یکی از گونه های در حال انقراض، نوجوان هایی هستند که در تعطیلات تابستان کار می کنند؛ یعنی این روزها کار یک جوری عار شده است که جوانها هم تا 35سالگی از بابای شان پول تو جیبی می گیرند چه برسد به نوجوان ها؛ اما شما اگر دنبال مرد شدن هستید و می خواهید یک تابستان شیرین را تجربه کنید، بد نیست یک بار هم که شده در تابستان، شغلی را امتحان کنید. حالا درآمدش به کنار، مطمئن باشید چیزهایی که در این فرصت یاد می گیرید ارزشش را دارد.
چطور کار کنیم؟
مثل بچه ی آدم بنشینید و به والدین تان توضیح بدهید که می خواهید تابستان متفاوتی داشته باشید و بدتان نمیآید یک شغلی را تجربه کنید، بعد هم با مشورت و کمک آن ها یک تصمیم درست بگیرید، نه این که یک روز صبح والدین تان بیدار شوند و ببینند که نیستید و جای تان یک نامه است که در آن نوشتهاید: «من رفتم و سه ماه دیگر مرد برمی گردم!»
برای این که پیش چه کسی کار کنید هم بگذارید پدر یا مادرتان یک نفر مطمئن از آشناها را پیدا کنند و شما را بسپرند دستش. خودتان راه نیفتید برای پیدا کردن شغل توی کوچه و خیابان که یک دفعه دیدی نوچه ی اِسی سیبیل شدید ها! از ما گفتن بود!
برای این که پیش چه کسی کار کنید هم بگذارید پدر یا مادرتان یک نفر مطمئن از آشناها را پیدا کنند و شما را بسپرند دستش. خودتان راه نیفتید برای پیدا کردن شغل توی کوچه و خیابان که یک دفعه دیدی نوچه ی اِسی سیبیل شدید ها! از ما گفتن بود!
چی کار کنیم؟
ببین عزیز من! الان فوق لیسانس ها و دکترادارها هم کار پشت میزی پیدا نمی کنند؛ بنابراین شما برای تابستان دنبال یک کاری که بنشینی پشت میز نگرد. وقتی می گوییم کار در تابستان، منظورمان منشی گری در یک شرکت یا مدیر بازرگانی یک کارخانه یا بازاریاب یک موسسه ی بین المللی نیست، یک کار جمع وجور کوتاه مدت را میگوییم. سریع خودت را با کت و شلوار درحالی که نشستی پشت میز و دارند برایت چایی میآورند تصور نکن!
چی بفروشیم؟
یکی از کارهای مناسب برای نوجوانان در طول تابستان، فروشندگی است. باز هم تا میگوییم فروشندگی سریع فکرتان نرود سراغ خرید و فروش خانه یا ماشین یا دلار! از فردا هم راه نیفتید کنار خیابان بایستید و به ماشین های ملت علامت خرید بدهید. منظورمان فروختن همین چیزهای دمِ دستی و کوچولو موچولو است؛ مثلاً آب میوهای، بستنی ای، یخ در بهشتی یا فوق فوقش ذرتی، چیزی؛ تابستان هم هست و جگر ملت حال میآید و یک پدربیامرزی هم نصیب تان می شود.
کجا بفروشیم؟
ببینید! درست است که کویر لوت خیلی جای گرمی است و یخ در بهشت در آن میچسبد، به این معنی نیست که بلند شوید و بروید کویر لوت یخ در بهشت بفروشید! همین سر کوچه ی تان هم بساط کنید کُلی فروش دارید؛ یعنی یک دفعه جو نگیردتان و فکر کنید باید بروید یک جای دور کار کنید. نه، همین دوروبر خانه ی تان پاتوقی برای خودتان دست و پا کنید. از خانواده دور نشوید.
چقدر بفروشیم؟
کل تابستان سه ماه است. سه ماه یعنی نود روز. وقت بازی و مسافرت و کلاس تابستانی و میهمانی رفتن و... را ازش کم کنید، تازه کمتر هم وقت پیدا می کنید؛ بنابراین، جوری برنامه ریزی نکنید که انگار قرار است سی سال توی این کار بمانید؛ مثلاً نروید یک کامیون آلبالو خشکه بخرید برای درست کردن آب آلبالو و فروختنش سر کوچه یا مثلاً به پدرتان گیر ندهید که باید یک کامیون یخچال دار بخرد برای این که شما می خواهید یخ در بهشت بفروشید!
پادویی کنیم
حالا همه ی کارها هم که فروشندگی نیست. کارهایی مثل پادویی و شاگردی هم خوب است. چند سال که تابستان ها بروید پادویی، کم کم یک فن را یاد می گیرید و الکی الکی برای خودتان می توانید بعداً یک کار راه بندازید.
مثلا! بروید شاگرد مکانیکی شوید، شاگرد نجاری شوید، شاگرد سلمانی شوید یا مثلاً دخترخانم ها بروند شاگرد خیاطی شوند؛ اما حواس تان باشد که شاگرد هستید نه اوستاکار؛ یعنی فکر نکنید که از روز اول باید موتور اسکانیا پایین بیاورید یا سگدست شاسی بلند را عوض کنید یا مثلاً قرار نیست از روز اول سر داماد را اصلاح کنید! آن روزهای اول احتمالاً کاری جز چایی دم کردن و جارو زدن نخواهید داشت. تحمل کنید، آن اوستایی هم که الان دارد این کارها را به شما می گوید، خودش قبلاً این کارها را انجام داده است.
مثلا! بروید شاگرد مکانیکی شوید، شاگرد نجاری شوید، شاگرد سلمانی شوید یا مثلاً دخترخانم ها بروند شاگرد خیاطی شوند؛ اما حواس تان باشد که شاگرد هستید نه اوستاکار؛ یعنی فکر نکنید که از روز اول باید موتور اسکانیا پایین بیاورید یا سگدست شاسی بلند را عوض کنید یا مثلاً قرار نیست از روز اول سر داماد را اصلاح کنید! آن روزهای اول احتمالاً کاری جز چایی دم کردن و جارو زدن نخواهید داشت. تحمل کنید، آن اوستایی هم که الان دارد این کارها را به شما می گوید، خودش قبلاً این کارها را انجام داده است.
بچه ننه نباشیم
حواس تان باشد که می خواهید تابستان متفاوتی داشته باشید و یک موقعیت جدید را تجربه کنید؛ بنابراین کمی صبر داشته باشید و مثل بچه ننه ها تا گفتن بالای چشم تان ابرو است بی خیال نشوید و قهر نکنید. بالاخره ممکن است اوستا دوبار هم سرتان داد بزند یا مثلاً قُلدر محل بیاید و بساط تان را بریزد به هم، این هم جزو همان چیزهایی است که قرار بود تجربه کنید؛ پس مثل کوه بایستید و از تابستان جدیدتان لذّت ببرید.
نویسنده: محمدرضا شهبازی
تصویرساز: محمدصادق کرایی
منبع: مجله باران