غیبت، معجزه نا پیدایی (6)
بهره ورى از امام غائب
۱ ـ از «جابر بن عبداللّه انصارى» است که از پیامبر گرامى ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ پرسید:
«هل ینتفع الشیعه بالقائم
ـ علیه السلام ـ فی غیبته؟»
آیا شیعیان در زمان غیبت «قائم» از وجود مبارک او بهرهور مى گردند؟
پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ پاسخ داد:
«إی والذی بعثنی بالنبوّه إنّهم لینتفعون به ویستضیئون بنور ولایته فی غیبته، کإنتفاع النّاس بالشمس وإن جلَّلَها السحاب» (۵۵).
آرى! سوگند بخدایى که مرا به رسالت برانگیخت، آنان در غیبت او، از وجودش بهره مند مى گردند و از نور ولایت و امامت او، نور و روشنایى براى زندگى خویش مى گیرند، درست همچون بهرهور شدن از خورشید، اگر چه ابرها چهره ى آن را بپوشانند.
۲ ـ «سلیمان بن اعمش» از امام صادق ـ علیه السلام ـ آورده است که فرمود:
«لم تَخْلُ الأرض مُنْذُ خَلَق اللّه آدم من حجّهِ للّه فیها، ظاهر مشهور، أو غائب مستور، ولا تخلو إلى أن تقوم الساعه من حجَّهِ للّه فیها، ولولا ذلک، لم یُعبد اللّه».
زمین از آفرینش آدم تا کنون و تا همیشه ى تاریخ، از حجّت خدا تهى نخواهد بود، خواه حجّت حق ظاهر و آشکار و شناخته شده باشد، یا بنا به مصالحى، نهان و پوشیده. و تا رستاخیز نیز چنین خواهد بود، که اگر جز این باشد خداى یگانه پرستیده نمى شود.
سلیمان مى گوید، گفتم: «سرورم! مردم چگونه از امام غائب از نظر، بهرهور مى گردند؟»
حضرت فرمودند:
«کما ینتفعون بالشمس إذا سترها السحاب»(۵۶).
همانگونه که جهان و جهانیان از خورشید بهرهور مى گردند گرچه ابر، چهره ى آن را پوشانده باشد.
۳ ـ و درست نظیر همین روایت، از چهارمین امام نور، حضرت سجّاد ـ علیه السلام ـ نیز آمده است(۵۷).
۴ ـ و نیز در توقیع مبارکى که از سوى حضرت مهدى ـ علیه السلام ـ صادر شده است، در این مورد به «اسحاق بن یعقوب» که یکى از خوبان است، مرقوم داشته است که: «. . . وأمّا وجه الانتفاع بی فی غیْبتی فکالإنتفاع بالشّمس إذا غیّبها عن الأبصار السّحاب . . .» (۵۸)
امّا چگونگى بهرهورى جامعه و مردم از من در عصر غیبت، درست همانند بهرهورى زمین و پدیده هاى آن از خورشید است، به هنگامى که ابر آن را از چشمها بپوشاند.
زیباترین تعبیر
اگر مردم در روزگاران گذشته از این کره ى آتشین تنها هدین را مى شناختند که یکى از اجرام بزرگ کیهانى است و فایده اش این است که بر زمین مى تابد و با تابش انوار طلایى خویشچروز را آغاز و با غروب خود روز را به پایان برد و اجسام تر و مرطوب را خشک و آنها را تبدیل به بخار و جوّ را لبریز از حرارت و گرما مى سازد; اینک دانش روز دریافته است که این گوى غلطان در فضا علاوه بر آنچه آمد، فواید عظیم و منافع سرنوشت ساز دیگرى دارد که توضیح آن فرصت دیگرى مى طلبد.
در روایاتى که از پیامبر گرامى ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ و سه تن از پیشوایان نور ـ علیهم السلام ـ ترسیم گردید، روشن شد همه ى آنها به یک واقعیّت پافشارى مى کنند; به گونه اى که گویى هر چهار روایت از یک منبع سرچشمه گرفته است. و نیز روشن شد که هم پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ و هم امامان گرانقدر ـ علیهم السلام ـ حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ را در دوران غیبت به «خورشید رخ برکشیده در پس ابرها» تشبیه نمودند.
پرسش: اینک جاى سؤال است که: «چرا آنان، آن حضرت را به ماه رخ برکشیده،۰در پس ابرها تشبیه نکردند; با اینکه مى دانیم ماه نیز اثرات سازنده و بسیارى، هم ون روشنگرى، و ایجاد جزر و مدّ دریاها و . . . در کره ى زمین مى گذارد؟»
پاسخ: خورشید، در مقایسه با ماه، داراى امتیازات متعدّدى است که از آن جمله:
۱ ـگ نور و روشنایى خورشید از خودشسرچشمه مى گیرد، در حالى که ماه نور خویش را از نور خورشید مى گیرد.
۲ ـ پرتو خورشید، داراى فواید بسن ارى است در حالى که پرتو ماه فوایدش به این پایه نمى رسد.
۳ ـ نقش خورشید در منظومه ى شمسى،نقش رهبرى برجسته است، اما ماه این گونه نیست، چرا که ماه خود یکى از سیّاره هایى است که در منظومه ى شمسى شناور است.
و امتیازات دیگرى دارد که در اینجا مورد نظر نیست.
پرسشى دیگر: چرا پیشوایان نور وجود گرانمایه امام غائب را به خورشید تشبیه کرده اند؟
پاسخ: پاسخ این پرسش در گرو این مطلب است که مقدارى درباره ى خورشید و نقش سازنده و اثرات حیاتى آن بر کره ى زمین و پدیده هاى موجود در آن تا آنجایى که دانش بشر بدان رسیده است، بحث شود. اما از آنجایى که بحث عمیق و گسترده در این مورد با موضوع کتاب سازگار نیست، بحث فشرده اى را ترسیم مى کنیم تا نخست موارد شباهت میان خورشید و حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ روشن گردد و آنگاه موارد شباهت میان آن حضرت در دوران غیبت و خورشید جهان افروز به هنگامى که ابرها ـ چهره اش را پوشانده است.
خورشید
این سیاره ها هر کدام در مدار خویش و در فاصله اى مشخّص با سرعتى که نظام بخش تواناى هستى، تدبیر و اندازه گیرى کرده است، بر گرد مرکز خویش مى چرخند.
منظومه ى شمسى ما نیز یکى از آن میلیونها منظومه ى شمسى در این فضاى بى کران است که داراى مرکزى است به نام خورشید و سیاره هایى که بر گرد آن مى گردند.
در مراکز علمى مشهور است که سیاره هایى که بر گرد این مرکز آتشین و این منبع نور و حرارت مى گردند، نُه سیّاره اند: زمین، زهره، عطارد، مریخ، مشترى، زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون.
نیروى شگرف جاذبه و گریز
این نیرو در مراکز این مجموعه ى عظیم قرار داده شده است که آنچه بر گرد آن مى چرخد همه را به سوى خود جذب مى کند. از آن طرف سیاره هایى که در حال گردشند، نیز که با تمام قدرت از مرکز خویش مى گریزند و دور مى شوند و اینجاست که به برکت این نیروى جاذبه و گریز توازن و تعادل مورد نظرِ تدبیرگر تواناى این نظام شگرف تأمین و حیات و بقاى میلیونها منظومه ى شناور در فضا تضمین مى گردد.
با این بیان عامل بقاى این مجموعه و منظومه و نظم شگرف حاکم بر آنها و گردش شگفت انگیزشان تنها نیروى جاذبه است. نیروى بهت آورى که آفریدگار تواناى هستى آن را در مرکز این منظومه هاى شناور در فضا قرار داده است. نیرویى که اگر لحظه اى نباشد این نظام شگرف از هم مى پاشد و این منظومه ها به هم مى ریزند و تمامى سیّاره ها پراکنده گشته و با خروج از مدار خود به یکدیگر برخورد مى نمایند و همه چیز در این فضاى بى کرانه اى که جز خدا هیچکس از مرزهاى آن آگاه نیست، منهدم مى گردد و هستى جاى خویش را به نابودى و نیستى مى سپارد.
راستى که منزه است آن آفریدگار توانایى که آسمان و زمین را از زوال و نابودى نگاه داشته است.
اوست که نیروى شگرف جاذبه را در خورشید قرار داد و نیروى گریز از مرکز را در سیاره ها; به همین جهت است که هر سیاره اى بر آن است که با قدرتى وصف ناپذیر از مرکز خویش که خورشید است دور گردد; اما نیروى جاذبه ى خورشید از گریز آن مانع مى شود. اگر نیروى گریز از مرکز نبود، سیاره ها به خورشید نزدیک مى شدند و شعله ور مى گشتند. از آنسو اگر نیروى جاذبه را نظام بخش هستى در خورشید قرار نداده بود، سیاره ها پخش و پراکنده گشته و از مدار خویش خارج مى شدند و نظام به هم مى ریخت و زندگى براى همیشه نابود مى شد.
بنابراین خورشید در منظومه ى شمسى پناهگاه و مایه ى حیات و عامل امنیت است. عامل امنیت و حیات و نظام منظومه شمسى از انهدام و نابودى.
این نگرشى گذرا و شرحى کوتاه در نقش حیاتى و اثرگذارى خورشید بر سیاره هایى ست که بر گرد آن مى چرخند. سیاره هایى که زمین با پدیده هاى موجود در درون و برون آن، یکى از آنهاست.
با این بیان به نقش حیاتى و اهمیّت بسیار این توده ى شعلهور و تابنده اى که با فرستادن پرتو مفید و سازنده ى خویش به زمین بصورت گوناگونى در زندگى انسان، حیوان، گیاه، هوا، آب، خاک و دیگر پدیده ها . . . اثر گوناگونى مى گذارد، بنگر!
روشن است که ابرها چیزى از آن اثرگذارى نمى کاهند و تنها مانع رؤیت چهره ى آن مى گردند، آن هم نه همه جا و همیشه، بلکه در آن محدوده اى که ابرهاى غلیظ بطور موقّت سایه افکنده اند.
و مى دانیم که ابرها نیز تنها در پرتو تابش خورشید مى توانند پدید آیند و باران نیز از ابرها فرو مى ریزد. بنابراین اگر خورشید نباشد، نه ابرى خواهد بود و نه بارانى، نه گیاهى و نه حیوانى، نه جاندارى و نه بى جانى و آنگاه دیگر سرنوشت حیات و زندگى روشن است.
خورشید عالم افروز
اوست که تمامى خوبیها و برکات و الطاف نهانى خدا و بهره هاى معنوى او به مردم همه از وجود او سرچشمه مى گیرد.
اوست که به اذن خدا از پس پرده ى غیبت بر جهان هستى حاکم و ناظر است. همواره در کران تا کران جهان و همه ى موجودات تصرّف و دخالت مى کند و همه ى اختیارات و صلاحیّتهایى را که خداوند به او و آنها داده است، همه را در کف با کفایت خویش دارد.
زندگى آن گرامى زندگى انسان ناتوانى نیست که فاقد قدرت، امکانات و نیرو باشد و تنها به نماز و روزه بسنده کند و وقت گرانمایه ى خویش را در دشتها و بیابانها و بیگانه از مردم و بى خبر از سرنوشت بندگان و شهرها بگذراند، هرگز ! . . . .
حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ با وجود پنهانى از نظرها ـ به قدرت خدا از توان و نیرویى بهرهور است که آن گرامى را به انجام هر کارى که اراده فرماید، قادر مى سازد و همه وسایل و امکانات لازم را براى او فراهم مى آورد.
چیزى که هیچ تردیدى در آن روا نیست، این واقعیت است که همه ى کارها و تصرّفات آن حضرت ره آورد عملکرد او بر اساس حکمت و مصلحت است، نه مطابق با هواى دل و تمایلات نفسانى.
بر این اساس است که به یکى مى بخشد و دیگرى را باز مى دارد.
یکى را یارى مى کند و دیگرى را وا مى گذارد.
یکى را دعا مى کند و خواسته ى او را از خدا مى خواهد و یکى را دعا نمى کند.
گمشده اى را راه مى نماید و بیمارى را شفا مى بخشد و آن گنگ بیچاره را گویا مى سازد . . .
خود را به این انسان وارسته نشان مى دهد و آن انسان شایسته را به دیدار مفتخر مى سازد.
گاه در «عراق» یا «ایران» است و گاه در موسم حجّ، گاه در «مکّه» است و گاه در «منى» و «عرفات».
در برخى اوقات خود را در «بحرین» به برخى شایستگان مى نمایاند و برخى اوقات در «قفقاز» یا دیگر نقاط گیتى.
و تمامى این کارهاى بزرگ و برخاسته از اعجاز، به قدرت خدا و به اذن او صورت مى گیرد.
آرى! خواننده ى گرامى! اینک با تعمق در آنچه آمد پرتوى از معنا و مفهوم روایاتى که آن خورشید جهان افروز رخ برکشیده در ابر غیبت را به خورشید آسمان یا خورشید پوشیده شده در پس ابرها تشبیه مى نماید، آشکار خواهد شد.
آرى! این است آن امام گرانقدرى که خداوند او را برگزیده است، نه آنکه مردم بر مى گزینند!
این است آن امام بزرگى که جانشین به حق پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ است، نه هر آنکه ادّعاى جانشینى پیامبر نماید!
این است آن امام والا مقامى که از سوى خدا نصب شده است نه هر آنکه به نام امام نامیده شده است!
و نه هر کسى که حکومت و زعامت و رهبرى را به کف گیرد . . . نه! هرگز ! . . . .
بلکه او امام راستین و والایى است که تمامى ویژگیهاى امامت و رهبرى به مفهوم واقعى کلمه براى او فراهم است. و هر آنچه بشریّت بدانها نیازمند است، در وجود گرانمایه اش گرد آمده و فراتر از آن، تمامى آنچه زندگى شایسته و در خور شأن انسان، بدان احتیاج دارد و جهان هستى بدان نیازمند است، همه و همه، در وجود گرامى او جمع است.
آرى! امام ـ علیه السلام ـ با این اوصاف و ویژگیها، براستى براى زمینیان مایه ى امنیّت و آرامش و پناهگاه است و وجود گرانمایه اش سبب بقا و حیات زمین و زمینیان.
به برکت وجود او همه ى موجودات روزى مى خورند و زمین و آسمان استوار مى گردد و به حیات و جریان طبیعى خویش ادامه مى دهد.
پي نوشت :
۵۵. کمال الدین، ج ۱، ص ۲۵۳; بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.
۵۶. کمال الدین، ج ۱، ص ۲۰۷; بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.
۵۷. الامامه، احمد محمود صبحى، ص ۴۱۳; رجوع شود به: معجم احادیث الامام المهدى ـ علیه السلام ـ ، ج ۳، ص ۳۶۷.
۵۸. اکمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۵; غیبت شیخ طوسى، ص ۱۷۷; بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.
/س