قانون گرایى در سیره معصومان(ع)

سنت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه(علیهم السّلام) از اهمیت ویژه‏اى بر خوردار است. برنامه‏هاى قرآن، سیره و گفتار معصومان(علیهم السّلام) به صورت‏مجموعه قوانین حیات بخش، دستور العمل زندگى شیعیان را تشکیل‏مى‏دهند. با توجه به نقش کلیدى که سنت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در شکل‏گیرى‏زندگى فردى، سیاسى و... همه مسلمانان دارد، جمع آورى روایات وسیره نگارى آن حضرت از صدر اسلام توسط نخبگان مسلمان آغاز شد.
شنبه، 4 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قانون گرایى در سیره معصومان(ع)
قانون گرایى در سیره معصومان(ع)
قانون گرایى در سیره معصومان(ع)

نويسنده: علیرضا انصاری




سنت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه(علیهم السّلام) از اهمیت ویژه‏اى بر خوردار است. برنامه‏هاى قرآن، سیره و گفتار معصومان(علیهم السّلام) به صورت‏مجموعه قوانین حیات بخش، دستور العمل زندگى شیعیان را تشکیل‏مى‏دهند. با توجه به نقش کلیدى که سنت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در شکل‏گیرى‏زندگى فردى، سیاسى و... همه مسلمانان دارد، جمع آورى روایات وسیره نگارى آن حضرت از صدر اسلام توسط نخبگان مسلمان آغاز شد.
اولین کسى که دوران رسالت را تدوین نمود، عروه فرزند زبیر بن‏عوام (م 92-96) بود. از اوائل نیمه دوم قرن اسلامى تدوین سیره‏به صورت دلپذیر انجام گرفت. در این میان دانشمندان بزرگ‏مسلمان محمد بن اسحاق (م 151) وقایع اسلامى را با بهره‏گیرى ازکتب گذشتگان تدوین کرد. اولین فردى که جنگهاى پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به‏صورت گسترده صبط نمود، محمد بن عمر واقدى (م‏207) صاحب‏کتابهاى مغازى و فتوح شام بود. (1)
عالمان شیعى در تبیین وجمع‏آورى معارف اهل بیت(علیهم السلام) زحمات طاقت فرسایى رامتحمل شدند. تدوین کتابهایى مانند اصول کافى، بحار و... شاهدبر مدعا است. فرهیختگان شیعه با توجه به مقتضیات زمان، وظیفه‏جمع‏آورى و حفظ معارف اهل بیت(علیهم السّلام) را بر عهده داشتند که درانجام این مسوولیت‏خطیر نیز موفق بودند. فعالیتهاى فرهنگى‏دانشمندان شیعى در حفظ و اشاعه فرهنگ معصومان(علیهم السّلام) سبب شد که‏معارف اهل بیت(علیهم السّلام) به صورت مجموعه گرانسنگ در اختیار ما قرارگیرد. واقعیت این است که اقیانوس بیکران معارف اهل‏بیت(علیهم السّلام)، درهمه زمانها و مکانها، پاسخگوى نیازهاى جامعه دینى بوده و هست.چنان که فقیهان شیعه در طول تاریخ بابهره‏گیرى از قرآن، سنت وعقل در پاسخگویى به مسایل مورد نیاز مردم، احساس عجز نکرده وفقه شیعه همیشه پویا و یا در تمام صحنه‏هاى سیاسى، اجتماعى‏و... ظهور پیدا کرد.
یکى از کارهایى که لازم است در این مقطع زمانى صورت گیرد، ساده‏سازى و کاربردى نمودن معارف اهل‏بیت(علیهم السلام) مى‏باشد.طیف‏وسیع از مردم نمى‏توانند مسایل مورد نیاز خود را از کتاب‏هاى‏دینى استفاده کنند; از این رو در جامعه خلاء فرهنگى احساس شده‏و زمینه تهاجم فرهنگى دشمن فراهم مى‏شود. بى تردید شبیخون‏فرهنگى، تغذیه فرهنگى مى‏طلبد; که یکى از راههاى تغذیه فرهنگى‏همین کاربردى نمودن معارف اهل‏بیت(علیهم السلام) مى‏باشد. امروزه‏در غرب منش و گفتار بزرگان خود را بازنگرى و باز نویسى مى‏کنندتا براى همه مردم قابل بهره‏گیرى باشد. در جامعه اسلامى نیزساده نگارى سنت‏بزرگان دین ضرورى است. البته ساده سازى معارف‏اسلامى به معناى تحریف و تطبیق دادن آن به مسایل روز نیست،بلکه تطبیق دادن حوادث روز با معارف اسلامى مهم است که مسوولیت‏ساده سازى معارف اهل‏بیت(علیهم السلام) به عهده سربازان جبهه‏فرهنگ، یعنى روحانیت اسلام است که در معارف بلند و عمیق‏اهل‏بیت(علیهم السلام) تخصص دارند. یکى از شرایط مهم ساده سازى‏معارف اسلامى، تبیین صحیح سیره و تشخیص روایات صحیح از غیر آن‏مى‏باشد، که این وظیفه نیز بر عهده حوزه‏هاى علمیه و روحانیت‏گذاشته شده است. نوشتارى که پیش رو دارید در راستاى ضرورت‏فوق، تحت عنوان «قانون گرایى در سیره و گفتار پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) وعلى(ع‏») تدوین شده است. بیان قانون‏گرایى معصومان(علیهم‏السلام) به یک اعتبار از دو جهت اهمیت دارد. یک الگوپذیرى:براى ایحاد جامعه ضابطه‏مند، باید رهبران آن قانون پذیرترین‏افراد باشند. زیرا قانون گرایى آنان نقش اساسى در قانون پذیرى‏مردم دارد. دو: اصل قانون گرایى پدیده‏اى است که ادیان الهى ورهبران دینى پیام آور اصلى آن مى‏باشند.یکى از اهداف همه انبیاء بر قرارى قسط و عدالت‏بیان شده است. (2)
بار ورى شجره طیبه عدالت در سایه حاکمیت قوانین الهى امکان‏پذیر است که انبیاء در صدد تشکیل جامعه‏اى قانون‏مند مبتنى براحکام الهى بودند. پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اولین جامعه قانون‏مند را که‏مى‏توان از آن به عنوان جامعه مدنى اسلامى تعبیر کرد; درمدینه‏النبى ایجاد نمود که خود قانون‏مند ترین انسان در آن‏جامعه بود. متاسفانه بعد از رحلت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و با کنار گذاشتن‏ائمه(علیهم السلام) از صحنه سیاست، جامعه ایده‏آل الهى به دست‏فراموشى سپرده شد. در این نوشتار قانون گرایى در سیره و گفتارپیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امیرمومنان(علیه السّلام) که موفق به تشکیل حکومت نبوى وعلوى شدند مورد تحلیل قرار مى‏گیرد. ما این بحث را با محورهاى‏زیر مورد تحلیل قرار مى‏دهیم:

مقصود از قانون گرایى

گرچه برخى از مفاهیم و واژه‏ها احتیاج به توضیح ندارد ولیکن‏گاهى بهره‏گیرى از مفاهیم چند پهلو منشا برخى از شبهات مى‏شودکه توضیح آن ضرورى مى‏باشد. یکى از این واژه‏ها، واژه «قانون‏گرایى‏» است. قانون گرایى، یعنى حفظ و اجراى قوانین به طورعادلانه و رعایت‏حقوق همه افراد. بر این اساس جامعه‏اى قانون‏گرااست که در آن قوانین رعایت‏شده و همه مردم در برابر اجراى‏قوانین مساوى بوده و رهبران آن قانون پذیرترین انسانها باشند.ولیکن گاهى بهره‏گیرى از واژه «قانون گرایى‏» مفهوم جامعه‏مدنى غربى را تداعى مى‏کند.
یکى از ویژگیهاى جامعه اسلامى،حاکمیت قانون در آن است. البته قانون الهى که تشخیص آن باعالمان دین و در کشور ما با ولى فقیه و شوراى نگهبان است.البته جامعه مدنى اسلامى که ریشه در مدینه‏النبى دارد با جامعه‏مدنى غربى که ریشه در یونان و روم دارد; تفاوت ماهوى دارد. (3) براساس همین تفاوت ماهوى است که رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیت‏الله خامنه‏اى در پاسخ به سوال دانشجویى که در خصوص جامعه مدنى‏کرده بود; فرمود: «اگر جامعه مدنى همان جامعه مدینه‏النبى است‏ما جان مان را فدایى آن خواهیم کرد.» (4)
رئیس جمهورى محترم‏ایران در اجلاس سران کشورهاى اسلامى گفت: «جامعه مدنى که ماخواستار استقرار و تکامل آن در درون کشور هستیم و آن را به‏سایر کشورها توصیه مى‏کنیم، به طور ریشه‏اى و اساسى با جامعه‏مدنى که از تفکرات یونان و روم سرچشمه گرفته اختلاف ماهوى‏دارد. (5) جامعه ایده‏آل الهى با جامعه مدنى غربى تفاوت‏هاى اساسى‏دارد که به بیان دو تفاوت اکتفا مى‏شود:
1- ساختار قانونگذارى: در جوامع غیر دینى معمولا قانونگذارخردمندان آن جوامع هستند، در حالى که در جامعه اسلامى‏قانونگذار خداوند است. «لا حکم الا لله‏» (6) طبیعى است، جامعه‏اى‏که قانونگذار او خداوند است، با جامعه‏اى که قوانین آن ساخته وپرداخته شده فکر بشرى باشد، تفاوت بنیادى دارد. از این رو است‏که اسلام تنها دین پذیرفته و مقبول را، دین اسلام مى‏داند: «ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه‏» (7)
2- در جامعه اسلامى اصولى به عنوان ارزشهاى دینى مطرح است که‏این عناصر در جامعه مدنى غربى یا اصلا وجود ندارد و یا فراموش‏شده است. در جامعه الهى معنویت‏یکى از محورى ترین ارزشهااست.چنان که در معارف اسلامى به عنصر معنویت توجه خاص شده است.امام عارفان على(علیه السّلام) در مناجات ماه شعبان گفت: «... الهى هب‏لى کمال الانقطاع الیک...» (8) امام حسین(علیه السّلام) در دعاى عرفه گفت:«... ماذا وجد من فقدک؟! و ماالذى فقد من و جدک؟!» (9)
اولین‏شعار جامعه اسلامى، حاکمیت معنویت‏بود. پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مردم را به‏عبودیت‏خدا و آزادى معنوى فرا خواند. پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با اجراى‏قوانین الهى و با بهره‏گیرى از اصل معنویت توانست از انسانهاى‏وحشى انسانهاى قانون‏مند و متمدن بسازد. چنان که ویل دورانت‏مى‏نویسد: «اسلام تا آنجا پیش رفت که توانست انسانهاى وحشى راکه به هیچ قانونى پایبند نبودند، به انسانهاى متمدن وقانونمند و صالح، تبدیل کند و دلهایى را که از جاهلیت وگمراهى، مرده بود به دلهاى زنده و مشحون از نور امید و شجاعت‏مبدل سازد و عقلهاى متین و محکم پدید آورد و سپس چنان آزادى‏در جامعه به وجود آورد که موجب تکامل افکار بشر در همه زمانهاشد.» (10)
یکى از مشکلات عمده جامعه مدنى غرب بحران معنوى و فقدان‏ارزشهاى انسانى است. استاد شهید مطهرى به نقل از یکى ازنویسندگان مى‏نویسد: «... دنیاى غرب کارى کرد که همه ارزشهاى‏بشرى را متزلزل نمود و زیر پاى آنها را خالى کرد، و حالا که‏خود به نتایج کار خود رسیده مى‏خواهد به یک صورت دیگرى آن‏ارزشها را احیاء کند، ولى خیلى دیر شده است...» (11)
قانون‏مندى درسیره و گفتار معصومان(علیهم السلام) بدین معنا است که آنان‏قوانین الهى را عادلانه اجرا نموده و حقوق همگان را در سایه‏حاکمیت قانون خدا رعایت کرده و خود قانونمندترین انسانهابودند. استاد جعفر سبحانى در خصوص قانون گرایى بزرگان دین‏مى‏نویسد: «رجال آسمانى قوانین الهى را بى‏پروا و بدون واهمه‏اجرا مى‏کردند و هرگز عواطف انسانى و یا پیوند خویشاوندى ومنافع زود گذر مادى آنان را تحت تاثیر قرار نمى‏داد.پیامبر اسلام خود پیشگام‏ترین فرد در اجراى قوانین اسلام بود.» (12) در سیره و گفتار پیامبر اسلام به قانون‏مندى آن حضرت توجه خاص‏شده است. به نمونه زیر توجه فرمایید: «روزى پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم)در باره زنى که از قبیله‏اى سرشناس قبیله بنى مخزوم بوددستور اجراى حد داد. یکى از یاران حضرت (اسامه‏بن زید) نزدایشان آمد و تقاضاى بخشش نمود. پیامبر اسلام فرمود: «والله لوان ابنتى سرقت لفطعت‏یدها و لا فرق عندى بین الناس فى اجراءحدود الله‏» به خدا سوگند، اگر دخترم دزدى کند; دست او را قطع‏مى‏کنم و در اجراى حدود الهى هیچ فرقى میان مردم قائل نمى‏شوم.پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سیاست امتهاى گذشته را به خاطر عدم رعایت قانون‏مورد انتقاد قرار داده فرمود: «بدبختیهاى امتهاى پیشین دراین بود که اگر فرد بلند پایه‏اى از آنان دزدى مى‏کرد او رامى‏بخشیدند و...ولى اگر فرد گمنامى دزدى مى‏کرد فورا حکم خدا را در باره اواجرا مى‏کردند.» (14) در گفتار و رفتار امام على(علیه السّلام) نیز به قانون‏گرایى آن حضرت اشاره شده است. امام على(علیه السّلام) قبل از بیعت مردم‏با او فرمود: «واعلموا انى ان اجبتکم رکبت‏بکم ما اعلم و لم‏اصغ الى قول القائل و عتب العاتب‏» (15) بدانید که اگر من در خواست‏شما را پذیرفتم با شما چنان کار مى‏کنم که خودم مى‏دانم و به‏گفته گوینده و ملامت‏سرزنش کننده گوش نمى‏دارم. على(علیه السّلام) با این‏جملات به مردم اعلام نمود که او در صدد ایجاد جامعه ضابطه‏مندى‏است که بر اساس قانون خدا، سنت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اداره خواهد کرد که‏تحمل چنین جامعه‏اى براى برخى از مردم مشکل مى‏باشد. زیرا بعضى‏با بى‏عدالتى و قانون شکنى حاکمان قبل عادت کرده بودند که تحمل‏حکومت قانون‏مند علوى براى آنان مشکل بود. قیام مردم علیه‏عثمان بن عفان به خاطر تعطیل احکام و قانون شکنى‏هاى او شکل‏گرفت. (16)
امام على(علیه السّلام) در بستر مرگ خویشاوندان خود را توصیه نمودکه در برخورد با دشمن او، حریم و قداست قانون خدا را حفظکنند:«پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفته اید وگویید امیرمومنان را کشته‏اند! بدانید جز کشنده من نباید کسى‏به خون من کشته شود. بنگرید! اگر من از این ضربت او مردم، اورا تنها یک ضربت‏بزنید و دست و پاى و دیگر اندام او رامبرید...» (17)

جامعه ضابطه‏مند و عوامل آن

همه خردمندان بر ایجاد جامعه ضابطه‏مند اتفاق نظر دارند، گرچه در خصوص عوامل شکل‏گیرى و موانع آن متفق نیستند. برخى از نظر پردازان مانند افلاطون (427-347 ق. م) و ابونصر فارابى (م 339/340) مدینه فاضله را به عنوان جامعه آرمانى و ایده‏آل مطرح کرده‏اند; که شاید اشاره به همان جامعه قانون‏مند باشد. عده‏اى از بزرگان به قوانین احترام خاص قایل بودند. چنان که در هنگام صدور حکم اعدام سقراط (470-399 ق. م) به او گفتند: فرار کند. او گفت: فرار کردن قانون‏شکنى است. اصولا جعل قانون براى ایجاد جامعه ضابطه‏پذیر و هدف‏مند مى‏باشد. با رعایت قانون حقوق همه مردم رعایت‏شده، نظم و عدالت ظهور پیدا مى‏کنند. از این رو همه انبیاء و رهبران دینى در صدد ایجاد جامعه ایده‏آل الهى مبتنى بر احکام شرع بودند. از دیدگاه اسلام قوانین الهى بر نظام هستى حاکمیت داشته و جهان ضابطه پذیر مى‏باشد. برخى از حیوانات مانند زنبور عسل و مورچه‏ها... بر اساس قانون الهى زندگى قانون‏مندى دارند.
رابطه همه موجودات بر اساس دو عنصر علت و معلول مى‏باشد که نشان دهنده حاکمیت قانون در روابط پدیده‏هاست; که این قانون‏گرایى را خداوند در نظام هستى نهادینه کرده است. امام على (علیه السّلام) نیز در خصوص قانون‏مندى طبیعت فرمود: (اما بعد فان الامر ینزل من السماء الى الارض کقطرات المطر الى کل نفس بما قسم لها من زیادة او نقصان) اما بعد، بى‏گمان امر الهى به سوى هر کسى چونان قطره‏هاى باران فرود مى‏آید و جهت‏یافته و سنجیده، هرکه، سهمى را بهره مى‏برد که بیش یا کم آن پیشاپیش رقم خورده است. نتیجه قانون‏مندى در نظام هستى، حاکمیت عدالت مى‏باشد. چنان که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: (بالعدل قامت السموات و الارض) ضرورت قانون‏گرایى در جامعه بشرى مى‏تواند از همان قانون‏مندى جهان هستى منشا گرفته باشد; با این تفاوت که در نظام هستى قانون‏پذیرى جبرى است. ولى قانون‏گرایى در جامعه بشرى اختیارى و تخلف‏پذیر مى‏باشد. اگر در جامعه قانون حاکمیت نداشته باشد آن جامعه آرمانى نبوده و با قانون‏گرایى نظام هستى هماهنگى ندارد. بعد از بیان ضرورت ایجاد جامعه ضابطه‏مند، حال این پرسش مطرح مى‏شود: چه عوامل و راهکارهایى براى ایجاد جامعه قانون‏مند وجود دارد؟ در جواب باید گفت: صاحبان اندیشه تئوریها و عواملى را بیان کرده‏اند، که این نوشتار در صدد بیان آنها نیست. آنچه که در این نوشتار مورد تحلیل قرار مى‏گیرد عناصرى هستند که در منش و گفتار معصومان (علیهم السلام) به آنها اشاره شده است که به چند مورد آن اشاره مى‏شود:

قانون‏گرایى مسؤولان

یکى از عوامل ایجاد جامعه قانون‏مند، قانون‏گرایى رهبران و مسؤولان مى‏باشد. قانون پذیرى رهبران نقش محورى در گرایش مردم به قانون دارد. على (علیه السّلام) نیز فرمود: (الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم) در جامعه دینى که رهبرى آن را رهبران دینى بر عهده دارند و مردم از آنان الگو مى‏پذیرند، قانون‏مندى آنان از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است. از این رو معصومین (علیهم السلام) براى فراخوانى مردم به قانون‏پذیرى، خود خاضع‏ترین انسانها در برابر قوانین الهى بودند. چنان که امام راحل (ره) به آن اشاره نموده است. معصومان (علیهم السلام) به قوانین دیگران نیز احترام مى‏گذاشتند. چنان که در خصوص احترام امام صادق (علیه السّلام) به قوانین دیگران آمده است: «در روایتى از امام صادق (علیه السّلام) آمده است که حضرت به یکى از یاران خود فرمود: «آن بستانکار تو چه کرد؟» مرد گفت: «آن حرامزاده!» حضرت نگاه تندى به او کرد.
مرد در این هنگام عرض کرد: فدایت گردم او پیرو آیین زردشتى است و با خواهر خود از دواج کرده است. امام فرمود: «آیا این در دین او نکاح نیست.» پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و حضرت على (علیه السّلام) که موفق به تشکیل جامعه قانون‏مند شدند، خود بیشتر از دیگران به قوانین احترام مى‏گذاشتند.
بى‏تردید یکى از علل موفقیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامى، قانون پذیرى او بود. تعبد به قوانین الهى از محورى‏ترین اصول در سنت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مى‏باشد. خداوند پیامبرش را به خاطر رعایت قوانین ستایش کرد. اندیشوران جهان نیز به قانون گرایى پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اعتراف نموده و آن را در تاریخ ثبت کرده‏اند. گوستاولوبون مورخ فرانسوى مى‏نویسد: «پیامبر در آخرین وداع تمام صحابه را جمع کرد... فرمود: ایها الناس، هرکس را که من زده باشم باید برخیزد و مرا قصاص کند و اگر ستم نموده و قصورى به عرض وى رسانده باشم اینک به عرض من باید قصاص کند و اگر مال وى برده باشم، اینک حق خود را باز ستاند...
در این میان یک نفر برخاسته سه درهم از پیامبر مطالبه کرد و او فورا آن را ادا کرد.» ائمه (علیهم السلام) نیز به قانون‏گرایى پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اشاره کرده‏اند. محمد بن قیس از امام باقر (علیه السّلام) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: براى ام سلمه همسر پیامبر کنیزکى بود، وى از اموال قبیله‏اى دزدى کرد. او را براى قصاص نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آوردند; ام سلمه براى شفاعت از وى به آن حضرت سخن گفت:
پیامبر فرمود: «اى ام سلمه این حدى از حدود خداوند است که ضایع نمى‏گردد، پس دست کنیز را قطع کرد.» پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عنوان رهبر قانون‏گرا عملا اثبات نمود که براى ایجاد جامعه ضابطه‏پذیر، باید رهبران آن قانون‏مندترین انسانها باشند. متاسفانه جوامع بشرى شاهد قانون‏شکنى دولت مردان خود بوده و هستند. قانون‏گریزى دولت مردان بزرگترین ستم است که جوامع انسانى را تهدید نموده و از بزرگترین موانع ایجاد جامعه ضابطه‏مند مى‏باشد. در غرب که رهبران آن مدعى قانون‏گرایى هستند، خود قانون‏شکن‏ترین افراد مى‏باشند و قانون را براى تسلیم دیگران مى‏خواهند. شعارى است که دولت مردان غرب از آن به عنوان اهرم سیاسى بهره مى‏گیرند. مگر در جامعه مدنى غرب نیست که سیاه پوستان به جرم سیاه بودن و فقیران به جرم فقر ... از حقوق طبیعى و اولیه خود محروم بوده و توزیع قدرت و بیت المال بر اساس بى‏عدالتى و قانون‏شکنى صورت مى‏گیرد؟ بشر امروزه اگر در صدد ایجاد جامعه قانون‏مند است، باید جامعه قانون‏مند مدینه‏النبى را الگو قرار دهند. در جامعه آرمانى و الهى پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) همه مردم در برابر قانون یکسان بوده، تبعیض نژادى، قومى و قانون‏شکنى وجود نداشت چنان که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
«اى مردم آگاه باشید که پروردگارتان یکى است و پدرتان یکى است. بنابراین بدانید که نه عربى بر عجم و نه عجمى بر عرب و نه سیاهى بر سفید... برترى نیست مگر به تقوا» به قول اقبال لاهورى که گفت: «پیش قرآن بنده و مولى یکى است بوریا و مسند دیبا یکى است.» بعد از رحلت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جامعه ضابطه‏مند نبوى به دست فراموشى سپرده شده و رهبرانى روى کار آمدند که حرمت و قداست قوانین الهى را از بین بردند. بعد از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) امام على (علیه السّلام) موفق به ایجاد جامعه ضابطه‏مند شد که خود قانون‏مندترین فرد در آن جامعه بود. نحوه برخورد على (علیه السّلام) با برادرش عقیل که سهم بیشترى از بیت المال را، درخواست کرده بود، نشان‏دهنده پایبندى او به قداست و حرمت قانون الهى است.
همچنین آن حضرت به یکى از مدیران خود که در بهره‏گیرى از بیت المال قانون را رعایت نکرده بود نوشت: (و الله لو ان الحسن و الحسین فعلا مثل الذی فعلت ما کانت لهما عندی هواة و لا ظفرا منی بارادة حتى آخذ الحق منهما و ازیح الباطل عن مظلمتهما) خداى را سوگند که اگر حسن و حسین کارى همانند تو مى‏کردند، با آنان کمتر سازشى نمى‏کردم و با هیچ تصمیمى بر من چیره نمى‏شدند، تا این که حق را از آنان باز مى‏ستاندم و باطلى را که از ستم آنان پدید آمده بود، ناپدید مى‏کردم. متاسفانه قانون‏شکنى قدرتمندان سبب شد که برخى از مسلمانان به قانون‏گریزى عادت کرده و تحمل جامعه قانون‏مندى علوى بر آنها مشکل باشد. جامعه‏اى که دولت مردان آن قانون‏گریز باشند، نمى‏توان از مردم، انتظار قانون‏گرایى داشت. قانون‏شکنى رهبرانى مانند یزید بود که جامعه اسلامى را از مسیر الهى آن خارج نموده و قوانین الهى را از بین ببرد، از این رو امام حسین (علیه السّلام) یکى از اهداف قیام خود علیه یزید را قانون‏شکنى او و اصلاح امت اسلامى بیان کرده است. و رهبرى یزید جائر را مساوى با از بین رفتن اسلام دانست: (و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید...) امام حسین (علیه السّلام) همه مردم را فراخواند تا علیه رهبران قانون‏شکن و ستمگر قیام کنند.

پی نوشت ها :

1- قسمت تاریخ سیره‏نگارى این نوشتار از کتاب فروغ ابدیت، ج 2، ص 7 اقتباس شده است.
2- سوره حدید، آیه 24، سیرى در نهج البلاغه، ص 102.
3- تحقق جامعه مدنى در انقلاب اسلامى ایران، ص 212.
4- مجل کوثر، شماره 20، ص 29.
5- تحقق جامعه مدنى در انقلاب اسلامى ایران، ص 212.
6- سیرى در نهج البلاغه، ص 105.
7-آل عمران، آیه 58.
8- مفاتیح الجنان، مناجات ماه شعبان.
9- همان، دعاى عرفه.
10- تعلیم و تربیت در اسلام شهید مطهرى، ص 255.
11- قصه الحضارة، ج 13، ص 53.
12- تعلیم و تربیت، ص 240.
13- فروغ ولایت، ص 328.
14- صحیح بخارى، ج 8، ص 16، مسند احمد بن حنبل، ج 9، ص 510، الاستیعاب، ج 4، ص 374، صحیح مسلم، ص 1062.
15- شرح شهیدى، ص 85، تاریخ طبرى، ج 4، ص 527، بیست گفتار، ص 13.
16- فروغ ولایت، ص 325- 326.
17- شرح نهج البلاغه شهیدى، ص 321، شرح ابن ابى الحدید، ج 17، ص 7.

برگرفته از : ماهنامه کوثر شماره 28و25
منبع : http://www.porsojoo.com





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط