انقلاب اسلامى؛ غرب و ضعف تحليل(4)

يكي از مسايلي كه نظريه پردازان غرب تلاش مي كنند تا شايع و رايج شود، بحث شكست الگوي اسلامگرايي در ايران است. الويه روا در اين خصوص مي نويسد: نخستين الگوي شكست اسلام گرايي، انقلاب ايران است. جنگ با عراق، ايران را به پرچم دار تشيع و ناسيوناليسم ايراني تبديل كرد؛ در نتيجه توده هاي عرب از اين الگو روي برتافتند و ضرورتاً صدور انقلاب ايران به حلقه هاي وابسته و اقليت هاي شيعه لبنان، عراق و افغانستان منحصر شد. انقلاب ايران به نظر محافظه كاران عرب،
پنجشنبه، 30 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انقلاب اسلامى؛ غرب و ضعف تحليل(4)
انقلاب اسلامى؛ غرب و ضعف تحليل(4)
انقلاب اسلامى؛ غرب و ضعف تحليل(4)

نويسنده: احمد رهدار




6. انقلاب ايران، انقلابي شكست خورده

يكي از مسايلي كه نظريه پردازان غرب تلاش مي كنند تا شايع و رايج شود، بحث شكست الگوي اسلامگرايي در ايران است. الويه روا در اين خصوص مي نويسد: نخستين الگوي شكست اسلام گرايي، انقلاب ايران است. جنگ با عراق، ايران را به پرچم دار تشيع و ناسيوناليسم ايراني تبديل كرد؛ در نتيجه توده هاي عرب از اين الگو روي برتافتند و ضرورتاً صدور انقلاب ايران به حلقه هاي وابسته و اقليت هاي شيعه لبنان، عراق و افغانستان منحصر شد. انقلاب ايران به نظر محافظه كاران عرب، خطر بزرگي بود و باعث شد تا آنان در تقويت بنيادگرايي سني تلاش كنند و بدين وسيله بتوانند مقابل پيشرفت انقلاب ايران را بگيرند. تلاش محافظه كاران عربي در اين جنبه دو نتيجه دربرداشت از يك سو، زياد شدن فاصله ميان شيعه و سني و در نتيجه، ناكام تر ماندن انقلاب ايران. به عنوان مثال؛ عقب نشيني و خروج روس ها در سال 1989 از افغانستان منتج به تشكيل دولت اسلامي نشد، بلكه به شدت درگيري ها ميان مجاهدين افغاني نيز افزود. از طرف ديگر رژيم هاي كشورهاي عربي تقريباً موفق به تسلط بر شكل اسلام گرايي خود شدند و هم زمان به تشكيل حركتهاي اسلامي اقدام كردند.( 32)
جان فوران نيز معتقد به شكست انقلاب ايران مي باشد. وي معتقد است: از ميان همه طبقه هاي شركت كننده در انقلاب، تنها بخشي از روحانيت، بخش هاي برگزيده اي از طبقه هاي بازاري و تا اندازه اي حاشيه شهرها از انقلاب بهره بردند. بايد به خاطر داشت كه اسلام مبارزه آيت اللَه خميني تنها مورد قبول اقليتي از ده ها هزار روحاني ايران واقع شد و تازه در ميان اين حاميان نيز بر سر مسائل اقتصادي و سياسي اختلاف هاي متعدد و شديدي وجود داشت. در ميان عناصر بازاري، عده اي به خاطر كاهش تماس ايران با اقتصاد جهاني و فرصت هاي پديد آمده بر اثر انقلاب و جنگ، سود بردند، اما بسياري نيز از لحاظ اقتصادي زيان ديدند و در معرض سركوب سياسي قرار گرفتند. گذشته از شكست همه حزب هاي غيرديني، روشنفكران با تعطيل شدن دانشگاه ها به مدت دو سال به عنوان بخشي از مبارزه اسلامي كردن مواجه شدند؛ حداقل 200 هزار روشنفكر در فاصله سال هاي 1979 1982 م/ 1358-1361 ش كشور را ترك كردند. طبقه كارگر نيز امتيازهايي را كه در حيطه دستمزدها و كنترل بر توليد در سال 1979 م/ 1358 ش كسب كرده بود از دست داد؛ چون انجمن هاي اسلامي جاي شوراهاي كارگري را گرفتند. بار ديگر كارخانه ها به كنترل مديريت درآمدند. جنگ و سركوب نيز رفاه كارگران را مختل ساخت. طبقه هاي حاشيه شهري كه پشتوانه اصلي حزب جمهوري اسلامي بودند، وضع زندگي شان اندكي بهبود پيدا كرد، اما مشكلات مسكن، تغذيه و اشتغال در حد گسترده اي به همان صورت باقي ماند. جمعيت 5/4 ميليوني تهران يك سال بعد از انقلاب به شش ميليون نفر رسيد. زنان از مدرسه ها و اداره ها اخراج شدند. با تغيير دادن قانون خانواده، سن زناشويي از 18 سال به 13 سال كاهش يافت، اما دست مردان در طلاق دادن همسران شان بازتر شد. در روستاها مصادره زمين توسط دهقانان نكوهش شد يا نيروهاي مسلح زمين ها را به صاحبان شان بازگردانيدند. كردها مورد سركوب نظامي قرار گرفتند. سران ايل قشقايي در 1980 م/ 1359 ش به اتهام توطئه چيني عليه آيت اللَه خميني اعدام شدند. بدين ترتيب، اين بار هم مثل سالهاي1905 - 1911 م/ 1284- 1290 ش و 1953 م/ 1332 ش به محض مستقر شدن قدرت، ائتلاف مردمي درهم شكسته شد، به طوري كه مي توان گفت تنها معدودي از عناصر ائتلاف در سازمان هاي سياسي به هدف خويش در برپايي انقلاب نايل آمدند.( 33)
جان ال. اسپوزيتو نيز در مجموعه مقالاتي كه تحت عنوان «انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن» گردآوري كرده است، از نويسندگاني كمك گرفته كه معتقدند انقلاب ايران هرگز نتوانسته در جوامع اسلامي تاثيرگذار باشد. ادعاي نويسندگان اين مقالات اين است كه انقلاب اسلامي هرگز آن گونه كه انتظار مي رفت، صادر نشد. وي، به رغم اين كه معتقد است بازتاب جهاني انقلاب ايران، هم مستقيم و هم غيرمستقيم بوده است و فعالان مسلمان در بسياري از نقاط جهان از پيروزي هاي برادران و خواهران ايراني خود مسرور شدند و در مبارزات خود روحيه گرفتند و نيز اين كه انقلاب ايران، به صورت الهام بخش براي ديگر ملتهاي مسلمان عمل كرده است، در ارزيابي نهايي اش از تاثير و بازتاب اين انقلاب، آن را مدلي غيردقيق كه به ايجاد يا هدايت تلاش هاي انقلابي نينجاميده و حداكثر گرايش هاي از پيش موجود در كشورهاي مسلمان را تقويت كرده يا شتاب بخشيده، مي شمارد.( 34) وي در ادامه، مشخصاً به توصيف كم و كيف بازتاب انقلاب اسلامي در كشورهاي مسلمان مي پردازد و در همه موارد تلاش مي كند تحليل هايي بر خلاف ظاهر مستنداتي كه خود نشان مي دهد، ارايه مي دهد.
برخي از اين تحليل ها عبارتند از:
1. مسلمانان سني خليج پذيرش چنداني نسبت به جنبش هاي انقلابي به عنوان ابزاري براي ابزار نارضايتي نشان نداده اند. در حالي كه انقلاب ايران موجب بيداري بسياري از شيعيان شد و به ويژه به نسل جوان تر آگاهي سياسي و جرات و جسارت بيشتري نسبت به هويت و حقوق خود بخشيد، اما بازتاب فكري و اعتقادي ايران محدود بوده است. علاوه بر اين، شورش هاي توده اي در ميان شيعيان به هيچ وجه تحقق نيافته است.
2. شاهرخ اخوي در كتاب «بازتاب انقلاب ايران بر مصر» نشان مي دهد كه اخوان المسلمين، گروه هاي راديكال، سازمان هاي دانشجويي و چپ اسلامي همه به اين نتيجه رسيدند كه مصر نيز مي تواند سازمان سياسي خود را از اساس تغيير دهد. آنان از روح و راه انقلاب الهام مي گرفتند، اما خواهان بازتوليد مدل ايران نبودند. با گذشت چند سال، حمايت فعالان مصري از بسياري اقدامات و سياست هاي ايران كمتر شده، ولي ستايش از خود انقلاب افول نكرده است.
3. تونس به رياست جمهوري حبيب بورقيبه معمولاً غيرمذهبي ترين حكومت جهان عرب تلقي مي شد. برعكس، معمر قذافي در ليبي در دهه 1970، اصلاحات و قوانين اسلامي را معمول كرد. به همين نحو، بورقيبه به مخالفت با ايران برخاست و حال آن كه قذافي در طول جنگ ايران و عراق از ايران حمايت كرد. با اين حال، ليزا اندرسون در كتاب «تونس و ليبي: واكنش هايي به تحريكات اسلامي» استدلال مي كند كه بورقيبه و قذافي در برخي واكنش هاي كلي نسبت به انقلاب ايران اشتراك نظر داشتند. هر دو رهبر، الگوي اين انقلاب را تهديدي براي رهبري سياسي خود تلقي مي كردند و گروه هاي مخالف در هر دو كشور ليبي و تونس در الگوي ايران ضرورت كلي پاسخگو شدن و مسووليت پذيري اسلامي رهبران سياسي را مي ديدند. حكومت بورقيبه كه انقلاب اسلامي را افراطي مي دانستند، نخست كوشيد اين فعالان را با برچسب «خمينيست» متهم كند و سپس رهبران آن را دستگير و به زندان افكند. حكومت همچنان به تلاش هاي خود در بي اعتبار كردن مخالفان اسلامي از طريق اتصال آنها به ايران ادامه داد؛ گرچه تقريباً شواهدي دال بر ارايه چنين ارتباطي وجود نداشت. از اين گذشته، در سال ،1981 راشد الغنوشي رهبر ام. تي. آي در حمايت خود از انقلاب تعديل كرد و از كاربرد خشونت به منظور تغيير سياسي در تونس امتناع ورزيد. اندرسون معتقد است كه هرچند رويدادهاي ايران ممكن است مخالفان اسلام گرا را تاييد و تقويت كرده باشد، ولي نفوذ ايران در تونس و ليبي حداكثر جنبه غيرمستقيم داشته است.
4. بيشترين نفوذ مستقيم، نيرومند و پايدار ايران در لبنان بوده است، با اين حال، ريچارد تورتون در كتاب « لبنان: جدال داخلي و ارتباط با ايران» استدلال مي كند كه « با آن كه ايران از تاثير و نفوذ برخوردار است، ولي هميشه تعيين كننده مسير سياست لبنان نيست. تنها كافي است نگاهي به محمدحسين فضل الله پيشواي روحاني حزب الله بيفكنيم كه با وجود اذعان به نقش ايران به عنوان مدلي از انقلاب اسلامي، تصريح كرده است كه جمهوري اسلامي در لبنان را بايد هدفي دانست كه براي آينده قابل پيش بيني غيرممكن است».
5. الويه روا در كتاب « مجاهدين و آينده افغانستان» بر اين نظر است كه به رغم مجاورت افغانستان با ايران، بازتاب كلي انقلاب ايران بر مجاهدين كه اكثر آنان سني هستند، جزيي بوده و تاثير ايران در ميان شيعيان كه تقريباً 15 درصد جمعيت افغانستان را تشكيل مي دهند، بسيار محسوس تر بوده است. روا بر اين نظر است كه موضع ضد آمريكايي ايران در حقيقت قوي تر از همبستگي اين كشور با مسلمانان است و به اين ترتيب « ايران پيوسته از هرگونه مداخله مستقيم به نفع مجاهدين مي پرهيزد».
6. چهره هاي مذهبي در ايران كه بر انقلاب مسلط شدند، بر مبارزه همه مخالفان تاكيد مي ورزيدند. نداي وحدت اين نهضت به زبان كلي اسلامي بيان مي شد و براي گروه هاي مذهبي بخصوصي طرح نمي گرديد. با اين حال، در عراق توجه و علاقه به انقلاب از آغاز گستره محدودتري داشت؛ به گونه اي كه هم حكومت و هم شهروندان يكسان به جنبش به چشم نهضتي مشخصاً شيعه گرايانه مي نگريستند. از سوي ديگر؛ از ميان آنان كه در باب وضعيت سياسي عراق قضاوت نادرستي داشتند، سران رژيم ايران بودند كه درباره جامعه شيعه در عراق يك رشته برداشت هاي غلط داشتند. تحليل آنان عمدتاً بر پايه تجربه آنان از شيعيان نجف و نه شيعيان همه عراق بود، اما به كل جامعه عراق تعميم داده شده بود. درك نادرست ديگر از عراق بر اين پايه استوار بود كه انقلابيون ايران بر اثر تجربه خود از شاه، گمان ميكردند كه در زير ظاهر اقتدارگرايي عراق، انفجار شورش مردمي را مي شد انتظار كشيد.
7. مسلمانان آفريقا به طور سنتي از ميراث كهن اصلاح گري و احياگري اسلامي برخوردارند كه جنبش فولاني در نيجريه قرن هيجدهم و نهضت مهديون در سودان سده نوزدهم از آن جمله است. از اين رو، عجيب نيست كه در سالهاي اخير، سودان و نيجريه كه اولي وسيعترين كشور آفريقا و دومي پرجمعيت ترين كشور اين قاره است، همراه با ديگر نواحي آفريقا شاهد ظهور موج اسلام گرايي بوده اند. در سپتامبر 1983، جعفر نميري رييس جمهور سودان تلاشهاي خود را در جهت اسلامي كردن دولت و جامعه سودان رسميت داد. نميري درسال 1969، طي كودتايي به قدرت رسيده بود. وي همچون معمر قذافي از ستايندگان جمال عبدالناصر رييس جمهور در مصر بود و انقلاب خود را زير چتر ناسيوناليسم عربي ناصر قرار داد. نميري در همانندي ديگري با قذافي، در دهه 1970 به اسلام گرايش يافت تا رژيم و ايدئولوژي ناسيوناليستي خود را تقويت كند و نيز به مقابله و جذب مخالفان اسلامي خويش بپردازد. در سال 1978، دكتر حسن الترابي رهبر اخوان المسلمين سودان به سمت دادستان كل تعيين شد و از 1978 تا 1983 حكومت سودان به طور فزاينده اي به سمت اسلامي شدن پيش رفت. از 1983 تا 1986 نميري برنامه خود را در خصوص اسلامي كردن اجرا كرد كه شامل به كارگيري دادگاه ها، نهادها و قوانين اسلامي بود. چرخش نميري به سوي اسلام آشكارا حاصل عوامل داخلي بود، اما از واقعيت هاي وسيع تر رستاخيز اسلام در سياست مسلمانان در ميان همسايگان سودان (مصر و ليبي) و جهان گسترده تر اسلام نيز تاثير پذيرفت. انقلاب ايران تحولات و تمايلات موجود را تقويت كرد، اما نقش تعيين كننده در نوپيدايي اسلام در سياست سودان نداشت. اگرچه رهبران مسلماني چون ترابي و صادق المهدي (رهبر مهديون و نخست وزير سودان در سالهاي 67 1966 و از 1986 تا 1989) اندكي پس از انقلاب با امام خميني در ايران ديدار كردند، اما هدف آنها بيشتر ابراز همبستگي با اهداف و آرمان هاي انقلاب بود تا اعلام تعهد به امام خميني يا كسب حمايت ايران. در واقع، جهت گيري و ديدگاه فكري ترابي و صادق المهدي بسيار بيش از امام خميني به علي شريعتي نزديك بود. همچنان كه جان ا. ول در كتاب «اسلامي كردن امور در سودان و انقلاب ايران» نشان مي دهد، سودان از سنت اسلامي سرشاري برخوردار است. اين نقش تاريخي اسلام در تشكيل و توسعه سودان نوين؛ حضور سازمان هاي اسلامي نظير مهديه، ختميه و اخوان المسلمين؛ سنت حكومت اسلامي، علاوه بر اعتراض و مخالفت اسلامي، همه به پيش از انقلاب ايران بر مي گردد. در نتيجه، نه حكومت نميري و نه مخالفان، لازم يا مفيد نديدند خيلي به حمايت ايران يا بي اعتبار كردن مخالفان از طريق حمله به نفوذ «خمينيسم» اتكا كنند. ول نتيجه مي گيرد كه تجربه اسلامي كردن در سودان پيوندي با ايران نداشت.
8. در دهه 1960، مسلمانان شوروي به طور فزاينده به ارزش ها و سنت هاي اسلامي روي آوردند و مجامع مخفي، نهادها و مدارس اسلامي غيررسمي توسعه يافت. به هنگام وقوع انقلاب ايران، بازتاب آن در ميان مسلمانان شوروينه صرفاً به دليل رواج پذيرش افكار اسلامي ، بلكه از اين رو گسترش يافت كه با سال هاي دشوار زوال دوران برژنف مصادف شد. بي تحركي سياسي، ناكامي اقتصادي، فساد گسترده و افول سيطره مركزي در ريشه گرفتن و تثبيت علائق سنتي محلي و نهادهاي غيررسمي جديد در ميان 50 ميليون مسلمان شوروي نقش داشت.
9. بازتاب انقلاب ايران بر جوامع مسلمان جنوب شرقي آسيا عمدتاً غيرمستقيم بوده است. در مالزي و اندونزي، انقلاب، هم ايدئولوژي و عقايد سياسي اسلامي را برانگيخته و هم توانايي حكومت محلي رادر توجيه نظارت و سركوب جنبش هاي مخالفان اسلام گرا تقويت كرده است. با اين حال، در مدت زمان كوتاهي، فعالان در مالزي و اندونزي سريعاً از آيت الله خميني فاصله گرفتند؛ زيرا نسبت به جهت گيري و زياده روي هاي حكومت روحاني ايران نگراني داشتند و حكومت هاي مالزي و اندونزي نيز براي بي اعتبار ساختن هرگونه مخالفت اسلامي به طرح اتهاماتي چون «خمينيسم» يا «اسلام راديكال» مي پرداخت. همان طور كه فرد فون درمهدن در كتاب «جنبشهاي اسلامي مالزي و اندونزي و ارتباط با ايران» مي نويسد: «انقلاب ايران همچون ديگر موقعيت هاي اسلامي، اثر مهمي بر عناصر آگاه مذهبي داشت... اين انقلاب، يك سلسله نيروهاي ديگر را تقويت كرد كه از احياي اسلام در اين منطقه قوت مي گرفتند. در همان حال كه زياده روي هاي نسبت داده شده به رژيم جديد در تهران و جنگ طولاني ايران و عراق جاذبه انگيزشي اوليه بسياري از فعالان را نسبت به تجربه ايران تضعيف كرد».(35)
در خصوص اين تحليل ها توضيحات ذيل ضروري به نظر مي رسد:
الف – آن چنان كه مشاهده مي شود، در تحليل هاي فوق، به انحاي مختلف از بيان صريح و پررنگ بازتاب و تاثير انقلاب اسلامي در ديگر جوامع اسلامي طفره رفته شده است. اين در حالي است كه با تامل در همان مقدار مطالب ذكر شده در مقالات كتاب اسپوزيتو، مي توان برخي از مهم ترين مظاهر بازتاب انقلاب ايران در كشورهاي اسلامي را به شرح ذيل مشاهده كرد:
نقش بيداركنندگي و آگاهي بخشي انقلاب اسلامي (كشورهاي خليج)، تقويت اسلام گرايان، ايجاد نفرت عمومي نسبت به اسراييل كه در مخالفت علني با پيمان كمپ ديويد تبلور يافت، جا افتادن ايده ضرورت تغيير در سازمان سياسي مصر، الهام گيري از انقلاب ايران و ستايش مستمر آن (مصر)، معمول شدن اصلاحات اسلامي به دستور معمر قذافي (ليبي)، جسارت يافتن در بيان خواسته هاي اسلامي، مخالفت با اسلام زدايي و تقويت گروه هاي اسلامي از جمله جامعه حفظ قرآن كريم (تونس) تاسيس «جبهه آزادي بخش مسلمان بحرين» در پي تبليغ آقاي مدرسي (بحرين)، پذيرش رهبري روحاني ايران، استفاده از تصاوير حضرت امام كه نماد و مظهر انقلاب ديني ما در خارج از كشور است در نشريات، منازل و اماكن عمومي متعلق به حزب الله و قرار دادن اصول و آرمانهاي انقلاب اسلامي ايران به عنوان يك استراتژي براي حزب الله (لبنان)، تشكيل اتحاد هشت گانه احزاب تشيع در برابر اتحاد هفت گانه احزاب سني، ايجاد و تشديد روحيه مقاومت ديني آنها در برابر شوروي و ايجاد فضاي امن و بي مخاطره براي مجاهدان و خانواده هاي آنها در ايران (افغانستان)، رشد نهاد، انجمن ها و مدارس اسلامي، رشد تقاضاها و درخواست هاي مناسب با فرهنگ ايراني، نهادينه شدن رسمي آموزش هاي اسلامي، تقاضاي برچيده شدن مرز رسمي ميان ايران و آذربايجان شوروي و... (شوروي)، تقويت شدن «جبهه آزادي بخش ملي مورو» و نيز تقويت ساير اسلام گرايان به گونه اي كه فرد فون درمهدن در كتاب «جنبش هاي اسلامي مالزي و اندونزي و ارتباط با ايران» مدعي مي شود: «اسلام در هيچ جاي ديگري چنين پيروزي قاطعي بر نيروهاي غرب نداشته است» (شرق آسيا).
موارد ياد شده، تنها برخي از اعترافاتي است كه نويسندگان مقالات كتاب اسپوزيتو براي چفت و جور كردن تحليل هاي انحرافي و تحريفي خود مبني بر بازتاب اندك و كم و احياناً منفي انقلاب ايران در سرزمين هاي اسلامي ناگزير از اعتراف بدانها شده اند. اين موارد، علاوه بر اين كه بخش كمي از تاثيرات و بازتاب هاي انقلاب اسلامي در كشورهاي اسلامي را نشان مي دهد و به طور حتم، موارد واقعي اين تاثيرات به مراتب بيشتر از اينهاست، از سوي ديگر، در اكثر قريب به اتفاق موارد، مصاديق جزئي و كوچك و غيرمحوري بازتابهاي مذكور است. به نظر مي رسد از سر تعمد تلاش شده است تا تاثيرات كلان، مستمر و بنياديني كه انقلاب اسلامي در كشورهاي مذكور داشته است، ناديده گرفته شود.
ب - نويسندگان مذكور تلاش كرده اند تا در مواردي كه اذعان به تاثير انقلاب اسلامي بر نهضت هاي آزادي بخش، جريان هاي اسلام گرا و توده هاي مردم كشورهاي مسلمان داشته اند، منشا تاثير آن را تقليل دهند. از همين رو، همواره تاكيد كرده اند كه آن كشورها بيش از آنكه متاثر از آراء و انديشه هاي حضرت امام باشند، متاثر از آراء دكتر شريعتي هستند.
به عنوان مثال؛ در مورد بازتاب انقلاب اسلامي در كشورهاي جنوب شرق آسيا مي نويسند:
در حالي كه ]امام [خميني مظهر قدرت و نيروي انقلاب اسلامي است، اثرگذاري ايران بر مالزي و اندونزي بيشتر مديون نوشته هاي علي شريعتي بوده است تا ]امام [خميني. آثار شريعتي به طور گسترده در دسترس است و در نشريات متنفذي چون پريسما، رساله و داكوه ]دعوت[ آزادانه مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد.
يا در مورد بازتاب انقلاب اسلامي در سودان مي نويسند: در واقع، جهت گيري و ديدگاه فكري ترابي و صادق المهدي بسيار بيش از ]امام[ خميني به علي شريعتي نزديك بود.
حتي در مورد بازتاب انقلاب اسلامي در لبنان مي نويسند: بنيانگذار امل، سيد موسي صدر كه غيبت او در سال 1978 نقطه عطف مهمي در تحرك و بسيج شيعيان بود از ايدئولوژي و آرماني حمايت كرد كه بيش از تجديدنظر طلبي شيعي آيت الله خميني به اصلاح طلبي علي شريعتي نزديك بود.
به نظر مي رسد تلاش گسترده آنها براي جايگزيني دكتر شريعتي به جاي حضرت امام، به منظور به حاشيه راندن وجه تاثير ديني انقلاب اسلامي كه نماد آن حضرت امام مي باشد در كشورهاي مذكور باشد.
ج - نويسندگان مذكور در كشورهايي كه هم زمان و يا پس از جريان اسلام خواهي انقلابيون ايراني به شكل كاملاً مشابهي شاهد رشد اسلام گرايي بوده اند، تلاش كرده اند تا وانمود كنند كه اين اسلام خواهي ارتباطي با انقلاب اسلامي ايران نداشته و بلكه بيشتر جنبه داخلي و يا حداقل جنبه غيرديني داشته است.
به عنوان مثال در مورد بازتاب انقلاب اسلامي در سودان مي نويسند:
چرخش نميري ]رييس جمهور اسبق سودان [به سوي اسلام، آشكارا حاصل عوامل داخلي بود، اما از واقعيت هاي وسيعتر رستاخيز اسلام در سياست مسلمانان در ميان همسايگان سودان (مصر و ليبي) و جهان گسترده تر اسلام ](نه مشخصاً انقلاب ايران) [نيز تاثير پذيرفت. انقلاب ايران تحولات و تمايلات موجود را تقويت كرد اما نقش تعيين كننده در نوپيدايي اسلام در سياست سودان نداشت. اگرچه رهبران مسلماني چون ترابي و صادق المهدي(رهبر مهديون و نخست وزير سودان در سالهاي 67 1966 و از 1986 تا 1989) اندكي پس از انقلاب، با ]امام[ خميني در ايران ديدار كردند، اما هدف آنها بيشتر ابراز همبستگي با اهداف و آرمان هاي انقلاب بود تا اعلام تعهد به ]امام [خميني يا كسب حمايت ايران.و يا در مورد بازتاب انقلاب اسلامي در شوروي مي نويسند: در دهه 1960، مسلمانان شوروي به طور فزاينده به ارزش ها و سنت هاي اسلامي روي آوردند و مجامع مخفي، نهادها و مدارس اسلامي غيررسمي توسعه يافت. به هنگام وقوع انقلاب ايران، بازتاب آن در ميان مسلمانان شوروي نه صرفاً به دليل رواج پذيرش افكار اسلامي ، بلكه از اين رو گسترش يافت كه با سالهاي دشوار زوال دوران برژنف مصادف شد. بي تحركي سياسي، ناكامي اقتصادي، فساد گسترده و افول سيطره مركزي در ريشه گرفتن و تثبيت علائق سنتي محلي و نهادهاي غيررسمي جديد در ميان 50 ميليون مسلمان شوروي نقش داشت.
و يا در مورد بازتاب انقلاب اسلامي در ليبي مي نويسند: قذافي ضروري دانست كه در طول جنگ ايران و عراق با ايران متحد شود، با اين حال، به طوري كه آندرسون مي نويسد: «اين روابطي بود كه بيش از ارزش هاي مشترك، بر اشتراك در خصومت ها و نفرت ها متكي بود». عمدتاً نسبت به آن چيزي كه هر دو رژيم آن را نفوذ وحشتناك امپرياليسم غرب مي انگاشتند.
د. نويسندگان مذكور تلاش كرده اند تا مكرر به مواردي از سرخوردگي كساني كه دل به انقلاب اسلامي سپرده اند اشاره كنند تا از اين طريق نشان دهند كه اگر هم انقلاب ايران در آغاز تاثيري داشته است، ديري نپاييده است كه اين تاثيرگذاري مثبت به تاثيرگذاري منفي تبديل شده است. به عنوان مثال؛ در خصوص تاثير انقلاب اسلامي در سودان مي نويسند: در سال 1981، راشد الغنوشي رهبر ام. تي. آي در حمايت خود از انقلاب تعديل كرد و از كاربرد خشونت به منظور تغيير سياسي در تونس امتناع ورزيد.
و يا در خصوص تاثير انقلاب اسلامي در جنوب شرق آسيا مي نويسند: فعالان مسلمان در آسياي جنوب شرقي همچون همگنان خود به انقلاب 1357 متوسل شدند و تهران را واداشتند پاسخ توجهات و احترامات آنها را به آيت الله ]خميني [بپردازند. با اين حال، در مدت زمان كوتاهي، فعالان در مالزي و اندونزي سريعاً از ]امام [خميني فاصله گرفتند؛ زيرا نسبت به جهت گيري و زياده روي هاي حكومت روحاني ايران نگراني داشتند و حكومت هاي مالزي و اندونزي نيز براي بي اعتبار ساختن هرگونه مخالفت اسلامي به طرح اتهاماتي چون «خمينيسم» يا «اسلام راديكال» مي پرداختند.
هـ . نويسندگان مذكور، به دليل جهل در ماهيت انقلاب اسلامي، اولاً بازتاب آن را تنها به جوامع اسلامي محدود كرده اند و ثانياً در همان جوامع اسلامي هم بازتاب را تنها در مواردي جستجو كرده اند كه مستقيماً گروه يا جرياني به نوعي وابستگي به ايران اسلامي داشته باشد. اين در حالي است كه اولاً نظر به ماهيت ديني انقلاب اسلامي، نبايد محدوده تاثيرگذاري آن را به گستره جوامع اسلامي منحصر كرد. استدلال اين است كه در جهان قرن بيستم كه اساساً بشر از دين روي برتافته و بر اين گمان است كه ديگر عصر دين و توان آن در اداره حيات سياسي اجتماعي بشر گذشته است،(36) انقلابي با اتكاء به دين صورت گرفته است و به طور طبيعي اولين پيام آن اين است كه حتي در قرن بيستم نيز مي توان به دين تكيه كرد و با اتكاء به آن تحول و پويايي ايجاد كرد. به تبع اين پيام، در بسياري از دانشگاه هاي معتبر اروپا و آمريكا كرسي هاي دين پژوهي و در بيرون از دانشگاه ها، موسسات دين پژوهي از رشد روزافزوني برخوردار شد.( 37) اين امر نيز مي تواند يكي از مهم ترين بازتاب هاي جهاني انقلاب اسلامي ديده شود كه به كلي از نگاه نويسندگان مقالات كتاب اسپوزيتو به دور مانده است.
از سوي ديگر، حتي در جوامع اسلامي نيز مفهوم تاثيرگذاري انقلاب اسلامي از معني گسترده تر از آنچه نويسندگان مذكور تلقي كرده اند، دارد. اين بازتاب تنها بدين معنا نيست كه حتماً بايد در آن كشورها نيز انقلابي آن هم كاملاً تحت فرماندهي ايران! صورت گرفته باشد، بلكه بدين معني است كه انقلاب ما از وجوه متفاوتي توانسته در آنها تاثيرگذار باشد. به عنوان مثال؛ در فلسطين، لبنان، افغانستان و ديگر كشورهاي اسلامي كه خود درگير جنگ بوده اند، بيشتر صبغه ضد امپرياليستي انقلاب اسلامي و در كشورهايي كه خود درگير با حاكمان مستبد و عمدتاً دست نشانده خود درگير بوده اند، بيشتر صبغه آزادي خواهي و استقلال طلبي انقلاب اسلامي و در كشورهايي كه در شرايط انفعال نسبت به يكي از ايسم هاي شرقي و غربي بوده اند، بيشتر پيام اصالت به خويشتن اسلامي انقلاب اسلامي و... تاثيرگذار بوده است.

انقلاب ايران؛ انقلابي پوپوليستي

يكي ديگر از دريافت هاي اشتباه نظريه پردازان غرب از ماهيت انقلاب اسلامي اين است كه توجه ويژه رهبران انقلاب اسلامي به مردم را با واژه منفي پوپوليسم(38)ياد كرده اند. اين در حالي است كه آنچه در تعريف پوپوليسم آمده با آنچه وجود آن را در ايران ادعا مي كنند، ناهمخواني دارد.
در تعريف پوپوليسم آمده است:
بزرگ داشت مفهوم مردم يا خلق تا حد مفهومي مقدس و باور به اينكه هدف هاي سياسي را مي بايد به خواست و نيروي مردم، جدا از حزب ها و نهادهاي موجود پيش برد. مردم باوري خواست مردم را عين حق و اخلاق مي داند و اين خواست را برتر از همه سنجه ها و سازوكارهاي اجتماعي مي شناسد و بر آن است كه ميبايد ميان مردم و حكومت رابطه مستقيم وجود داشته باشد.( 39)
اما مستند نظريه پردازان غربي در پوپوليسم خواندن انقلاب اسلامي، برخي از جملاتي است كه حضرت امام (ره) از آن حيث كه رهبر مردم بوده به نمايندگي از آنها گفته است. به عنوان مثال؛ جان فوران مي نويسد: فرهنگ سياسي مسلط و در حال پيدايش، به اسلام پوپوليستي آيت اللَه خميني تعلق داشت... آيت اللَه خميني در اواخر سال 1978 م/ 1357 ش گفته بود: من حرف مردم را مي زنم... ما همان مطلبي را تعقيب مي كنيم كه در نهاد و آرزوي ديرينه آنهاست. ]آنها [ما را خدمتگذار خود مي دانند. از اين جهت، من مسائلي را كه هميشه خواست ملت است طرح مي كنم. زباني كه آيت اللَه خميني در سخنان خود مردم را مخاطب قرار مي داد، شامل عبارتي نظير: «مردم آگاه، مبارزه و شجاع ايران»، «ملت عزيز و شجاع» و «ايران مظلوم» بود و همه اينها احساسات ملي مردم را برمي انگيخت. او مدام اصطلاحات اسلامي «امت مبارز اسلامي» و «مردم مسلمان ايران» را به كار مي برد. روحانيت عملاً با به كارگيري عباراتي نظير: «انتظار مي رود همه ملت اسلام مشاركت كند»، «اين يك تكليف الهي است كه بايد انجام شود»، «اين يك تكليف الهي است» و «بر عهده مردم ايران است» و... مردم را به شركت در راهپيمايي ها دعوت مي كرد... از مضمون هاي ديگر پوپوليسم مذهبي تاكيد بر فضيلت شهادت بود كه به مردم در تظاهرات عظيم جرات و جسارت مي بخشيد.( 40)
واقعيت اين است كه در تعاريف غربي ها مرز مشخصي ميان پوپوليسم و خدوم مردم بودن وجود ندارد. آيا اگر يك نماينده مردم به وعده هايي كه پيش از احراز منصبش به مردم داده كه مسلماً احقاق حقوق مردم در راس آنها مي باشد بخواهد عمل كند و بر آنها پاي بفشارد، پوپوليست خواهد بود؟ در غير اين صورت، آيا اساس نمايندگي مورد سوال قرار نمي گيرد؟
آنچه را كه فوران در خصوص تكليف خوانده شدن شركت در انتخابات توسط رهبران ديني انقلاب ايران مطرح كرده، در بدترين و نازلترين شكل خود، نوعي تبليغات البته از سنخ ديني آن خواهد بود و تنها در صورتي مي تواند مورد پرسش و ترديد قرار گيرد كه پيش از آن، اساس تبليغات در نظام سياسي مورد ترديد قرار گرفته باشد.
از سوي ديگر؛ برخلاف آنچه در تعريف پوپوليسم آمده كه «خواست مردم را عين حق و اخلاق مي داند»، در انقلاب اسلامي و به ويژه در انديشه سياسي حضرت امام (ره) مردم چنين جايگاهي ندارند. آنچه براي حضرت امام (ره) مهم است، ديدگاه اسلام است، او مي خواهد مردم خواست هاي خود را با خواست هاي اسلام تنظيم كنند، نه اين كه حكومت اسلامي خواست هاي خود را با خواست هاي مردم تنظيم كند. البته حضرت امام (ره) نظر به اينكه به مردم و ايمان آنها به اسلام باور داشت، معتقد بود كه «ملت اسلام را مي خواهد».
اشتباه نظريه پردازان غربي در اين است كه تصور مي كنند تنها شكل شايسته ارتباط مردم با حكومت همان شكلي است كه آنها در انواع دموكراسي هاي خود بيان كرده اند. اين در حالي است كه نوع رابطه ويژه اي كه اسلام ميان حاكم، حكومت و مردم برقرار مي كند به مراتب از انواع دموكراسي هاي غربي مترقي تر است: در اسلام، از سويي، حكومت تكليف و رسالت حاكم تلقي شده؛ از سويي، حاكم، خادم مردم معرفي شده و از سويي، مردم در حين اين كه «ولي نعمت» حاكمان هستند، مطيع و فرمانبردار نيز هستند.

پی نوشتها:

32. تجربه سياسي اسلام، صص 117 .118
33. مقاومت شكننده، صص 586 588.
34. جان ال اسپوزيتو، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، ترجمه محسن مديرشانه چي، (تهران: باز، چ 1، 1382)، ص .19
35. ر. ك: انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، صص 20 .30
36. براي اطلاع تفصيلي، ر.ك: احمد رهدار، «وضعيت دين در جهان پيش از پيروزي انقلاب اسلامي»، ماهنامه رواق انديشه، ش 40، صص 3 ـ .29
37. براي اطلاع تفصيلي، ر.ك: مهدي گلشني، علم و دين و معنويت در در آستانه قرن بيست ويكم، (تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چ 1، 1379).
38. Populism .
39. داريوش آشوري، دانشنامه سياسي، (تهران: مرواريد، چ ،5 1378)، .299
40. مقاومت شكننده، ص .574

منبع:http://www.pegahhowzeh.com




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.