بدیهیات حسی
این دسته از بدیهیات، قضایایی هستند که با حواس ظاهری احساس می شوند، مانند: هوا روشن است. تصدیق و حکم به این گونه قضایا، به حواس ظاهری و اندام های حسی نیاز دارد. علاوه بر این که برای اثبات وجود محسوسات در خارج و تطابق صور ادراکی حسی با واقع، برهان عقلی ضروری است؛ زیرا چه بسا، کسی ادعا کند که صور ادراکی حسی، زاییده نفس آدمی است و دلالتی بر واقعیت محسوسات در خارج ندارند. عقل استدلال گر اثبات می کند که اگر واقعیت خارجی، منشأ پیدایش صور ادراکی نباشد و صور و ادراکات حسی، زاییده نفس انسان باشد، باید انسان در هر حالت و زمان و مکانی، آن ادراک حسی را داشته باشد، زیرا نفس و علت پیدایش صور حسی- بنابه فرض - موجود است و از آن رو که چنین حادثهای اتفاق نمی افتد، نتیجه گرفته می شود که واقعیت محسوس در خارج وجود دارد که منشأ پیدایش صورت حتی در ذهن شده است. سر بداهت حسیات، على رغم نیاز آنها به برهان عقلی این است که عقل آدمی به طور خودکار، برهان مذکور را ارائه می دهد و نیازی به جستجو ندارد. برخی به جهت نسبیت پاره ای از ادراکات حسی، مانند رنگ ها و صوتها، آنها را از دایره یقینیات و بدیهیات ثانویه خارج ساخته اند؛ در حالی که رنگ ها و صوتها به لحاظ هستی شناختی، واقعیتی نسبی و متغیرند و ادراکات حسی متغیر نیز تابع واقعیت خود می باشند. (1)بدیهیات فطرت
قضایایی هستند که اولا تصور موضوع و محمول برای تصدیق، کفایت نمی کند و به برهان عقلی نیازمندند؛ ثانیة برهان عقلی به صورت خودکار همراه این سنخ قضایا، وجود دارد و حاجتی به تعقل و تلاش عقلانی نیست؛ به عبارت دیگر، به صرف تصور موضوع و محمول، برهان عقلی متولد می شود؛ ثالثا به ابزار دیگر معرفتی، مانند حواس ظاهری یا حواست باطنی، نیازی ندارند. (2)مانند اصل علیت (هر معلولی یا ممکنی به علت محتاج است)، اصل هوهویت (هرچیزی خودش، خودش است)، استحاله رفع تناقض (ارتفاع نفی و اثبات از یک گزاره ممتنع است.)، حملهای اولى (انسان، انسان است)، استحاله دور (توقف وجود الف، بر وجود ب و وجود ب، بر وجود الف محال است) و استحالة تقدم شیء بر خود (تقدم شیء الف بر وجود خودش، محال است). همه این قضایا، گزاره های فطری اند؛ زیرا با تصور موضوع و محمول، برهان عقلی زاییده می شود و تصدیق تحقق می یابد. توضیح اینکه تمام این قضایای «اصل علیت، اصل هوهویت، استحاله رفع تناقض، استحاله دور، استحالة تقدم شیء بر خود و حملهای اولی» مصادیق استحالة اجتماع نقیضین هستند؛ یعنی با تصور معلول یا ممکن و تصور احتیاج به علت، این برهان عقلی پیش چشم می آید: «اگر معلول به علت، محتاج نباشد، اجتماع نقیضین لازم می آید؛ و لکن التالی باطل، فالمقدم مثله.» بنابراین، تصدیق به اصل علیت حاصل می آید. عقل گرایان برای اثبات وجود خدا به براهین صدیقین، وجوب و امکان، اصل علیت و غیره تمسک کرده اند و در بحث ضرورت بعثت پیامبران از برهان نیاز اجتماعی بشر به قوانین بهره گرفته اند.همچنین با تصور موضوع و محمول در اصل هوهویت، این برهان پدید می آید که اگر هر چیزی، خودش، خودش نباشد، اجتماع نقیضین لازم می آید؛ لکن اجتماع نقیضین محال است، پس هر چیزی خودش، خودش است. برخی از محققان، اصل هو هویت را بدیهی اولی دانسته اند. (احمد احمدی، نظریه بداهت اصل هوهویت، هیأت حمایت از کرسی های نظریه پردازی و نوآوری)وجدانیات
قضایایی هستند که از انعکاس علوم حضوری در ذهن و تبدیل آنها به علوم حصولی به دست می آیند و حاجتی به برهان عقلی و حواس ظاهری ندارند. به عبارت دیگر، وجدانیات، علوم حصولی اند که از علوم حضوری حاصل شده اند. این سنخ قضایا در منشأ انتزاع، به برهان عقلی نیازی ندارند، ولی به ابزار عقل محتاج اند. نکته قابل توجه این که، وجدانیات، هم در تصور موضوع و محمول، و هم در تصدیق و حکم به علوم حضوری وابسته اند، مانند: «من میترسم»، «من گرسنه ام»، «من احساس نیاز می کنم».اهل منطق در گذشته، تجربیات، حدسیات و متواترات را در عرض فطریات، حسیات و وجدانیات از قضایای یقینیات شمرده اند که بعدها به جای واژه یقینیات از اصطلاح بدیهیات استفاده شد. با دقت منطقی و معرفت شناختی می توان این ادعا را کرد که تجربیات، حدسیات و متواترات از اقسام یقینیات هستند. البته یقین در اینجا اعم از یقین منطقی و عقلایی است؛ یعنی عقلا از طریق آزمایش و اخبار متواتر و حدس نسبت به قضایای تجربی، متواتر و حدسیات، یقین عقلایی پیدا می کنند؛ گرچه به لحاظ منطقی، ظن اطمینان آور باشد. به هر حال، این گونه قضایا، جزء بدیهیات ثانویه نیستند، بلکه از سنخ قضایای نظری اند؛ یعنی اولا تصدیق آنها به استدلال نیاز دارد، ثانیا استدلال عقلی، آنها را همراهی نمی کند، ثالثا به تعمل و تلاش عقلانی حاجت مندند. حاصل سخن آن که، معیار شناخت حقایق و تمییز قضایای صادق از کاذب در حوزه آموزه های دینی - عقلی، بداهت عقلی است. بر این اساس می توان قضایای عقلی - دینی را از بدیهیات استنتاج کرد و صدق یا کذب آنها را درک کرد. بر این مبنا، عقل گرایان برای اثبات وجود خدا به براهین صدیقین، وجوب و امکان، اصل علیت و غیره تمسک کرده اند و در بحث ضرورت بعثت پیامبران از برهان نیاز اجتماعی بشر به قوانین بهره گرفته اند. این طریق، معقولیت گزاره های عقلی - دینی را اثبات کرده و با وساطت آنها که گزاره های زیرساختی دین به شمار می آیند، معقولیت سایر آموزه های دینی ثابت می گردد.
پینوشها:
۱. ابن سینا: التعلیقات، قم، بوستان کتاب، ۱۳۷۹ ش، ص ۷۸ و ۸۸ و ۱۶۸، طباطبایی، محمد حسین نهایه الحکمه، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۳۹۶ ش. مرحله ۱۱ فصل ۱۳؛ صدرالمتألهین؛ الأسفار الأربعة، الطبعه الاربعه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۶۱۹ه.ق، ج ۳، ص4۹۸.
۲. ابن سینا، شرح الاشارات و التنبیهات، نشر کتاب، قم، ۱۳۷۷ ق، ج ۱، ص ۲۸۹.
منبع: کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، قم 1390