این مهمترین سؤال دوره ی نوجوانی است. این دوره ی سِنّی به گونه ای طراحی شده است که ما با عبور از تردیدها و سؤالات زیاد نسبت به خودمان، به روشنایی می رسیم؛ مثل عبور از یک جادّه ی مِه گرفته که دوست دارید هرچه زودتر به پایان آن نزدیک شوید؛ پس، از پرسش های تکراری دربارهی خودتان نگران نباشید و آن را به فال نیک بگیرید؛ چون قرار است یکبار برای همیشه پایه ی خودشناسی را محکم پایه ریزی کنید و سال های بعدی زندگیتان را براساس آن پیش ببرید.
چگونه کشف بهتری از خودم داشته باشم؟
راه های زیادی برای خودآگاهی وجود دارد؛ بخشی از آنها درون خود شماست. هریک از شما تصوّراتی از خودتان دارید که بی واسطه شناخت مناسبی به شما می دهد؛ مثل اینکه براساس تجربه هایی که داشته اید، خود را فردی موفّق در زمینه ی تحصیل شناسایی کرده اید یا می دانید که عاطفی هستید و نمی توانید نسبت به درد و رنج دیگران بی تفاوت باشید؛ همچنین می دانید که توانمندی شما در زمینه های گوناگون چقدر است.
بخش دوم اطلاعات مورد نیازتان را می توانید از طریق کسانی که خیلی به شما نزدیک هستند، به دست بیاورید. پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده، بیشترین زمان را با شما سپری می کنند و از خصوصیات شما به خوبی باخبرند. آنها خشم و مهربانی شما را دیده اند؛ با میزان پُشتکار شما آشنا هستند؛ برخورد شما را با دیگران سنجیده اند و دنیایی اطلاعات مفید دارند که حاضرند رایگان در اختیار شما بگذارند؛ به شرط آنکه شما مشتری خوبی باشید و با مقاومت های بیجا و دفاع های نامناسب، راه را برای ارائه ی اطلاعات از سوی آن ها نبندید.
دوستان نزدیک هم سهم زیادی در اینباره می توانند داشته باشند. شما بخشی از اسرار شخصیتان را با دوستانتان در میان می گذارید. وقتی خیلی خوشحال یا ناراحتید، یعنی زمانی که به خودِ واقعیتان نزدیکتر شده اید، با این دوستان گفتوگو داشته اید؛ به همین دلیل، می توانید از برداشت های آنان نسبت به خودتان، سطح خودآگاهی را ارتقا بدهید.
دبیران، مربّیان فرهنگی و روحانیانی که شما با آنها ارتباط دارید، می توانند بخشی از منابع اکتشاف شما باشند. وقتی یکسالِ تحصیلی را با دبیرتان گذرانده اید، حتماً می تواند نسبت به استعداد موجود در شما نظرهای جالبی بدهد؛ همچنین مربّی کانونی که شما در آن فعالیت های فرهنگی دارید و امام جماعتِ مسجدی که بارها برای مشورت های مختلف پیش ایشان رفته اید، بخشی از اطلاعات مورد نیاز شما را می توانند تأمین کنند.
مشاوران متخصص، پیشنهاد بعدی ما به شماست. با مراجعه به روانشناس، می توانید درباره ی خود به اکتشاف های جالبی دسترسی پیدا کنید که قبلاً به آن توجّه نداشته اید.
تست های روانشناسی چقدر به شناخت من کمک می کنند؟
تست های روانشناسی را به دو دسته تقسیم می کنیم: تست های علمی و تست های بازاری. تست های علمی مانند تست هوش یا تست های هویّت، توسط متخصصِ روان سنجی و در کلینیک های مشاوره از شما گرفته می شود و تفسیر علمی خود را دارد؛ این تست ها می توانند به شما کمک شایانی کنند تا نقاط قوّت و ضعف فعلی خود را شناسایی کنید؛ اما تست هایی که در اینترنت، شبکه های اجتماعی و دیگر کتاب ها مشاهده می کنید، قابل اعتماد نیستند؛ چون این تست ها یا از منابع علمی گرفته شده اند و به تفسیر نیاز دارند که شما قادر به تفسیر آن نیستید یا تست های ذوقی هستند که هیچ منبع علمی آن را تأیید نکرده است؛ مثلاً در یکی از این تست ها آمده است: به من بگویید بیسکوییت کرمدار را چگونه می خورید تا به شما بگویم چه شخصیتی دارید یا حالت موهای شما چگونه است یا متولّد چه ماهی هستید؛ به چه میوه ای علاقه مندید. سؤالاتی از این دست به هیچ وجه نمی تواند روح بزرگ و پیچیده ی شما را شناسایی کند و تنها برای بازارگرمی و سرگرم کردن افراد در نشریات زرد یا سایت های گوناگون از آن یاد می شود.
پس از شناخت نقاط قوت و ضعف، چه اقداماتی باید انجام دهم؟
همه ی شناسایی هایی که انجام می دهید، مقدمه ای برای تغییرات شما هستند. خودتان، اطرافیان و تست های معتبر، جواب یک سؤال را به شما می دهند: «شما که هستید و چه خصوصیاتی دارید.» بعد از آنکه چنین دستاوردی داشتید، نوبت به برنامه ریزی جدّی و حسابی می رسد. استعداد شما، میزان هوش و رغبت هایی که در شما وجود دارند، می توانند زمینه ی برنامه ریزی برای یک شغل مناسب و رشته ی تحصیلی مورد علاقه باشند؛ همچنین با توجه به ویژگی های شخصیتی خودتان می توانید دوستان یاری دهنده و کامل کننده ی شخصیتتان را بیابید و ریشه ی بسیاری از نوسان های روحی خودتان را پیدا کنید. با یافتن نقاط ضعف، تحوّلی رقم می خورد. شما الان به چند نقطه ضعف جدّی از خودتان دسترسی پیدا کرده اید؛ مثلاً پُیشتکار خوبی ندارید؛ جوگیر می شوید و نمی توانید بازی رایانه ای را رها کنید؛ آدم زودرنجی هستید و کار کردن در قالب یک گروه برای شما مشکل است. وقتی به این ویژگی ها رسیدید، برنامه برای تغییر آغاز می شود. همه ی ما از صفت انعطافپذیری برخورداریم و می توانیم با پذیرش ایراد شخصیتی خودمان، رویه ی تازه ای انتخاب کنیم؛ مثلاً رفتار خویشتنداری را تمرین کنیم و از عصبانیت زودهنگام پرهیز نماییم یا سازگاری خود را با دیگران به تدریج افزایش دهیم. می توانیم برای زمان خود برنامه ریزی داشته باشیم و از دیگران بخواهیم در اجرای برنامه به ما کمک کنند.
اگر نتوانستم خودم را تغییر دهم چه کنم؟
ممکن است با یافتن مشکلات شخصیتی خود، توانِ تغییر را در خودتان نبینید؛ در این هنگام ممکن است با توجیه از آن مشکل عبور کنید یا بی حالی شما سبب شود اشکال شخصیتی شما روزبه روز شدیدتر شود؛ همچنین با بیخیال شدن فرصت های موفقیت زیادی را از دست می دهید؛ چون هریک از ایرادهای شناسایی شده، مانند یک سرعتگیر جدّی در مسیر شما نقش بازی می کند. زمانی که حریف خودتان نمی شوید، حتماً از یک متخصص کمک بگیرید. اینجا جای تعارف و بیخیالی نیست؛ سراغ یک مشاور ماهر را از دوستان و افراد آگاه بگیرید و مسائلی را که به نظر شما نیازمند تغییر هستند، یادداشت کرده، با مشاور خود در میان بگذارید.
برنامه های مشاور و تمرین هایی که به شما می دهد، به طور جدّی دنبال کنید. ممکن است بخشی از برنامه ی تغییر به صورت کتاب درمانی باشد؛ یعنی مشاور به شما کتاب هایی را معرّفی می کند که با مطالعه و انجام تمرین های پیشنهادی آن، به وضعیّت مطلوب نزدیک شوید.
گاهی نیاز دارید تغییرات اوّلیه را در محیط خودتان ایجاد کنید تا نتایج بهتری بگیرید. وجود دوستانی که با شما هیچ هماهنگی ندارند، بخشی از مزاحم های تغییر مثبت به شمار می آیند. وجود افراد منفی باف به اندازه ی کافی دردِسر ایجاد می کند. ارتباط داشتن با کسانی که ضعف های مشابه شما را دارند، باعث می شود آن را مسئله ی عادّی به شمار بیاورید و نسبت به جابه جایی آن هیچ اقدامی نداشته باشید؛ ازاینرو یک بار دیگر به اطراف خود نگاه کنید. با دقت در دوستان، بازی هایی که هرروز با آنها سروکار دارید، نوع ارتباطی که با خانواده ی خود دارید، بهانه هایی که برای درس نخواندن و دیگر کارهای مثبت می گیرید و نیز مدرسه ای که در آن درس می خوانید، می توانید سرنخ های بهتری بیابید. از غوّاصی نترسید؛ مطمئن باشید مرواریدهای درخشانی صید خواهید کرد. بر خداوند توکّل کنید؛ زیرا خداوند کسانی را که اهل تلاش برای بهتر شدن باشند، دوست دارد و از آنان حمایت می کند.
نویسنده: ابراهیم اخوی