ریشه های غیبت
غیبت از گناهانی است که عوامل و ریشه های بی شماری دارد، که هر کدام به تنهایی می تواند سرچشمه غیبت شود، از جمله: حسد، خودخواهی و خودبرتربینی، غرور و نخوت و کینه توزی و امور دیگری از این قبیل.قدر مشترک همه اینها این است که انسان سعی می کند با غیبت کردن شخصیت طرف و موقعیت اجتماعی او را در هم بشکند و او را در نظرها خوار و بی مقدار کند، و از این طریق انتقام بگیرد یا خشم خود را فرونشاند، یا او را از مقام و مال محروم سازد و در اختیار خود بگیرد یا اظهار زهد و قدس کند، یا حاضران را بخنداند و یا خود را برتر و بالاتر از دیگران معرفی کند.
از اینجا روشن می شود که اولاً غیبت تا چه حد گسترده است و چه عوامل زیاد و متنوعی دارد. در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است: أَصْلُ اَلْغِیبَةِ مُتَنَوِّعٌ بِعَشَرَةِ أَنْوَاعٍ شِفَاءِ غَیْظٍ وَ مُسَاعَدَةِ قَوْمٍ وَ تُهَمَةٍ وَ تَصْدِیقِ خَبَرٍ بِلاَ کَشْفِهِ وَ سُوءِ ظَنٍّ وَ حَسَدٍ وَ سُخْرِیَّةٍ وَ تَعَجُّبٍ وَ تَبَرُّمٍ وَ تَزَیُّنٍ فَإِنْ أَرَدْتَ اَلْسْلاَمَةَ فَاذْکُرِ اَلْخَالِقَ لاَ اَلْمَخْلُوقَ فَیُصَیِّرُ لَکَ مَکَانَ اَلْغِیبَةِ عِبْرَةً وَ مَکَانَ اَلْإِثْمِ ثَوَاباً؛ (1) سرچشمه غیبت به دَه نوع تقسیم می شود، تشفّی قلب (فرونشاندن آتش غضب) و همگامی با دیگران (تعصّب گروهی) و تهمت زدن، و تصدیق عجولانه خبری که صدق و کذب آن آشکار نشده، و سوءظن و حسد و استهزاء، و اظهار تعجب و ابراز ناراحتی و خویشتن آرایی. و اگر می خواهی سالم بمانی به یاد خالق باش نه به یاد مخلوق، این سبب می شود که به جای غیبت (از عیوب دیگران) عبرت بگیری و به جای گناه پاداش برای تو حاصل شود.
روشن است که امام (ع) درصدد بیان بخشی از عوامل عمده غیبت بوده است، زیرا همان گونه که گفته شد، عوامل غیبت از اینها فراوان تر است. حال به بیان شرح بعضی از ریشه های غیبت می پردازیم:
1. عصبانیت و غضب
گاهی ریشه ی غیبت، عصبانیّت و غضب است. بعضی وقتها وقتی انسان از دست کسی عصبانی میشود و نمیتواند بر خشم خود مسلط شود، شروع میکند پشت سر آن شخص به بد و بیراه گفتن و غیبت کردن تا به این شکل خشم خود را فرو نشاند.در بعضی کتب آسمانی آمده: اگر هنگام غضب مرا یاد کنی و کظم غیظ کنی، من نیز هنگام غضب تو را یاد می کنم و غضب نمی کنم. (2)
2. هم رنگی با دیگران
گاهی هم رنگ و همسو شدن با دیگران عامل غیبت است، او می بیند که دیگران از شخصی بدگوئی می کند و چون می خواهد خودش را همسوی آنان قرار دهد، او نیز غیبت می کند، غافل از آنکه غضبِ نقد و قطعی خدا را می خرد، به امید محبوبیّت احتمالی نزد دوستان! و برتری دادن رضای مردم بر رضای خداوند، بزرگ ترین خسارت است.3. بزرگ جلوه دادن خود
گاهی انگیزه ی غیبت، بزرگ نشان دادن خود است؛ یعنی دیگران را خراب می کند تا خودش را بزرگ جلوه دهد. براى این که اظهار وجود کند و فضل و کمال خود را به رخ بکشد دیگران را کوچک مى شمارد و از آنان بدگویى مى کند و با گفتن جملاتى از این قبیل که فلان کس چیزى نمى داند، کودن و چنین و چنان است با این انگیزه که خود را بهتر از او معرفى کند، به گفتن عیوب وى مى پردازد. او نیز قهر قطعی الهی را می خرد به آرزوی محبوب شدن احتمالی نزد مردم که این معامله ی پر خسارت است.4. تمسخر و تحقیر
گاهی انگیزه ی غیبت، مسخره کردن و تحقیر است، در اینجا ممکن است فرد غیبت کننده با بیان جملاتی به شخص مورد نظر توهین نموده، باعث کوچک شدن و تحقیر وی گردد. غافل از آنکه او غیبت شونده را نزد افراد کمی تحقیر می کند، ولی خداوند در قیامت او را در برابر تمام خلائق تحقیر خواهد کرد.5. اظهار تعجب
گاهی منشأ غیبت اظهار تعجّب است. مثلاً می گوید: من تعجّب می کنم که فلانی با آن همه علم و اطلاعات چرا این گونه شد! یا مثلا می گوید: از فلانی بعید است که اهل کار خیر باشد! در حالی باید تعجّب کند که با این کلمه چگونه آن همه عبادات خودش را به نابودی می کشاند.6. حسادت
گاهی ریشه ی غیبت حسادت است. چنان که کسى مورد تعظیم و تکریم مردم بوده و او را دوستش داشته باشند و شخص به خاطر حسادتی که نسبت به وی دارد توان تحمل این تکریم ها را نداشته و با افشای عیوب او و ریختن آبرویش سعی در زوال این نعمت داشته باشد. (3)7. دلسوزی
گاهی از روی دلسوزی غیبت می کند و می گوید: من دلم برای فلانی که گرفتار فلان مسئله شده است می سوزد. زیرا مى شود که شخصى چون دیگرى را مبتلا به نقصى یا عیبى یا گناهی بیند دلش بر او محزون گردد و اظهار حزن و اندوه نماید و در این اظهارش هم ممکن است صادق باشد، ولی چون از او اسم برده شود غیبت نموده است.چنان که شخصى در نزد بعضى بى اعتبار شده یا با همسرش در منزل دچار مشکل شده باشد و فرد به این جهت، محزون شده آن را در نزد دیگران اظهار نماید. البته ممکن است برخى از دلسوزی ها از روى حسد و بدخواهى و تحقیر باشد ولى به صورت دلسوزى و خیرخواهى اظهار شود.
در این گونه موارد شخص غیبت کننده حسّ حسادت و انتقام خود را به صورت ترحّم ارضا مى کند و ممکن است امر بر خود او نیز مشتبه شده باشد، اما اگر دقّت شود معلوم مىگردد که انگیزه اصلى دلسوزى نیست. مثلا مى گوید بیچاره فلانى سخت گرفتار و آلوده شده است، خدا ان شاء اللّه نجاتش دهد. در این موارد به صورت دعا و اظهار محبّت مرتکب غیبت می شود.
در هنگام ذکر خوبی کسی، اظهار ملالت و کراهت نمودن، مثلا از کسی ذکر خیری می شود و شخص با روی برگرداندن و درهم کشیدن چهره یا با گفتار خود ابراز کراهت و خستگی نماید. معنای چنین برخوردی این می شود که فلانی اهل این حرفها نیست یا این که از او خوشم نمی آید.
8. انتقام جویی
گاهی شخص نمی تواند خشم و عصبانیت خود را برون ریزی کند، بنابراین غیظ خود را به درون ریخته و کینه وی را به دل می گیرد و به مناسبت های مختلف پشت سر وی حرف می زند و عیوب وی را آشکار می سازد.9. سوء ظن
از قرآن مجید استفاده مى شود که یکى از مهمترین عوامل این گناه، بدگمانی و تجسّس در احوال و اسرار مردم است. کسى که با سوء ظن با دیگران برخورد مى کند و همواره در خصوصیات و اسرار مردم به جستجو مى پردازد قهرا به بیمارى غیبت مبتلا مى شود. با این توضیح که: وقتى انسان به کسى گمان بد ببرد و به آن ترتیب اثر عملی دهد، به تجسّس منجر خواهد شد؛ زیرا قلب انسان با بد بین شدنِ تنها قانع نمى شود بلکه او را وا مى دارد که در مورد افراد تحقیق و جستجو کند. بدیهى است نتیجه این گونه برخورد جز تهمت و غیبت و هتک آبرو و تضییع حقوق افراد و جامعه چیز دیگرى نمى تواند باشد.پی نوشت ها:
(1) عیاض، فضیل، مصباح الشریعه، ج1، ص204.(2) فیض کاشانی، ملامحسن، محجة البیضاء، ج ۵، ص ۲۶۵.
(3) ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج3، ص136.