واقعه مسجد گوهر شاد در تیرماه سال 1314 هجری شمسی رخ داد که از جمله وقایع مهم دوران حکومت رضا شاه پهلوی می باشد که اعتراض مردم در جریان این واقعه به اجباری شدن بر سر نهادن کلاه شاپو توسط حکومت مرکزی بود[1] [2] که در مورد کشته شدگان این واقعه، تعداد سی نفر را ذکر کرده اند که ظاهرا پاسبان ها و نظامی هایی نیز کشته شده بودند که جزء این آمار ذکر نشده اند.
همانطور که ذکر شد، این واقعه در حقیقت اعتراض به فرمان شاه پهلوی مبنی بر تغییر پوشش عامه مردم هم در پوشش مردان و هم حجاب بانوان بود که زمینه این فرامین را باید در تغییر دیدگاه های شاه پهلوی در جریان سفر به ترکیه دانست. چرا که یک سال پیشتر از وقوع واقعه مسجد گوهرشاد، در سال 1313 هجری شمسی، رضاخان در سفری چهل روزه به ترکیه، از نزدیک فضای غرب گرایانه و غرب زده این کشور را لمس کرد که مظاهر توسعه یافتگی نیز از جمله مولفه های دیگری بود که به چشم رضاخان، بسیار زیبا جلوه نمود و مقصود قرار دادن آن، یکی از اهداف وی قرار گرفت؛ لذا بعد از سفر و بازگشت رضا خان به ایران، شاهد تغییر گرایش ها و سیاست های عمومی در حوزه مسائل فرهنگی بودیم که مهمترین آن را باید در مولفه های پوششی فرهنگ مشاهده کرد.
در کوته بینی رضاخان در مسائل فرهنگی همین بس که فارغ از این که تغییر پوشش به سبکی که مد نظر داشت، ناصواب می باشد، این که تغییر و اصلاح فرهنگ یک جامعه را صرفا در گرو پوشش آن بدانیم و این که معتقد باشیم که با تغییر ظواهر یک جامعه می توان آن جامعه را به سمت توسعه یافتگی و پیشرفت رهنمون شد، ایده ای بسیار کوته بینانه می باشد که از یک فرد عامی نیز انتظار نمی رود، چه به این که شاه یک کشور این گونه تفکر کند. بنابراین، زمینه اصلیِ واقعه مسجد گوهرشاد، اندیشه های تحول خواهانه رضاخان بود که منجر به دست زدن به اوامر غیر منطقی و غیر فرهنگی بود که جنبه های ضد دینی در آن مشاهده می شد.
از جهت دیگر، با توجه به علقه های مذهبی و فرهنگی که در جامعه ایرانی وجود داشت، هر گونه صحبت و الزام به تغییر پوشش، با واکنش های تند جامعه مواجه می شد مضاف بر این که این جریان، بر تغییر پوشش بانوان نیز تاکید داشت که واکنش مردم را بیش از پیش می طلبید.
به هر حال، رضاخان دستور تغییر لباس و تبدیل «کلاه پهلوی» به «کلاه شاپو» را صادر کرد و استاندار خراسان نیز ملزم به اعمال این قانون شد که مردم با تاکید بر این عنوان که «من تشبه بقوم فهو منهم» دست به قیام و اعتراض زدند[3] که در این بین، علما نیز همراه با مردم بودند و واکنش هایی نشان دادند که طی جلساتی تصمیم بر این شد که آیت الله حسین قمی به تهران برود و با رضاخان در مورد توقف اجرای بخشنامه یادشده مذاکرده کند که ایشان بعد از ورود به باغ سراج الملک در تهران، توسط نیروهای دولتی محاصره شدند و ممنوع الملاقات گشتند[4] که در این بین، روحانیون مشهد در اطلاعیه هایی از مردم خواستند که با اعتراض به سیاست های رضاخان و محدودیت های آیت الله قمی، دست به اعتصاب در مسجد گوهرشاد بزنند[5] که در این بین، مذاکرات و گفت و گوهایی بین ماموران مملکتی، امنیه، علما و مردم صورت گرفت که در نتیجه ی هیچ کدام از آن ها، مردم و علما، با حکومت به نتیجه نرسیدند که در نتیجه آن، بالا گرفتن و وخامت اوضاع بود که درگیری ها و سرکوب ها بالا گرفت و منجر به کشته و مجروح شدن تعداد زیادی از افراد شد.
نکته مهمی که در این جریان مشاهده می شود، حضور همیشگی علما و روحانیون با مردم بود، روحانیون مانند همیشه، دوشادوش مردم، درصدد تحقق حقوق اساسی مردم بوده و با تمام قوا، مقابل مظاهر بی فرهنگی و بی عفتی می ایستادند و در جریان واقعه مسجد گوهرشاد نیز جریان بدین صورت بود که نقطه اصلی تحریک مردم، بازداشت و ممنوع الملاقات شدن آیت الله قمی بود و پیش از آن نیز، علما زمام حرکت و قیام مردمی را در دست گرفتند و در تلاش بودند که مخالفت های خود را با طرح های ضد فرهنگی و ضد مذهبی اظهار کنند و رمز به نتیجه رسیدن این حرکت ها و تلاش ها نیز، حضور همه جانبه علما و روحانیون بوده است.
پی نوشت ها:
[1] عاقلی، باقر (۱۳۸۰)، «جلد یک»، شرح رجال سیاسی نظامی معاصر ایران، به کوشش نشر علم.، تهران: انتشارات گفتار
[2] عاقلی، باقر (۳۰-۰۱-۱۳۸۶)، «دربارهٔ زمانه و کارنامه سیاسی محمدعلی فروغی؛ صدوسیسالگی تجدد محافظهکارانه»، روزنامه اعتماد (ش ۱۳۷۱)
[3] شوشتری، خاطرات سیاسی سید محمدعلی شوشتری، ۱۳۷۹ش، ص ۳۹.
[4] مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ۱۳۶۲ش، ج۶، ص ۲۵۳.
[5] حمید بصیرتمنش، سیاست مذهبی حکومت رضاشاه، ۱۳۷۶ش، ص۴۵۹.