شادي(Happy)
نويسنده:مهشيد سيد احمديان
واژه ي شادي به عنوان يک هدف درماني مي باشد . واژه ي شادمان happy از لغتي ايسلندي تبار ( happ) مشتق شده و به معناي شانس است .مي توان از راه تربيت ذهني شادي را ايجاد و حفظ کرد . با فراهم آوردن نوعي انضباط دروني خاص مي توانيم موجب شويم که نگاه و رويکردمان به زندگي دگرگون شود . اگر نظاره گر اين شادمانگي باشيم نمو آن نزديک شدن به افراد و ايجاد حس علاقه ذخيره خواهي خواهد بود .
آدم هاي ناشاد گرايش به خودمحوري و منزوي بودن دارند و دچار وهم و دشمن خويي و طلب کار هستند . اما افراد شاد آميزگار ، انعطاف پذير و خلاق هستند و ناخوشايندي هاي زندگي روزمره را آسان تر تحمل مي کنند ، محبت و بخشندگي بيشتري دارند و پذيراتر هستند و براي نزديک شدن به ديگران و محبت و کمک به آنها گرايش بيشتري دارند .
زماني که احساس سرخوشي داريم و حالمان خوش است به ديگران نيز کمک خواهيم کرد . دستيابي به شادمانگي نه تنها به خودمان بلکه به خانواده و در نهايت به جامعه نيز نفع مي رساند . با اين که ساختار وراثتي در شادمانگي موثر است ولي با استفاده از عامل ذهني گام هايي در جهت بالا بردن سطح شادمانگي خود مي توانيم برداريم . شادي ما بستگي به اوضاع و شرايط ندارد بلکه به اين است که ما از وضعيت چه برداشتي داريم و از آنچه در اختيار داريم چقدر راضي هستيم . مقايسه مداوم خود با کساني که از ما باهوش ترند ، زيباترند ، موفق ترند موجب حسادت و نوميدي و نارضايتي ما مي شود ، از همين اصل در جهت مثبت مي توان استفاده کرد . مي توانيم با مقايسه ي خود با کساني که به خوش شانسي ما نبوده اند و با تامل بر ، داشته هاي خود رضايتمندي خود را از زندگي افزايش دهيم . حس رضايتمندي خود را از زندگي با تغيير ديدگاهمان مي توانيم افزايش يا کاهش دهيم .
ديدگاه ذهني درست است که خوشبختي و شادي مي آورد ، بي قراري ذهني و ذهن مقايسه گر از عامل هاي جدي هستند . هر چه آرامش ذهني ما بيشتر باشد امکان بهره مندي از يک زندگي شاد بيشتر است . يک ذهن آرام ، ذهن تهي و خالي نيست ، در عشق و محبت ريشه دارد . تا زماني که انضباط دروني براي آرامش ذهني نداشته باشيم حس شادي و رضايتي که به دنبالش هستيم به ما نخواهد رسيد .
علاقه منفي ، افزون طلبي و تمايلات فزوني خواهانه و شکل مبالغه آميزي از ميل ، شادي ما را خواهد گرفت . براي شادي بايد آنچه را که داريم بخواهيم و دوست بداريم و به داشته هايمان فکر کنيم و ببينيم قادر به انجام چه کارهايي هستيم .
سرچشمه ي ديگر شادي ارزش قائل شدن براي خود و حس امنيت است و محبت و عشق ورزيدن ، شادي واقعي بيشتر با ذهن و قلب سر و کار دارد . اگر به شادمانگي علاقه داريم بايد علت هايي را که موجب شادمانگي مي شوند جستجو کنيم .
اساس شادي از روشن دلي و آرامش درون نمايان مي شود . شادي تخليه ي هيجاني و هيجان زدگي نيست . کليد شادي متمرکز ساختن ذهن به لحظه حال است . حال تمام چيزي هست که داريم ، هيچ تضميني نيست که فردا هم در اين دنيا باشيم ، از هر کاري که در حال انجامش هستيم لذت ببريم ، ترس را از ذهن خود مي رانيم .شادي را مي خوانيم تا جذبش کنيم و خود را لايق آن بدانيم . وقتي شاديم ديگران بهتر به نظر مي رسند . زيرا جهان بازتابي از خود ماست و تصويري که از خويشتن در ذهن داريم ، دقيقاً رفتارهايي است که از ما سر مي زند ، ما همانيم که معتقد به بودن آنيم ، ما تعيين کننده تصاوير ذهني و ارزش هاي خويش هستيم و خود تعيين مي کنيم که از زندگي توقع چه ميزان شادي را داريم . ما سزاوار بهترين ها هستيم . هميشه در ذهنمان تصويري از آنگونه که مي خواهيم باشيم ، ترسيم کنيم . افکار شاد داشته باشيم و شادي را حق خود بدانيم و با خودمان ملايم باشيم . از محيط هاي شاد براي تاثيرپذيري استفاده کنيم . شادي نتيجه تفکر ماست . کدورت ها را بيرون بريزيم . بخشيدن لطفي است به خود نه به ديگران . آشغال جمع کن نباشيم .
شاد بودن يکي از بزرگ ترين مبارزات ما در صحنه ي زندگي است . لازمه ي شاد زيستن جستجوي زيبايي ها و خوبي هاست . شاد زيستن يک تصميم است . براي شاد بودن به طرف دل حرکت کنيم ، هر چه را که دست و پاگير است رها کنيم . آگاهي مشاهده ، مراقبه نيز راه هاي شادي مي باشند . قلم و رنگ در اختيار ماست . بهشت را نقاشي کنيم ،آوازمان را خوب بخوانيم و سماع کنان وارد آن شويم . « هنر شادمانگي ـ دالايي لاما » .
چه کساني شادترند ؟ اصولاً مردم را مي توان به دو طبقه ي کلي تقسيم کرد خوش بين ها و بدبين ها . به نظر خوش بين ها ليوان تا نيمه ي پر است و به نظر بدبين ها ليوان تا نيمه خالي است . عده اي هميشه گله دارند که چرا گل سرخ خار دارد و من هميشه خدا را شکر مي کنم که بوته هاي خار ، گل سرخ دارند . البته شادي بستگي به موقعيت هم دارد ، گاهي در محيط خانه شاديم ولي در محيط کار به دليل مشکلات کاري غمگين هستيم .
بيشترين منابع لذت عبارتند از : خوردن فعاليت هاي اجتماعي ، رابطه ي جنسي ، ورزش ، موفقيت و تاييد اجتماعي ، استفاده از مهارت ها ، موسيقي ، هنر و مذهب ، محيط ، آب و هوا ، آرامش و استراحت که در اکثر مواقع ، چند عامل با هم موجب لذت فرد مي شوند .
منبع:مجله راه کمال شماره 24
/خ
آدم هاي ناشاد گرايش به خودمحوري و منزوي بودن دارند و دچار وهم و دشمن خويي و طلب کار هستند . اما افراد شاد آميزگار ، انعطاف پذير و خلاق هستند و ناخوشايندي هاي زندگي روزمره را آسان تر تحمل مي کنند ، محبت و بخشندگي بيشتري دارند و پذيراتر هستند و براي نزديک شدن به ديگران و محبت و کمک به آنها گرايش بيشتري دارند .
زماني که احساس سرخوشي داريم و حالمان خوش است به ديگران نيز کمک خواهيم کرد . دستيابي به شادمانگي نه تنها به خودمان بلکه به خانواده و در نهايت به جامعه نيز نفع مي رساند . با اين که ساختار وراثتي در شادمانگي موثر است ولي با استفاده از عامل ذهني گام هايي در جهت بالا بردن سطح شادمانگي خود مي توانيم برداريم . شادي ما بستگي به اوضاع و شرايط ندارد بلکه به اين است که ما از وضعيت چه برداشتي داريم و از آنچه در اختيار داريم چقدر راضي هستيم . مقايسه مداوم خود با کساني که از ما باهوش ترند ، زيباترند ، موفق ترند موجب حسادت و نوميدي و نارضايتي ما مي شود ، از همين اصل در جهت مثبت مي توان استفاده کرد . مي توانيم با مقايسه ي خود با کساني که به خوش شانسي ما نبوده اند و با تامل بر ، داشته هاي خود رضايتمندي خود را از زندگي افزايش دهيم . حس رضايتمندي خود را از زندگي با تغيير ديدگاهمان مي توانيم افزايش يا کاهش دهيم .
ديدگاه ذهني درست است که خوشبختي و شادي مي آورد ، بي قراري ذهني و ذهن مقايسه گر از عامل هاي جدي هستند . هر چه آرامش ذهني ما بيشتر باشد امکان بهره مندي از يک زندگي شاد بيشتر است . يک ذهن آرام ، ذهن تهي و خالي نيست ، در عشق و محبت ريشه دارد . تا زماني که انضباط دروني براي آرامش ذهني نداشته باشيم حس شادي و رضايتي که به دنبالش هستيم به ما نخواهد رسيد .
علاقه منفي ، افزون طلبي و تمايلات فزوني خواهانه و شکل مبالغه آميزي از ميل ، شادي ما را خواهد گرفت . براي شادي بايد آنچه را که داريم بخواهيم و دوست بداريم و به داشته هايمان فکر کنيم و ببينيم قادر به انجام چه کارهايي هستيم .
سرچشمه ي ديگر شادي ارزش قائل شدن براي خود و حس امنيت است و محبت و عشق ورزيدن ، شادي واقعي بيشتر با ذهن و قلب سر و کار دارد . اگر به شادمانگي علاقه داريم بايد علت هايي را که موجب شادمانگي مي شوند جستجو کنيم .
«شادي چگونه به دست مي آيد » ؟
اساس شادي از روشن دلي و آرامش درون نمايان مي شود . شادي تخليه ي هيجاني و هيجان زدگي نيست . کليد شادي متمرکز ساختن ذهن به لحظه حال است . حال تمام چيزي هست که داريم ، هيچ تضميني نيست که فردا هم در اين دنيا باشيم ، از هر کاري که در حال انجامش هستيم لذت ببريم ، ترس را از ذهن خود مي رانيم .شادي را مي خوانيم تا جذبش کنيم و خود را لايق آن بدانيم . وقتي شاديم ديگران بهتر به نظر مي رسند . زيرا جهان بازتابي از خود ماست و تصويري که از خويشتن در ذهن داريم ، دقيقاً رفتارهايي است که از ما سر مي زند ، ما همانيم که معتقد به بودن آنيم ، ما تعيين کننده تصاوير ذهني و ارزش هاي خويش هستيم و خود تعيين مي کنيم که از زندگي توقع چه ميزان شادي را داريم . ما سزاوار بهترين ها هستيم . هميشه در ذهنمان تصويري از آنگونه که مي خواهيم باشيم ، ترسيم کنيم . افکار شاد داشته باشيم و شادي را حق خود بدانيم و با خودمان ملايم باشيم . از محيط هاي شاد براي تاثيرپذيري استفاده کنيم . شادي نتيجه تفکر ماست . کدورت ها را بيرون بريزيم . بخشيدن لطفي است به خود نه به ديگران . آشغال جمع کن نباشيم .
شاد بودن يکي از بزرگ ترين مبارزات ما در صحنه ي زندگي است . لازمه ي شاد زيستن جستجوي زيبايي ها و خوبي هاست . شاد زيستن يک تصميم است . براي شاد بودن به طرف دل حرکت کنيم ، هر چه را که دست و پاگير است رها کنيم . آگاهي مشاهده ، مراقبه نيز راه هاي شادي مي باشند . قلم و رنگ در اختيار ماست . بهشت را نقاشي کنيم ،آوازمان را خوب بخوانيم و سماع کنان وارد آن شويم . « هنر شادمانگي ـ دالايي لاما » .
چه کساني شادترند ؟ اصولاً مردم را مي توان به دو طبقه ي کلي تقسيم کرد خوش بين ها و بدبين ها . به نظر خوش بين ها ليوان تا نيمه ي پر است و به نظر بدبين ها ليوان تا نيمه خالي است . عده اي هميشه گله دارند که چرا گل سرخ خار دارد و من هميشه خدا را شکر مي کنم که بوته هاي خار ، گل سرخ دارند . البته شادي بستگي به موقعيت هم دارد ، گاهي در محيط خانه شاديم ولي در محيط کار به دليل مشکلات کاري غمگين هستيم .
بيشترين منابع لذت عبارتند از : خوردن فعاليت هاي اجتماعي ، رابطه ي جنسي ، ورزش ، موفقيت و تاييد اجتماعي ، استفاده از مهارت ها ، موسيقي ، هنر و مذهب ، محيط ، آب و هوا ، آرامش و استراحت که در اکثر مواقع ، چند عامل با هم موجب لذت فرد مي شوند .
منبع:مجله راه کمال شماره 24
/خ