جامعه اسلامی در منابع دینی، دارای شرایطی است که اگر بخواهد به رستگاری برسد، حتماً باید آن ویژگیها را دارا باشد. جامعه دینی تحت شرایط و ویژگیهایی که قرآن و منابع دینی گفته است، تنها می توان راه نجات پیدا کند و در صورتی که جامعه که متشکل از هر فرد و هر خانواده و مسئولیت پذیری تک تک افراد جامعه است، به وظایفشان درست عمل نکنند، نمی توانند به یک جامعه ی مطلوب برسند؛
اما این جامعه مطلوب باید، خصوصیاتی داشته باشد که حتی قرآن در مورد برخی از اهل کتابی که تازه مسلمان شده در ستیز نبوده بلکه با آنان در تعامل هم بوده اند. قرآن آنان را بسیار زیبا و دلنشین توصیف می کند و می فرماید: «لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ.»[1]
«آنها همه یکسان نیستند؛ از اهل کتاب، جمعیّتی هستند که (به حق و ایمان) قیام میکنند؛ و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را میخوانند؛ در حالی که سجده مینمایند.»
نکات آیه:
دو نکته در این آیه بسیار مهم است.
نکته اول: با توجه به این آیه، قرآن خود قبل از آنکه به انصاف در قضاوت دستور بدهد، با انصاف برخورد کرده و در این آیه و آیات دیگر، نسبت به همه ی اهل کتاب یکسان نظر نمی دهد.
نکته دوم: جامعه ایمانی اهل کتاب، دارای ویژگی هایی است:
1. آنان، جامعه ای برپا نموده اند و یک امتند.
2. آنان به حق و ایمان، پایبندند.
3. پیوسته، مخصوصاً تلاوت کننده ی آیات الهی اند.
4. صفت مهمشان در عبادت، سجده کردن است؛ یعنی سجده در زندگی شان بسیار نمود دارد؛ سجده نماد، احساس ذلت و توضع کامل در مقام پروردگار است؛ و بالاترین حالتی که عبد در برابر خدا دارد، سجده است.
نتیجه
با توجه به این نکات باید گفت: اگر مسلمانان بخواهند جامعه ای داشته باشند که در نظر قرآن، مورد تایید باشد، باید این ویژگی ها را در وجود خود زنده کند؛ یعنی جامعه ای که یک امت بوده و در این امت، باید به اقامه حق و بروز ایمان، پای بند باشند، و پیوسته تلاوت کننده ی آیات الهی بوده و به عبادت نماز اول وقت مخصوصاً به سجده اهمیت ویژه دهند. البته این آیه اشاره به ویژگی های فردی تک تک افراد آن جامعه دارد.
ویژگی اجتماعی امت
از طرف دیگر، قرآن کریم، به ویژگیهای اجتماعی امت ها و جامعه اسلامی تصریح دارد و می فرماید: «ولتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَیالخَیرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِالمُنکَرِ وَ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[2]
«باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند.»
نکات آیه شریفه
در این آیه، خداوند متعال، تصریح می فرماید که جامعه اسلامی باید، سه ویژگی اجتماعی مهم را در درون خود زنده کنند تا رستگار شوند؛
1. دعوت به خیر:
دعوت به خیر کردن، از جمله صفاتی است که خداوند آنرا به خودش نسبت می دهد و می فرماید: «وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ.» «... و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مینماید...» این خداست که انسانها را به سوی بهشت و آمرزش دعوت می کند؛ از کنار هم قرار دادن این دو آیه فهمیده می شود که انسان زمانی که به امر به معروف و نهی از منکر، دعوت کند هم رستگار می شود و هم خداوند همو را به بهشت و آمرزش از گناهانش دعوت می کند.
2. امر به معروف:
بالاترین دعوت به خیر، امر به معروف است؛ دعوت به انجام نیکی ها بالاتر از انجام خود نیکی است؛ چون دعوت به نیکی کار عملی اجتماعی است و انجام نیکی ممکن است فردی باشد.
3. نهی از منکر:
فقط امر به خوبی ها جامعه را رستگار نمی کند؛ باید جنبه سلبی و منفی را نیز در نظر گرفت؛ چنانچه در برخی از منابع دینی، به هر دو بُعد مثبت و منفی یکجا تصریح شده؛ مانند آیه ی «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا» «بنابراین، کسی که به طاغوت [= بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست.» که اول باید ظرف قلبی جامعه از تبعیتِ طاغوت که شیطان است، خالی شده و تنفر ایجاد شده و سپس باید به الله ایمان بیاورد، در این صورت است که به ریسمان محکم الهی چنگ زده است. بنابراین، هم جنبه سلبی یعنی نهی از منکر هم کنار جنبه ی مثبت یعنی امربه معروف باید باشد؛ تا جامعه به رستگاری برسد.
با توجه به این دو آیه جامعه ایمانی و مسلمان باید دارای ویژگی های فردی و اجتماعی باشد.
صفات جامعه دینی
صفاتی که برای جامعه دینی در نهج البلاغه بیان گردیده به یک مورد اشاره می کنیم:
۱. تقوای فردی و اجتماعی
امیرالمومنین (علیه السلام) در نهج البلاغه همواره به تقوای الهی سفارش شده کرده اند.
در نظر ایشان، تقوا در هر زمان نیاز است؛ و فرمودند: «اتَّقِ اللَّهَ فِی کُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ».[3] «در هر صبح و شام رعایت تقوا کن!»
تقوا در نظر ایشان داروست؛ چنانچه حضرت می فرمایند: «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِکُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِکُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ وَ جِلَاءُ [غِشَاءِ] عَشَا أَبْصَارِکُمْ وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِکُمْ وَ ضِیَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِکُمْ.»[4]
«همانا تقواى خداوند براى شما دواى درد دل ها است و چشم براى کورى دل ها و شفاى بیمارى جسدها و اصلاح فساد سینه ها و پاکى آلودگى نفوس و روشنایى پرده هاى چشمان و سبب امنیّت در برابر اضطراب ها و روشنایى تیرگی هاى شماست.»
۲. زهد:
امام سجاد علیه السلام در فرازی از یکی از دعاهای صحیفه در مورد زهد می فرماید: «وَ ارزُقْنی الرَّغْبَةَ فی العَمَلِ لَکَ لآخِرَتی... وَ حَتّی یَکُونَ الغالِبُ عَلَیَّ الزُّهدَ فی دُنْیای.»[5]
«و برای آخرتم، رغبت و مراقبت در عمل (بندگی) برای خودت را روزی ام فرما، تا اینکه بی رغبتی در دنیا بر من دست یابد.»
سخنی با زمامداران
نکته ای که در اینجا مهم است، اینکه جامعه ای که در آن، زمامداران برای بدست آوردن جایگاه و پست و مقام، چنان گوی سبقت از یکدیگر می ربایند که گویا آخرتی در کار نیست، چگونه می توان برای آنها از زهد و عدم وابستگی به دنیا، سخن گفت؛ گویا سخن از زهد گفتن در گوش جنابان، سخنی گزاف و بی معنا می نماید؛ اما حقیقت آن است که جامعه ای که وابستگی هر چه بیشتر زمامدارانش به دنیا، و بزک های شیطانی، بیشتر می شود، حقیقت حدیث سید الشهداء علیه السلام بیشتر آشکار می شود؛ آنجایی که فرمود: «لاأفلَحَ قـَومٌ اشتَـروا مَـرضـاتِ المَخلـُوق بسَخَطِ الخـالِق»[6] «رستگـار نمی شوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد.»
معنای خشنودی مخلوق و غضب خالق
خشنودی مخلوق یعنی بدست آوردن دنیا، و غضب خالق یعنی از دست دادن آخرت؛ که همان خریدن دنیا و فروش آخرت و دین است؛ چنانچه در زیارت اربعین میخوانیم: «کسانی که به جنگ با ایشان آمدند و بر علیه ایشان دست به دست هم دادند، کسانی بودند که فریب دنیا را خوردند و بهرهی آخرت خود و سعادت ابدی را فروختند به پستترین قیمتها و ارزش خود را اینگونه معامله کردند که به جنگ با امام آمدند آخرت خود را فروختند به ثمن اَوْکَس، پول درهم دینار بسیار قلیل و بیارزش».[7]
عاقبت خشنودی مخلوق
قرآن در مورد عاقبت فروش دین به دنیا میفرماید: «أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِاْلآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذاب وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» [8] یعنی: «عدّهای هستند که زندگی دنیا را به زندگی در آخرت معامله میکنند، یعنی آخرت را میدهند و دنیا را میگیرند، دنیا را با از دست دادن آخرت میخرند. اینها کسانی هستند که عذابشان تخفیف داده نمیشود و هیچ کس آنها را یاری نمیکند.»
بنابر این، جامعه ای که زندگی دنیایشان را در عوض آخرت خریدند، به عذابشان تخفیف نمی دهند و هیچ یاری کننده ای نخواهند داشت.
پی نوشت: