من یک نوجوانم!

مقاله «من یک نوجوانم! » نوشته سیده ­زهره جوادی به مناسبت روز نوجوان نوشته شده و در آن به ویژگی ها و چالش های این دوره و نیز راهکارهای مناسب برای ارتباط موثر نوجوانان با والدینشان پرداخته شده است.
پنجشنبه، 29 فروردين 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: ناهید اسدی
موارد بیشتر برای شما
من یک نوجوانم!
تماس گرفتند و خواستند به مناسبت روز نوجوان برای شما نوجوان­ های عزیز یادداشت کوتاهی بنویسم و همان وقت هم متوجه شدم روزی به اسم روز نوجوان داریم! این­طور نگاه نکنید! خب نمی ­دانستم! چند سال قبل که نوجوانی ما به آخرش رسید، چنین روزی نداشتیم! حالا در 29 سالگی حسودی ­ام شد به شما نوجوان­ های امروز که یک روز را به اسم­تان کرده­ اند! حسادت که نه، حسرت خوردم کمی!

جدی می­ گیرند نوجوان­ های امروز را. داخل آدم حسابی­ ها شده­ اید! ما داخل بچه ­ها بودیم و فقط زمانی بزرگ می ­دانستن­مان که لازم بود بزرگ باشیم! مثلا فلان بازی را که می­ خواستیم، می­ گفتند: «مگر تو بچه ­ای؟! بزرگ شدی­ ها! برای خودت خانم/ آقایی شدی!» اما بیش­تر وقت ­ها می­ گفتند: «بچه! در کار بزرگ­ترها دخالت نکن.»

راستش خوش­حالم از این­که روزی را به نام نوجوان نام­ گذاری کردند. حداقل پیامدش این است که توجه بعضی ­ها را به این دوره جلب می­ کند و شاید بعضی از این چند نفر کاری از دست­شان برآمد برای این­که زمینه را فراهم آورند برای فرصت شدن نوجوانی که فقط نگویند بحران نوجوانی و بلوغ. در این یادداشت مختصر می خواهیم مروری بر این فرصت طلایی داشته باشیم و اصلا ببینیم با خودمان چندچند هستیم؛ ولی قبلش این نکته را بگویم که روز نوجوان را مدیون نوجوانی هستیم که در سیزده سالگی کاری کرد کارستان! آن­قدر مهم که امام خمینی (ره) فرمودند: «رهبر ما آن طفل سیزده ساله‌ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ‌تر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید؛ شهید حسین فهمیده، که الحق نام و نام خانوادگی­ اش برازنده او بود.»

یکی از مهم‌ترین مراحل زندگی انسان، نوجوانی و بلوغ است؛ بلوغ یعنی نهایت امر و رسیدن. وقتی می‌گوییم فردی بالغ شد، یعنی علاوه بر ظهور نشانه‌های جسمی، او به سن فهم و درک مسائل رسیده است؛ برای همین است که حس می‌کنید دیگر حرف کسی را نمی‌خوانید.

بارزترین تغییرات دوره ­ی بلوغ، تغییرات جسمی است. تغییرات شناختی، اجتماعی و عاطفی–هیجانی هم درخور تأمل هستند. به علت این تغییرات است که در ارتباط با اطرافیان گاهی دچار مشکل می‌شوید! البته ما می­ گوییم نوجوانی، فرصت است نه تهدید؛ یعنی اگر بتوانید از تغییرات رخ­داده، به خوبی استفاده کنید، نه تنها دچار مشکل نمی‌شوید، بلکه می‌توانید پله‌ای بسازید برای موفقیت­ های بعدی.

نوجوان بالاخره کودک است یا یک بزرگ­سال؟!

خیلی از شماها گله می­ کنید که ما تکلیف خودمان را نمی ­دانیم! مرزها مشخص نیست! من نمی ­دانم بالاخره چه کاری را انجام بدهم و از انجام چه رفتاری پرهیز کنم!

باید به شما بگویم که نوجوانی پلی است بین کودکی و بزرگ­سالی. مقطعی انتقالی که شما را به ­تدریج از دوره­ ی کودکی خارج و با وظایف دوران بزرگ­سالی آشنا می­ کند؛ درواقع شما آماده می ­شوید برای قبول مسئولیت ­های جدی و تجربه ­های واقعی برای حضور در اجتماع. یک دوره­ ی انتقالی و تدریجی از دنیایی به دنیای جدید و متفاوت.

فرض کنید این دوران نبود و انسان از دوره­ ی کودکی وارد دنیای بزرگ­سالی می ­شد! اصلا فرض این مطلب هم غیرمنطقی است! انسان برای درک تجربه ­های جدید به فرصت نیاز دارد؛ فرصتی که او را با مسائل مهم ­تر و چالش­ های جدی­ تر آشنا سازد تا بتواند در آینده تصمیمات درستی بگیرد؛ البته کم نیستند افرادی که از این فرصت طلایی، یعنی نوجوانی، استفاده نمی­ کنند یا به بدترین شکل ممکن آن را به هدر می ­دهند. همیشه هم از دنیا و آدم­ های دیگر طلب­کار هستند که آن­ها را درک نمی­ کنند! از خانواده می­ خواهند کاری به آن­ ها نداشته باشند تا خودشان تصمیم بگیرند! باید یکی بیاید بگوید: دختر خوب! آقا پسر! تویی که بی­ تجربه هستی، مگر می ­توانی به تنهایی از پس اتفاقات مهم زندگی ­­ات بربیایی؟ بدون مشورت با بزرگ­ترهایی که عاقل­تر از تو هستند؟ چه گفتید؟ نسل ­ها متفاوت شده و درک متقابلی وجود ندارد؟

البته تفاوت بین نسل­ ها را می­ پذیرم؛ اما این شکاف بین نسلی حل­ شدنی است! می­ توان به درک متقابل امید داشت و حتی به آن رسید؛ اما شرط دارد: هم­دیگر را بپذیریم! والدین یادشان باشد آن­ها هم روزی نوجوان بودند و حساس؛ این را فراموش نکنند که هردوره ­ای اقتضائات خاص خودش را دارد؛ نوجوان­ ها هم بپذیرند والدین از کره­ ی مریخ نیامده ­اند و با صحبت کردن و رفاقت می ­توانند به راهی مشترک برای حل کردن مسائل برسند، بپذیرند که تجربه و درایت والدین دل­سوز به نفع آن­هاست و تعمدی برای درک نکردن­شان وجود ندارد!

شما هم همیشه در این بازه سنی باقی نمی­ مانید و تا به خود بیایید، می­ بینید که خانم یا آقای جوانی شده ­اید و فرزندی دارید که می­ گوید شما درکش نمی­ کنید!

بپذیرید هردوره چالش­ ها و ویژگی ­های خاص خودش را دارد و هرگز قرار نیست برای همیشه در دوره­ ای ماندگار شوید. آدم­ هایی که می­ گویند دوست دارند همیشه بچه باشند و دنیای بزرگ­ترها را درک نکنند، به نظر انسان­ های قابل اعتمادی نمی­ آیند! مسئولیت­ پذیری­شان زیر سؤال است؛ بنابراین نوجوان عزیز! تو نه دیگر کودک هستی و نه یک بزرگ­سال کامل؛ اما اشتباهات گاهی کودکانه ­ات قابل اغماض است به­ شرطی که قیمتش گزاف نباشد! از تو توقع درایت یک بزرگ­سال کامل نمی­ رود، خودت باش، یک نوجوان که کم­ کم یاد می­ گیرد بزرگ­تر فکر کند و تصمیم بگیرد. اگر هم اشتباهی می­ کند بداند و بپذیرد اشتباه کرده و از آن هم درس بگیرد.

راستش حرف زیاد است و من هم تازه گرم شده ­ام و دلم نمی­ آید ترک­تان کنم؛ اما چه کنم که تأکید کرده ­اند از فلان تعداد کلمه بیش­تر ننویسم! گردن من هم از مو باریک­تر! می­ گویم چشم! فقط بگویم: «روز شما نوجوان ­های عزیز مبارک، در قلب ما جای دارید!»

 
نویسنده: سیده ­زهره جوادی


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط