نوآوري؛ ارزش يا ضدارزش؟
نويسنده: جواد شريف زاده
بدعت، نوآوري ضدارزشي
بنابراين هر نوآوري نمي تواند تنها به صرف نو بودن، به عنوان امري حق و پسنديده و ارزشي مورد پذيرش قرار گيرد، بلكه مي بايست به اصطلاح اصولي به متعلق نوآوري توجه داشته و براساس آن به قضاوت و داوري پرداخت.
در دهه ها و بلكه سده هاي اخير با توجه به نوآوري ها بسيار سودمند و تحول و تمدن ساز، برخي در اين دام افتادند كه هر گونه نوآوري مي تواند سازنده و ارزشي و پسنديده باشد و اصولا نوآوري نمي تواند چيزي جز حق و درستي باشد؛ چنان كه هر چيز كهن و قديمي نيز نمي تواند امري جز امور خرافي و باطل قلمداد گردد. اين گونه است كه جوامع بشري به مدرنيته و تجدد به عنوان يك ارزش مطلق و دايمي مي نگريست و به سنت ها و ارزش هاي كهن همانند ابزارهاي بي فايده توجه مي كرد و آن را مطرود مي داشت.
نتيجه چنين رويكردي نسبت به مسئله نوآوري و مدرنيته در برابر سنت ها و چيزهاي كهن و قديمي آن شد كه حتي بسياري از ارزش هاي انساني و اخلاقي همانند ابزارها و سازه هاي قديمي و كهن به كناري گذاشته شد و جوامع به صرف آن كه نوآوري در كاري از جمله رفتارها و كردارها وجود دارد كه آن را پذيرفته و به همت سنت ها و آداب و رسوم، بي مهري روا داشته و به جنگ آن به عنوان خرافات و اموري ضدارزشي رفتند.
اين در حالي است كه عقل ونيز سيره عملي خردمندان نشان داده است كه چنين قضاوت و داوري نسبت به امور و مسايل جديد و قديم نمي تواند درست باشد. هر چند كه بسياري از مردم و حتي دانشمندان مياني، تحت تأثير گفتمان چيره علم گرايي تجربي و نوآوري ها، اين گونه رفتار مي كردند و داوري روا مي داشتند اما تنها شماري اندك از انديشمندان و فرهيختگان جامعه بودند كه در برابر چنين روش داوري، مي ايستادند و به پاسداشت بسياري از دستاوردهاي بشري در طول تاريخ به عنوان دانش و روش هاي درست و سالم و سازنده مي پرداختند.
هر چند كه در سال هاي پاياني سده اخير ميلادي و هزاره سوم، برخي از انديشمندان، خواهان گفتمان تازه به عنوان پسانوگرايي شده اند، ولي همين نهضت و جنبش نيز دچار بدفهمي و بدرفتاري شده و از مسير اصلي و اهداف واقعي خود دور شده است. پسانوگرايي گاه به مفهوم بازگشت به همه سنت ها و آداب و روش هاي پيشنيان تلقي شده است، بي آن كه پيش از آن به ارزش گذاري آن پرداخته شود. از اينرو در همه جاي جهان بسياري از آداب و سنت هاي خرافي و باطل و ضدانساني در قالب حفظ و دفاع از سنت ها در دوره نوگرايي و مدرنيته احيا مي شود و جوامع بشري را به سوي حفظ و تقليد از اموري مي كشانند كه كاملا ضدعقلانيت و سيره عقلايي و عقل جمعي مي باشد.
بي گمان همان اندازه كه نوگرايي صرف به عنوان يك ارزش مطلق، قضاوتي نادرست و بي پايه بوده است، هم چنين بازگشت به عصر پسانوگرايي و بهابخشي به همه سنت ها و امور كهن و قديمي، رفتاري ضدارزشي و ناپسند به شمار مي آيد كه عقل و خرد جمعي نيز آن را برنمي تابد.
در حقيقت جوامع تحت تأثير دوگفتمان غالب باطل و نادرستي قرارگرفته است كه مي توان آن را نمادي از افراط و تفريط بشر دانست. بشر پيش از اين، متأثر از گفتمان نوآوري و علم گرايي تجربي، راه افراط را پيمود و جامعه را از بسياري از ارزش ها و اصول اخلاقي و رفتاري تهي كرد و نوعي بي هويت انساني را در جامعه ايجاد نمود، به گونه اي كه پوچ گرايي و بي معنايي در همه سطوح جامعه رخنه كرد و بسياري را به كام مرگ و خودكشي كشاند؛ و اكنون تحت تأثير گفتمان كاملا مخالف، كه از آن به پسانوگرايي البته با تحليل غلط ياد مي كنند به سوي تقليد از همه سنت ها رو آورده است و راه تفريط را مي پيمايد، به گونه اي كه گاه هر نوآوري به عنوان ضدارزش تلقي مي گردد و با عدم بهره گيري از آن نشان مي دهند كه ضدنوگرايي هستند و به آن افتخار مي كنند. اين گونه است كه مخالفت با هر نويي خود به خود ارزش شده و همراهي با هر سنت و كهن در هر جامعه اي به عنوان ارزش مورد تأكيد و اهتمام قرار مي گيرد.
به نظر مي رسد كه در اين ميان راه اعتدال و ميانه روي گم شده است و جوامع تاكنون نتوانسته است راه ميانه را بجويد و در عمل پاي بندي خود را بدان نشان دهد.
از نظر اسلام و تحليل قرآني هيچ يك از نوگرايي و يا سنت ها نمي تواند خود به خود به صرف نوبودن يا كهن بودن ارزش باشد. از اين رو به جاي آن كه اين دو را مبناي داوري و قضاوت ارزشي قرار دهد، به متعلق و آثار و پيامدهاي آن دو مي نگرد. بنابراين برخي از نوآوري ها را به عنوان امري ضدارزشي و بدعت تلقي كرده و با آن به مبارزه و مخالفت مي پردازد و هم چنين با برخي از سنت ها به عنوان تقاليد كور از گذشتگان ستيز مي كند و اجازه نمي دهد تا در جامعه ايماني باقي و برقرار باشد.
هر چند كه واژه بدعت در كاربردهاي قرآني و عرف عربي به معناي نوآوري و ايجاد چيزي بدون پيشينه است و خداوند خود را به بديع مي ستايد كه جهان و هستي را بدون طرح از پيش وجود داشته، ايجاد كرده است، ولي در اصطلاح فقهي و كاربردهاي شرعي، بدعت به معناي ايجاد و وضع حكمي برخلاف حكم خداوند و شريعت آمده است. از اين رو بدعت مفهومي ضدارزشي پيدا كرده وهر نوآوري كه ضدقوانين و ارزش هاي ديني باشد به عنوان بدعت حرام و مطرود مي باشد. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص110 ذيل واژه بدع)
بنابراين مي توان گفت كه در كاربردهاي قرآني و ديني، بدعت در بيش تر موارد به مفهوم نوآوري ضدارزشي معنا مي شود و اين معنا در كاربردهاي فارسي بسيار رايج و مفهوم غالب است.
نوآوري و تغيير ارزش ها و اهداف
قر آن تبيين مي كند كه بسياري از افراد و جوامع درگذشته، نوآوري هاي بسيار ضد ارزشي و اخلاقي و هنجاري داشتند و گام هاي بلند به سوي تباهي و سقوط با همين نوآوري برداشتند.
برخي از آنها با ادعاي تغيير اصلاحي و درست دقيقا در مسير ضد ارزشي قرارگرفتند و چون براي هرگونه تغييري، ارزش قابل شدند، در دام فساد و تباهي و در نهايت فروپاشي دروني افتادند و از صحنه هستي محو شدند.
البته قرآن گزارش مي كند كه كساني درهر جامعه يافت مي شوند كه خود را مصلحان مي شمارند و تغييرات را براساس ادعاي اصلاح شروع مي كنند. اگر چه كار اصلاحي از نظر قرآن به عنوان يك ارزش تلقي مي شود؛ زيرا اصلاح به معنا بهسازي و بازسازي ارزشي است، ولي بسياري هستند كه از اين اصطلاح سوء استفاده مي كنند و درحقيقت كارهاي فاسد و ضد ارزشي خود را با اين عنوان انجام مي دهند، چنان كه كاربردهاي نادرستي از عدالت و آزادي در طول تاريخ شده و مي شود.
آيات نخست سوره بقره به گروه منافقان در هرجامعه اشاره مي كند كه اين گونه از اصطلاحات و واژگان ارزشي براي مقاصد ضد ارزشي خود براي استفاده مي كنند.
به هرحال از نظر قرآن هر نوآوري و تغيير نمي تواند به عنوان ارزش تلقي شود و هر نوآوري و يا تغيير مساوي با حقيقت و يا ارزش نيست چنان كه بهره گيري از روش تجربي و آزمايشگاهي برخلاف برخي از علم زدگان به معناي حقيقت نمي باشد.
براين اساس براي قضاوت و داوري درباره هر موردي مي بايست نخست به متعلق نوآوري و تغيير توجه داشت و سپس براساس كاركردهاي مثبت و مفيد آن براي شخص و يا جامعه حكم به ارزشي بودن و يا ضد ارزشي بودن نمود.
بسياري از نوآوري ها مي تواند به عنوان بدعت تلقي شود، زيرا اين نوآوري ها ناظر به تغيير اهداف و فلسفه وجودي و ايجادي آفرينش هستي و يا انسان و يا حتي جوامع مي باشد. به اين معنا كه هر جامعه اي براي دست يابي به اهدافي متعالي، شكل گرفته است و دراين ميان امت ها بيش از هر جامعه ديگري ناظر به ابعاد ارزشي درايجاد و بقاي خود مي باشند. به اين معنا كه اصولا امت ها گروه ها و افرادي از اقوام و نژادها و فرهنگ ها و تمدن هاي مختلفي هستند كه براي دست يابي به هدف مشخص و والايي شكل گرفته اند. بنابر اين اگر نوآوري ها برخلاف فلسفه وجودي امت و اهداف و مقاصد آن باشد مي بايست به عنوان يك ضد ارزشي تلقي و با آن مبارزه كرد.
انقلاب اسلامي نيز به يك معنا درپي ايجاد امتي با اهداف بلند بوده است كه درتحليل امام خميني (ره) و تفسير و تصوير وي همان اهداف دولت نبوي و علوي و مهدوي مي باشد. بر اين اساس هرگونه نوآوري و تغييري برخلاف اين اهداف ارزشي امت امام، مي تواند به معناي بدعت تلقي گردد. بنابر اين شناسايي و مبارزه با آن نيز امري ضروري و دايمي است.
دراين ميان شناسايي و ردگيري علل و عوامل بدعت مي تواند براي آمادگي براي مقابله با عوامل دروني و بيروني بدعت ها و نوآوري هاي ضد ارزشي و تغييرات نادرست و اصلاحات دروغين مفيد باشد. از اين رو دراين جا با بهره گيري از آموزه هاي قرآني برخي از اين علل و عوامل معرفي مي شود.
علل وعوامل بدعت و نوآوري ضد ارزشي
خداوند در آياتي چند از جمله 103 سوره مائده و 119 و 144 سوره انعام با معرفي برخي از بدعت ها، به جهل مردم دراين رفتار اشاره مي كند. در اين آيات به خوبي روشن مي شود كه چگونه جهل و ناداني موجب مي شود رفتارهاي بسيار سخيف و پوچ و بيهوده اي را به عنوان ارزش و هنجار قرار دهند و نه تنها نسبت به آن علاقه مند باشند بلكه براي پاسداشت و حفظ و نگهداري اين امور ضد ارزشي بكوشند.
البته در اين ميان نمي توان از دشمن واقعي بشر يعني ابليس سوگند خورده و ايادي و اذناب وي غافل بود. اولياي شيطان تحت فرماندهي وي مي كوشند تا آدمي را از مسير انسانيت دور سازند (انعام آيه 142 و نساء آيات 117 و 119) و در اين ميان هواپرستي ها و نفس اماره نيز به كمك ابليس و اوليا و دوستان وي مي آيد تا نوآوري ها و تغييراتي را ايجاد كنند كه مطابق ميل و كشش نفس و در مسير اهداف ابليس مي باشد. (انعام آيه 119 و 148 و 150)
اگر خداوند در آيه 103 مائده، كفر را از علل و عوامل بدعت گرايي و نوآوري هاي ضد ارزشي بر مي شمارد، درحقيقت با توجه به ريشه كفر كه جهل و هواپرستي و ابليس مي باشد مي توان گفت كه ريشه همه بدعت ها در همين سه چيز نهفته است.
حتي اگر ما كفر را به عنوان علت مستقل و چهارمين برشماريم مي توانيم به يقين بگوييم كه هر جا نوآوري ضد ارزشي و هنجاري ديده مي شود مي بايست جهل، هواپرستي نفس، ابليس و كفر را در آن جا شناسايي كنيم. و در هرنوآوري و تغييرات ضد ارزشي ردپاي اين چهار عامل درآن جا ديده خواهد شد. بنابراين لازم است براي مقابله با تغييرات و نوآوري هاي ضد ارزشي، به مبارزه با اين چهار عامل خطرناك رفت كه در اين ميان هواي نفس و جهل دشمنان مهم ترين هستند، زيرا ابليس به مدد اين دو عامل است كه بر انسان سوار مي شود و او را به سوي كفر و بدعت مي كشاند.
نتيجه آن كه بدعت ها و نوآوري ها عامل بسيار مهم در تغييرات ضد ارزشي درهر جامعه هستند و انسان ها مي بايست همواره متوجه باشند كه ابليس اين دشمن انسان و انسانيت با كمك دوستان خويش درجهان مي كوشند تا نوآوري ها وتغييراتي را سبب شود كه آدمي را از مسير كمال دور مي سازد.
اين گونه است كه آدمي نه تنها از محبت خدا (مائده آيه 87) و هدايت خاص او (انعام آيات 140 و 144) محروم مي شود و هرگز رنگ رستگاري و سعادت دنيوي و اخروي را نخواهد ديد و مزه آن را نخواهد چشيد (نحل آيه 116) بلكه در مسير گمراهي گام برداشته (انعام آيه 140 و 144) و در نهايت به عنوان ستمكار به خود و جامعه و خدا (آل عمران آيات 93 و 94و 144) در زيانكاري دايمي و بدبختي ابدي گرفتار مي آيد. (انعام آيه 140)
براين اساس مي بايست گفتمان هايي كه درجامعه از سوي رهبران ايجاد مي شود گفتمان هائي براساس درست و كامل باشد و اجازه داده نشود تا گفتماني چون نوگرايي و يا تغيير به شكل مطلق به عنوان يك ارزش تلقي شود و يا در قالب كژانديشي و كژ فهمي از پسانوگرايي به سنت ها و گذشته هاي باطل بازگرديم و همان انديشه هاي باطل و خرافي را زنده كنيم.
بسيار ديده شده است كه بازگشت به گذشته ها و تقليد از گذشتگان جوانان را گمراه كرده است و كوبيدن بر طبل فرهنگ تصفيه نشده هزار و چند ساله موجب شده تا آيين هاي باطل و دين هاي از رده خارج شده دوباره جان گرفته و در جامعه ريشه بدواند باشد با انديشه ورزي و خردگرايي به جنگ هر چه جهل و ناداني و خرافات است رفته و با داوري ارزشي نسبت به نوگرايي، گام هاي بلند به سوي تمدني بزرگ و انساني برداريم
منبع:روزنامه کیهان
/خ