1. میانه روی در بیم و امید
بیم و ترس از عذاب و کیفر الهی به جهت عصیان و نافرمانی های که انسان مرتکب می شود یک امر لازم و صفت پسندیده برای یک انسان مسلمان است. کسی نباید با تکیه کامل به رحمت خدا و کمک او خود را از عقوبت الهی در امان بداند چنانکه خداوند متعال می فرماید: أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ. (اعراف / ۹۹) آیا آنها خود را از مکر الهی در امان می دانند؟ در حالیکه جز زیانکاران، خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن نمی دانند.امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: لا تأمنن علی خیر هذه الامة عذاب الله، لقوله تعالی: فلا یأمن مکر الله إلا القوم الخاسرون. (1) بر بهترین افراد این امت از عذاب الهی ایمن مباشید، زیرا که خدای بزرگ فرمود: از کیفر خدا ایمن نیستند جز زیانکاران.
همچنین انسان باید امید به رحمت و بخشش الهی داشته باشد، هیچگاه از درگاه الهی نا امید نشود، به گونه ای که در اثر یاس و نا امیدی توبه و طلب عفو بخشش ننماید، چنانکه خداوند غفار می فرماید: قَالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ. (حجر/ ۵۶) گفت: جز گمراهان، چه کسی از رحمت پروردگارش مأیوس می شود؟
در تفسیر راهنما در این مورد با توجه به آیه شریفه آمده است که: «یأس از رحمت خداوند، نشانة گمراهی است... و از گناهان بزرگ و امری بس نکوهیده است.» (2)
خوف و رجاء دو صفت ارزنده و نیکو است که دارای نتایج بسیار است که در این رساله مجال بیان آن نیست. آنچه در این نوشتار مورد بحث قرار می گیرد میانه روی در آنها است، خوف و رجاء زمانی برای فضیلت و صفت حسن است و در رسیدن انسان به کمال عبودیت و بندگی نقش ایفا می کند که در حد میانه قرار داشته باشد؛ خوف و بیم به اندازه باشد که هیچگونه کمی و اضافی بر امید و رجاء نداشته باشد، و عکس آن امید هم به همین مقدار باشد. چنانکه خداوند متعال در وصف بندگان خود آنان که به خدا و آیات الهی ایمان دارند می فرماید: تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ. (سجدہ / ۱۶) پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور می شود (و بپا می خیزند و رو به درگاه خدا می آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند، و از آنچه به آنان روزی دادیم انفاق می کنند.
در ذیل این آیه شریفه در تفسیر نمونه آمده است که: «آری دو وصف دیگر آنها (مومنین) خوف و رجاء یا بیم و امید است. نه از غضب و عذاب او ایمن می شوند و نه از رحمتش مایوس می گردند، توازن این بیم و امید که ضامن تکامل و پیشروی آنها در راه خدا است؛ همواره در وجود شان حکم فرما است چرا که غلبة خوف بر امید، انسان را به یاس و سستی می کشاند. و غلبة رجاء و طمع انسان را به غرور و غفلت وا می دارد.» (3)
امام صادق (ع) در بیان میانه روی در خوف و رجاء می فرماید: کان أبی یقول: إنه لیس من عبد مومن إلا (و) فی قلبه نوران: نور خیفة و نور رجاء، لو وزن هذا لم یزد علی هذا و لو وزن هذا لم یزد علی هذا. (4) پدرم همیشه می فرمود: به راستی هیچ بنده مومن نیست جز آنکه در دلش دو نور است، نور ترس از خدا و نور امید. که اگر این را وزن کنند از آن بیش نیست و اگر آن را وزن کنند از این بیش نیست.
امام علی (ع) نیز می فرماید: خیر الاعمال اعتدال الرجاء و الخوف. (5) بهترین اعمال میانه روی در بیم و امید است.
2. میانه روی در خنده و گریه
خنده و گریه دو خصوصیت از خصوصیات انسان است که در بقیه حیوانات یا نیست و یا بسیار اندک است. در سخنان پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم سفارش زیادی بر گریه کردن از خوف خداوند و از بیم عقوبت گناهان شده است، و آنچه در این روایات بیان شده و قابل توجه است تاکید به میانه روی و امید وار بودن به رحمت و غفران الهی است. و همچنین در خنده نیز تاکید بر میانه روی شده به گونه ای که هم از اخمو و غمگین بودن نهی شده و هم از افراط در خنده. به گونه ای که انسان حالت غفلت به خودش بگیرد و یا با صدای بلند قهقهه و خنده کند مذمت شده است.امام صادق (ع) در سفارش به گریه و نهی از تفریط در این زمینه می فرماید: إن لم یجئک البکاء فتباک فإن خرج منک مثل رأس الذباب فبخ بخ. (6) اگر گریه ات نمیآد خود را به گریه بزن که اگر از چشمانت به اندازه سر مگسی اشک بیرون اومد زهی به سعادتت. و نیز آن حضرت در مدح خنده میانه می فرماید: من تبسم فی وجه أخیه کانت له حسنة. (7) هر که به چهره برادر خود لبخند بزند آن لبخند برای او حسن و نیکی خواهد بود. در حدیثی از اخلاق پیامبر گرامی اسلام می خوانیم: کان إذا حدث بحدیث تبسم فی حدیثه. (8) آن حضرت هر گاه سخن می فرمود در آن تبسم و لبخند می زد.
این دو صفت خنده و گریه هر کدام در جای مناسب صفت نیکو و پسندیده است در صورتی که در حد میانه و دور از افراط و تفریط باشد؛ چنانکه در روایات به آن توصیه شده است. پیامبر اسلام در این مورد می فرماید: إیاک و کثرة الضحک فإنه یمیت القلب. (9) از خنده زیاد بپرهیز که این قلب را می میراند. امام صادق کثرت ضحک را موجب از بین رفتن ایمان می داند از آنجا که می فرماید: کثرة الضحک تمحو الایمان. (10)
امیرالمومنین در سفارش به میانه روی در خنده می فرماید: خیر الضحک التبسم. (11) بهترین خنده تبسم است. امام رضا (ع) در تاکید به رعایت میانه روی در خنده و گریه و دور از افراط حتی در گریه که فضیلت بسیار دارد، می فرماید: کان یحیی بن زکریا یبکی و لا یضحک و کان عیسی بن مریم یضحک و یبکی و کان الذی یصنع عیسی افضل من الذی کان یصنع یحیی. (12) حضرت یحیی گریه می کرد و خنده نمی کرد و حضرت عیسی هم گریه می کرد و هم خنده (درحد میانه قرار داشتند) و آنچه عیسی انجام می داد افضل بهتر بود از آنچه که یحیی انجام می داد.
لذا رعایت میانه روی در خنده و گریه مانند همه امور اخلاقی لازم و ضروری است؛ چون در هر کدام که افراط و زیاده روی شود آن آثار و فضیلت را که دارند از بین می برد و این صفت نیکو به صفات رذیله تبدیل می شوند که یا بیانگر غفلت انسان است مانند خنده زیاد و یا نشانه ناامیدی به عفو و رحمت الهی مانند گریه زیاد.
پی نوشت ھا:
(1) نهج البلاغه، حکمت ۳۷۷.(2) هاشمی رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، ج ۹، ص۲۳۸.
(3) مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص۱۴۷.
(4) کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج2، ص67.
(5) تیمی آمدی، ناصح االدین، غرر الحکم، ص ۱۵۶.
(6) مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۰، ص۳۳۴.
(7) کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ج۲، ص۲۰۵.
(8) مجلسی، محمد باقر، همان، ج۱۶، ص۲۹۸.
(9) صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص ۳۳۵.
(10) مجلسی، محمد باقر، همان، ج۶۹، ص۲۵۹.
(11) تیمی آمدی، ناصح االدین، همان، ص۲۲۲، ح۴۴۶۳.
(12) مجلسی، محمد باقر، همان، ج۱۴، ص۱۸۸.