تربیت پیشرفته در خانواده

رویکرد های مهم و اساسی در تربیت وجود دارد که این نوشتار در صدد است مولفه های مهم و اساسی که در تعاملات اعضای خانواده مغفول می ماند را تبیین و تصحیح نماید. در ادامه برخی از اهم این مولفه ها طرح و تبیین می شود.
يکشنبه، 18 فروردين 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: محمدصادق ذوقی
موارد بیشتر برای شما
تربیت پیشرفته در خانواده

درآمدی بر رویکرد های نوین در تربیت

خانواده مهمترین و اساسی ترین انجمن و تشکلی است که هر فرد در آن شرکت و مشارکت دارد. هرچند جامعه شناسان اصل تاسیس نهاد خانواده را به رفع نیاز های بشری معطوف می دانند ولی ناگفته پیداست که نباید از هم افزایی هایی که خانواده در پی دارد غافل بود؛ از رهگذر هم افزایی و رابطه متقابل هوشمندانه ی اعضای خانواده است که می توان امید به رشد و تعالی آن خانواده و افراد آن داشت.
 
در این بین راهکار های متعدد و بعضا بدیهی در مورد رشد و تعالی در خانواده ارائه شده است، اصولی مانند احترام، ادب، صداقت و.. از جمله مولفه های مهم و در عین حال روشن و بدیهی ارتباطات خانوادگی می باشد که نیاز به تبیین و بازخوانی مجدد ندارد؛ ولی رویکرد های مهم و اساسی دیگری نیز وجود دارد که به برکت آن ها می توان رشد هرچه بیشتر خانواده را امید داشت و در عین حال خانواده ها از آن غافل می باشند. این نوشتار در صدد است مولفه های مهم و اساسی که در تعاملات اعضای خانواده مغفول می ماند را تبیین و تصحیح نماید. در ادامه برخی از اهم این مولفه ها طرح و تبیین می شود.
 

رشد فکری، ذهنی و جسمی همزمان

یکی از مولفه های مهم در تربیت، رشد فکری و ذهنی هم زمان [1] می باشد؛ متولیان امر تربیت چه در خانواده و چه در مدرسه و.. ناچار هستند که به صورت همزمان، همه ی ابعاد شخصیتی کودک را مورد توجه قرار دهند و در صدد تربیت هماهنگ آن ها باشند. با توجه به این که در تعریف «رشد» هم به تغییراتی که دارای ماهیت کمی هستند توجه می شود و همچنین تغییرات کیفی نیز از اهمیت ویژه ای برخودار است[2]، دو بعد مهم تربیتی را می توان تربیت ذهنی و جسمی فرزندان دانست که این دو بُعد تربیتی، از بدو تولد و به موازات یکدیگر رشد می کنند.
 
اولین جنبه از تربیت که مورد توجه والدین قرار می گیرد، تربیت جسمانی کودک می باشد، در ابتدا والدین در صدد هستند که با تغذیه مناسب و به موقع و رفع نیازهای ضروری و جسمانی کودک، سلامت جسمانی وی را تضمین کنند؛ ولی در ادامه و به صورت خودکار، تربیت ذهنی و فکری کودک نیز فعال می شود.
 
ناگفته نماند که هرچند فرآیند تربیت، امری آگاهانه و ارادی می باشد و والدین به صورت از پیش تعیین شده و برنامه ریزی شده به انتقال آموزه ها به کودک مبادرت می ورزند، ولی پرواضح است که بخش مهمی از تربیت، به صورت ناخود آگاه می باشد، بخصوص تربیت ذهنی و فکری کودک. به عنوان مثال تربیت دینی، فرهنگی و آموزش زبان، سه جنبه مهم تربیت ذهنی می باشد که بخش مهمی از آموزش در این سه مولفه، به صورت ناخودآگاه می باشد. بنابر این بسیار ضروری است که والدین، به این نکته مهم التفات داشته باشند که هر آنچه که به زبان جاری می گویند و یا عمل می کنند، ناخودآگاه شخصیت کودک را تحت تاثیر قرار می دهد.
 

بهداشت روانی

بهداشت یا سلامت روان، عبارت است از «سازگاری فرد با خود و محیط و استفاده موفقیت آمیز از تمامی توانائی ها و قابلیت های خویش در زندگی»[3]. در اندیشه اسلامی، معیار سلامت روان، مترادف با مفهوم رشد می باشد و رشد به معنای هدایت، نجات و صلاح و کمال می باشد[4]؛ بنابر این بعد از تامین نیاز های جسمانی کودک، بهداشت روانی را می توان مهمترین جنبه ی تربیتی او تلقی کرد. با تامین نیازهای عاطفی و روانی کودک است که می توان، مقدمات رشد، خود شکوفایی و کشف استعداد های کودک را انتظار داشت، در غیر اینصورت، پر واضح است که اگر محیط خانواده، پرچالش، پرتنش و استرس زا باشد، در چنین فضایی، فرزندان و اعضای خانواده، این امکان را ندارند که به تفکر، تامل و برنامه ریزی برای خود مبادرت ورزند؛ بنابراین در چنین خانواده ای، تمام انرژی و تمرکز اعضای خانواده، صرف از بین بردن تنش ها و چالش های خانواده می شود. لذا رشد و تعالی روز افزون خانواده، در گرو تامین بهداشت روانی خانواده می باشد که والدین نقش بسیار مهمی در تحقق این مهم دارند.
 
 

تعادل و توازن در خانواده

رشد و تعالی در هر خانواده، در گرو اعتدال و میانه روی اعضای آن خانواده است. تا زمانی که اعضای یک خانواده، در توجه به امور جزئی، دقت نظر، سخت گیری در مسائل مالی و.. افراط یا تفریط کنند، این خانواده از نقطه ی اعتدال دور است و نمی تواند حرکت رو به رشد خود را به صورت هدفمند ادامه دهد. زمانی تعادل در خانواده اتفاق می افتد که اعضای خانواده، نقش ها، وظایف و کارکرد های خود را به صورت صحیح و کامل انجام دهند[5]. چنان که برخی نظریات روانشناسی نیز بر این نکته تاکید دارند که برخی اختلالات روانشناختی ناشی از مسئولیت گریزی و نادیده انگاری واقعیت می باشد.[6]
 
بنابر این با دو مولفه مواجه هستیم، شناخت و عمل. در مرحله اول اعضای خانواده باید وظایف، حقوق و تکالیف خود را بشناسند که اصول اولیه و کلیات این شناخت نیاز به آموزش چندانی ندارد، چرا که افراد در فرآیند اجتماعی شدن، به این شناخت می رسند؛ آن چه که از اهمیت ویژه ای برخودار می باشد، التزام و اهتمام افراد به وظایف خود می باشد. اعضای خانواده باید به حقوق و تکالیف خود التزام داشته باشند و بیش از آن که از طرف یا اطراف مقابل انتظار برآورده کردن نیازهای خود را داشته باشند، باید تکالیف خود را به نحو احسن انجام دهند و از رهگذر این مطلب است که می توان به خانواده ی مطلوبی نزدیک شد که هر یک از نقش ها، حقوق و تکالیف به نحو احسن در محل خود قرار داده شده است و در چنین حالتی، می توان خانواده را یک خانواده متعادل تلقی کرد.
 
 

منابع:
[1] ‏شانتی فلدهان، فقط والدین بخوانند: والدین چه چیزهای را باید از دنیای درونی فرزندان بدانند، ترجمه‌ی شانتی فلدهان ؛ مترجم آزاده سخایی منش (قم: ارمغان گیلار ، [... و دیگران]، ۱۳۸۹)، ص12.
[2] ‏سازمان‌ انجمن‌ اولیاء و مربیان‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌. طرح‌ جامع‌ آموزش‌ خانواده‌. و سازمان‌ انجمن‌ اولیاء و مربیان‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌.، خانواده‌ و فرزندان‌ در دوره‌ ابتدایی‌ (تهران‌: سازمان‌ انجمن‌ اولیاء و مربیان‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، ۱۳۷۸)، ص13.
[3] ‏انجمن مرکزی اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران و انجمن مرکزی اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران، خانواده‌ و فرزندان‌ در دوره‌ پیش‌ از دبستان‌ (تهران‌: انجمن‌ اولیا و مربیان‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، ۱۳۷۶)، ص125.
[4] ‏همان، ص125و126.
[5] ‏سازمان مرکزی انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران و انجمن مرکزی اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران، جوان‌ و تشکیل‌ خانواده‌ (تهران‌: انجمن‌ اولیا و مربیان‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، ۱۳۷۸)، ص42.
[6] ‏ویلیام‌ گلسر، تئوری انتخاب : درآمدی بر روانشناسی امید، ترجمه‌ی علی‌ صاحبی‌ (تهران: سایه سخن، ۱۳۹۰)، ص9.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.