دورنمائی از تفکّر اخباری گری (1)
منبع : راسخون
مقدّمه:
علاوه بر آن که چون اخباری گری مسلکی است که در نگاه اوّلیّه، خود را منسوب به اهل بیت(علیهم السلام) و پیرو محض معصومین می نمایاند، پس خطر آن چنان بزرگ است که به راحتی می تواند با فریب عوام (ولو عوام خواص نما)، جای خود را در توده مردم و حتّی برخی از خواص باز کند - چنان که در برهه ای از زمان که آن را دوران فترت علم اصول خوانده اند، چنین شد - و آنگاه ماهیّت حقیقی خویش را که چیزی جز سطحی نگری در استنباط احکام و طرد مردم از قرآن و پرهیز دادن از عقل گرایی نمی باشد، بنمایاند و پر واضح است که نتیجه چنین مسلکی به جز دوری از اصل دین و مذهب حقیقی اهل بیت(علیهم السلام)، چیزی نخواهد بود.
پس هدف اصلی از این نوشتار، معرّفی اجمالی این فرقه و نقدی مختصر پیرامون اندیشه های ایشان است و امّا ذکر قلم فرسایی های اصولییّن در مقامات مختلف - علاوه بر آن که در کتب اصولی رایج در حوزه علمیّه تا حدّ مناسبی مطرح گشته است - محتاج عرصه مبسوطی است که این مختصر را گنجایش آن نمی باشد. به امید این که همین مقدار آشنایی اجمالی بتواند در تکمیل برخی نواقص کتب درسی مؤثّر واقع گردد.
فصل اوّل: تاریخچه ای از اخباری گری
شیخ حرّ عاملی که یکی از ائمّه ی اخباریّین است، کتابی در تکمیل «وسائل الشیعه» نوشته به نام «الفصول المهمّة فی اصول الأئمّة» که در آن قواعد کلّیّه مورد استفاده برای تفریع احکام جزئیّه را گردآوری کرده و در مورد اکثر این قواعد به نقل روایت اکتفا کرده است. در این کتاب تحت عنوان «عدم جواز تقلید غیرمعصوم در احکام شرعیّه» روایتی نقل می کند که بر طبق آن امام صادق (علیه السّلام) در تفسیر آیه شریفه «إتَّخَذوا أحبارهم و رُهبانهم أرباباً من دون اللّه»(1) - که در مورد یهود و نصاری نازل شده است – فرموده اند:«أما واللّه ما دَعَوهم إلی عبادة أنفسهم...ولکن أحلّوا لهم حراماً و حرّموا حلالاً...» (2)
سیر اخباری گری:
«و بالجمله وقع تخریب الدین مرّتَین مرّةً یوم توفّی النبیّ(صلوات اللّه علیه) و مرّةً یوم اُجرِیت القواعد الأصولیّة» (4)
جناب محقّق علی دوانی کتابی دارد به نام مفاخر اسلام که جلد نهم آن را در خصوص جناب «وحید بهبهانی» تألیف کرده(5) و در ضمن آن پیرامون تاریخ اخباری گری چنین می گوید:
«بعد از تألیف کتاب الفوائد المدنیّه و اخباری شدن بسیاری از علمای ایران و عراق، این مسلک بیش از هرجا در بحرین رخنه کرد...به طوری که بحرین مرکز اخباری ها شد و از میان آن همه علما و دانشمندان انبوه که در بحرین می زیستند، جز چند نفر که مجتهد و اصولی بودند، مابقی همه مسلک اخباری گری داشتند. متعصّب ترین آن ها «شیخ عبداللّه بن حاج صالح سماهیجی بحرینی» (متوفّای 1135ه.) است که در کتاب های خود بیش از آنچه ملّاامین در الفوائد المدنیّه نوشته، سخنان زشت و رکیک به مجتهدین گفته است.»(6)
با ظهور محدّثینی همچون علّامه مجلسی اوّل و دوم، فیض کاشانی و شیخ حرّعاملی، اخباری-گری روز به روز قوّت بیشتری یافت، تا آنجا که دوره ی ظهور ایشان را دوره ی رکود و فترت حوزه های علمیّه خوانده اند. معروف است که برخی اخبارییّن دستور می دادند که بر کفن میّت شهادت بنویسند و حتماً به این جمله بنویسند:«اسماعیل یشهد أن لا إله إلّا اللّه»؛ زیرا در حدیث وارد شده که حضرت صادق(علیه السلام) در کفن فرزندشان اسماعیل به این عبارت نوشته بودند(7) و پر واضح است که چنین طرز فکری تا چه حد موجب رکود مباحث علمی و طرد آثار گران قدر پیشینیان می گردد.
ظهور وحید بهبهانی:
رشد علم اصول توسّط وی در حدّی است که برخی محقّقین در این مورد گفته اند: «قواعد و مسائلی که در کتب اصولی سابق مندرج نبود، [پس از بهبهانی] افزوده شد؛ تا آنجا که می توان اصول قدیم و جدید را دو اصول نامید و یا یکی را بدایة الاصول و دیگری را نهایة الاصول نامگذاری کرد»(9)
جالب است که بدانیم وحید بهبهانی کسی است که از خاندان مجلسی اوّل و دوم، یعنی از مهد اخبارییّن پدید آمده؛ زیرا بنابر شجره نامه ای که جناب دوانی در«مفاخر اسلام» تنظیم کرده است،
جدّ مادری وی (آقا نورالدین)، فرزند «ملّا صالح مازندرانی» است که می دانیم شوهر خواهر مجلسی دوم و داماد مجلسی اوّل است که این دو بزرگوار، دارای مسلک اخباری می باشند (چنان که خواهد آمد).
از نکات قابل توجّه در زندگی وی، مناظراتی است که با اخباری برجسته زمان خود ،«شیخ یوسف بحرانی» داشته است. شیخ عبّاس قمی در «الفوائد الرضویّه» به نقل از صاحب تکمله نقل می کند که فرّاش صحن شریف سیّدالشهدا (علیه السلام) شبی آن دو بزرگوار را در خروج از حرم می بیند که مشغول مباحثه بودند در مطالب علمیّه تا آن که منادی ندا کرد برای بستن درهای رواق. آن دو از رواق بیرون آمدند و در صحن به مباحثه ادامه دادند تا آن که منادی برای بستن درهای صحن مطهّر ندا کرد. از صحن بیرون شدند و پشت در قبله ایستادند و مباحثه می کردند. پس چون فرّاش در وقت سحر پیش از فجر برای باز کردن درها می آید، اوّل در قبله را گشوده، آن دو را هنوز ایستاده در حال مباحثه می بیند.(10) و اثر این مناظرات تا جایی است که نه تنها شیخ یوسف بحرانی را از معتدل ترین اخبارییّن دانسته اند و حتّی انتقاداتی از وی درباره ی برخی اخبارییّن نقل کرده اند، بلکه گویند وصیّت نمود که پس از مرگ وی، جناب وحید بر جنازه اش نماز بگزارد و چنین شد. محقّق دوانی در ادامه، ختم امر اخباری گری را چنین بیان می کند:
«پس از درگذشت وحید، «میرزا محمّد بن عبدالنبی نیشابوری» (میرزامحمّد اخباری) دست و پای زیادی زد که دوباره بساط اخباری ها را پهن کند... ولی هرچه کرد، کاری از پیش نبرد... و بالاخره به قتل رسید و با قتل وی، بقیّة السیف اخباری ها مضمحل گشت. (11)
در خاتمه گوییم بعید نیست که پیدایش فکر اخباری گری متأثّر از تفکّر حس گرایی در غرب باشد که بر مبنای آن، عقل بعید از حس فاقد ادراک صحیح بوده، استنباطات چنین عقلی نمی تواند از ابزار شناخت در علوم محسوب گردد؛ چنان که محقّق سبحانی(12) و شهید مطهّری به نقل از مرحوم آیت اللّه بروجردی(13) بر این مطلب صحه گذاشته اند. البتّه تأثیر این تفکّر در توده عوام و طلّاب هنگامی قوی تر شده است که اخباری گری (که مبتنی بر اخذ به دلالات واضحه روایات است) با اجتهاد (که مستلزم تحصیلات طولانی مدّت و پردردسر است) مقایسه گردد؛ همان گونه که محقّق دوانی به این مطلب به عنوان منشأی برای اخباری گری اشاره می کند.(14)
اخباری گری، روشی مبتدع و بدون سابقه در علمای شیعه:
«عصر اوّل مملو از مجتهدین و محدّثین بود، با آن که در میان آن ها مثل این خلاف (=خلاف مجتهدین و اخبارییّن) بالا نگرفت و هیچ یک بر دیگری طعن نزد... گرچه با همدیگر در جزئیّات مسائل مناقشه می کردند.(16) »
ولکن نظر تحقیق آن است که بیان بحرانی صرفاً ناظر به عدم طعنه اخبارییّن و اصولییّن به یکدیگر و حفظ حرمت میان آن هاست؛ زیرا در عبارت وی می خوانیم:
« لم یرتفع بینهم صیتُ هذا الخلاف» و نه: «مثل هذا الخلاف». یعنی آوازه ی این خلاف بلند نشده بود و نه آن که چنین اختلافی (= تقسیم علما به اخباری و مجتهد و اختلاف میان آن ها) اصلاً موجود نبوده است.
و بلکه عبارتی از وی نشان می دهد که او نیز همچون استرآبادی، اخباری گری را پرسابقه می داند:« ... و کلام صدوق در کتاب الإعتقادات و من لا یحضره الفقیه اشاره می کند به قول به تثنیه که همان قول مجتهدین است... پس اشیا در نزد او یا حلال هستند و یا حرام (و شقّ ثالثی به نام مشتبه وجود ندارد)... با این که وی رئیس اخبارییّن می باشد.»(17)
و البتّه تأمّل در کلام وی نشان می دهد که مقصود از اخباری، صرف محدّث بودن نیست؛ زیرا آن را در مقابل مجتهد می آورد. چیزی که موجب شده است اخباریّین، بزرگان نام برده را اخباری بدانند، فتوای علمای سابق به لفظ احادیث است، چنان که می دانیم که در عصور سابق، تفقّه به صرف اثبات صدور روایات امکان پذیر بوده؛ زیرا وفور روایات در هر مطلب از یک طرف و عدم نشو و نماء علم اصول از طرف دیگر، فقیه را از بررسی عمیق در دلالت و یا جهت صدور روایت، بی نیاز می نموده است. پس چه بسا به صرف اثبات صدور یک روایت، فتوای فقیه مشخّص می گشت و آن را به لفظ حدیث ذکر می نمود؛ ولکن پر واضح است که این مطلب مستلزم آن نیست که با گذشت اعصار و عدم دسترسی به بسیاری اصول روایی و نیز با رشد مباحث اصولی، هنوز هم تنها منبع استنباط را احادیث بدانیم.
به هرحال امام اخبارییّن(استرآبادی) تقسیم علما را به اخباری و اصولی امری پرسابقه می داند. (18)
و بر این مطلب دو دلیل اقامه کرده است که این دو دلیل را از بیان محقّق سبحانی - همراه نقد ایشان - مرور می کنیم:
الف: بیانی از شارح مواقف: «امامیّه در ابتدا بر مذهب ائمّه ی خود بودند... سپس اختلاف کردند و متأخّرین ایشان به دو شعبه معتزله و اخبارییّن گرویدند.» و نظیر آن است بیان شهرستانی در ملل و نحل: «پس امامیّه برخی معتزله شدند (وعیدیّه و تفضیلیّه) و برخی اخباری شدند (مشبّهه و سلَفیّه).»
پاسخ: این تقسیم راجع به مسائل اعتقادی و فِرَق کلامی است (و نه فرق فقهی) که بنا بر آن، گروهی به نام اخبارییّن در میان فرق شیعه پدیدار گشتند که به ظواهر اخبار برای استنباط صفات خدای متعال استناد می کنند و شاهد بر این مطلب، ذکر سایر فِرَق کلامی در عبارات فوق است.
ب: بیانی از علّامه در نهایة الوصول: «امّا امامیّه، پس اخبارییّن از ایشان در اصول و فروع دین فقط بر خبر واحد تکیه نمودند و اصولییّن از ایشان نیز بر حجّیّت خبر واحد موافقت کردند و آن را انکار ننمودند، مگر سیّد مرتضی و اتباع وی» (19)
پاسخ: بیان علّامه راجع به اختلاف در حجّیّت خبر واحد در حوزه مسائل اصول (= مسائل اعتقادی) است که بنا بر آن، برخی از امامیّه از آن جا که در مجال عقاید صرفاً عقل را حاکم می دانند به اخبار اعتنایی نمی کنند؛ بر خلاف محدّثینی که خبر واحد را در اصول- همانند فروع-حجّت می پندارند. پس این مطلب ارتباطی با مسلک فقهی اخباری گری [ که مبتنی بر نفی حجّیّت ظواهر قرآن، عقل و اجماع در حوزه ی فروع است] ندارد.(20) (انتهای کلام محقّق سبحانی)
و امّا در نقد پاسخ اخیر باید گفت: از آن جا که علّامه دو مطلب را به اخبارییّن استناد داده است
(یکی استناد به خبر واحد در اصول و فروع و دیگری حصر حجّیّت در خبر واحد) و آنگاه اصولییّن را در مقابل ایشان مطرح نموده است، پس دو احتمال در مقصود از اصولییّن می رود:
اوّلاً: کسانی که فقط در فروع به خبر واحد استناد می کنند.
ثانیاً: کسانی که حجّیّت را منحصر در خبر واحد نمی دانند.
و لذا تفسیر کلام علّامه به احتمال اوّل، وجه مشخّصی نخواهد داشت؛ اگرچه می توان گفت کلام علّامه مجمل است و لذا نمی شود به ضرس قاطع آن را بر احتمال دوم حمل نموده، اصولی گری و اخباری گری به معنای متعارف امروزی را دارای سابقه دانست.
پاسخ دیگر از صاحب الشواهد المکّیّه(الشواهد المکّیّه کتابی است به صورت حاشیه بر الفوائد المدنیّه که توسّط سیّد نور الدین موسوی عاملی، برادر صاحب مدارک در نقد استرآبادی و نظریّاتش تألیف شده است و همراه فوائد مدنیّه در یک جلد کتاب توسّط مؤسّسه نشر اسلامی به طبع رسیده است.): «منشأ این تقسیم، همانا عموم اصطلاح «امامیّه» برای هر کسی است که منتسب به ائمّه (علیهم السلام) باشد و حتّی شامل زیدیّه، فطحیّه، واقفیّه و امثال ایشان نیز می شود. و امّا امامیّه اثنی عشریّه (که اخباری و اصولی در معنای مورد بحث، دو فرقه از آن هستند) دارای چنین تقسیمی نیست.»
ولکن شکّی نیست در این که اجتهاد حتّی در نظر اخبارییّن امری پرسابقه بوده، هرچند برخی بزرگان، اخبارییّن را مدّعی می دانند که قدمای شیعه تا زمان صدوق همگی مسلک اخباری داشته اند(21) ؛ ولی در عبارتی از استرآبادی مشاهده می کنیم که وی ابن جنید و ابن أبی عقیل را در زمره مجتهدین می شمارد و آن دو را به علّت مطالعه کتب کلام و اصول فقه معتزله، تابع ایشان دانسته؛ حتّی شیخ مفید را پیرو آن دو می شمارد(22) ودر این سخن، اشاره و اعتراف واضحی است
به این که نه تنها اجتهاد و اصول فقه دارای قدمت قابل توجّهی است، بلکه حتّی تا قبل از شیخ صدوق (متوفّای 381 هـ.) نیز ابن أبی عقیل (متوفّای 329 هـ.) مفتخر به این مسلک بوده است. (23)
معرّفی برخی از اخبارییّن:
1 – قوائم متقدّمین که عبارت اند از محمّدون ثلات، صاحبان کتب اربعه
2 – قوائم متأخّرین که عبارت اند از محمّدون ثلات یعنی ملّا محمّد امین استرآبادی، محمّد بن مرتضی (مولی محسن فیض کاشانی) و محمّد بن حسن (حرّ عاملی)
الف: ملّا محمّد امین بن محمّد شریف اخباری استرآبادی:
ب: محمّد بن شاه مرتضی بن شاه محمود (مولی محسن فیض کاشانی):
فردی است کثیر التألیف و نزدیک 200 کتاب و رساله در عناوین متعدّد تحریر کرده است که از آن جمله می توان اشاره نمود به سه کتاب حقّ مبین، سفینة النجاة و اصول أصیله که حاوی نظرات وی پیرامون اجتهاد و اخباری گری است و هر سه در یک مجلّد به چاپ رسیده است. از دیگر آثار اوست: صافی و أصفی (در تفسیر)، وافی (موسوعه ای کبیر شامل احادیث کتب أربعه و تعلیق بر آن ها)، نوادر (جامع احادیث غیر مذکور در کتب أربعه)، المحجّة البیضاء (در تهذیب احیاءالعلوم غزالی)، رسالاتی عرفانی از جمله زاد السالک و المشواق، منهاج النجاة (در اخلاق و اعتقادات) و رسالات مختلفی در باب فلسفه، طبیعیّات و ...
شاهد صریح بر اخباری گری وی، عبارتی است که در «الحقّ المبین» راجع به استرآبادی آورده است: «به درستی که وی قائل به وجوب عمل به اخبار و طرد طریقه اجتهاد بود... و می توان قسم خورد که او حق را گفته و این باب (باب اخباری گری) را برای ما گشوده و ما را به راه صحیح هدایت نموده است.»(28) سرانجام در سال 1091 هـ . در کاشان وفات یافت و در همان جا مدفون شد.
ج: محمّد بن حسن بن علیّ بن محمّد بن حسین مشغری عاملی (شیخ حرّ عاملی):
کتابی دارد به نام الفوائد الطوسیّه که در آن جا نظریّات خویش را پیرامون قواعد و اصول استنباط آورده است و همچنین در کتاب سابق الذکر (فصول) که در تکمله وسائل الشیعه نگاشته نیز مبانی روایی مربوط به هریک از اصول اخباری گری را ذکر نموده است. از کتب دیگر وی می توان اشاره نمود به کتاب شریف وسائل الشیعه(که در آن جمیع احادیث احکام شرعیّه را که در کتب أربعه و بیش از هفتصد کتاب دیگر موجود بوده است ذکر می نماید.)، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات و اَمَل الآمل فی علماء جبل عامل (که در آن شرح حال علماء متأخّر از شیخ طوسی نیز مذکور است.) بیت وی بیت علم بوده، در الفوائد الرضویّه می گوید: «بیت بنی حُر، بیت بزرگی از علما است و نسب ایشان به حرّ بن یزید ریاحی (از اصحاب امام حسین(علیه السلام)) می رسد.»(29) و حتّی در میان اساتید وی، غیر از صاحب معالم، به پدر، عمو (شیخ محمّد) و جدّ مادری وی(شیخ عبدالسلام) بر می خوریم که همه از اهل فضل بوده اند.
هرچند کتاب فصول وی مهم ترین شاهد اخباری گری شیخ حرّ عاملی می باشد، ولکن در فوائد طوسیّه نیز به این مطلب تصریحاتی دارد: «رئیس اخبارییّن، پیامبر و ائمّه (علیهم السلام) می باشند؛ زیرا ایشان عمل به اجتهاد ننموده، در احکام صرفاً به اخبار عمل می کرده اند[!] و سپس خواصّ اصحاب ایشان و آنگاه باقی شیعیان تا هفتصد سال چنین بوده اند.»(30)
از دیگر اخبارییّن به نحو اجمال می توان به ملّا محمّدتقی مجلسی (مجلسی اوّل) [1003-1070 هـ .] اشاره نمود که در شرح من لایحضره الفقیه گفته است: « ... و حاصل، آن که دلایل عقلیّه ای که بعض اصحاب آن را ذکر کرده و احکام را بر آن بنا کرده اند، اکثراً مدخوله بوده و در اکثر آن دلایل، حق با فاضل استرآبادی است.»(31)
و از دیگر اخبارییّن است ملّا محمّد باقر مجلسی (مجلسی دوم) [1037-1110 هـ .]. عبارتی از وی در مقدّمه مرآة العقول- و همچنین از عبارت برخی بزرگان پیرامون یکسانی مسلک وی با صاحب حدائق(32) - اخباری گری وی روشن می شود: «... حقیقت علم یافت نمی شود الّا در اخبار اهل بیت(علیهم السلام) و سبیل نجات، هویدا نمی گردد الّا با فحص از آثار ایشان.»(33)
سیّد نعمت اللّه جزایری (1050-1112 هـ .) صاحب کتاب «الأنوار النعمانیّه»، اخباری دیگری است که جناب شیخ انصاری در فرائد الاصول عبارتی را [که شاهد بر اخباری گری وی است] از او نقل می کند که گفته است: آیا کسی تجویز می کند که بنده ای از بندگان خداوند وقتی مورد خطاب واقع می شود که در احکام شرعیّه به چه چیز عمل کردی و او پاسخ می دهد که "به قول معصوم عمل کرده و در موارد مشتبه نیز احتیاط نموده است" قدم وی در صراط بلغزد؟ هیهات که اهل تساهل (= مجتهدین قائل به برائت) مخلّد در جنّت بوده؛ ولی اهل احتیاط معذّب در آتش باشند.
و امّا آخرین موردی که لازم الاشاره است، جناب شیخ یوسف بحرانی سابق الذکر (1107-1186 هـ .) می باشد که عبارات مختلفی که در این تحقیق از کتاب معروف وی: «الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة» آورده ایم، برای اثبات مسلک وی کافی است. پس صرفاً عباراتی را از کتاب مفاخر اسلام محقّق دوانی در شرح حال وی مطرح می نماییم:
« ... معاصر با وحید و سردسته اخبارییّن در زمان وی بوده است. پدرش شیخ احمد، عالمی فاضل و مجتهد صِرف بوده و بسیار تشنیع به اخبارییّن می زده است. خود وحید نقل می کند که شیخ یوسف، اخبارییّن را بسیار سرزنش می کرد و می گفت: اخباری ها کسانی هستند که به آنچه می گویند، عمل نمی کنند و بدون آن که متوجّه باشند تقلید می نمایند.»
و پس از ذکر قسمتی از سختی های زندگی او- در هنگام حمله خوارج به بحرین و مهاجرت پدر و خانواده اش از آن جا و سپس موت پدر و تحمّل بار گران زندگی- می گوید: «دوران شکوفایی وی زمانی است که به شیراز آمد و نزد حاکم آن جا علاوه بر تدریس به اقامه جماعات و جمعه مشغول شد ... و در واقعه طاعون عمومی در عراق و غرب ایران در سال 1186 هـ . وفات یافته، وحید بهبهانی[بنا بر وصیّت خود شیخ یوسف] بر وی نماز گزارد و وی را در پایین پای سیّدالشهدا -علیه السلام- (در کنار قبر خود وحید و صاحب ریاض) به خاک سپردند...»(34)
ادامه دارد .....
پی نوشت ها:
1- توبه/31
2- نقد این روایت در بحث اجتهاد و تقلید ذکر می شود.
3- الرسائل الاصولیّه، ص47
4 – الفوائد المدنیّه، ص 368
5 - لازم به ذکر است که وی در تأیید این کتاب، درمقدّمه، آن را عرضه شده به آیت اللّه بروجردی و امام خمینی دانسته، تأییداتی از ایشان در مورد کتاب خود ذکر می کند .
6 - مفاخر اسلام، جلد 9 ، ص 119
7- ده گفتار، ص118
8- از آثار دیگر وی می توان اشاره نمود به: الرد علی شبهات الاخبارییّن، الإجتهاد و الأخبار ، حجیّة ظواهر الکتاب
9- الرسائل الاصولیّه (محقّق سبحانی)، ص 215
10- الفوائد الرضویّه، جلد 2، ص 660
11- مفاخر اسلام، جلد 9، ص 119
12- الرسائل الاصولیّه، ص 48
13- ده گفتار، ص 113
14- مفاخر اسلام، جلد 9، ص 117
15- محقّق سبحانی (در الوسیط)، جلد1 ، ص 21
16- الحدائق الناضره، جلد1، ص169
17- الحدائق الناضره، جلد1، ص168
18- الفوائد المدنیّه، ص91
19- نهایة الوصول إلی علم الأصول، جلد 3، ص 403
20- الوسیط، جلد 1، ص 22و23
21- ده گفتار، ص112
22- الفوائد المدنیّه، ص123
23- همچنین مراجه کنید به :حدائق ناضره، جلد1، ص 168 (درمورد اجتهاد شیخ طوسی و شیخ مفید)
24- مقدّمه الفوائد المدنیّه(به نقل از فوائد طوسیّه)، ص7
25- الفوائد الرضویّه، جلد2، ص647
26- مقدّمه الفوائد المدنیّه، ص11
27- رک: الفوائد ا لرضویّه، جلد 1، ص 334-328
28- الحقّ المبین، ص12
29- الفوائد الرضویّه، جلد 2، ص 755
30- مقدّمه ا لفوائد المدنیّه، ص7 (به قلم آل عصفور بحرانی)
31- مقدّمه الفوائد المدنیّه، ص 6
32- ده گفتار، ص 114
33- مرآة العقول، جلد 2، ص 3
34- مفاخر اسلام، جلد9، ص 214-221