تربیت عاطفی فرزندان
مهمترین و اصلی ترین فرآیندی که در هر خانه و خانواده اس صورت می گیرد، فرآیند تربیتی می باشد؛ و این فرآیند این گونه نیست که فقط ناظر به فرزندان باشد، بلکه تمام اعضای خانواده در یک رابطه متقابل، تحت تاثیر یک دیگر قرار گرفته و در مسیر رشد و تعالی و یا اضمحلال، یک دیگر را همراهی می کنند. تربیت ابعاد مختلف، پیچیده و متفاوتی دارد، از تربیت اجتماعی و اخلاقی گرفته، تا تربیت دینی و جنسی. در این بین، یکی از ابعاد مهم تربیت که تمام جنبه های دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد، تربیت عاطفی فرزندان می باشد. مضاف بر این که تربیت دارای ابعاد گسترده ای می باشد، برخلاف گذشته و قرن 19 که تعلیم و تربیت امری ساده تر بود[1]، امروزه ظهور پدیده های تمدنی و گسترش وسایل ارتباط جمعی، فرآیند تربیت را به مراتب پیچیده تر و گسترده تر نموده است.
اهمیت و ضرورت تربیت عاطفی زمانی مشخص می شود که بسیاری از چالش ها و مسائل امروزین جامعه را می توان در این جنبه ی تربیتی پی جویی کرد و بسیاری از بحران های آینده ی فرزندان را می توان در تربیت های ناصواب کودکی مشاهده کرد[2]؛ زمانی که دختر و پسر به سن بلوغ رسیده و در همان اوایل دوران تحصیل دانشجویی، زمانی که از خانه و خانواده دور هستند، در اولین فرصتی که برای ایشان فراهم می آید، بعضا به روابط ناسالم اخلاقی و اجتماعی روی می آوردند و در اکثر موارد نیز انگیزه ایشان، رفع نیاز های عاطفی می باشد( هر چند در برخی موارد مسئله از این پیچیده تر می شود و روابط بیش از این ها عمیق تر می نمایاند.) بنابراین توجه به ابعاد عاطفی تربیت، بخصوص از دوران کودکی و نوجوانی، به طور قطع می تواند بسیاری از چالش های دوران جوانی را مرتفع نماید.
اصل ارتباط
همانطور که ذکر شد، مقدمه و علت اصلی بسیاری از روابط عمیق و ناسالم دوران جوانی، به دلیل رفع نیاز های ارتباطی و کلامی می باشد و جوانان و نوجوانان صرفا به این جهت که فردی وجود داشته باشد که با او هم کلام باشند نیازهای عاطفی خود را مرتفع نمایند، به تاسیس چنین روابطی مبادرت می ورزند. بنابر این، بهترین راهکار برای حل چنین معظلاتی، این است که پدر و مادر، از ابتدا، مانند یک دوست و همدم، کنار فرزندان خود باشند، با این توضیح که در هر زمانی که فرزندان احساس نیاز داشتند، بتوانند با والدین خود ارتباط برقرار کرده و مانند یک دوست، همراه و همدم خود بدانند. لازم به ذکر است که در این مرحله، دیگر اعضای خانواده نیز نقش مهم و کلیدی را ایفا می کنند و می توانند بسیاری از نیاز های عاطفی و ارتباطی فرزندان را مرتفع نمایند. حتی در برخی موارد، به دلیل قرابت های سنی میان فرزندان، وجود خواهر و یا برادر در خانواده می تواند این فرآیند را تسهیل بخشد و فرزندان، ارتباط صمیمی تری با برادر یا خواهر خود داشته باشند؛ بنابر این از نقش دیگر افراد خانواده در تربیت هرچه بهتر و کامل تر فرزندان نباید غافل بود.
کل گرایی در تربیت
یکی از ملاحظات مهم در تربیت، کل نگری و کل گرایی در امور تربیتی می باشد. با این توضیح که این امکان وجود ندارد و اصولا نیز محال است که چند سال اول تربیت به تربیت جسمانی پرداخته شود، در ادامه به مباحث عاطفی تربیت توجه شود، در دوران بلوغ نیز به تربیت دینی پرداخته شود، بلکه تمام ابعاد و جنبه های تربیت، به صورت یک کل و همه با هم پیش برده می شوند و تقویت می شوند، لذا تربیت عاطفی نیز این از این قاعده مستثنی نیست، چرا که تربیت عاطفی نیز دارای ابعاد مختلفی می باشد و از مسئله ترس، خجالت و حیا گرفته، تا پدیده حقارت، حسد و خشم[3]، همه و همه تحت شمول تربیت عاطفی وارد می شوند و باید به موازات یک دیگر رشد کنند.
منشا اختلالات عاطفی
سوال مهمی که در مورد اختلالات عاطفی وجود دارد این است که منشا این اختلالات چه می باشد و چرا و چگونه شکل گرفته اند؟ پاسخ این سوال بسیار روشن است، علت بسیاری از این اختلالات تربیتی را باید در رویکردهای اشتباه و ناصواب تربیتی دانست. زمانی که والدین و دیگر اعضای خانواده، رویکردهای اشتباهی را در تربیت فرزند اتخاذ می کنند، کاملا طبیعی است که در آینده ای نه چندان دور، این کودک با مسائل مختلف تربیتی مواجه باشد که یکی از ابعاد مهم این بحران های تربیتی، مسائل عاطفی تربیت است.
یکی از مهمترین عواملی که باعث می شود، تحقیر و اهانت فرزندان است[4]؛ یکی از بهترین روش های تربیتی فرزندان، ایجاد حس اعتماد به نفس و روحیه ی بزرگی و بزرگواری می باشد و هر چه از این رویکرد های تربیتی دور شویم و روش های آشیب زا را اتخاذ کنیم، چالش های آینده ی تربیتی بیشتر می شود. زمانی که پدر و مادر و اعضای خانواده به تحقیر، توهین و همچنین استهزاء کودک می پردازند، آسیب های تربیتی و بخصوص اختلالات شخصیتی بیشتر می شود و شخصیت کودک را شکننده تر می سازد، لذا چنین فرزندانی درصدد هستند که در اولین فرصت، به افرادی پناه بیاورند که ایشان را درک کنند و با دادن انرژی مثبت، حس اعتماد به نفس را در ایشان زنده کنند.
علت مهم دیگری که در اختلالات شخصیتی و عاطفی موثر می باشد، تنبیه های کنترل نشده است. در مورد این که تنبیه باید به چه صورت باشد و چه الگوی مطلوبی برای هر یک از تیپ های شخصیتی فرزندان مناسب است باید جداگانه بحث کرد ولی اصل وجود تنبیه در امر تربیت، لازم و ضروری می باشد. اما باید مد نظر داشت که اگر تنبیه ها در فرآیندهای تربیتی، بیش از حد نیاز باشند و اگر افراطی در این موضوع صورت بگیرد، شاهد وقوع چالش های جدیدی در تربیت فرزندان خواهیم بود که ثمره اول آن، بیزاری از خانه و خانواده خواهد بود و در ادامه نیز به افراد و گروه هایی روی می آورند که ثمره ای جز آسیب های تربیتی فرای فرزند به ارمغان نخواهد آورد. چالش های این نوع از تنبیه ها زمانی زیاد می شود که تنبیهات بدنی بوده و از نظر جسمانی نیز کودک تحت فشار بوده باشد و باید مد نظر داشت که تنبیه مراتبی دارد مانند تغافل، تغییر چهره، تنبیه با کنایه، تذکر، تهدید، محروم سازی، توبیه [5] که جایگزین کردن این رویکردها در موارد متقضی، احتمال زیاد فرآیندهای تربیتی را تسهیل بخشد.
در پایان باید به این نکته مهم تربیتی اشاره کرد که مدل ها و متدهای تربیتی نه تنها برای دختر و پسر متفاوت است، بلکه برای هر یک از فرزندان خانواده نیز اتقضاآت و تفاوت های مخصوص به خود را دارد[6]، لذا برای شکل گیری صحیح شخصی عاطفی هر فرزند، باید مطابق با روحیات، عواطف و احساسات شخصی و فردی هر یک از فرزندان اقدام کرد و تفاوت های فردی هر یک از ایشان را لحاظ کرد.
منابع:
مهمترین و اصلی ترین فرآیندی که در هر خانه و خانواده اس صورت می گیرد، فرآیند تربیتی می باشد؛ و این فرآیند این گونه نیست که فقط ناظر به فرزندان باشد، بلکه تمام اعضای خانواده در یک رابطه متقابل، تحت تاثیر یک دیگر قرار گرفته و در مسیر رشد و تعالی و یا اضمحلال، یک دیگر را همراهی می کنند. تربیت ابعاد مختلف، پیچیده و متفاوتی دارد، از تربیت اجتماعی و اخلاقی گرفته، تا تربیت دینی و جنسی. در این بین، یکی از ابعاد مهم تربیت که تمام جنبه های دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد، تربیت عاطفی فرزندان می باشد. مضاف بر این که تربیت دارای ابعاد گسترده ای می باشد، برخلاف گذشته و قرن 19 که تعلیم و تربیت امری ساده تر بود[1]، امروزه ظهور پدیده های تمدنی و گسترش وسایل ارتباط جمعی، فرآیند تربیت را به مراتب پیچیده تر و گسترده تر نموده است.
اهمیت و ضرورت تربیت عاطفی زمانی مشخص می شود که بسیاری از چالش ها و مسائل امروزین جامعه را می توان در این جنبه ی تربیتی پی جویی کرد و بسیاری از بحران های آینده ی فرزندان را می توان در تربیت های ناصواب کودکی مشاهده کرد[2]؛ زمانی که دختر و پسر به سن بلوغ رسیده و در همان اوایل دوران تحصیل دانشجویی، زمانی که از خانه و خانواده دور هستند، در اولین فرصتی که برای ایشان فراهم می آید، بعضا به روابط ناسالم اخلاقی و اجتماعی روی می آوردند و در اکثر موارد نیز انگیزه ایشان، رفع نیاز های عاطفی می باشد( هر چند در برخی موارد مسئله از این پیچیده تر می شود و روابط بیش از این ها عمیق تر می نمایاند.) بنابراین توجه به ابعاد عاطفی تربیت، بخصوص از دوران کودکی و نوجوانی، به طور قطع می تواند بسیاری از چالش های دوران جوانی را مرتفع نماید.
اصل ارتباط
همانطور که ذکر شد، مقدمه و علت اصلی بسیاری از روابط عمیق و ناسالم دوران جوانی، به دلیل رفع نیاز های ارتباطی و کلامی می باشد و جوانان و نوجوانان صرفا به این جهت که فردی وجود داشته باشد که با او هم کلام باشند نیازهای عاطفی خود را مرتفع نمایند، به تاسیس چنین روابطی مبادرت می ورزند. بنابر این، بهترین راهکار برای حل چنین معظلاتی، این است که پدر و مادر، از ابتدا، مانند یک دوست و همدم، کنار فرزندان خود باشند، با این توضیح که در هر زمانی که فرزندان احساس نیاز داشتند، بتوانند با والدین خود ارتباط برقرار کرده و مانند یک دوست، همراه و همدم خود بدانند. لازم به ذکر است که در این مرحله، دیگر اعضای خانواده نیز نقش مهم و کلیدی را ایفا می کنند و می توانند بسیاری از نیاز های عاطفی و ارتباطی فرزندان را مرتفع نمایند. حتی در برخی موارد، به دلیل قرابت های سنی میان فرزندان، وجود خواهر و یا برادر در خانواده می تواند این فرآیند را تسهیل بخشد و فرزندان، ارتباط صمیمی تری با برادر یا خواهر خود داشته باشند؛ بنابر این از نقش دیگر افراد خانواده در تربیت هرچه بهتر و کامل تر فرزندان نباید غافل بود.
کل گرایی در تربیت
یکی از ملاحظات مهم در تربیت، کل نگری و کل گرایی در امور تربیتی می باشد. با این توضیح که این امکان وجود ندارد و اصولا نیز محال است که چند سال اول تربیت به تربیت جسمانی پرداخته شود، در ادامه به مباحث عاطفی تربیت توجه شود، در دوران بلوغ نیز به تربیت دینی پرداخته شود، بلکه تمام ابعاد و جنبه های تربیت، به صورت یک کل و همه با هم پیش برده می شوند و تقویت می شوند، لذا تربیت عاطفی نیز این از این قاعده مستثنی نیست، چرا که تربیت عاطفی نیز دارای ابعاد مختلفی می باشد و از مسئله ترس، خجالت و حیا گرفته، تا پدیده حقارت، حسد و خشم[3]، همه و همه تحت شمول تربیت عاطفی وارد می شوند و باید به موازات یک دیگر رشد کنند.
منشا اختلالات عاطفی
سوال مهمی که در مورد اختلالات عاطفی وجود دارد این است که منشا این اختلالات چه می باشد و چرا و چگونه شکل گرفته اند؟ پاسخ این سوال بسیار روشن است، علت بسیاری از این اختلالات تربیتی را باید در رویکردهای اشتباه و ناصواب تربیتی دانست. زمانی که والدین و دیگر اعضای خانواده، رویکردهای اشتباهی را در تربیت فرزند اتخاذ می کنند، کاملا طبیعی است که در آینده ای نه چندان دور، این کودک با مسائل مختلف تربیتی مواجه باشد که یکی از ابعاد مهم این بحران های تربیتی، مسائل عاطفی تربیت است.
یکی از مهمترین عواملی که باعث می شود، تحقیر و اهانت فرزندان است[4]؛ یکی از بهترین روش های تربیتی فرزندان، ایجاد حس اعتماد به نفس و روحیه ی بزرگی و بزرگواری می باشد و هر چه از این رویکرد های تربیتی دور شویم و روش های آشیب زا را اتخاذ کنیم، چالش های آینده ی تربیتی بیشتر می شود. زمانی که پدر و مادر و اعضای خانواده به تحقیر، توهین و همچنین استهزاء کودک می پردازند، آسیب های تربیتی و بخصوص اختلالات شخصیتی بیشتر می شود و شخصیت کودک را شکننده تر می سازد، لذا چنین فرزندانی درصدد هستند که در اولین فرصت، به افرادی پناه بیاورند که ایشان را درک کنند و با دادن انرژی مثبت، حس اعتماد به نفس را در ایشان زنده کنند.
علت مهم دیگری که در اختلالات شخصیتی و عاطفی موثر می باشد، تنبیه های کنترل نشده است. در مورد این که تنبیه باید به چه صورت باشد و چه الگوی مطلوبی برای هر یک از تیپ های شخصیتی فرزندان مناسب است باید جداگانه بحث کرد ولی اصل وجود تنبیه در امر تربیت، لازم و ضروری می باشد. اما باید مد نظر داشت که اگر تنبیه ها در فرآیندهای تربیتی، بیش از حد نیاز باشند و اگر افراطی در این موضوع صورت بگیرد، شاهد وقوع چالش های جدیدی در تربیت فرزندان خواهیم بود که ثمره اول آن، بیزاری از خانه و خانواده خواهد بود و در ادامه نیز به افراد و گروه هایی روی می آورند که ثمره ای جز آسیب های تربیتی فرای فرزند به ارمغان نخواهد آورد. چالش های این نوع از تنبیه ها زمانی زیاد می شود که تنبیهات بدنی بوده و از نظر جسمانی نیز کودک تحت فشار بوده باشد و باید مد نظر داشت که تنبیه مراتبی دارد مانند تغافل، تغییر چهره، تنبیه با کنایه، تذکر، تهدید، محروم سازی، توبیه [5] که جایگزین کردن این رویکردها در موارد متقضی، احتمال زیاد فرآیندهای تربیتی را تسهیل بخشد.
در پایان باید به این نکته مهم تربیتی اشاره کرد که مدل ها و متدهای تربیتی نه تنها برای دختر و پسر متفاوت است، بلکه برای هر یک از فرزندان خانواده نیز اتقضاآت و تفاوت های مخصوص به خود را دارد[6]، لذا برای شکل گیری صحیح شخصی عاطفی هر فرزند، باید مطابق با روحیات، عواطف و احساسات شخصی و فردی هر یک از فرزندان اقدام کرد و تفاوت های فردی هر یک از ایشان را لحاظ کرد.
نویسنده: محمدصادق ذوقی
منابع:
[1] جیمز آرتور هدفیلد و ربیع مشفق همدانی، روانشناسی کودک و بالغ (تهران: : صفیعلیشاه، 1353)، ص9.
[2] محمد بهشتی، نقش آزادی در تربیت کودکان، بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید آیتالله بهشتی. (تهران: بقعه، 1380)، ص80.
[3] احمد بهشتی و سعید بهشتی، اسلام و تربیت کودکان، سازمان تبلیغات اسلامی (تهران: سازمان تبلیغات اسلامی،شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1390)، ص82–214.
[4] محمدرضا قائمی مقدم، روشهای آسیبزا در تربیت از منظر تربیت اسلامی، پژوهشکده حوزه و دانشگاه (قم: : پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1382)، ص70.
[5] همان، ص140–146.
[6] مرتضی زاهدی، نظریه تربیتی اسلام و نظام سازی برای تحقق آن (تهران: صابره، 1385)، ص26.