دین در عرصه‌ جامعه (1)

خدایا تو می‌دانی آنچه از ما رفت [ در پذیرش حکومت ]، نه به دلیل رغبت در قدرت بود، و نه از دنیای ناچیز خواستن زیادت؛ بلکه می‌خواستیم نشانه‌های دین را به جایی که بود بنشانیم، و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم؛ تا
دوشنبه، 9 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دین در عرصه‌ جامعه (1)
دین در عرصه‌ی جامعه (1)

 

نویسنده: دکتر حسن یوسفیان




 

خدایا تو می‌دانی آنچه از ما رفت [ در پذیرش حکومت ]، نه به دلیل رغبت در قدرت بود، و نه از دنیای ناچیز خواستن زیادت؛ بلکه می‌خواستیم نشانه‌های دین را به جایی که بود بنشانیم، و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم؛ تا بندگان ستم دیده‌ات را ایمنی فراهم آید، و حدودِ ضایع مانده‌ات اجرا گردد. (1)

کلیدواژه‌ها
اسطوه زدایی، انتظار بشر از دین، انسان محق، انسان مکلف، اومانیسم (انسان گرایی)، این عالم گرایی، حکومت دینی، دین و دولت، دین و سیاست، راسیونالیسم (عقل گرایی)، سکولاریزاسیون، سکولاریزم، سکولاریزم، علمانیت، قلمرو دین، گوهر دین، لائیسیزاسیون، لائیسیزم، لائیک، لیبرالیسم (آزادی خواهی).

امروزه در بسیاری از جوامع بشری، « دین » در قلمروِ خانه و مسجد و کلیسا محدود می‌گردد، و نقش آن در عرصه‌ی جامعه و سیاست روز به روز رنگ می‌بازد. برخی این فرایند را - که سکولاریزاسیون (2) نامیده می‌شود - پدیده‌ای کاملاً طبیعی و از ویژگیهای دنیای جدید دانسته‌اند، (3) و گاه با جانب داری از ایدئولوژی موسوم به سکولاریسم (4) بر کنار گذاشتن آگاهانه‌ی دین از صحنه‌ی اجتماع تأکید ورزیده‌اند. (5)
از پرسشهای اساسی در اینجا آن است که آیا مداخله‌ی دین در امور دنیوی، امری بایسته (و دست کم شایسته) است؟ آیا از ابزارهای سیاسی می‌توان برای گسترش دین بهره گرفت؟ آیا پیامبران الهی، جز توجّه دادن به آخرت و خدا، به دنبال تحقق هدف دیگری نیز بوده‌اند؟ آیا آورنده‌ی دین می‌تواند قلمرو آن را معین سازد، یا آنکه این مسئله لزوماً برون دینی است؟ آیا ورود دین به عرصه‌ی دنیا از قداست آن نمی‌کاهد و شریعت را بازیچه‌ی دست سیاست بازان نمی‌سازد؟ در این نوشتار برآنیم که پاسخی برای پرسشهایی از این دست بیابیم.

اصطلاح شناسی

از آنجا که در این نوشته به بررسی و ارزیابی دیدگاهی می‌پردازیم که دین را در قلمرو زندگی شخصی محدود می‌سازد و ورود آن را به عرصه‌ی جامعه برنمی‌تابد، شایسته است که در آغاز به واژه‌های متداولی اشاره کنیم که در فرهنگهای دیگر برای افاده‌ی همین مقصود (البته گاه با ابعادی گسترده‌تر) به کار می‌روند و کم و بیش به زبان فارسی نیز راه یافته‌اند.

1- سکولاریسم و سکولاریزاسیون

ریشه‌ی اصطلاحاتی چون سکولاریسم و سکولاریزاسیون واژه‌ی لاتینی سکیولوم (6) است که در اصل به معنای نژاد و نسل بوده، و سپس در معانی‌ای چون سده (قرن)، دنیا، این جهانی، و بی‌دینی نیز به کار رفته است. (7) تنوع کاربرد واژه‌ی سکولار به گونه‌ای است که گاه « دین ستیزی » یا « دین گریزی » را در ذهن می‌نشاند و گاه به نوع خاصی از الهیات یا روحانیون مسیحی اشاره دارد. (8) به گفته‌ی برخی از نویسندگان، واژه‌ی سکولاریزاسیون نخستین بار در قرن هفدهم میلادی در متن معاهده‌ای به کار رفت که اداره‌ی برخی از املاکی را که پیش‌تر در اختیار مقامات کلیسا بود، به صاحب منصبان غیر روحانی می‌سپرد. (9) شاید بتوان گفت که مشتقات واژه‌ی سکولار همواره تداعی‌گر نوعی توجّه و تعلّق به « این جهان » بوده و غالباً از مسائلی حکایت کرده‌اند که با امر آن جهانی و مقدّس تقابل (و نه لزوماً تعارض) دارد.
به هر حال، امروزه - در رایج‌ترین کاربرد (10)- سکولاریزاسیون را فرایندی می‌دانند که در طی آن، نهادهای دینی منزلت اجتماعی خود را از دست می‌دهند (و به بیان دیگر، دین در نظام اجتماعی به حاشیه رانده می‌شود)، و تحلیلهای طبیعی و عقلانی جایگزین تبیینهای فراطبیعی می‌گردند. (11) این جایگزینی، در حوزه‌ی اندیشه‌ی فردی نیز تحقق یافتنی است؛ (12) برای مثال، بر اساس تفکر سکولار، باریدن یا نباریدن باران را نمی‌توان به خشنودی یا خشم خدایان مستند کرد، (13) یا همچون جلال الدین مولوی (604 - 672 ق) چنین سرود:
« ابر بر ناید پی منع زکات - وز زنا افتد و با اندر جهات ».(14)
بدین ترتیب، سکولاریزاسیون بیانگر فرایندی طبیعی است و توصیه‌ای به همراه ندارد؛ درحالی که « سکولاریسم یک ایدئولوژی است (15) که مدافعان آن هرگونه اصالت بخشی به امور فراطبیعی را مردود می‌شمارند، و اصول غیر مذهبی یا ضدمذهبی را مبنای اخلاق فردی و نظام اجتماعی می‌سازند ». (16) یکی از صاحب نظران در توضیح معنای سکولاریسم می‌گوید: (17)
سکولاریسم هیچ علاقه‌ای به جهان دیگر و تفسیر آن ندارد، و تنها به دنیایی محسوس می‌پردازد که با تجربه‌ی حسی قابل تفسیر است. ... در چهارچوب برنامه‌ی سکولاری نه خداباوری جای دارد و نه الحاد؛ زیرا هیچ کدام از راه تجربه قابل اثبات نیستند. ... بر اساس این نظریه، می‌توان کل اخلاق را از طریق تأملات صرف سکولاری به چنگ آورد و بنای آن را بر همین تأملات استوار ساخت. (18)
از آنچه گذشت، این نتیجه بدست می‌آید که سکولاراندیشی ابعادی گوناگون دارد که « جدا انگاری دین و سیاست » تنها یکی از آنهاست. به تعبیر یکی از نویسندگان:
جدایی دین از دولت - که به منزله‌ی سمبل سکولاریسم گرفته می‌شود - البته یکی از میوه‌های فرعی سکولاریسم است؛ اما چون ملموس‌ترین، بارزترین، و آشکارترین میوه و نتیجه‌ی آن است، نوعاً بر آن انگشت نهاده می‌شود. ... سکولاریسم یعنی « این عالم گرایی »؛ یعنی توجه را به این عالم معطوف کردن و از عوالم دیگر - به فرض وجود - چشم برگرفتن و غفلت گزیدن. ... آن عوالم دیگر مشخصاً دوتا بیشتر نیستند: یکی عالم ماورای ماده است و دیگری هم عالم آخرت است. ... وقتی که ما این دو را کنار گذاشتیم - یا با انکارشان یا با عدم توجه به آنها - آن وقت البته جهان ما جهان خُردتر و کوچک‌تری خواهد شد؛ انگیزه‌های ما عوض خواهد شد؛ اندیشه‌های ما نیز عوض خواهد شد. ... سرّ اینکه انسان در جهان جدید از بعضی جهت موفق‌تر به نظر می‌آید، این است که دایره و قلمرو حکمرانی و منطقه‌ی تصرّف عملی خود را کوچک‌تر و کوتاه دامنه‌تر کرده است؛ گرچه به همان نسبت چیزهایی را هم باخته و از دست داده است. (19)
برخی از نویسندگان برای اشاره به ابعاد گسترده‌ی این عالم گرایی، در ذیل واژه‌ی سکولاریزاسیون چنین آورده‌اند: « جداسازی امور دنیوی از امور دینی؛ و جداسازی سیاست، دولت و حکومت، اقتصاد، هنر، آموزش و پرورش و سایر جنبه‌های زندگی از امور مقدس ». (20) بر همین اساس، گاه از سکولارشدن اموری چون رقص، تئاتر، بازی، احوالپرسی، و اقتصاد نیز سخن به میان می‌آید. (21) نکته‌ی درخور توجه آن است که این فرایند در قلمرو جامعه و پدیده‌های یادشده محدود نمی‌گردد و دامنه‌ی آن حتّی ممکن است خود « دین » را نیز در بر گیرد؛ سکولارشدن دین در اثر پدیده‌هایی چون اسطوره‌زدایی (22) است. (23) به گفته‌ی یکی از نویسندگان غربی:
نه تنها جامعه‌ی بزرگ بیرونی هر روزه بیشتر از پیش از زیر نفوذ دین گردن کشیده است، بلکه خود نهادها و رفتار دینی نیز به نحوی روزافزون تحت نفوذ ارزشها و معیارها و ضوابطی در آمده‌اند که در جامعه‌ی غیر دینی رواج دارد. از آنجا که جامعه هر روزه امور خود را بیشتر از پیش مطابق با معیار‌های فنی و علمی سامان می‌دهد، نهادهای دینی نیز تحت تأثیر این جریان قرار گرفته‌اند. ... رهبران کلیسا هر روزه نسبت به ماهیت و سرشت ماوراءالطبیعه مرددتر، و نسبت به اصول عقاید یا باورهای رسمی دینی‌ای که هنگام انتصابشان بدانها باور داشته‌اند، بی‌اعتقاد‌تر می‌شوند. (24)
بر همین اساس، برخی از نویسندگان از سکولارشدن « شریعت مسیح » و « فقه شیعی » سخن می‌گویند (25) و گروهی دیگر بر این نکته تأکید می‌ورزند که سکولاریزاسیون را باید در سه عرصه‌ی « دین »، « فرد » و « جامعه » بررسی و از خلط آنها با یکدیگر پرهیز کرد. (26) برای مثال، « عصری شدن دین » پدیده‌ای است که به عرصه‌ی نخست تعلق دارد؛ کاهش تعصبات مذهبی، « فرد » را سکولار می‌سازد؛ و دگرگونی در ساختار جامعه‌ی مدرن - که در اثر آن، دین کارکردهای پیشین خود را از دست می‌دهد - نشانه‌ی تحقّق این فرایند در عرصه‌ی سوم است. (27)

بیندیشیم
برابر نهاد فارسی سکولاریسم و سکولاریزاسیون
نویسندگان و مترجمان فارسی زبان در برابر واژه‌ی سکولاریسم معادلهایی این چنین برگزیده‌اند:
الف) دنیا پرستی، اعتقاد به اصالت امور دنیوی، نادینی‌گری، جدا شدن دین از دنیا، دنیویت؛ ب) علمی بودن، علمی شدن؛ ج) این عالَم گرایی؛ ‌ د) گیتی باوری، این جهان باوری، دین گریزی، دین جدا خواهی؛ هـ) جدایی سیاست از دین، جدا انگاری دین و دولت؛ و) دنیوی گری؛ ز) عرف گرایی. (28)
برای اصطلاح سکولاریزاسیون نیز معادلهایی از این دست پیشنهاد شده است:
الف) دنیَوش؛ ب) نادینی، دنیوی کردن، جدا انگاری دین و دنیا، دین زدایی؛ ج) گیتیانه گری، این جهانی‌گری، نادینی‌گری؛ د) غیر دینی کردن، غیر دینی شدن، دنیازدگی، دنیوی سازی؛ هـ) عرفی شدن. (29)

2- لائیسیسم و لائیسیزاسیون

دو اصطلاح لائیسیسم (30) و لائیسیزاسیون - که با واژه‌ی آشنای لائیک از یک ریشه‌اند و از زبان فرانسه و به انگلیسی راه یافته‌اند - غالباً مترادف سکولاریسم و سکولاریزاسیون قلمداد می‌شوند؛ با این تفاوت که دو واژه‌ی نخست (لائیسیسم و لائیسیزاسیون)در میان کاتولیکها و دو اصطلاح دیگر در بین پروتستانها رواج بیشتری دارند. (31) با این همه، گاه کاربرد این اصطلاحات با تفاوتهای دیگری نیز همراه است؛ (32) برای مثال، می‌توان گفت که سکولارسازی - برخلاف لائیک سازی - حرکتی تدریجی است و تنشهای تند به بار نمی‌آورد. (33)

3. علمانیه

اندیشمندان جهان عرب در برابر اصطلاح سکولاریسم واژه‌ی نو ساخته‌ی علمانیه را نهاده‌اند (چنان که واژه‌ی علمنه نیز معادل سکولاریزاسیون به شمار آمده است). درباره‌ی مبدأ اشتقاق این واژه - همانند تاریخ پیدایش آن -(34) گفت وگو‌های فراوانی پدید آمده است. گروهی بر این باورند که این واژه را باید به کسر عین خواند (عِلمانیه) و آن را برگرفته از « علم » به شمار آورد. (35) برخی دیگر اشتقاق از « عالَم » را مناسب‌تر دانسته‌اند؛ (36) بر این اساس، هنگام تلفظ واژه‌ی یاد شده، باید دو حرف نخست ( و دست کم، اولین آنها) را فتحه داد (عَلَمانیه، عَلمانیه). (37)

بیندیشیم
علمانیه، مشتق از علم‌ یا عالَم؟
برخی از کسانی که علمانیه را بر گرفته از علم می‌شمارند، با تأکید بر اینکه « سکولاریسم چیزی نیست جز علمی و عقلانی شدن تدبیر اجتماع » می‌گویند: « علمانیت به معنای علمی بودن یا علمی دشن را باید دقیق‌ترین ترجمه‌ی سکولاریسم دانست ». (38) برخی دیگر از افراد این گروه در همان حال که علمانیه را به کسر عین و مشتق از علم می‌دانند، این ترجمه را نادرست می‌خوانند. (39) صرف نظر از اینکه واضعان اولیه‌ی این اصطلاح کدام یک از دو اشتقاق را در نظر داشته‌اند، به نظر شما ریشه‌ی لاتینی واژه‌ی سکولاریسم، با کدام یک از دو دیدگاه (اشتقاق از علم و عالَم) سازگارتر است؟ (40)

پشتوانه‌های فکری سکولاریسم

برخی از دانشمندان، سکولاریزاسیون را از ویژگی‌های جدایی ناپذیر مدرنیته می‌دانند و گروهی دیگر از آنان بر گسستنی بودن این پیوند تأکید می‌ورزند. (41) این اختلاف را می‌توان تا اندازه‌ای ناشی از اختلاف در معنای سکولاریزاسیون دانست؛ اگر سکولار شدن به معنای زوال مطلق دین و برچیده شدن بساط آن از عرصه‌های فردی و اجتماعی قلمداد گردد، یقیناً کسان بسیاری چنین فرایندی را از پیامدهای اجتناب ناپذیر مدرنیته نمی‌دانند و بر پیوند تنگاتنگ دین با زندگی بشر تأکید می‌ورزند. (42) با این همه، قدر مسلّم آن است که دنیای مدرن مهد پیدایش و گسترش مکاتبی بوده که با سکولاریسم (به معنای این عالم گرایی) پیوندی ناگسستنی دارند؛ برخی از آنها زمینه ساز یا پیامد این گرایش‌اند، و برخی دیگر رویه‌ی دیگر همین سکه. در اینجا به برخی از این مکاتب فکری اشاره می‌کنیم.

1- اومانیسم (انسان‌گرایی)

اومانیسم - که در برگردان فارسی آن، تعابیری چون مذهب انسانیت، انسان باوری، اصالت بشر، انسان گرایی و آیین اصالت انسان به کار می‌رود (43) - در کاربردی عام به معنای نظامی فلسفی است که « هسته‌ی مرکزی آن، [جانب داری از] آزادی و حیثیت انسانی است ». (44) سخن معروف پروتاگوراس (ح480 - ح 411 ق م)- از سوفسطائیان نامدار یونان باستان - که « انسان مقیاس همه‌ی چیزهاست » به هرگونه تفسیر شود، (45) از سنگ‌بناهای این تفکر به شمار می‌آید.
در تاریخ اندیشه‌ی بشری، اصالت بخشی به انسان و تأکید بر پاسداشت مقام انسانی درجات گوناگونی داشته است؛ گاه به نفی و انکار خدا انجامیده و گاه با خداباوری و دین گرایی کنار آمده است. کسانی چون اگوست کنت (1798 - 1857 م) ادیان الهی را زاییده‌ی جهل آدمی می‌دانند و همگان را به مذهب انسان‌ستایی (46) فرا می‌خوانند. کنت بر این باور بود که به جای خدا یا هر موجود ناشناخته‌ی دیگر، باید « انسانیت » را در سرلوحه‌ی امور خود بنشانیم و از این راه، جامعه را به سر منزل مقصود برسانیم. به گفته‌ی برخی از نویسندگان:
کنت در اندیشه‌های خود درباره‌ی پیشرفت جامعه به این نتیجه رسید که در رهبری انسان به سوی کمال، دو عامل عقل و احساس هر دو مؤثرند؛ و برای ترکیب عقل و احساس در اصلاح جامعه، دینی وضع کرد که در آن، انسانیت (به جای خدا) بزرگ‌ترین موجود دانسته شده است. منتها، به جای پرستیدن این موجود بزرگ باید آن را ستایش کرد و همّت به کمال و رفاه او بست. کنت برای این دین نو آداب و تشریفات خاصی وضع کرد، که بعضی از هواخواهان او را دچار حیرت ساخت و از او راند؛ ولی در عوض، مریدان و دوستان بیشتری برای او فراهم آورد. در این دین، قدیسین و اولیا کسانی هستند که در راه انسانیت کوشیده‌اند. و [ی] برای این منظور تقویمی برای بزرگداشت این اولیای مقدس وضع کرد. (47)
از سوی دیگر، در تاریخ اندیشه‌های غربی گاه به اومانیستهایی برمی‌خوریم که هیچ گاه از ادیانی چون مسیحیت روی بر نتافتند؛ (48) هر چند، گاه بر برخی از آموزه‌های کلیسایی (مانند گناه ذاتی آدمیان) سخت می‌تاختند. (49) از این رو، برخی از اندیشمندان، اومانیزم را دارای دو شاخه‌ی اصلی دینی و سکولار دانسته‌اند. (50) اومانیزم سکولار نیز تفسیر‌های گوناگونی را بر می‌تابد که بر اساس یکی از آنها، می‌توان وجود خدا را پذیرفت، اما این اعتقاد را در زندگی عملی خود بی‌اثر گذاشت. (51)
به هر حال، اومانیسم با درجات گوناگونی - که در بالاترین مرتبه به الحاد می‌انجامد - بر تواناییها و شایستگیهای انسان تأکید می‌ورزد. به تعبیر یکی از نویسندگان « جوهر اومانیسم دریافت تازه و مهمی از شأن انسان به عنوان موجودی معقول و جدا از مقدرات الهیاتی است ». (52) بر این اساس، دست کم برخی از مراتب اومانیسم - همنوا با سکولاریسم - آدمیان را به این عالم گرایی (در قالب اصالت بخشی به انسان) فرا می‌خوانند و (به ویژه در اداره‌ی امور جامعه) توجه به ماورای طبیعت را مردود یا کم رنگ می‌سازند. (53) با قطع نظر از این نکته که کدام یک از این دو مکتب زیربنای دیگری است، از نظر تاریخی، پیدایش اومانیسم (به عنوان یک مکتب) مقدم بر سکولاریسم بوده است. (54)

بیندیشیم
حق و تکلیف و رابطه‌ی آن با سکولاریسم
به گفته‌ی برخی از نویسندگان، یکی از پدیده‌هایی که بر پیدایش و گسترش سکولاریسم تأثیری فراوان نهاده، تحولی است که در نسبت میان حق و تکلیف روی داده است. بر اساس این دیدگاه:
1- « ما در دورانی زندگی می‌کنیم که انسانها بیش از آنکه طالب فهم و تشخیص تکالیف خود باشند، طالب درک و کشف حقوق خود هستند. ... انسان گذشته یا ماقبل مدرن را می‌توان انسان مکلّف نامید و در مقابل، انسان جدید را انسان محق ».
2- « زبان دین (به خصوص دین اسلام، آن چنان که در قرآن یا روایات متجلی شده است) بیش از آنکه زبان حق باشد، زبان تکلیف است. ... در متون دینی البتّه از حقوق آدمیان هم سخن رفته است؛ اما این بیانات در مقایسه با بیانات تکلیفی فوق‌العاده استثنایی و اندک‌اند ».
3- « انسان جدید برای خود حق بندگی قائل است (توجه کنید که می‌گوییم حق بندگی نه تکلیف بندگی)؛ اما ... برای هیچ کس حق خدایی کردن (خصوصاً در عرصه‌ی سیاست و حکومت) قائل نیست، و این دستاورد بسیار نیکویی است. ... در سکولاریسم بر این نکته تأکید می‌رود که هیچ کس در مقام سلطنت و حکومت حق خدایی کردن ندارد ». (55)
با تأمل در سخنان یاد شده، به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
1- آیا رهایی از تکلیف از ویژگیهای « جدایی ناپذیر » انسان جدید به شمار می‌رود؟ (56) آیا اموری چون فرمان‌برداری از قانون را نمی‌توان از تکالیف انسان در دنیای مدرن قلمداد کرد؟ اساساً آیا مرزبندیهای این چنینی میان انسان مدرن و سنتی بر پایه‌ی محکمی استوار است؟
2- باتوجه به رابطه‌ی دوسویه‌ی حق و تکلیف، آیا می‌توان زبان دین را (دست کم، در اغلب موارد) صرفاً زبان تکلیف دانست؟
3- صرف این مطلب که انسان امروزی در پی دستیابی به حقوق خود است (نه کشف تکالیف خود) آیا می‌تواند سکولاریسم را موجه سازد؟
4- آیا حکومت دینی - که کارگزاران آن، دستورالعملهایی از این دست را پیش روی خود دارند: « و اشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم؛ و لا تکوننّ علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم اکلَهم » (57) - به معنای خدایی کردن گروهی اندک از آدمیان و نادیده‌گرفتن حقوق توده‌ی مردمان است؟ (58)

ادامه دارد ...

پی‌نوشت‌ها:

1- نهج البلاغه، خطبه 131، ص 129.
2- Secularization.
3- به گفته برخی دیگر، اساساً « تاریخ بشریت، تاریخ سکولاریزاسیونی تدریجی است که هنوز به پایان نرسیده است » (ر. ک:
Willem A. Bijlefeld, "Reinach, Salomon", in: Mircea Eliade (ed), The Encyclopedia of Religion, V. 12, p. 264(.
4- secularism.
5- دراین نوشتار (و بسیاری از نوشته‌های مشابه) ترکیب « دین و سیاست » - با تسامح - مترادف « دین و دولت » قلمداد می‌گردد. همچنین آنگاه که از خصوصی شدن دین در جوامع سکولار سخن گفته می‌شود، مقصود آن است که در این جوامع، دین نقشی در سیاست گذاریهای حکومتی ندارد؛ نه آنکه از همه صحنه‌های اجتماعی رخت بر می‌بندد. بر این اساس، به نظر می‌رسد سخنانی از قبیل آنچه در ذیل می‌آید - بر خلاف ادعای نویسنده‌اش - از کشف خطایی بزرگ حکایت نمی‌کنند: « سکولاریسم یا لائیسیته به هیچ رو نمی‌خواهند دین را از سیاست جدا کنند ... و یا دین را خصوصی سازند و از زندگی اجتماعی جدا کنند. ... جدایی دین و دولت نه به معنای ممانعت از فعالیت سیاسی آزاد دین باوران است و نه به مفهوم دعوت به جدا کردن دین از جامعه » (شیدان وثیق، لائیسیته چیست، ص 177).
6- saeculum.
7- See: Charlton T. Lewis, A Latin Dictionary, pp. 1613 - 1614.
8- See: Clayton Crockett (ed), Secular Theology, pp.1-2; Geddes MacGregor, Dictionary of Religion and Philosophy, p. 564 (Secular Clergy).
9- See: Bryan R. Wilson, "Secularization", in: Mircea Eliade (ed), The Encyclopedia of Religion, V. 13, p. 159.
10- برای آشنایی با کاربردهای مختلف این واژه - که بر اساس برخی از آنها دین به امری « فردی » مبدل می‌گردد و بر اساس برخی دیگر از آنها به کلی انکار می‌شود - ر. ک: لاری شاینر، « مفهوم سکولار شدن در پژوهشهای تجربی »، ترجمه سید حسین سراج زاده، در: چالشهای دین و مدرنیته، ص 21 - 35.
11- Ibid, p. 160.
12- چنان که خواهد آمد، سکولاریزاسیون در قلمرو جامعه محدود نمی‌گردد و دامنه آن به خوزه‌های فردی و حتّی خود دین نیز گسترش می‌یابد.
13- "secularization and rationalization", in: Encyclopedia Britannica 2005 (CD).
14- جلال الدین مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 88. این بیت به حدیث نبوی زیر اشاره دارد: « ما ظهرت الفاحشة فیهم الاظهر فیهم الطاعون؛ ... ولا منعوا الزکاة الا حبس الله عنهم المطر؛ عمل زشت [زنا] در میان مردمان شیوع نمی‌یابد، مگر آنکه [بیماری] طاعون فراگیر می‌شود؛ ... و از پرداخت زکات خودداری نمی‌کنند، جز آنکه خداوند باران را از آنان دریغ می‌دارد. » (تفسیر القرطبی، ج 19، ص 253) (در زبان عربی، گاه طاعون و وبا را مترادف یکدیگر می‌شمارند).
15- See: R. H. Potvin, "Secularization", in: New Catholic Encyclopedia, V. 13, p. 38.
گفتنی است که گاه این تمایز نادیده گرفته می‌شود و این دو واژه به جای یکدیگر به کار می‌روند؛ چنان که استفاده از تعابیری چون make secular به جای become secular در تفسیر واژه نشانه secularization نشانه عدم پایبندی به تمایز یاد شده است. برای نمونه، ر. ک:
Marriam - Websters Collegiate Dictionary; Microsoft Encarta Dictionary.
16- Bryan R. Wilson, op. cit, p. 159.
17- در همین باره، تعریف کوتاه زیر نیز درخور توجه است:
"Any movement in society directed away from otherworldliness to life on earth" (secularism", in: Encyclopedia Britannica 2005).
18- Eric S. Waterhouse, "Secularism", in: James Hastings (ed. ), Encyclopedia of Religion and Ethics, V. 11, p. 348.
19- عبدالکریم سروش و دیگران، سنت و سکولاریسم، ص 70 - 79.
20- علی آقا بخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی.
21- کاربرد اصطلاح سکولاریزاسیون درباره رقص بر این مبنا استوار است که‌ این پدیده در میان مکاتب بسیاری (همچون تصوف در جهان اسلام) جلوه‌ای مذهبی داشته است. برای مطالعه بیشتر، به مدخلهای زیر در دائرة‌المعارف دین (ویراسته میرچا الیاده) مراجعه شود:
Dance and Religion (V. 4, p. 212); Theatrical and Liturgical Dance (V. 4, p. 222); Modern Western Theater (V. 4, p. 475); Economics and Religion (V. 5, p. 1); Games (V.5,p. 476); Salutations (V. 13, p. 27).
22- demythologization.
23- Tom F. Driver, "Drama: Modern Western Theater", in: Mircea Eliade (ed. ), The Encyclopedia of Religion, V. 4, p. 475.
24- براین ویلسون، « جداانگاری دین و دنیا »، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، در: فرهنگ و دین (مجموعه مقالات)، ص 132.
25- ر. ک: سعید حجاریان، از شاهد قدسی تا شاهد بازاری، ص17 - 30 و 69 - 91.
26- ر. ک: ژان پل ویلم، جامعه شناسی ادیان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 140 (به نقل از کارل دوبلار).
27- علیرضا شجاعی زند، دین، جامعه و عرفی شدن، ص 203، 225، 235 و 239؛ همو، عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی، ص 110، 119 و 122.
28- ر. ک: الف) ماری بریجانیان (گردآوردنه)، ‌ فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی؛ ب) عبدالکریم سروش، « معنا و مبنای سکولاریزم » در: کیان، ش 26، ص 6؛ ج) عبدالکریم سروش و دیگران، سنت و سکولاریسم، ص 77 د) داریوش آشوری، فرهنگ علوم انسانی؛ هـ) علی آقا بخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی؛ و) براین ویلسون، « جدا انگاری دین و دنیا »، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، در: فرهنگ و دین (مجموعه مقالات)، ص 126؛ ز) مجید محمدی، سر بر آستان قدسی دل در گرو عرفی، ص 18.
29- ر. ک: الف) سیّد محمد نقیب العطّاس، اسلام و دنیوی گری، ترجمه احمد آرام، ص 13؛ ب) ماری بریجانیان (گردآورنده)، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی؛ ج) داریوش آشوری، فرهنگ علوم انسانی؛ د) علی آقا بخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی؛ هـ) سعید حجازیان، از شاهد قدسی تا شاهد بازاری (عرفی شدن دین در سپهر سیاست)؛ علی رضا شجاعی زند، دین، جامعه و عرفی شدن؛ همو، عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی.
30- laicism. اصل فرانسوی این واژه laicite (لائیسیته) سات و ریشه یونانی آن (laos) به معنای (توده) مردم.
31- ر. ک: عزیز العظمة، العلمانیة من منظور مختلف، ص 18.
32- See: Bryan R. Wilson, op. cit, p. 160.
33- ر. ک: ژان پل ویلم، جامعه شناسی ادیان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 141 - 142.
34- لغت شناس لبنانی، بطرس البستانی (1819 - 1883 م) از نخستین کسانی است که این واژه را به کار برده‌اند (محیط المحیط)؛ هرچند خود وی پایه گذار این اصطلاح نبوده است. پیش از وی، مترجم مصری، الیاس بقطر (1784 - 1821 م) در فرهنگ لغت « فرانسوی - عربی » خود، واژه secularite را به عالمانیت برگردانده است (ر. ک: علی ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ص 9، به نقل از: احمد فرج، جذور العلمانیة).
35- ر. ک: عزیز العظمة، العلمانیة من منظور مختلف، ص 17 - 18.
36- با این توضیح که بر خلاف قاعده (و برای سهولت تلفظ) الف واژه « عالَم » حذف گردیده است.
37- ر. ک: بطرس البستانی، محیط المحیط؛ عادل ظاهر، الاسس الفلسفیة للعلمانیة، ص 37 - 38.
38- عبدالکریم سروش، « معنا و مبنای سکولاریزم » در: کیان، ش 26، ص6. گفتنی است که همین نویسنده در جایی دیگر، اشتقاق علمانیت از عالم را نیز درست و مناسب دانسته است (ر. ک: عبدالکریم سروش و دیگران، سنت و سکولاریسم، ص 73-74).
39- ر. ک: یوسف القرضاوی، الاسلام و العلمانیة، ص 48.
40- ر. ک: انعام احمد قدوح، العلمانیة فی الاسلام، ص 15.
41- See: Peter L. Berger, The Desecularizarion of the World, pp. 2 - 3; Winston Davis,"Socioligy of Religion", in: Mircea Eliade (ed), The Encyclopedia of Religion, V. 13, p. 396.
42- یکی از جامعه شناسان امریکایی در این باره می‌گوید: « بدون تردید، مدرن شدن عوارض سکولار کننده‌ای به همراه داشته، ولی جنبشهای نیرومند ضد سکولاری را هم برانگیخته است. همچنین، سکولار شدن جامعه لزوماً به سکولار شدن فرد نمی‌انجامد؛ ممکن است نهادهای دینی قدرت و نفوذشان را در بسیاری از جوامع از دست داده باشند، ولی باورها و کردارهای دینی جدید و قدمی در زندگی افراد تداوم ... یابد » (پیتر برگر، « بر خلاف جریان: نقد نظریه سکولار شدن »، ترجمه سید حسین سراج زاده، در: چالش‌های دین و مدرنیته، ص 44).
43- ر. ک: غلامحسین مصاحب (سرویراستار علمی)، دائرة المعارف فارسی؛ داریوش آشوری، فرهنگ علوم انسانی؛ ماری بریجانیان (گردآورنده)، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی.
44- غلامحسین مصاحب (سرویراستار علمی)، دائرة المعارف فارسی، ج1، ص 309. برای آشنایی با کاربردهای مختلف این اصطلاح، ر. ک: اندریه لالاند، موسوعة لالاند الفلسفیة، تعریب خلیل احمد خلیل، ص 566 - 570؛ تونی دیویس، اومانیسم، ترجمه عباس مخبر، ص 169 - 183.
45- برای مثال، بر اساس آنکه مقصود پروتاگوراس انسان فردی باشد یا نوعی، سخن یادشده دو تفسیر متفاوت می‌یابد. برای مطالعه بیشتر، ر. ک: فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج1، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ص 106 - 107.
46- Religion of humanity. See: Gertrud Lenzer (ed. ), Auguste Comte and Positivism (The Essential Writings), pp. 381 - 389, 448 - 465, 484 - 485, 488 - 491.
47- غلامحسین مصاحب (سرویراستار علمی)، دائرة المعارف فارسی، ج2، ص 2272. برای مطالعه بیشتر، به مدخل‌های زیر در دائرة المعارف دین (ویراسته میرچا الیاده) مراجعه شود:
Comte, Auguste (V. 3, p. 581); Functionalism (V. 5, p. 447); Naturalism (V. 10, p. 317); Positivism (V. 11, p. 460); Study of religion (V. 14, p. 69).
48- حتّی برخی از پاپها - همچون نیکولاس پنجم (1397 - 1455 م) و پیوس دوم (1405 - 1464م) - نیز اومانیست به شمار آمده‌اند. برای مطالعه بیشتر، ر. ک:
J. Gill, "Nicholas V, Pope", in: New Catholic Encyclopedia, V. 10, p. 443; J.G. Rowe, " Pius II, Pope", in: new Catholic Encyclopdia, V. 11, p. 393; Microsoft Encarta Reference Library 2004.
49- برای نمونه، اندیشمندان هلندی، اراسموس/ Erasmus (1466؟ - 1536 م) - که از برجسته‌ترین اومانیستها به شمار می‌آید و به دلیل فراهم ساختن زمینه‌های انقلاب لوتری بر ضدّ کلیسا، گاه « پدر نهضت اصلاح دینی » خوانده می‌شود - خود از متکلمان مسیحی است که از کتاب عهد جدید ترجمه‌ای دقیق به زبان لاتینی (همراه با نکات توضیحی) فراهم ساخته است. برای مطالعه بیشتر، ر. ک:
Microsoft Encarta Reference Library 2004; B. A. Gerrish, "Erasmus, Desiderius" in: Mircea Eliade (ed. ), The Encyclopedia of Religion, V. 5, pp. 135 - 137.
50- See: W. P. Hass, "Humanism Secular", in: New Catholic Encyclopedia, V. 7, p. 226; Nicola Abbagnano, "Humanism", in: Paul Edwards (ed. ), The Encyclopedia of Philosophy, V. 4, p. 71.
51- "To deny that belief in God could, or ought to, have any practical effect" (James Hitchcock, What is Secular Humanism?, p. 11).
52- تونی دیویس، اومانیسم، ترجمه عباس مخبر، ص 31.
53- See: C. T. McIntire, "Christian Views", in: Mircea Eliade (ed. ), The Encyclopedia of Religion, V. 6, p. 398.
54- به تعبیر برخی از نویسندگان، سکولاریسم نخست در قالب اومانیسم جلوه‌گر شده است (ر. ک:
"secularism", in: Encyclopedia Britannica 2005 (CD)).
55- عبدالکریم سروش، « معنا و مبنای سکولاریزم » در: کیان، ش 26، ص 9 - 10.
56- برخی از اندیشمندان با تحلیل مفهوم حق به این نتیجه دست یافته‌اند که اساساً بسیاری از آنچه امروزه « حقوق » بشر نامیده می‌شود، ماهیتی « تکلیف »‌ی دارد: « گروهی از اندیشمندان وقتی دیدند به حیات، آزادی، حیثیت و شرف... افراد تعرض می‌شود، ... گرد هم آمدند و تکالیفی برای همگان وضع کردند، و همه، به ویژه دولتها را، به مراعات و اجرای آن تکالیف ملزم ساختند و نام حقوق بشر بر آنها نهادند؛ با آنکه این نام و نام گذاری مجازی است » (احمد احمدی، « حقوق بشر و ضرورت احترام به مقدسات » در: فقه و حقوق تطبیقی، ص 15).
57- « و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را و مهربانی کردن با همگان؛ و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری! » (نهج البلاغه، نامه 53، ص 326).
58- برای مطالعه بیشتر، ر. ک: عبدالله جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص 250 - 278؛ علی ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ص 137 - 172؛ احمد بهشتی، « حق و تکلیف » در: کتاب نقد، ش 1، ص 28 - 54.

منبع مقاله :
یوسفیان، حسن؛ (1390)، کلام جدید، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی؛ قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، چاپ سوم.



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط