نگاهي بر زندگي و انديشه باومن
زيگموند باومن از جمله متفكران و فيلسوفان شهير پست مدرن است. وي صاحب نظريه مدرنيته سيال است كه براساس آن دوگونه مدرنيته سيال و جامد قابل تصور است. باومن مصرفگرايي را از مشخصههاي مدرنيته نيمه دوم قرن بيستم ميداند كه باعث ميشود تمايزي اساسي بين نحوه زندگي اين عصر با اعصار گذشته مشاهده كنيم. او اين ويژگي را اساس عبور از مدرنيته به سمت جهان پست مدرن ميداند. در مطلبي كه اكنون ميخوانيد، زندگي و آراء او مورد بررسي قرار گرفته است.
زيگموند باومن در سال 1925 در منطقه پوزنان لهستان متولد شد. زماني كه نيروهاي نازي در سال 1935 به لهستان حمله كردند، خانواده او به سمت مناطق شرقي محدوده جماهير شوروي فرار كردند. باومن به اولين ارتش لهستاني (تحت كنترل شوروي) به عنوان معلم آموزش مسائل سياسي ملحق شد و در جنگهاي كلبرگ كه در حال حاضر، به نام كملبرزگ معروف است، شركت كرد و مي 1945 نشان شجاعت نظامي را دريافت كرد.
طبق اظهارات نيمه رسمي يك كارشناس تاريخ در موسسه لهستاني، خاطرات ملي كه در جبهه محافظهكاران اورون در مي2006 به چاپ رسيد، باومن وظيفه و نقش مشابهي را در نيروهاي امنيت داخلي (KBW) ايفا ميكرد و يك واحد نظامي در جهت مبارزه با سرگردهاي مليگراي اكرايني و باقيماندههاي ارتش مستقر در لهستان تشكيل داد. باومن، طبق اظهارات مجله، خودش را به عنوان رهبر يك واحدي كه تعداد بزرگي از مبارزان زير زميني را دستگير كرده بود، معرفي كرد. بعلاوه، مولف مجله طبق شواهد، چنين اظهارنظر ميكند كه زيگموند باومن به عنوان يك مخبر ناشناخته در واحد تحقيقات نظامي از سال 1945 - 1948 فعاليت ميكرد. همانگونه كه ماهيت و ميزان همكاري وي ناشناخته بود، اتمام فعاليت او نيز مخفي بود. در مصاحبهاي كه با مجله گاردين انجام داد، باومن فعاليت خود را به عنوان يك كمونيست واقعي در ميان سالهاي جنگ جهاني دوم و پس از آن را تاييد كرد و هيچ بخشي از آن را مخفي نگه نداشت. او پذيرفت كه ملحق شدن به سرويس جاسوسي نظامي در 19 سالگي يك اشتباه بود، اما او شغل معمولي و بياهميتي در آنجا داشته، بهطوري كه هيچ اطلاعاتي از هيچ شخصي از آنجا را به خاطر نميآورد.
زماني كه باومن در واحد نيروهاي امنيت داخلي (KBW) خدمت ميكرد، براي اولين بار در دانشكده ورشو به تحصيل علوم اجتماعي پرداخت. او براي مطالعه و تحصيل در شاخه فلسفه جامعهشناسي به دانشگاه ورشو اعزام شد. ولي به صورت موقت اين شاخه تحصيلي از موضوعات آموزشي حذف شد. جايي كه معلمان او آقايان استانيلاو اوسكي و خانم جوليانهاچفيلد بودند. در واحد (KBW) باومن همزمان با نائل شدن به درجه سرگردي در سال1953 به صورت ناگهاني و بدون هيچگونه افتخاري از كار بركنار شد. در همين زمان نيز پدر باومن خودش را به سفارت اسرائيل در ورشو جهت مهاجرت به اسرائيل رسانده بود. زيگموند باومن با تمايلات صهيونيستي پدرش همراه نشد و در حقيقت او را به عنوان فرد ضد صهيونيستي شناختند. دوري موقت از پدرش و اخراج او از موقعيتي كه داشت، او را به فردي خشمگين تبديل كرد. در ميان سالهاي بيكاري، او دوره خود را در (MA) تكميل كرد. سال 1954 در دانشگاه ورشو به عنوان سخنران مطرح شد وتا سال 1968در همان جا ماند. در مدت كوتاهي كه در مدرسه علوم اقتصادي لندن بود، با نظارت آقاي روبرت مك كنزي، مطالعه جامعي درباره حزب سوسياليستي بريتانيا انجام داد. در آنجا بود كه اولين كتاب اصلي و عمده خود را نوشت و سال 1956 در لهستان به چاپ رسانيد. ترجمه و تنظيم آن سال 1972 در انگليس انجام شد. آقاي باومن كتاب ديگري را هم منتشر كرد كه شامل جامعهشناسي براي زندگي روزمره بود. اين كتاب در سال 1964 مخاطبان بسيار زيادي را در لهستان به خود جلب كرد و بعدها اساس كتابهاي «تفكر جامعه شناسي» شد. در اصل، آقاي باومن به نظريه ارتدوكسي ماركسيست نزديكتر بود، اما تحت تاثير نظريات آقاي جورج سيمل و آنتونيوگراشي، بشدت به يكي از منتقدان دولت كمونيستي لهستان تبديل شد.
به خاطر همين امر، او هرگز در مقام استادي، مورد توجه و قدرداني قرار نگرفت. حتي پس از اينكه اعتبار خود را كامل كرد، اما پس از اينكه معلم سابق او خانم جوليان هاچفيلد به عنوان قائم مقام سازمان يونسكو در زمينه علوم اجتماعي در پاريس طي سال 1962 انتخاب شد، باومن توانست عملاً كرسي و جايگاه خانم هاچفيلد را به دست آورد. باومن با فشارهاي سياسي روزافزون و مبارزات ضد بدبيني كه از سوي ميزيسلاومو كزار رهبري ميشد روبهرو گشت، آقاي موكزار در واقع رئيس پليس مخفي حزب كمونيست بود، باومن عضويت او را در حزب كارگران متحد لهستان در سال 1968 ضعيف ميديد و اين موضوع را به مردم نيز اعلام ميكرد. در حوادث مارس 1968 مبارزه ضد بدبيني منجر به يك پاكسازي شد. در اين پاكسازي عناصر باقيمانده يهودي از كشور بيرون رانده شدند. اين افراد شامل روشنفكران و انديشمندان بودند كه از سوي حكومت كمونيستي از عزت و مقام سقوط كرده بودند. زيگموند باومن همراه با اين تعداد از كرسي دانشگاه ورشو به پايين كشيده شد و با حذف مقام شهروندي لهستان اجازه ترك كشور را پيدا كرد. سپس كرسي تدريس جامعه شناسي در دانشگاه ليدز را پذيرفت. از اين زمان به بعد او به زبان انگليسي شروع به تدوين وانتشار آرا و انديشههاي خود كرد. در واقع وي به كمك همين زبان، شهرت زيادي كسب كرد و توانمنديهاي قبلي خود را به ظهور رسانيد.
از اواخر دهه 1990، باومن تاثير قابل ملاحظهاي بر حركت ضد جهانيسازي يا حركت جايگزين جهانيسازي داشته است. باومن با نويسندهاي به نام جانينا ازدواج كرد كه حاصل آن 3 دختر بود، يكي نقاش به نام ليديا باومن، ديگري معمار بنام ايرنا باومن و بعدي استاد رياضيات به نام آنا اس فارد بود.
در كتاب «مدرنيته و دوگانگي»، باومن افراد مبهم و نامعلوم را در قالب چهرهاي تمثيلي از يك غريبه و بيگانه، تئوريزه كرده است. با ترسيم جامعه شناسي جورج سيمل و فلسفه دريدا، باومن، يك شخص بيگانه را به عنوان فردي كه در حال حاضر ناشناخته و از لحاظ اجتماعي غير قابل تصميمگيري است، معرفي ميكند. در اين كتاب، وي بررسي دقيق از راههاي متفاوت را براي جامعه مدرن جهت تطبيق خود با شخص بيگانه ارائه ميكند. او به فوريت اين قضيه اشاره ميكند كه در اقتصاد مصرف گرا چيزهاي ناآشنا و غريبه هميشه فريبنده بودهاند. در مدلهاي متفاوت غذا، مدلهاي مصرفي ديگر و در جهانگردي، اين امكان وجود دارد كه چيزهاي ناآشنا با جذابيت بالايي تجربه شوند، اما هنوز اين بيگانگي يك حاشيه منفي بشري دارد. به خاطر اينكه فردي غريبه قابل كنترل و تحت حكم و قانون محكمي نيست. اين غريبه هميشه موضوع ترس كشورها بوده است و به صورت بالقوه ميتواند با ارعاب و تهديد از ديگران زورگيري كند و به عنوان شخصي مطرح است كه بيرون از حريم و حوزه جامعه است.
همچنين او پيوسته عامل تهديد به شمار ميرود. مشهورترين كتاب باومن «مدرنيته و هولوكاست» در همين زمينه بوده است. اين اثر تلاشي از اين نويسنده است تا يك بررسي جامع از خطرات چنين ترسهايي داشته باشد، او با توجه به بررسيهايي كه از كتاب هانا آرنت و تئودور آدرنو در مورد سيستم حكومت استبدادي و تنوير افكار عموميانجام داد، اين بحث را پيش كشيده است كه هولوكاست نميبايست صرفا به عنوان يك حادثه در تاريخ يهوديت مورد كنكاش قرار گيرد. به علاوه او ادامه ميدهد كه ميبايد به هولوكاست به عنوان يك بحث عميق كه با مدرنيته و تلاشهايي كه در قالب يكسري احكام ساخته شده است، نگريست. عقلانيت درست و صحيح، تقسيم كار به وظايف كوچكتر و كوچكتر و پيروي از قوانين و نظم به عنوان عمل به اصل اخلاقي، مسائلي بودند كه از ديدگاه باومن، نقش و جايگاهي را در پديد آمدن هولوكاست ايفا كردند.
پست مدرنيته و نظريه مصرفگرايي: او اينگونه شروع ميكند كه اواخر نيمه قرن بيستم در جامعه مدرن تغييري در حال شكلگيري است. اين تغيير، جامعهاي را با انواع راه و روشهاي درست به جامعه مصرفگرا تبديل ميكند. اين آغاز، همانطور كه باومن ميگويد، نظريه تعادل متضاد «مدرن» زيگموند فرويد را تغيير جهت داد. در اين زمان، امنيت به خاطر بهرهمندي از آزادي روزافزون، آزادي خريد، مصرف و بهرهمندي از زندگي، كمرنگ شد.
زيگموند باومن دهه 1990 در كتابش اين تغيير جهت را تغيير از مدرنيته به پست مدرنيته تعبير كرد. از زمان هزاره جديد، كتابهاي او در صدد دوركردن پيچيدگيهاي موجود در اطراف اصطلاح پست مدرنيته بوده و در اين راه با كمك استعاره مايع و جامد در كنار مدرنيته به اين مهم دست يافته است. او در كتابهايش در ارتباط با نظريه مصرفگرايي مدرن هنوز از بياطميناني مشابهي كه در نوشتههايش درباره مدرنيته جامد به خوبيشرح داده، نوشته است. باومن در كتابهاي خود از نگرانيها و ترسهاي موجود در جوامع امروزي مطالب زيادي درج كرده است. اين ترسها، تحت يكي از عناوين كتاب او به نام ترسهاي مايع به كار رفته است.
منبع: جام جم آنلاین
/خ
زيگموند باومن در سال 1925 در منطقه پوزنان لهستان متولد شد. زماني كه نيروهاي نازي در سال 1935 به لهستان حمله كردند، خانواده او به سمت مناطق شرقي محدوده جماهير شوروي فرار كردند. باومن به اولين ارتش لهستاني (تحت كنترل شوروي) به عنوان معلم آموزش مسائل سياسي ملحق شد و در جنگهاي كلبرگ كه در حال حاضر، به نام كملبرزگ معروف است، شركت كرد و مي 1945 نشان شجاعت نظامي را دريافت كرد.
طبق اظهارات نيمه رسمي يك كارشناس تاريخ در موسسه لهستاني، خاطرات ملي كه در جبهه محافظهكاران اورون در مي2006 به چاپ رسيد، باومن وظيفه و نقش مشابهي را در نيروهاي امنيت داخلي (KBW) ايفا ميكرد و يك واحد نظامي در جهت مبارزه با سرگردهاي مليگراي اكرايني و باقيماندههاي ارتش مستقر در لهستان تشكيل داد. باومن، طبق اظهارات مجله، خودش را به عنوان رهبر يك واحدي كه تعداد بزرگي از مبارزان زير زميني را دستگير كرده بود، معرفي كرد. بعلاوه، مولف مجله طبق شواهد، چنين اظهارنظر ميكند كه زيگموند باومن به عنوان يك مخبر ناشناخته در واحد تحقيقات نظامي از سال 1945 - 1948 فعاليت ميكرد. همانگونه كه ماهيت و ميزان همكاري وي ناشناخته بود، اتمام فعاليت او نيز مخفي بود. در مصاحبهاي كه با مجله گاردين انجام داد، باومن فعاليت خود را به عنوان يك كمونيست واقعي در ميان سالهاي جنگ جهاني دوم و پس از آن را تاييد كرد و هيچ بخشي از آن را مخفي نگه نداشت. او پذيرفت كه ملحق شدن به سرويس جاسوسي نظامي در 19 سالگي يك اشتباه بود، اما او شغل معمولي و بياهميتي در آنجا داشته، بهطوري كه هيچ اطلاعاتي از هيچ شخصي از آنجا را به خاطر نميآورد.
زماني كه باومن در واحد نيروهاي امنيت داخلي (KBW) خدمت ميكرد، براي اولين بار در دانشكده ورشو به تحصيل علوم اجتماعي پرداخت. او براي مطالعه و تحصيل در شاخه فلسفه جامعهشناسي به دانشگاه ورشو اعزام شد. ولي به صورت موقت اين شاخه تحصيلي از موضوعات آموزشي حذف شد. جايي كه معلمان او آقايان استانيلاو اوسكي و خانم جوليانهاچفيلد بودند. در واحد (KBW) باومن همزمان با نائل شدن به درجه سرگردي در سال1953 به صورت ناگهاني و بدون هيچگونه افتخاري از كار بركنار شد. در همين زمان نيز پدر باومن خودش را به سفارت اسرائيل در ورشو جهت مهاجرت به اسرائيل رسانده بود. زيگموند باومن با تمايلات صهيونيستي پدرش همراه نشد و در حقيقت او را به عنوان فرد ضد صهيونيستي شناختند. دوري موقت از پدرش و اخراج او از موقعيتي كه داشت، او را به فردي خشمگين تبديل كرد. در ميان سالهاي بيكاري، او دوره خود را در (MA) تكميل كرد. سال 1954 در دانشگاه ورشو به عنوان سخنران مطرح شد وتا سال 1968در همان جا ماند. در مدت كوتاهي كه در مدرسه علوم اقتصادي لندن بود، با نظارت آقاي روبرت مك كنزي، مطالعه جامعي درباره حزب سوسياليستي بريتانيا انجام داد. در آنجا بود كه اولين كتاب اصلي و عمده خود را نوشت و سال 1956 در لهستان به چاپ رسانيد. ترجمه و تنظيم آن سال 1972 در انگليس انجام شد. آقاي باومن كتاب ديگري را هم منتشر كرد كه شامل جامعهشناسي براي زندگي روزمره بود. اين كتاب در سال 1964 مخاطبان بسيار زيادي را در لهستان به خود جلب كرد و بعدها اساس كتابهاي «تفكر جامعه شناسي» شد. در اصل، آقاي باومن به نظريه ارتدوكسي ماركسيست نزديكتر بود، اما تحت تاثير نظريات آقاي جورج سيمل و آنتونيوگراشي، بشدت به يكي از منتقدان دولت كمونيستي لهستان تبديل شد.
به خاطر همين امر، او هرگز در مقام استادي، مورد توجه و قدرداني قرار نگرفت. حتي پس از اينكه اعتبار خود را كامل كرد، اما پس از اينكه معلم سابق او خانم جوليان هاچفيلد به عنوان قائم مقام سازمان يونسكو در زمينه علوم اجتماعي در پاريس طي سال 1962 انتخاب شد، باومن توانست عملاً كرسي و جايگاه خانم هاچفيلد را به دست آورد. باومن با فشارهاي سياسي روزافزون و مبارزات ضد بدبيني كه از سوي ميزيسلاومو كزار رهبري ميشد روبهرو گشت، آقاي موكزار در واقع رئيس پليس مخفي حزب كمونيست بود، باومن عضويت او را در حزب كارگران متحد لهستان در سال 1968 ضعيف ميديد و اين موضوع را به مردم نيز اعلام ميكرد. در حوادث مارس 1968 مبارزه ضد بدبيني منجر به يك پاكسازي شد. در اين پاكسازي عناصر باقيمانده يهودي از كشور بيرون رانده شدند. اين افراد شامل روشنفكران و انديشمندان بودند كه از سوي حكومت كمونيستي از عزت و مقام سقوط كرده بودند. زيگموند باومن همراه با اين تعداد از كرسي دانشگاه ورشو به پايين كشيده شد و با حذف مقام شهروندي لهستان اجازه ترك كشور را پيدا كرد. سپس كرسي تدريس جامعه شناسي در دانشگاه ليدز را پذيرفت. از اين زمان به بعد او به زبان انگليسي شروع به تدوين وانتشار آرا و انديشههاي خود كرد. در واقع وي به كمك همين زبان، شهرت زيادي كسب كرد و توانمنديهاي قبلي خود را به ظهور رسانيد.
از اواخر دهه 1990، باومن تاثير قابل ملاحظهاي بر حركت ضد جهانيسازي يا حركت جايگزين جهانيسازي داشته است. باومن با نويسندهاي به نام جانينا ازدواج كرد كه حاصل آن 3 دختر بود، يكي نقاش به نام ليديا باومن، ديگري معمار بنام ايرنا باومن و بعدي استاد رياضيات به نام آنا اس فارد بود.
كتابها و مقالات
مدرنيته و عقلانيت
در كتاب «مدرنيته و دوگانگي»، باومن افراد مبهم و نامعلوم را در قالب چهرهاي تمثيلي از يك غريبه و بيگانه، تئوريزه كرده است. با ترسيم جامعه شناسي جورج سيمل و فلسفه دريدا، باومن، يك شخص بيگانه را به عنوان فردي كه در حال حاضر ناشناخته و از لحاظ اجتماعي غير قابل تصميمگيري است، معرفي ميكند. در اين كتاب، وي بررسي دقيق از راههاي متفاوت را براي جامعه مدرن جهت تطبيق خود با شخص بيگانه ارائه ميكند. او به فوريت اين قضيه اشاره ميكند كه در اقتصاد مصرف گرا چيزهاي ناآشنا و غريبه هميشه فريبنده بودهاند. در مدلهاي متفاوت غذا، مدلهاي مصرفي ديگر و در جهانگردي، اين امكان وجود دارد كه چيزهاي ناآشنا با جذابيت بالايي تجربه شوند، اما هنوز اين بيگانگي يك حاشيه منفي بشري دارد. به خاطر اينكه فردي غريبه قابل كنترل و تحت حكم و قانون محكمي نيست. اين غريبه هميشه موضوع ترس كشورها بوده است و به صورت بالقوه ميتواند با ارعاب و تهديد از ديگران زورگيري كند و به عنوان شخصي مطرح است كه بيرون از حريم و حوزه جامعه است.
همچنين او پيوسته عامل تهديد به شمار ميرود. مشهورترين كتاب باومن «مدرنيته و هولوكاست» در همين زمينه بوده است. اين اثر تلاشي از اين نويسنده است تا يك بررسي جامع از خطرات چنين ترسهايي داشته باشد، او با توجه به بررسيهايي كه از كتاب هانا آرنت و تئودور آدرنو در مورد سيستم حكومت استبدادي و تنوير افكار عموميانجام داد، اين بحث را پيش كشيده است كه هولوكاست نميبايست صرفا به عنوان يك حادثه در تاريخ يهوديت مورد كنكاش قرار گيرد. به علاوه او ادامه ميدهد كه ميبايد به هولوكاست به عنوان يك بحث عميق كه با مدرنيته و تلاشهايي كه در قالب يكسري احكام ساخته شده است، نگريست. عقلانيت درست و صحيح، تقسيم كار به وظايف كوچكتر و كوچكتر و پيروي از قوانين و نظم به عنوان عمل به اصل اخلاقي، مسائلي بودند كه از ديدگاه باومن، نقش و جايگاهي را در پديد آمدن هولوكاست ايفا كردند.
پست مدرنيته و نظريه مصرفگرايي
پست مدرنيته و نظريه مصرفگرايي: او اينگونه شروع ميكند كه اواخر نيمه قرن بيستم در جامعه مدرن تغييري در حال شكلگيري است. اين تغيير، جامعهاي را با انواع راه و روشهاي درست به جامعه مصرفگرا تبديل ميكند. اين آغاز، همانطور كه باومن ميگويد، نظريه تعادل متضاد «مدرن» زيگموند فرويد را تغيير جهت داد. در اين زمان، امنيت به خاطر بهرهمندي از آزادي روزافزون، آزادي خريد، مصرف و بهرهمندي از زندگي، كمرنگ شد.
زيگموند باومن دهه 1990 در كتابش اين تغيير جهت را تغيير از مدرنيته به پست مدرنيته تعبير كرد. از زمان هزاره جديد، كتابهاي او در صدد دوركردن پيچيدگيهاي موجود در اطراف اصطلاح پست مدرنيته بوده و در اين راه با كمك استعاره مايع و جامد در كنار مدرنيته به اين مهم دست يافته است. او در كتابهايش در ارتباط با نظريه مصرفگرايي مدرن هنوز از بياطميناني مشابهي كه در نوشتههايش درباره مدرنيته جامد به خوبيشرح داده، نوشته است. باومن در كتابهاي خود از نگرانيها و ترسهاي موجود در جوامع امروزي مطالب زيادي درج كرده است. اين ترسها، تحت يكي از عناوين كتاب او به نام ترسهاي مايع به كار رفته است.
مدرنيته سيال
منبع: جام جم آنلاین
/خ