در خانواده مستبد سازکار مواجهه فرزندان با والدین

مقاومت و طغیان فرزندان

پژوهشگرانی همچون مادسن، بکر، توماس، کاسر و پلاگر در تحقیقات خود درباره دانش آموزانی که بدون کسب اجازه از معلم، از روی صندلی خود بلند می شوند و به اطراف کلاس میروند، به این نتیجه رسیدند که هرچه معلم بیشتر به دانش آموزان دستور میداد سر جای خود برگردند
پنجشنبه، 5 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقاومت و طغیان فرزندان
 در خانواده هایی که زیاد از قدرت استفاده می کنند، بر تنبیه زیاد تکیه می کنند، اجبار و الزام بسیار دارند، خودرأی و مستبدند و شتابزده عمل می کنند، فرزندان برای کنار آمدن با قدرت والدین، به این مکانیسم ها رو می آورند وقتی فرزندان از محتوای تربیت ناخشنود باشند، در برابر آن مقاومت و ایستادگی می کنند. یکی از عکس العمل های طبیعی آنها در برابر فشار و تحمیل بیرونی، مقاومت و انعطاف ناپذیری است. فرزندی که با اجبار، تحمیل و تنبیه، از به کار بردن کلمات زشت منع می شود، روحیه مقاوم پیدا کرده، بر عمل زشت خود پافشاری می کند. دانش آموزی که با اکراه معلم و مربی ملزم میشود قواعد اخلاقی را در کلاس رعایت کند، از خود مقاومت نشان می دهد و کمتر به نظر مربی اهمیت میدهد.
 
پژوهشگرانی همچون مادسن، بکر، توماس، کاسر و پلاگر در تحقیقات خود درباره دانش آموزانی که بدون کسب اجازه از معلم، از روی صندلی خود بلند می شوند و به اطراف کلاس میروند، به این نتیجه رسیدند که هرچه معلم بیشتر به دانش آموزان دستور میداد سر جای خود برگردند، دانش آموزان به سخن او اهمیت کمتری می دادند و بیشتر جای خود را ترک می کردند.
 
انسان به گونه ای است که حتی در برابر فشار خود نیز مقاومت می کند، چه رسد به فشاری که از بیرون و از سوی مربی تحمیل شود. امام علی فرمودند: «برای دلهای آدمیان علاقه و اقبال، و گاه تنفر و ادبار است. هنگامی که می خواهید کاری را انجام دهید، از طریق علاقه اشخاص وارد شوید؛ زیرا هنگامی که دل را به کاری مجبور کنید، نابینا می شود».
 
یکی از شکایت های والدین، مکانیسم مقاومت فرزندان است که در مراجعه به کلینیک مشاوره، بر آن تکیه کردهاند. پدری که از رفتار نامناسب فرزند رنجیده شده بود و هرچه برای او استدلال می کرد که رفتارش اشتباه است و به اصطلاح می خواست او را تربیت کند، او گستاخ تر میشد و صدایش را بلند می کرد، به او گفت: این حرفهای چرند رو بس میکنی یا و پسر در پاسخ گفت: یا چی؟
پدر: میزنم تو دهنت تا دیگه این قدر بلبل زبونی نکنی. پسر: زود باش منو بزن. راست میگی بزن.
پدر که به شدت عصبانی بود، سیلی محکمی به پسر زد و گفت: حالا دیگه برای من شاخ و شونه میکشی پسرک احمق؟
پسر: بازهم میخواهی بزن، ولی من حرف خودم رو میزنم. باید بدانیم این مواجهه بی ثمر و پرخطر، همیشه به اینجا ختم نمی شود و ممکن است به حوادث محاسبه نشدهای منجر شود. فرار از منزل، آشنایی با دوستان ناباب و... از آثار این نوع برخورد است. برخی فرزندان در این موقعیتها مصمم می شوند به طور دقیق خلاف خواسته والدین خود عمل کنند، یعنی اگر از قبل چندان بر مخالفت با والدین مصمم نبودند و بیشتر فکر می کردند که چه کنند تا از مخمصه مخالفت با آنها خلاص شوند، اکنون مصمم هستند که راه مخالفت را پیش گیرند و حاضرند هر بهایی را برای آن بپردازند.

 
 جوانی که ادعا می کرد من می خواهم خودم باشم و آنچه را خودم دوست دارم انجام دهم، در برابر رفتارهای تند والدین خود درباره مدل موهایش، می گفت: من بیش از اینکه درباره زیبایی و زشتی موی خودم فکر کنم، این مسئله مرا به خود جلب کرده است که این همه اصرار والدین من برای چیست. گاه فکر میکنم اگر این قدر به من فشار نمی آوردند، بیش از اینکه به رفتار پدر و مادرم فکر کنم، به موهایم فکر می کردم.

نوجوانی که تاحدودی هوش و استعداد خوبی داشت، می گفت: پدر و مادر من بسیار به تحصیل من حساس هستند و مدام سفارش می کنند که باید نمره عالی بگیری. من حس میکنم آنها بیشتر به آرزوهای خودشان فکر می کنند و با نمره عالی من احساس خوشحالی می کنند، در حالی که من از خوشحالی آنها ناراحت میشوم. از آنجا که آنها با این نمره احساس خوشحالی و برد می کنند، انگیزه چندانی برای درس خواندن ندارم و تلاش نمی کنم که نمرة عالی بگیرم با اینکه میدانم نمره عالی برای خودم نیز خوب است، ولی اینکه آنها به خواسته خودشان می رسند، مرا آزار می دهد.
 
جوانی که ادعا می کرد من می خواهم خودم باشم و آنچه را خودم دوست دارم انجام دهم، در برابر رفتارهای تند والدین خود درباره مدل موهایش، می گفت: من بیش از اینکه درباره زیبایی و زشتی موی خودم فکر کنم، این مسئله مرا به خود جلب کرده است که این همه اصرار والدین من برای چیست. گاه فکر میکنم اگر این قدر به من فشار نمی آوردند، بیش از اینکه به رفتار پدر و مادرم فکر کنم، به موهایم فکر می کردم.
 
ممکن است گفته شود منطقی نیست که جوان به جای اینکه به آثار و پیامدهای رفتارش در زندگی خود بیندیشد، به انگیزه و اصرار والدین فکر کند. این حرف درستی است و از حقیقتی پرده برمی دارد، اما واقعیت این نیست. ما برای حذف رفتار منفی نمیتوانیم واقعیت ها را نادیده بگیریم؛ درست است که باید به سوی حقایق برویم، اما تا زمانی که فرزند ما تلافی جویانه کاری را انجام میدهد و درگیر احساس خویش است، انتظار تغییر رفتار او واهی است. واقعیت این است که حتی بسیاری از پدر و مادرها احساسی عمل می کنند، گرچه درست نیست؛ پس چگونه ممکن است از جوانی که در اوج احساسات است، بدون اینکه زمینه های رفتار منطقی را برای او فراهم آوریم، توقع داشته باشیم بیندیشد و منطقی عمل کند.
 
مادری که دخترش در آستانه طلاق بود و داماد می خواست بدون اینکه مهریه او را پرداخت کند، دختر را طلاق دهد، مصرانه می خواست همه حق و حقوق دختر را استیفا کند و در حالی که دختر به صورت منطقی می خواست خود را نجات دهد، فرصت های خود را از دست ندهد و داشتن زندگی خوب برایش به حسرت تبدیل نشود، مادر می گفت: «به هر قیمتی شده است باید داماد را مجبور به پرداخت مهریه کنم، حتی اگر دخترم تا آخر عمر وبال گردنم باشد. تا آخر عمر کنیزی او را می کنم، ولی به این شرط که بتوانم داماد را محکوم کنم». وقتی مادری با آن همه تجربه و گذر عمر تا این حد احساسی عمل می کند، پس چگونه از فرزندان انتظار داشته باشیم در تصمیمات خود بدون زمینه سازی بر احساساتشان غلبه کنند.
 
مادری که درمانده شده بود و به هیچ یک از هدف های خود در تربیت دخترش نرسیده بود، می گفت: (من درباره تمیز و مرتب بودن، تحصیلات عالی و مناعت طبع دخترم بسیار مصر بودم، حساسیت خود را ابراز می کردم، از قدرت خود برای تأمین این اهداف استفاده می کردم و سخت گیر بودم. اکنون که دخترم ازدواج کرده و به خانه بخت رفته است، درسش را ادامه نداده است، زندگی مرتبی ندارد و خیلی هم ولخرجی می کند؛ یعنی به طوردقیق در کارهایی که تأکید بیشتری داشتم، ناموفق ماندم)
 
نسل نو در برابر اقتدار والدین می ایستند و با استیلای آنها مقابله می کنند. آنها بیش از نسل گذشته احساس می کنند که آزادی هایشان تهدید می شود و پدر و مادر موقعیت آنها را درک نمی کنند. البته در بسیاری از موارد اینها واقعیت ندارد، ولی این احساس واقعیت دارد و فرزندان با آن زندگی می کنند. ما برای اینکه راهکار مناسبی برای مقابله با ناهنجاریها پیدا کنیم، باید خودمان را جای آنها فرض کنیم، آن گاه راهی را مطابق با مقتضای حال آنها و فضایی که در آن قرار دارند، پیدا کنیم، وگرنه فرزندان هنگامی که آزادی خود را در خطر می بینند، عکس العمل های تندی نشان میدهند.
 
منبع: خانوادۀ موفق،علی حسین زاده،چاپ دوم،مؤسسۀ آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)،کاشان1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط