مرحله تحليل از هم تفكيك كرده بود، به طريقي نو براي أخذ يك معني جديد و نو ظهور با يكديگر تركيب كند؛ محصول يا تركيب جديد به صورت يك واحد كلي منظم و تمام عيار در مي آيد . رفتارهاي سطح تركيب، در اغلب موارد با خلاقيت همراه است.
6.1.1.1. ارزشيابي
ارزشيابي عبارت است از: داوري و قضاوت درباره ارزش انديشه ها، كارها، راه حل ها،‌ روش ها و غيره براي مقصود يا منظوري معين. در اين مرحله، شاگرد ناچار به أخذ تصميم است؛ وي براي اجرا بايد، معيارهاي بارز و مشخصي را به عنوان اساس كار، مورد توجه قرار دهد. ارزشيابي، نه تنها معرف فرايند پاياني رفتارهاي شناختي است؛ بلكه نقش پل ارتباطي را نيز بين رفتارهاي شناختي و رفتارهاي عاطفي ايفا مي كند.
2.1.1. حيطه عاطفي
حيطه عاطفي، آن قسمت از هدف هاي آموزشي هستند كه با نگرش ها، عواطف، علايق و ارزش ها سرو كار دارند.حيطه عاطفي هم مانند حيطه شناختي، داراي سطوحي است كه از ساده به پيچيده تنظيم يافته است و در جهت عميق تر شدن ارزش ها، حركت مي كند.
1.2.1.1.دريافت و توجه كردن
اين دسته از هدف ها، شامل رفتارهايي است كه از وجود پديده اي خبر مي دهد و ميل به تحمل در برابر شنيدن يا ديدن آن را نمايان مي سازد. در اين مرحله، شاگرد از حالت غير فعال بيرون مي آيد و به يك شركت كننده فعال تبديل مي شود.(دريافت درتدريس عبارت است از جلب اعتماد، حفظ وهدايت شاگرد، نسبت به فعاليت آموزشي)
2.2.1.1. واكنش
واكنش در مورد يك پديده، فراتر از مطلع بودن يا توجه كردن نسبت به آن است؛ بنابراين، پس از دريافت و توجه به يك پديده از شاگرد انتظار مي رود كه گامي فراتر نهد و احساس خود را، فعالانه نمايان سازد.
3.2.1.1. ارزشگذاري
در اين مرحله، واقعه، پديده يا رفتاري با ارزش جلوه مي كند. در اين سطح، رفتار شاگرد نشاندهنده عقيده يا گرايش وي است. رفتارهايي كه در اين سطح از حيطه عاطفي قرار مي گيرند از ثبات بيشتري برخوردارند.
4.2.1.1. سازماندهي ارزش ها
سازماندهي ارزش ها عبارت است از: ادغام ارزش هاي مختلف، رفع تعارضات مابين آنها و بنا نهادن يك نظام ارزشي پايدار و منسجم. دراين سطح از حيطه عاطفي، شخص پس از اينكه ارزش ها را در درون خود پذيرفت، ناگزير خواهد بود كه اين ارزش ها و ارزش هاي ديگر خود را به نحوي با يكديگر تطبيق يا آنها را سازماندهي كند؛ در اين مرحله، ارزش هايي كه بيشتر مورد قبول است بر ديگر ارزش ها برتري پيدا مي كند.
5.2.1.1. تبلور ارزش هاي سازمان يافته در شخصيت
در اين سطح از حوزه عاطفي، شاگرد داراي نظامي از ارزش ها مي شود كه رفتار وي را تا مدت طولاني كنترل مي كند و در نهايت، نوعي شخصيت در او پديدار مي شود.
3.1.1. مهارت هاي رواني– حركتي
اين مهارت ها به گونه اي است كه انجام دادن آنها، نيازمند همكاري تمام اعضاي بدن از جمله، اعصاب و ماهيچه ها هست، مانند كارهايي از قبيل رانندگي، جراحي و . . . . كه در اينجا بايد اعصاب و ماهيچه ها و چشم و گوش در هماهنگي كامل باشند.مهارت ها در اين حيطه در پنج سطح قرارمي گيرند، كه هر كدام بايد به ترتيب، در وجود شاگرد پديدار شود.
1.3.1.1. مشاهده و تقليد
در اين مرحله، شاگرد به مشاهده رفتار مربي كه مشغول مهارت مورد نظر است مي پردازد؛ شاگرد در اين مرحله،
وقوع حركات و رابطه موجود بين آنها و سرانجام، نتيجه نهايي رفتار را به دقت مشاهده مي كند؛ و در نتيجه بايد
بتواند از حركات و رفتار مربي، تقليد كند.
2.3.1.1. اجراي عمل بدون كمك
در اين مرحله، بايد ميزان وابستگي شاگرد به مربي بسيار ناچيز شود؛ اما نظارت و هدايت او در اجراي مهارت، بايد همچنان ادامه يابد، تا او براي مرحله بعد آماده شود.
3.3.1.1. دقت در عمل
اجراي عمل در مرحله قبل از سرعت و دقت كافي برخوردار نبود؛ اما در اين مرحله شاگرد، بايد كار را با دقت، سرعت و ظرافت انجام دهد.
4.3.1.1. هماهنگي حركات
در اين سطح از يادگيري، شاگرد توانايي انجام دادن هماهنگ چندين حركت را به طور همزمان، به دست مي آورد؛ به صورتي كه مي تواند بدون كمك معلم، خودش به تنهايي مهارت آموخته شده را به نحو احسن انجام دهد.
5.3.1.1. عادي شدن عمل
اين سطح از يادگيري در حيطه رواني- حركتي، بالاترين مرحله است؛ چرا كه شاگرد مي تواند به طور خودكار به انجام دادن كارهاي دقيق و موزون بپردازد، به صورتي كه آن عمل براي او عادت شده است.
2.1.طراحي برنامه تدريس
پس از اينكه هدف هاي آموزشي در فرايند تدريس مشخص شد،معلم بايد برنامه كار خود را در طول سال تحصيلي
مشخص كند. هرمعلمي كه بخواهد در كار خود موفق باشد، بايد براي يك سال تحصيلي، برنامه اي مدون و زمان بندي شده تدارك ببيند و تا آنجايي كه امكان دارد، همه چيز را از قبل پيش بيني كند.
پس از اينكه معلم، برنامه يك سال تحصيلي را براي خود مشخص كرد، نوبت به طرح درس روزانه مي رسد؛ برنامه اي كه معلم مدون و سنجيده قبل از تدريس و براي يك جلسه درس تهيه مي كند را، طرح درس روزانه مي نامند.
طرح درس روزانه، از اجزايي تشكيل مي شود كه عبارتند از: تعيين هدف درس جديد، تعيين رفتار ورودي، تهيه آزمون رفتار ورودي، انتخاب روش ها و فنون تدريس، تعيين مواد آموزشي و تعييين فعاليت هاي يادگيري براي شاگردان كه در اينجا توضيح هركدام را به اختصار بيان مي كنيم.
1.2.1. تعيين هدف درس جديد
وقتي معلم مطلب جديدي را مي خواهد در كلاس تدريس كند، بايد بر اساس آن مطلب، تجزيه و تحليلي داشته باشد و هدف هايي را كه از آن مطلب، مد نظر دارد را استخراج كند. بيان شد كه هدف هاي تربيتي، در سه حيطه شناختي، عاطفي و رواني- حركتي طبقه بندي مي شود؛ بنابراين، معلم بايد با استفاده از اصول و فنون طبقه بندي هدف ها، اهداف مطلب جديد را براي طرح درس روزانه، مشخص كند.
2.2.1. تعيين رفتار ورودي
رفتار ورودي، آموخته ها و توانايي هايي است كه شاگردان قبل از شروع درس جديد، بايد آنها را كسب كرده باشند، تا بتوانند درس جديد را فرا گيرند. اگر معلم از ميزان معلومات و مهارت هاي قبلي شاگردان خود آگاه نباشد، ممكن است عده اي از آنان درس را درك نكنند. شايان ذكر است كه معلم، رفتار ورودي شاگردان را به هنگام طرح درس و پيش از اجراي تدريس، مشخص مي كند.
3.2.1. تهيه آزمون رفتار ورودي
پس از تعيين رفتار ورودي، كه شرح آن گذشت؛ معلم بايد درباره نوع آزموني كه قصد دارد به وسيله آن ميزان آگاهي شاگردان را از هدف هاي جزئي مربوط به رفتار ورودي، مورد سنجش قرار دهد مشخص كند. نوع آزمون رفتار ورودي، مي تواند از انواع آزمون هايي باشد كه در كتاب ها و منابع سنجش و اندازه گيري آمده است. تهيه آزمون رفتار ورودي نيز جزء «مهارت هاي قبل از تدريس» است و همان طور كه گفتيم، به هنگام تهيه درس آماده مي شود، تا به هنگام تدريس به كار رود.
4.2.1. تعيين مراحل و روش هاي تدريس
در اين قسمت از تهيه درس، بايد مراحل تدريس، روش ها و فنون و مطالبي كه در هر مرحله به كار مي رود، مشخص گردد. معمولاً در هر جلسه درس، مراحل ذيل طي مي شوند: 1-كارهاي مقدماتي قبل از شروع تدريس؛ ازقبيل حضور و غياب و بررسي تكاليف2- آماده سازي، جهت توجه شاگردان و يادگرفتن درس3- ارائه درس تازه و فعاليت هاي تكميلي؛ از قبيل خلاصه درس داده شده4- جمع بندي و دادن تمرين به شاگردان.
5.2.1. انتخاب مواد و وسايل آموزشي(رسانه ها)
معلم، بايد با توجه به هدف هاي طرح درس، از ميان انواع مواد و وسايل آموزشي، مناسب ترين آنها را انتخاب كند. رسانه هايي كه انتخاب مي شوند، بايد ويژگي هاي فني ذيل را داشته باشند: توانايي انتقال پيام مورد نظر، قابليت حمل ونقل، در دسترس بودن و اقتصادي بودن.
6.2.1. تعيين فعاليت هاي يادگيري
معلم، بايد انواع فعاليت هاي يادگيري را كه انجام آنها را براي شاگردان ضروري تشخيص مي دهد، در طرح درس پيش بيني كند؛ فعاليت هاي يادگيري نيز به نوع درس بستگي دارد، كه چه روش يادگيري مناسب است براي آن درس استفاده شود؛ همچنين بايد نوع تكليف در طرح درس معين شود.
ادامه دارد ....

پی نوشت ها :

1 .همانجا، ص136
2 .همانجا، ص146
3 .همانجا، ص152
4.همانجا، ص156
5 .صفوي، امان الله؛ كليات روش ها و فنون تدريس، ص141





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط