اطلاعات ناقص درباره تفاوت های جنسیتی و فردی یکی از عوامل مهم برای تربیت صحیح فرزندان، آشنایی والدین با تفاوت های آنها و به ویژه تفاوتهای دختر و پسر است. چنانچه این تفاوتها تشخیص داده نشود و برای همه فرزندان شکل تربیتی یکسانی وجود داشته باشد، زمینه های تزلزل و ناپایداری پدید می آید.
برای آنکه از زندگی موفق برپایه شناختی درست برخوردار باشیم، ابتدا باید روحیات و مطالبات فرزند خود را در نظر بگیریم، دنیای او را درک کنیم و بفهمیم هر رفتاری که از او سر میزند، به چه معنایی است. آیا همان گونه که ما فکر می کنیم، او نیز فکر می کند؟ آیا برداشت ما با او یکسان است یا تفاوت می کند؟ این شناخت، ما را از بسیاری منفی نگریها جدا می کند و تحلیل صحیحی از فرزند و رفتارهایش را برای ما فراهم می آورد.
دنیای پسران، استدلالی و دنیای دختران، احساسی و عاطفی است. پسران هنگام دشواری و فشار، دوست دارند به درون خود بروند و مشکلات را در عالم ذهنشان حل کنند، اما دختران وقتی دچار مشکل و گرفتاری میشوند، دوست دارند حرف بزنند. بنابراین، پدر و مادر باید به آنها فرصت دهند تا حرفشان را بزنند. آنان با حرف زدن صمیمی می شوند.
دختران به دلیل اینکه عاطفی تر و احساسی تر از پسران هستند، دوست دارند وقتی با گرفتاری و مشکل روبه رو می شوند، افزون بر حرف زدن، کسی را بیابند که سنگ صبورشان باشد، و پسران نیز دوست دارند کسی خلوت آنان را بر هم نزند. دختران براساس احساسی بودن، به خود حق میدهند که در مواردی اظهار ناراحتی کنند. بنابراین، والدین باید این حالت برخاسته از طبیعت آنان را تحمل کنند. این رفتار، صمیمیت میان آنان را افزایش میدهد.
پسران نمی توانند در یک زمان، هم حرف بزنند، هم احساس کنند و هم فکر کنند، ولی دختران قادر به هر سه فعالیت هستند. به همین جهت، فکر نکنید اگر دختر شما صحبت می کند دیگر نمی تواند فکر کند. در مقابل، پسران به دلیل آنکه نیازمند اعتماد، پذیرش، قدردانی، تحسین، تأیید و تشویق هستند، دوست دارند والدین به آنها اعتماد کنند، آنها را بپذیرند، و تشویق و ترغیبشان کنند.
برای آنکه از زندگی موفق برپایه شناختی درست برخوردار باشیم، ابتدا باید روحیات و مطالبات فرزند خود را در نظر بگیریم، دنیای او را درک کنیم و بفهمیم هر رفتاری که از او سر میزند، به چه معنایی است. آیا همان گونه که ما فکر می کنیم، او نیز فکر می کند؟ آیا برداشت ما با او یکسان است یا تفاوت می کند؟ این شناخت، ما را از بسیاری منفی نگریها جدا می کند و تحلیل صحیحی از فرزند و رفتارهایش را برای ما فراهم می آورد.
دنیای پسران، استدلالی و دنیای دختران، احساسی و عاطفی است. پسران هنگام دشواری و فشار، دوست دارند به درون خود بروند و مشکلات را در عالم ذهنشان حل کنند، اما دختران وقتی دچار مشکل و گرفتاری میشوند، دوست دارند حرف بزنند. بنابراین، پدر و مادر باید به آنها فرصت دهند تا حرفشان را بزنند. آنان با حرف زدن صمیمی می شوند.
دختران به دلیل اینکه عاطفی تر و احساسی تر از پسران هستند، دوست دارند وقتی با گرفتاری و مشکل روبه رو می شوند، افزون بر حرف زدن، کسی را بیابند که سنگ صبورشان باشد، و پسران نیز دوست دارند کسی خلوت آنان را بر هم نزند. دختران براساس احساسی بودن، به خود حق میدهند که در مواردی اظهار ناراحتی کنند. بنابراین، والدین باید این حالت برخاسته از طبیعت آنان را تحمل کنند. این رفتار، صمیمیت میان آنان را افزایش میدهد.
پسران نمی توانند در یک زمان، هم حرف بزنند، هم احساس کنند و هم فکر کنند، ولی دختران قادر به هر سه فعالیت هستند. به همین جهت، فکر نکنید اگر دختر شما صحبت می کند دیگر نمی تواند فکر کند. در مقابل، پسران به دلیل آنکه نیازمند اعتماد، پذیرش، قدردانی، تحسین، تأیید و تشویق هستند، دوست دارند والدین به آنها اعتماد کنند، آنها را بپذیرند، و تشویق و ترغیبشان کنند.
به فرزندان خود اجازه فعالیت دهید و تا کاری برایشان مضر نیست، از آن منع نکنید. اجازه فعالیت خود نمادی از احترام است. هرگز فرزندان خود را با یکدیگر یا با دیگران مقایسه نکنید و از برشمردن محاسن دیگران دربرابر او خودداری کنید. این رفتار به رابطه خوب میان والدین و فرزندان آسیب وارد می کند.
پسران در جست وجوی آزادی و استقلال هستند. والدین در نحوه مواجهه با آنان، نباید با حربه هایی مستقیم و صریح، آنان را زیر سلطه خود در آورند و حس استقلال و آزادی آنها را از بین ببرند. توجه و تمرکز بر خوبیها و نکات ارزنده ای که در دختران هست، آنان را مظهرناز می سازد. والدین باید مراقب باشند تا به آنان بی حرمتی نکنند. توجه به خوبی ها و گذشت از الغزشها، نوعی احترام به دختران به شمار می آید.
گاه اجازه دهید فرزند شما احساس کند که برنده شده است. این احساس، ذره ای از بزرگی شما نمی کاهد، اما برای او این احساس را پدید می آورد که جایگاهی دارد. دختران بیش از آنکه با تحلیل و تشخیص روابط علی و معلولی که کار فکری است، به نتیجه ای دست پیدا کنند، با حس شنوایی، بینایی و لامسه، احترام را درک می کنند. از گفتن عبارت های سرشار از عواطف، غفلت نکنید. فکر نکنید که رفتار ما به آنها نشان میدهد که او را محترم شمردیم و او را دوست داریم.
به فرزندان خود اجازه فعالیت دهید و تا کاری برایشان مضر نیست، از آن منع نکنید. اجازه فعالیت خود نمادی از احترام است. هرگز فرزندان خود را با یکدیگر یا با دیگران مقایسه نکنید و از برشمردن محاسن دیگران دربرابر او خودداری کنید. این رفتار به رابطه خوب میان والدین و فرزندان آسیب وارد می کند. فرزند شما انسانی است منحصر به فرد و دارای ویژگیهای شخصیتی مثبت و منفی که قابل مقایسه با هیچ فرد دیگری نیست. او مقایسه کردن خود را با دیگران، نتیجه بی حرمتی و نداشتن جایگاه میداند. شما میتوانید در مواقع ضروری، او را با خودش (مقطعی از زندگی او را با مقطعی دیگر) مقایسه کنید. این کار بر حرمت او می افزاید.
اگر ما بتوانیم خود را جای فرزندانمان بگذاریم و از زاویه آنان به مسائل بنگریم، به گونه ای که نحوه تفکر و بینش او را درباره مسائل موجود در زندگی، عینا درک کنیم؛ در چنین موقعیتی، رابطه ای نیکو به مفهوم عمیق آن، میان والدین و فرزندان پدید می آید.آنچه به مثابه عارضه ناآشنایی با تفاوتهای موجود میان دو جنس پدید می آید، ناشی از رفتارهای یکسان پدر و مادر در برابر فرزندان و پیدایش معضلات در زندگی است. در زندگی، پدر و مادر با فرزندان متفاوتی روبه رو هستند. یکی بسیار منطقی و معقول، یکی بسیار حساس، یکی پرجنب وجوش، یکی کمرو و خجالتی و یکی بیش فعال است. از آنجاکه پدر و مادر، خود را برای مواجهه با این تفاوتها آماده نمی بینند و انتظار دارند همه معقول، منطقی و آرام باشند، گاه برای رهایی از این مشکلات، به جای اینکه تفاوت ها را تشخیص دهند و متناسب با آن، زندگی را با تدبیر اداره کنند، به بی توجهی در برابر رفتار فرزندان رو می آورند. آنها برای اینکه در زندگی دچار تنش، جروبحث، جنگ اعصاب و ناراحتی نشوند، مسئولیت زندگی فرزندان را به دوش آنان می گذارند و خود از کنار آنها رد می شوند. طبیعی است که با این کار، سردی و ناامیدی در زندگی افزایش می یابد.
منبع: خانوادۀ موفق، علی حسین زاده، چاپ دوم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، کاشان 1391
پسران در جست وجوی آزادی و استقلال هستند. والدین در نحوه مواجهه با آنان، نباید با حربه هایی مستقیم و صریح، آنان را زیر سلطه خود در آورند و حس استقلال و آزادی آنها را از بین ببرند. توجه و تمرکز بر خوبیها و نکات ارزنده ای که در دختران هست، آنان را مظهرناز می سازد. والدین باید مراقب باشند تا به آنان بی حرمتی نکنند. توجه به خوبی ها و گذشت از الغزشها، نوعی احترام به دختران به شمار می آید.
گاه اجازه دهید فرزند شما احساس کند که برنده شده است. این احساس، ذره ای از بزرگی شما نمی کاهد، اما برای او این احساس را پدید می آورد که جایگاهی دارد. دختران بیش از آنکه با تحلیل و تشخیص روابط علی و معلولی که کار فکری است، به نتیجه ای دست پیدا کنند، با حس شنوایی، بینایی و لامسه، احترام را درک می کنند. از گفتن عبارت های سرشار از عواطف، غفلت نکنید. فکر نکنید که رفتار ما به آنها نشان میدهد که او را محترم شمردیم و او را دوست داریم.
به فرزندان خود اجازه فعالیت دهید و تا کاری برایشان مضر نیست، از آن منع نکنید. اجازه فعالیت خود نمادی از احترام است. هرگز فرزندان خود را با یکدیگر یا با دیگران مقایسه نکنید و از برشمردن محاسن دیگران دربرابر او خودداری کنید. این رفتار به رابطه خوب میان والدین و فرزندان آسیب وارد می کند. فرزند شما انسانی است منحصر به فرد و دارای ویژگیهای شخصیتی مثبت و منفی که قابل مقایسه با هیچ فرد دیگری نیست. او مقایسه کردن خود را با دیگران، نتیجه بی حرمتی و نداشتن جایگاه میداند. شما میتوانید در مواقع ضروری، او را با خودش (مقطعی از زندگی او را با مقطعی دیگر) مقایسه کنید. این کار بر حرمت او می افزاید.
اگر ما بتوانیم خود را جای فرزندانمان بگذاریم و از زاویه آنان به مسائل بنگریم، به گونه ای که نحوه تفکر و بینش او را درباره مسائل موجود در زندگی، عینا درک کنیم؛ در چنین موقعیتی، رابطه ای نیکو به مفهوم عمیق آن، میان والدین و فرزندان پدید می آید.آنچه به مثابه عارضه ناآشنایی با تفاوتهای موجود میان دو جنس پدید می آید، ناشی از رفتارهای یکسان پدر و مادر در برابر فرزندان و پیدایش معضلات در زندگی است. در زندگی، پدر و مادر با فرزندان متفاوتی روبه رو هستند. یکی بسیار منطقی و معقول، یکی بسیار حساس، یکی پرجنب وجوش، یکی کمرو و خجالتی و یکی بیش فعال است. از آنجاکه پدر و مادر، خود را برای مواجهه با این تفاوتها آماده نمی بینند و انتظار دارند همه معقول، منطقی و آرام باشند، گاه برای رهایی از این مشکلات، به جای اینکه تفاوت ها را تشخیص دهند و متناسب با آن، زندگی را با تدبیر اداره کنند، به بی توجهی در برابر رفتار فرزندان رو می آورند. آنها برای اینکه در زندگی دچار تنش، جروبحث، جنگ اعصاب و ناراحتی نشوند، مسئولیت زندگی فرزندان را به دوش آنان می گذارند و خود از کنار آنها رد می شوند. طبیعی است که با این کار، سردی و ناامیدی در زندگی افزایش می یابد.
منبع: خانوادۀ موفق، علی حسین زاده، چاپ دوم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، کاشان 1391