واژه و اصطلاح شناسی

واژه شناسی برهان

امور ترتیب یافته اگر موصل به تصدیق باشد، حجت و دلیل است. چون در برهان، مقدمات یقینی و ضروری است و نتیجه هم لازم مقدمات است، در صورتی که مقدمات مؤلف به تألیفی صحیح باشد نتیجه هم بالذات و بالضرورة یقینی است و یقین اعتقادی است جازم و موافق واقع.
شنبه، 4 خرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
واژه شناسی برهان
به گفته راغب اصفهانی: «البرهان بیان للحجة؛ فالبرهان او کد الادلة و هو الذی یقتضی الصدق ابدا لامحالة». برهان بیان دلیل است؛ برهان محکم ترین دلیل هاست و چیزی است که همواره اقتضای صدق و درستی را داراست به وجه ضرورت.(1) تفاوت میان دلالت و برهان آن است که برهان ضرورت گفتاری است که بر درستی چیزی گواهی بدهد در صورتی که دلالت هم گفتار است و هم غیر گفتار. (2)

ابوهلال عسکری درباره برهان گفته است: برهان چیزی است که به وسیله آن، دلیل طرف مقابل قطع گردد و کلمه برهان، فارسی معرب است و اصل آن، بر آن» بوده که جزء نخستین، فعل امر از مصدر «بریدن» و جزء دوم «آن»، اسم اشاره است.(3) تفاوت میان برهان و دلیل آن است که برهان، حجت قاطع مفید علم است. در صورتی که دلیل افاده ظن می کند و به «اماره» (یعنی نشانه) نزدیک است. از این رو در قرآن مجید از کار، برهان می خواهد و نه دلیل و می فرماید: وقل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین)(4). او برهان به معنای دلیل روشن و حجة نیز به معنای دلیل است. تفاوت میان برهان و حجة را باید از ماده اصلی آن دو پیدا کرد. «حج» در اصل به معنای قصد و برهان در اصل به معنی روشنی و بیان است. راغب می گوید: گفته اند برهان مصدر برة یبره به معنای «سفید و روشن شده و در مجمع البیان آمد «برهن قوله»، یعنی سخن خود را بیان کرد. بنابراین دلیل را به واسطه روشن بودن و برهان را به واسطه دلالت بر مقصود، حجت گویند.(5)
 

اصطلاح شناسی برهان

به گفته فلاسفه، برهان مقدمات حجت است برای محقق ساختن خبر و آن راهی است برای وقوف بر حق یعنی یقین. برخی گفته اند: برهان حجتی است که اعتقاد جازم مطابق با واقع و ثابت را افاده می کند و مرحوم مظفر، روشن ترین و مختصر ترین تعریف را برای برهان چنین آورده است: قیاسی که از یقینیات تألیف گشته و نتیجه اضطراری آن، یقین بالذات است. درباره این موضوع، مرحوم علامه طباطبایی در کتاب برهان چنین می نویسد: قیاس برهانی از آن حیث که تولید یقین به نتیجه می کند، ضرورت باید از مقدمات یقینی تألیف شود. کتاب در اصل، مصدر و به معنی نوشتن است و سپس به مکتوب و نوشته اطلاق شده است. کتاب و مشتقات آن، در لغت به معنای نوشته، آنچه در آن نویسند، نوشتن، نامه، فرمان راندن، حکم کردن، جمع کردن، گردآوری، پیغام، رساله، بستن، ثبت کردن و... نیز آمده است. در تعریف حجت آورده اند: امور ترتیب یافته اگر موصل به تصدیق باشد، حجت و دلیل است. چون در برهان، مقدمات یقینی و ضروری است و نتیجه هم لازم مقدمات است، در صورتی که مقدمات مؤلف به تألیفی صحیح باشد نتیجه هم بالذات و بالضرورة یقینی است و یقین اعتقادی است جازم و موافق واقع. بنابراین قیاس برهانی شریف ترین نوع قیاس است. یعنی قیاسی است که هم صورت و هم ماده آن، هردو در نهایت استواری و اتقان است، بنابراین نتیجه اش کاملا متیقن است و در آن مجالی برای چون و چرا و تشکیک نیست.
 
علوم حقیقی که تنها در پی دست یافتن به حقیقت صرف هستند، جز به کار گرفتن برهان راهی ندارند زیرا در بین صناعات پنجگانه (برهان، خطابه، جدل، شعر و سفسطه) تنها برهان است که ما را به حقیقت رهنمون می شود و مستلزم یقین حقیقی است.(6)
 

واژه شناسی برخی لغات مرتبط

بصیرت: به گفته راغب اصفهانی بصر وبصیرة، نیروی بینایی چشم و قدرت ادارک دل است. مانند آیه (فکشفنا عنک غطاءک قبضة الیوم حدید)(7)
 
همچنین تیزبینی و نیروی بینایی مانند این آیه وما راع البصر وماطقی دل و دیده، خیره و منحرف از درک و دیدن نشد. جمع بصر، ابصار و جمع بصیرة، بصائر است. تدبیر: به معنای آزاد شدن برده پس از مرگ صاحبش است. کثر الشیء یعنی پشت هر چیز . دبر السهم الهدف: یعنی تیر به پشت هدف افتاد . دابر: به کسی که دنباله رو دیگری است و یا عقب مانده اطلاق می شود. استدبار: به معنای پایان چیزی را خواستن است (عاقبت اندیشی). دبر: یعنی مال فراوانی که پس از مرگ صاحبش باقی می ماند. التدبیر: به معنای اندیشیدن و عاقبت بینی در کارهاست. درک: آدرک به معنای به «پایان آن رسیده است. ادرک الصبی: یعنی کودک به پایان دوره کودکی و آغاز سن بلوغ رسید.
 
کتاب: به گفته راغب، کتب یعنی پیوند خوردن پوستی به پوست دیگر بدون دوختن. گفته می شود: «کتبت السقاء» سر مشک را به هم آوردم و «کتبت البغلة» دو لبش را با حلقه ای به هم پیوند دادم. در عرف یعنی پیوند حروف با هم به وسیله نوشتن و گاهی به چیزهایی که به هم پیوند خورده باشند، نیز گفته می شود. پس اصل در کتاب، نظم دادن با نوشتن و خط است، ولی هریک برای دیگری استعاره می شود. لذا کلام خداوند، هرچند که نوشته نشده است کتاب نامیده می شود. مانند آیه وذلک الکتابه و (قال إنی عبدالله آتانی الکتاب)
 
کتاب در اصل مصدر است و سپس آنچه که در آن نوشته شده را کتاب گفته اند. کتاب در اصل هم نامی است برای صحیفه ای که در آن نوشته شده باشد. در آیه (یسالک أهل الکتاب أن تنزل علیهم کتابا من السماء)(8) به معنای صحیفهای است که در آن کتاب باشد. کتاب اسمی عربی است از ریشه کتب به معنای نوشتن و جمع آن، کتب است. کتاب در اصل، مصدر و به معنی نوشتن است و سپس به مکتوب و نوشته اطلاق شده است. کتاب و مشتقات آن، در لغت به معنای نوشته، آنچه در آن نویسند، نوشتن، نامه، فرمان راندن، حکم کردن، جمع کردن، گردآوری، پیغام، رساله، بستن، ثبت کردن و... نیز آمده است. در اصطلاح، کتاب به معنای مجموعه ای نظام یافته از نوشته ها اعم از خطی یا چاپی آمده است.
 
کلمه کتاب در قرآن، ۲۵۴ بار در غالب سوره های مختلف به معنای مذکور آمده است. در اصطلاح فقه و اصول فقه اسلامی، مراد از مطلق کتاب، قرآن مجید است. قرآن کریم غیر از کتاب، کلام الله نیز نامیده می شود. در خود قرآن کریم نیز کتاب، به معنای قرآن آمده است. از جمله در آیات کو ۱۲ و ۱۵۱ سوره بقرة، آیه اسوره یوسف، آیه ۱ سوره ابراهیم و آیه ۱ سوره کهف.
 

پی‌نوشت:
1. مفردات الفاظ القرآن
2. ابوهلال عسکری، الفروق فی اللغة، ج ۱.
3. همان، ص ۱۵۵
4. نمل، آیه ۶۴ ٢.
5. سید علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج ۱.
6. دکتر محمد خوانساری، فرهنگ اصطلاحات منطقی، ص۴۲. ۴. ق، آیه ۲۲.
7.ق/22
8. . نساء، آیه ۱۵۳

منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط