مقدمه
دین امری واقعی است که فراتر از عقل، سعی در بیان حقیقت یا فراهم ساختن مقدمات یافت حقیقت دارد[1]. دین نیاز همیشگی و همه جایی انسان است و تا جایی که تحقیقات و مطالعات تاریخی و باستان شناختی نشان می دهد، در هیچ دوره ای از تاریخ بشر، گروه یا اجتماعی مشاهده نشده که فاقد حیات دینی باشد[2] .موضوع آسیب شناسی دین و دین داری از موضوعات مهم در حوزه دین پژوهی می باشد و قلمرو این بحث همه ابعاد کلامی و اعتقادی، معرفتی، تفسیری، اخلاقی، فقهی و اجتماعی را در بر می گیرد[3]. یکی از آسیب های جدی در عرصه دین پژوهی و دین شناسی، عدم اهتمام لازم به مسائل و چالش های اجتماعی می باشد؛ با این توضیح که دین و اندیشه دینی، ظرفیت های قابل ملاحظه و فراوانی برای حل معضلات و چالش های اجتماعی دارد و می توان به برکت سنت اسلامی موجود، بسیاری از چالش های اجتماعی را مرتفع نماید؛ به عنوان مثال، یکی از بحران های جدی در مسائل اجتماعی، چالش های فرهنگی و اخلاقی می باشد و بسیاری از ناهنجاری هایی که در سطح جامعه مشاهده می شود، راهکارها و رویکردهای متعددی برای اصلاح و مرتفع نمودن آن ها وجود دارد که از سنت دینی می توان این راهکارها را استخراج و استنباط نمود.مثال دیگر این که امروزه یکی از چالش های اساسی در مسائل کلان حکومتی، چالش های اقتصادی در حوزه بانکداری و اقتصاد اسلامی می باشد که در این موضوع نیز، اندیشه اسلامی، سرشار از آیات و روایاتی است که می تواند الهام بخش و راهگشا در مسائل اقتصادی باشد و پر واضح است که می توان برای برون رفت از چالش های موجود و مذکور، از منابع سرشار اسلامی حداکثر استفاده را نمود. لذا زمانی که وجود چنین چالش هایی در سطوح اجتماعی مشاهده می شود، نشان دهنده این مطلب است که رویکردهای اجتماعی نسبت به اجتهاد و استنباط وجود ندارد و باید تحولات لازم را اتخاذ نمود. لذا این نوشتار علاوه بر ذکر چالش ها و آسیب های موجود در دین شناسی و دین پژوهی، درصدد است که ثمرات تاکید بر مسائل اجتماعی در استنباط و اجتهاد در اندیشه دینی را تبیین کند.
حل چالش های اجتماعی
همانطور که ذکر شد، فهم اجتماعیِ دین به این معنا است که در نحوه استنباط و اجتهاد در اندیشه دینی و همچنین مسائل و مباحثی که در دین شناسی و دین پژوهی مورد تاکید قرار می گیرد، نقش مسائل و چالش های اجتماعی را پررنگ تر کنیم و از رهگذر طرح و بسط اندیشه دینی در این صدد باشیم که چالش های اجتماعی موجود را مرتفع نماییم و پر واضح است که ثمره اولی که هم در فضای نظری و هم در فضای عملی جامعه محقق می شود این است که چالش های موجود اجتماعی مرتفع می گردد.با این توضیح که دین و باورهای دینی از مهمترین ارزش های حیات آدمی به شمار می رود و از روایای گوناگون جامعه شناختی، اجتماعی، کلامی و فلسفی قابل توجه است[4] و تا زمانی که دین شناسی و دین پژوهی غالب در جامعه، خالی از مسائل اجتماعی باشد، انتظار تغییر و تحول را نمی توان داشت، در حالی که اگر در دروس خارج فقهی و اصولی که نقطه ی اوج تولیدات اسلامی می باشد، بیش از پیش مسائل و نیاز های دسته اول جامعه مورد بحث و نظر قرار بگیرد، بعد از مدتی شاهد حجم عظیمی از دستاوردهایی خواهیم بود که جامعه و نیاز های اجتماعی را مورد بحث و نظر قرار داده اند که از رهگذر آنها می توان به بسیاری از سوال های موجود پاسخ هایی کارآمد داد.
احیا اندیشه دینی
اما دستاورد اساسی دیگری که از رهگذر فهم اجتماعی دین می توان به دست آورد، احیا اندیشه دینی می باشد. امروزه هرچند شاهد مظاهر اسلامی و اندیشه دینی در جوامع مختلف هستیم و حتی جریان اسلام گرایی در اروپا و آمریکا در حال رشد و گسترش می باشد، با این حال دین گریزی نیز در جوامع مختلف و حتی جامعه اسلامی مشاهده می شود و وجود دارد و غیر قابل انکار است و این دین گریزی مذکور، علل و عوامل مختلفی دارد که یکی از دلایل اصلی آن، ناکارآمد بودن مباحث طرح شده می باشد.لازم به ذکر است که ادعای ناکارآمدی اندیشه دینی صحیح نیست، بلکه دقیق تر آن است که گفته شود، دین شناسی ها و دین پژوهی هایی که مورد تاکید متفکران و پژوهشگران اندیشه دینی قرار می گیرد، گاهی اوقات از خصوصیت کارآمدی برخودار است و مسائل موجود را حل می کند و گاهی اوقات تاکید ویژه بر مسائل اجتماعی ندارد و لذا آن گونه که باید، مسائل و چالش های اجتماعی را مرتفع نمی نماید. اما زمانی که متفکران و اندیشمندان، بحث از نیازها و چالش های اجتماعی را وجهه همت خود قرار می دهند، نتیجه آن، ارائه ی پاسخ ها و رویکردهای کارآمدی خواهد بود که در نتیجه آن ها، شاهد خواهیم بود که عموم مردم و جامعه، به این امر ایمان می آورند که دین و اندیشه دینی می تواند بسیاری از نیازها و سوال های موجود را مرتفع نماید و پاسخ های کارآمد ارائه نماید. زمانی که جامعه شاهد کارآمدی اندیشه دینی در سطوح مختلف اجتماعی باشد، ثمره دوم فهم اجتماعی دین خود را نمایان می سازد و آن، احیا اندیشه دینی می باشد؛ با این توضیح که دین، در عرصه اجتماعی، وجهه عمومی خود را تثبیت می نماید و به عنوان عنصری فعال و کارآمد که می تواند نیازهای روز جوامع بشری را مرتفع نماید ظاهر می شود.
بنابراین، فهم اجتماعی از دین دو ثمره مهم خواهد داشت، اولا این که برای جامعه این ثمر را به ارمغان خواهد آورد که پاسخ هایی کارآمد و راهگشا در مقابل مسائل و چالش های اجتماعی خواهد داشت و از این طریق مسائل موجود اجتماعی حل می شود؛ از سویی دیگر، برای خود اندیشه دینی نیز این دستاورد به ثمر خواهد نشست که دین و اندیشه دینی در سطح اجتماعی احیا خواهد شد و اعتماد و کارآمدی اجتماعی به دین رشد خواهد کرد و در پایان نیز باید اشاره کرد که تجدید حیات اندیشه وحیانی و ارزش های معنوی، هم موجب بیداری و خود باوری ملت های مسلمان خواهد شد و از سوی دیگر سست پایگی مکاتب بشری را اثبات می کند[5].
فهم اجتماعیِ دین به این معنا است که در نحوه استنباط و اجتهاد در اندیشه دینی و همچنین مسائل و مباحثی که در دین شناسی و دین پژوهی مورد تاکید قرار می گیرد، نقش مسائل و چالش های اجتماعی را پررنگ تر کنیم و از رهگذر طرح و بسط اندیشه دینی در این صدد باشیم که چالش های اجتماعی موجود را مرتفع نماییم.
پینوشتها:
پینوشتها:
[1] ویلیام ج وینرایت، فلسفه دین، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ترجمهی علیرضا کرمانی (قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی (ره)، ۱۳۹۰)، ص15.
[2] محمدعزیز بختیاری و فاضل حسامی، درآمدی بر نظریههای اجتماعی دین، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره) (قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۸۲)، ص17.
[3] مهدی نکوئی سامانی، آسیبشناسی دین و معرفت دینی، حوزه علمیه قم (قم: : موسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۹)، ص13.
[4] عبدالحسین خسروپناه، آسیب شناسی دینپژوهی معاصر: تحلیل دینشناسی شریعتی، بازرگان و سروش، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۸)، ص23.
[5] رمضان علیتبار فیروزجایی، فهم دین : مبانی کلامی، برایند و برونداد، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۰)، ص25.