تقویت خودشناسی

زندگی اهداف بلند و متعالی را برای شما در نظر گرفته است. هر روز معلم ها، دانش آموزان و دانشجویان زیادی به من رجوع می کنند و از این موضوع نالانند که زندگی پوچ است و آنان احساس خستگی می کنند. به نظر می رسد مردم در عصر جدید، با قدرت زندگی کردن ندارند و یا نحوه بهره بردن از آن را فراموش کرده اند.
يکشنبه، 16 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تقویت خودشناسی
در کلاسهای درس از بچه‌ها بخواهیم به خودشان فکر کنند و نقاط ضعف و قوت خود را بر روی کاغذ بنویسند و به سؤال «من کیستم؟» پاسخ دهند. بچه ها باید روش گوش دادن به خود را یاد بگیرند. این گوش دادن به خود یعنی نشستن در یک محیط آرام و فقط با خود و درباره خود اندیشیدن. تا زمانی که من ندانم که کیستم چگونه میتوان به شناخت دیگران و خداوند رسید؟ پس بخشی از تصویر ذهنی مناسب از دیگران به تقویت تصویر مناسب از خود مربوط می شود. برای تمرین بیشتر به سؤال های زیر پاسخ دهید:

1- چه زمانی را برای خوابیدن می پسندید؟ ۲- دوست دارید با چه کسانی همسفر شوید؟ ٣- چقدر با خودتان حرف میزنید؟ ۴- چقدر از خودتان عصبانی هستید؟ ۵- چقدر در یک مهمانی به دیگران توجه دارید؟ ۶- آیا از شعر خوشتان می آید؟  ۷- آیا وارد بحث های سیاسی میشوید؟ ۸- آیا به ظاهرتان اهمیت می دهید؟ ۹- آیا دوست داشتید پانصد سال زندگی کنید؟ ۱۰- آیا دوست داشتید اصلا به دنیا نمی آمدید؟
 
هنر برقراری ارتباط: دانش آموزان، به مدرسه می آیند تا با هم بودن را تجربه کنند. مدرسه و زندگی در آنان باید به یک پدیده شگفت انگیز مبدل شود. بنابراین یکی از وظایف معلمها ایجاد ارتباطات مثبت و فراگیر میان بچه هاست. بچه ها باید یاد بگیرند، همدیگر را دوست داشته باشند و به صحبت های هم گوش فرا دهند. اگر قرار باشد بین دانش آموزان دیوارهای بلند ایجاد شود پس تفاوت زندگی در خانواده هسته ای با زندگی در مدرسه چیست!
 
به هر صورت بدون ارتباطات سالم، تصویر ذهنی سالم ایجاد نمی شود. هر قدر بچه ها بیشتر با هم بخندند، درس بخوانند و حرف بزنند فضا سالم تر میشود. عده ای از پدر و مادرها هراس دارند که بچه ها در ارتباطاتشان با افراد ناسالم آشنا شوند. طبیعی است که احتیاط در روابط بچه ها و مدیریت آن وظیفه اصلی والدین است، اما اگر همیشه از ارتباط بچه ها با همدیگر هراس داشته باشیم، آنان را از یک تجربه ناب انسانی محروم کرده ایم. دانش آموز وقتی در کلاسهای درس احساس عذاب، سختی، کمبود و ضعف نکند، می تواند آماده پذیرش هر چیز دشواری شود.ما باید بیم و هراس و ترس را کنار گذاشته و بچه ها را با هم آشتی دهیم. آنان قرار است از همدیگر بهترین چیزها را بیاموزند. این فرصت را می توان با بازی و تمرینهای گروهی ایجاد کرد.
 
مبارزه با مشکلات: اگر ادیسون از سختیها می ترسید یا در مواجهه با آنها تسلیم میشد آیا امروز نام او بر بلندای تاریخ رقم می خورد؟! مشکلات همیشه در کمین ما هستند. به طور کلی هدف از زندگی، تجربه کردن سختی ها، مصائب و مشکلات است. اما در زندگی و کلاس درس باید به بچه ها یاد دهیم که چگونه در مقابل مشکلات کوتاه نیامده و راه حلهای مناسب بیابند. آنان باید بیاموزند که وجود مشکل به معنای بدبختی و فلاکت نیست. چرا که مشکلات برای همه انسانهای روی کره زمین وجود دارد. منتها هر کس باید به نحوی قدرت مواجهه و روبه رو شدن با آنها را در خود ایجاد و تقویت کند. یکی از ویژگی های کلاس های نابغه ها این است که در آنجا یاد می گیرند چگونه با محیط خود چالش ایجاد کنند و چگونه از دل چالشها سربلند بیرون بیایند. بنابراین پیشنهاد می شود که معلم ها در کلاس درس با بچه ها صحبت کنند و در عین حال فضای گفتگو میان خود بچه ها را نیز ایجاد کنند. در این گفت و گوها همه با مشکلات یکدیگر آشنا شده و به دنبال راه حلهای بهتر با کمک و همیاری یکدیگر خواهند بود.
 
تعریف اهداف ارزشمند: زندگی اهداف بلند و متعالی را برای شما در نظر گرفته است. هر روز معلم ها، دانش آموزان و دانشجویان زیادی به من رجوع می کنند و از این موضوع نالانند که زندگی پوچ است و آنان احساس خستگی می کنند. به نظر می رسد مردم در عصر جدید، با قدرت زندگی کردن ندارند و یا نحوه بهره بردن از آن را فراموش کرده اند. یکی از اهداف مدرسه نابغه ها، تعریف و تشریح اهداف ارزشمند و متعالی است. هر قدر معلم ها بیشتر در کلاسها از این ارزش ها و ارتباط آن ارزشها با بچه ها صحبت کنند، آنان نیز بهتر و آسان تر به موفقیت می رسند.اما چگونه میتوان اهداف ارزشمند را تعریف کرد. ابتدا باید به چند نکته توجه کرد:

اول آنکه ما خود باید به ارزشمندی اهداف زندگی اعتقاد داشته باشیم به عنوان معلم در حقیقت معلمها باید خوشبخت ترین و موفق ترین افراد جامعه باشند. اگر معلمی احساس سرخوردگی یا کمبود کند یا حتی اعتقادی به اهداف ارزشمند نداشته باشد، چگونه می تواند راهبر و مدیر موفقی در کلاس های درس باشد؟! بنابراین از الزامات اساسی و اولیه، استخدام معلم هایی است که انسانهایی خود شکوفا، به ارزش های متعالی در زندگی اعتقاد دارند و افرادی با اراده هستند.

دوم آنکه هر معلمی باید در فضای کلاس درس به شیوه های متفاوت این احساسات ارزشمند را به بچه ها القا کند. روش کار این است که معلم شنونده خوبی برای حرفهای بچه ها باشد، در ضمن نباید از شنیدن حرف های ساده و بعضا حتی بی پایه و اساس آنان دچار دلزدگی شود. نکته دیگر اینکه به هر کس باید با روش منحصر به همان فرد تدریس شود. مثلا اگر دانش آموزی در درس ریاضی ضعیف است، مرتبا نباید با تمرین های سخت او را آزرده خاطر ساخت. نباید تلاش شود که مرتبا نقاط ضعف او به رخش کشیده شود. می توان به جای ارائه تمرینهای سخت، از بازی و سرگرمی های ریاضی به عنوان جایگزین استفاده کرد. دانش آموز وقتی در کلاسهای درس احساس عذاب، سختی، کمبود و ضعف نکند، می تواند آماده پذیرش هر چیز دشواری شود.

سومین کاری که هر معلم باید انجام دهد این است که از صداقت، ایمان، عشق، مسئولیت، دوست داشتن، و... صحبت کند. از کلام ناب بزرگان ایران و جهان استفاده کرده و آنان را به سوی زندگی بهتر دعوت کند. و در آخر باید با احساسات منفی و بد، مقابله کرده تا روح و ذهن دانش آموز را برای پذیرش خوبیها آماده و مهیا کند.
 
منبع: جامعه‌شناسی نخبه‌پروری، مهرداد ناظری، چاپ دوم، نشر علم، تهران 1396


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.