به تجدیدی ها چپ چپ نگاه نکنید!

موضوع متن زیر که با زبان طنز توسط محمدرضا شهبازی نوشته شده است، تجدید شدن دانش آموزان در امتحانات خرداد ماه و علت های آن است.
سه‌شنبه، 7 خرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: ناهید اسدی
موارد بیشتر برای شما
به تجدیدی ها چپ چپ نگاه نکنید!
طبق آخرین آمارها تعداد کسانی که در شهریورماه کیف دست می گیرند یا کتاب را در انظار عمومی با خود حمل می کنند به شدت کاهش پیدا می کند. فکر می کنید دلیلش چیست؟ معلوم است؛ مردم می خواهند با تجدیدی ها اشتباه گرفته نشوند! در واقع نگاه جامعه به تجدیدی هایی که شهریورماه مشغول درس خواندن و امتحان دادن هستند آن قدر بد است که همه می ترسند بقیه فکر کنند آن ها هم تجدید شده اند؛ اما اگر خوب نگاه کنیم می فهمیم که این جامعه است که اشکال دارد! چرا باید به تجدیدی ها با نگاه بدی خیره شویم؟ نوشته ی زیر، تلاشی است برای موشکافی انگیزه های متعالی تجدیدی ها در تجدید شدن تا در آینده شاهد قدرشناسی جامعه از تجدیدی ها باشیم و به آن ها با نگاهی تقدیرآمیز بنگیریم:

***
غالب دانش آموزان همان 9 ماه سال تحصیلی را هم به زور می روند مدرسه. آن ها هر روز منتظرند زنگ خانه بخورد و بدوند از مدرسه بیرون. در طول سال تحصیلی هم چشم به راه آخرین امتحان هستند تا بعد از آن در مراسمی شکوهمند کتاب و دفترها را آتش بزنند و خلاص! خب طبیعی است که این قشر به افرادی که عاشق تحصیل هستند با دید حسادت نگاه کنند و در پی خراب کردن آن ها با شایعه سازی باشند. دلیل این که این قشر علیه تجدیدی ها شایعه سازی و آن ها را تخریب می کنند این است که تجدیدی ها عاشق درس و مدرسه هستند. آن ها هیچ چیز را با بوی گچ و تخته سیاه نمی توانند عوض کنند. آن ها همین که نگاه شان به برگه ی امتحانی می افتد، اشک از چشمان شان جاری می شود؛ به همین دلیل از قصد در امتحانات خرداد ماه تجدید می شوند تا در سه ماه تعطیلی هم رابطه ی شان با درس و کتاب و مدرسه و امتحان قطع نشود. اگر از این منظر نگاه کنیم، خواهیم فهمید که رابطه ی تجدیدی ها و درس اصلا آن طور که گفته اند نیست، بلکه این طوری است که گفتیم!

***
گروه دیگری از تجدیدی ها با انگیزه ی دیگری امتحانات خرداد را می افتند. واقعیت این است که برای اکثر دانش آموزان همین که در درسی نمره ی قبولی بگیرند کافی است و خیلی برای شان فرق ندارد ده بگیرند یا پانزده یا نوزده؛ همین که درس را قبول شوند کلاه شان را هم شوت می کنند هوا. این افراد نمره محور هستند؛ اما تعداد دیگری از دانش آموزان هستند که به شدت اعتقاد دارند آدم تا یک درسی را نفهمیده نباید از آن گذر کند. این افراد به خوبی آگاه هستند که قوی شدن در دروس پایه تا چه حد در موفقیت تحصیلی آن ها در سال های بعد مؤثر است؛ بنابراین این عده همین جور الکی با یک نمره ی ده و یازده راضی  نمی شوند بی خیال درس بشوند و بروند سال بعد! این عده برای این که پایه ی شان در درس هایی مثل ریاضی و فیزیک و شیمی و عربی و... قوی شود، هر سال آن ها را در خرداد می افتند تا در تابستان بیش تر بخوانند و شهریور دوباره امتحان دهند؛ درواقع این افراد هر درس را دو برابر بقیه دانش آموزان می خوانند وگرنه یک ده و یازده گرفتن فکر می کنید برای این بخش از تجدیدی ها کار سختی است؟! هرگز! هرگز! این ها به دنبال قوی شدن پایه ی درسی شان هستند!
 
یک عده ی دیگر از تجدیدی ها هستند که آدم های هنر دوست و اهل ادبیات هستند. این افراد به تک تک چند میلیون شعر تاریخ ادبیات فارسی اعتقادی راسخ دارند و در تمام کارهای شان سعی می کنند این شعرها را اجرا کنند. این افراد اگر تجدید می شوند به خاطر علاقه ی وافرشان به بیت «چوب معلم گُله/ هر کی نخوره خُله» است! این ها هم می توانستند خرداد ماه نمره ی قبولی بگیرند و بعد با یک خداحافظی معمولی از معلم ها جدا شوند، درست مثل بقیه؛ اما این ها چون اعتقاد دارند چوب معلم گُله، دوست دارند هی چوب معلم بخورند، هی چوب معلم بخورند! به همین دلیل اگر حوالی شهریورماه دوروبر مدارس چرخ بزنید، حتما چند نفری را خواهید دید که از بس چوب معلم خورده اند تن و بدن شان سیاه و کبود است! این ها همان ها هستند که گفتم!

***
یک عده از تجدیدی ها هم هستند که خودشان نقشی در تجدید شدن شان نداشته اند؛ یعنی اصلا هرجور فکر می کنند، می بینند این ها با این میزان از خرخوانی امکان نداشته است تجدید شوند؛ اما حالا شده اند. از این افراد اگر بپرسی چی شد تجدید شدی، احتمالا همچین چیزهایی خواهند گفت: روز امتحان مریض شدم! با پدرم داشتیم می آمدیم که ماشین پدرم خراب شد و به امتحان نرسیدم! خواب ماندم! درِ خانه ی مان قفل شد و تا دو ساعت بعد از امتحان هر کار کردیم باز نشد! و...

واقعیت این است که این افراد با برنامه ریزی خانواده ها تجدید شده اند؛ یعنی خانواده ی آن ها دیده است که این بچه اگر خردادماه همه درس هایش را قبول شود، گیر خواهد داد که باید بروم کلاس زبان و تکواندو و طراحی و...، خب هرکدام از این کلاس ها هم که خدادتومن هزینه اش است، بنابراین خانواده تصمیم گرفته با تجدید کردن فرزندش اوقات فراغت او را بدون هیچ خرجی پر کند. این طور است که در طول تابستان تا این تجدیدی ها بخواهند یک کلمه بگویند که من حوصله ام سر رفت یا می خواهم بروم کلاس فلان یا از این جور حرف ها خانواده سریع می گویند: «بشین درست رو بخون، مگه شهریور امتحان نداری؟!»
بالاخره بعضی خانواده ها هم این طوری اوقات فراغت بچه ها را پر می کنند دیگر!

***
ناگفته نماند که عده ی  خیلی کمی از تجدیدی ها هم هستند که به خاطر درس نخواندن و ضعف علمی تجدید می شوند که چون تعداد آن ها خیلی خیلی کم است و اصلا به چشم نمی آید از آن صرف نظر می کنیم!

نویسنده: محمدرضا شهبازی


مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.