یک راه‌ خوب و نزدیک

مریم راهی در متن زیر اشاره ای کوتاه به زندگانی امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) و امام سجاد(ع) کرده است.
دوشنبه، 17 تير 1398
تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
پدیدآورنده: ناهید اسدی
موارد بیشتر برای شما
یک راه‌ خوب و نزدیک
راه کربلا یکی از راه‌های اصلی در دین ما است. تعجّب نکنید از این که هرچه می‌شود حرف از کربلا به میان می‌آید؛ خُب راه اصلی است دیگر. اصلاً همین که هی حرف از کربلا به میان می‌آید، یعنی در کربلا خبرهایی است. در این شماره قدم در راه سالار شهیدان، باب الحوائج و زین العابدین می‌گذاریم. همراهمان باشید.
 

حسین علیه السلام تربیت شده‌ی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله:

جبرییل از آسمان فرود آمد و به پیامبر صلی الله علیه وآله گفت: «فاطمه به زودی پسری به دنیا می‌آورد که امتت پس از تو او را خواهند کُشت.» چند ماه بعد، در سال چهارم هجری کودکی نورانی در مدینه به دنیا آمد که پیامبر گرامی اسلام نام «حسین» را برایش برگزید؛ نامی که تا آن زمان بر هیچ کودکی گذاشته نشده بود.
حسین علیه السلام شبیه پیامبر صلی الله علیه وآله و شبیه مادرش فاطمه سلام الله علیها بود. گفته شده که او از هیچ زنی شیر نخورد، بلکه او را نزد پیامبر صلی الله علیه وآله می‌آوردند و ایشان انگشت شست خود را در دهان او می‌گذاشت و ایشان می‌مکید.

پیامبر خدا صلی الله علیه وآله حسن و حسین علیهم السلام را بر دوش خود قرار می‌داد و با آن‌ها بازی می‌کرد. روزی سلمان فارسی شاهد بازی کردن این سه نفر بود. پیامبر صلی الله علیه وآله به سلمان فرمود: «هرکس اینان را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هرکس مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است.»

کربلا جایی است که تمام خیر در برابر تمام شَر قرار گرفت. امام حسین علیه السلام برای نجات اسلام از هرچه داشت گذشت. اگر به دنبال مطالعه‌ی دقیقی درباره ی ایشان هستید، پیشنهاد باران این است که به کتاب‌های جامعی همانند دانشنامه‌ی امام حسین علیه السلام مراجعه کنید؛ اما از آن جا که شاید مطالعه‌ی این کتاب چند جلدی برای برخی از شما مشکل باشد، می‌توانید از کتاب خانه ی مدرسه یا محله کتاب‌هایی را امانت بگیرید که درباره ی زندگی امام حسین علیه السلام باشد و با خواندن مطالب آن، راه کربلا را بیابید.

 عباس علیه السلام تربیت شده‌ی علی علیه السلام

حضرت علی علیه السلام چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها با بانویی شجاع و دین‌دار به نام فاطمه‌ی کلابیه ازدواج کرد که او را ام‌البنین صدا می‌کردند. ام‌البنین در سال 26 هجری پسری به دنیا آورد به نام عباس. آن روز مدینه غرق در نور و سرور شد. 

عباس علیه السلام روز و شب را با امیر المؤمنین علی علیه السلام می‌گذراند و پدر به او علم معرفت و بصیرت می‌آموخت تا سال‌ها بعد، در عاشورایی که قرار است سرنوشت اسلام و مسلمین رقم بخورد، سرباز وفادار برادرش باشد.

حضرت علی علیه السلام درباره ی تکامل عباس علیه السلام می‌فرماید: «همانا فرزندم عباس در کودکى علم آموخت و همانند نوزاد کبوتر که از مادرش آب و غذا مى‏گیرد، از من معارف را فراگرفت.»  

حضرت عباس علیه السلام تا آخرین نفس، ادب و احترام را نسبت به امام خویش رعایت کرد. شب پیش از عاشورا کسی آمد و برای عباس علیه السلام امان‌ نامه‌ای آورد و گفت: بر اساس این امان نامه، تو آزادی و سپاه عمربن سعد با تو کاری ندارد و می‌توانی بروی؛ اما ایشان نپذیرفت و در کنار امام بودن و دفاع از ایشان را انتخاب نمود. او چشم امید زنان و کودکان کاروان بود و قوّت قلبی برای مردان. 

اگر می‌خواهید درباره ی ادب و وفاداری حضرت عباس علیه السلام رمانی با نگارشی زیبا بخوانید، پیشنهاد باران این است که آخر همین هفته به سراغ کتاب «سقّای آب و ادب» اثر آقای سیدمهدی شجاعی بروید. در این کتاب می‌خوانید:

«کلام مادر به این جا که رسید، ناگهان برق غریبی در چشم هایش درخشید. با جدّیتی بی‌سابقه، اما همراه با ملاطفت مرا از جا بلند کرد، مقابل خودش نشاند و گفت: ببین! عباس من! نسبت تو و فرزندان فاطمه نسبت برادر با برادر و خواهر نیست، هم چنان که نسبت من با علی علیه السلام نسبت همسر و شوهر نیست. تو مبادا گمان کنی ما هم سان و هم‌شأن این خانواده‌ی بی‌نظیریم. این ها تافته‌ی جدا بافته‌ی این عالم اند. این ها زمینی نیستند، آسمانی‌اند؛ خاکی نیستند، افلاکی‌اند. مبادا پدر را به لفظ خالی، پدر صدا کنی! مبادا حسن و حسین را برادر خطاب کنی! مبادا زینب و ام کلثوم را خواهر بخوانی! مبادا پیش از آن ها آب بنوشی!»

 
امام سجاد علیه السلام تربیت شده‌ی امام حسین علیه السلام

دختر یزدگرد، پادشاه ایران به نام شهربانو پس از شکست ایران، به اسارت مسلمانان درآمد و به مدینه آمد. در مدینه به شکلی شگفت‌آور با امام حسین علیه السلام ازدواج کرد و پسری به دنیا آورد به نام سجّاد.

سجّاد همانند پدر بزرگوارش مظهر مردانگی، شجاعت و سخاوت بود؛ روزها کار می‌کرد و شب‌ها را به عبادت می‌گذراند؛ ایمانش در بالاترین مرتبه بود و علمش به قدری زیاد بود که خود ایشان می‌فرماید: «اگر نمی‌ترسیدم که مردم در حق ما غلوّ کنند، همه ی وقایع را تا روز قیامت می‌گفتم.»  

باید کسی میان کاروان امام حسین علیه السلام زنده می‌ماند و پیام ایشان را به گوش سایر مسلمانان می‌رساند و از خون ایشان دفاع می‌کرد. چه کسی بهتر از زین العابدین علیه السلام و زینب سلام الله علیها. این دو نفر به همراه اسرا به کوفه و شام رفتند و در مجلس یزید پرده از جنایت او نسبت به امام شیعیان برداشتند.

پس ازعاشورا، امام سجّاد علیه السلام دوران سختی را سپری کرد؛ زیرا خلفای اموی سخت گیری می‌کردند و اجازه نمی‌دادند ایشان به تعلیم و تربیت شیعیان بپردازد. امام سجاد علیه السلام تمام آنچه را که باید به شیعیان می‌آموخت به وسیله ی دعا بیان کرد. تمام دعاهای ایشان بعدها در کتابی به نام صحیفه‌ی سجّادیه جمع آوری شد. هر وقت دل تنگ شدید و دل‌تان خواست دعایی بکنید، می‌توانید صحیفه‌ی سجّادیه را بگشایید و یکی از دعاهای آن را بخوانید.

نویسنده: مریم راهی
تصویرساز: معصومه کشایی


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما