![منش محمدی در اقتصاد منش محمدی در اقتصاد](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/p-compressed.jpg)
کتفِ باقی
حضرت محمد (ص) در تمام زندگی پربارش، هیچگاه از انفاق و کمک به نیازمندان غافل نشد. عایشه همسر ایشان تعریف میکند: «روزی گوسفندی ذبح کردیم. پیامبر همه آن گوسفند را به نیازمندان داد و تنها کتفی از آن باقی ماند. به ایشان گفتم: یا رسول الله! همهاش رفت و تنها کتفش باقی ماند. ایشان جواب داد: در واقع همهاش ماند و فقط کتفش رفت!»(1)
مادر جسور
دستگیری ایشان از فقیران تنها به مورد بالا محدود نمیشود. نوه دانشمند ایشان، امام جعفر صادق – درود خدا بر او باد – نقل میکند: روزی مادری، فرزندش را سوی پیامبر فرستاد و به او گفت: از پیامبر بخواه تا به ما کمک کند و اگر چیزی نداشت از او بخواه پیراهنش را بدهد. پسر آن چه مادر گفته بود را انجام داد و پیامبر هم بیدرنگ، پیراهن خود را درآورد و به او هدیه کرد.(2)
چه فاصله فراوانی است میان رفتار ما پیروان اسمی پیامبر و رسم خود آن حضرت! گاهی کارت بانکیمان پر از پول است و به راحتی میتوانیم وعده غذایی فقیری و نان شب یتیمی و کتاب دانشآموز بیبضاعتی را تهیه کنیم اما از ترس فقر احتمالی آتی، رنج فقیر و درد یتیم را فراموش میکنیم یا خودمان را به فراموشی میزنیم. قرآن زیبا توصیف میکند: «شیطان، به شما وعده فقر میدهد و به بدی امرتان میکند و خداوند شما را به بخششی از سوی خودش و فزونی روزی میخواند و خداوند وسعتبخشِ داناست»(3)
تازه داماد متوقع
گشادهدستی و سخاوتمندی پیامبر تا آخرین لحظات حیات مبارکش همراه ایشان بود. در یکی از روزهای آخر عمر شریفش در مسجد رو به مردم فرمود: «اگر به کسی وعدهای دادهام یا دینی بر گردنم هست بگویید تا بپردازم و انجام دهم» جوانی از میان جمعیت برخاست، صدایش را صاف کرد و گفت: «ای پیامبر خدا! به من گفته بودی اگر ازدواج کنم کمکم میکنی. حال ازدواج کردهام. الوعده وفا» پیامبر بلافاصله به فضل بن عباس دستور داد تا آن مبلغ را به جوان پرداخت کند.(4) این سیره رسول خداست که در ادعای پیرویاش گوش عالم را کر کردهایم. به جوانی وعدهای داده و در آخرین روزهای زندگی پیگیر عمل به آن وعده است. آن وقت گاهی میان ما پیدا میشوند افرادی که در انتخابات یا غیر آن، به صراحت هر چه تمامتر به مردم وعدههای ریز و درشت میدهند و موقع عمل که میرسد با شیبی ملایم! و صریحتر از زمان وعده، انکار میکنند.
اُحدبخشی!
پیرمردی را میشناسم که حسابهای بانکیاش در حال انفجار است، اسناد ماشین، منزل و ویلا گاوصندوقش را پر کرده است، مسافرخانههایش هر روز از مسافر پر و خالی میشود و با هر معاملهاش، صفری به موجودی حسابش اضافه میگردد. اما زندگیاش را که ببینید گمان میکنید در دهکهای دهگانه اقتصادی جایی ندارد و باید دهک یازدهمی مختص او ایجاد شود! فقیر ببیند فرار میکند؛ مبادا یک هزار تومانی از جیبش کم شود و خشی به صفحه حسابش بیفتد. مثل همه ما، سینهچاک رسول خداست و خود را پیروی مرام محمدی میداند. از این قبیل افراد متاسفانه در جامعه کم نداریم. اما به راستی پیامبر این گونه بود؟
حضرت محمد (ص) خود پاسخ این سوال را میدهد؛ آن جا که میفرماید: «اگر به اندازه کوه احد طلا داشته باشم دوست ندارم پس از سه روز چیزی از آن نزدم باقی مانده باشد مگر به آن اندازه که مقروض باشم»(5)
با مردم نه بر مردم
رسول گرامی اسلام، خود ما یحتاج روزانه منزلش را میخرید و به سوی خانهاش حمل میکرد.(6) یعنی مثلا وقتی وسیله یا غذایی میخواست بخرد نمیگفت سلمان زحمتش را بکش یا بلال جان شما که الان بیکاری فلان وسیله را بخر و به خانه ببر. بلکه خودش شخصا این کار را انجام میداد. این نکته از زندگی ایشان درسی ماندگار است برای آن دسته از افراد که در حکومت اسلامی مسئولیت دارند؛ همان اقلیتی که به محض رسیدن به پست و مقام، ده خادم و نوکر استخدام میکنند تا در اتاقشان را باز و بسته کنند یا سبزی و ماست و سنگک منزل را بخرند و ببرند!
تجملگرایی ممنوع!
تجملگرایی بیگمان یکی از چند سرطان فرهنگی جامعه ماست. دختر خانمی را میشناسم که همسر خوب و متخلقی دارد اما تنگدست. برای عروسیاش، داماد را مجبور کرد عکس آتلیهای بگیرند. پنج میلیون تومان برای چند عکس از جیب دامادی رفت که درآمد ماهیانهاش به سختی دو میلیون تومان میشود. آن هم عکسهایی که بعد از آماده شدن باید در هفت سوراخ قایمشان کند؛ مبادا چشم نامحرمی به آن بیفتد. وقتی دلیل را جویا میشوید چنین پاسخهایی میشنوید: «دختر عمویم این کار را کرد پس من هم میکنم» اما رسول خدا (ص) نظر دیگری دارد. میفرماید: «لا أشتری شیئاً لیس عندی ثمنه؛ چیزی که پولش را ندارم، نمیخرم»(7)
جمعبندی:
اگر چه سیره اقتصادی پیامبر بسیار مفصلتر از این مقاله کوتاه است اما چون گاهی افراد به دلیل مشغلههای گوناگون، دشواری خرید کتاب و یا کمحوصلگی نمیتوانند سبک زندگی ایشان را در کتب مفصل و مربوط بیابند در این مقاله کوشیدیم در حد توان پرتویی محدود از آفتاب تابان پیامبر دوستداشتنیمان به چهره مشتاقانش بتابانیم. باشد که قبول افتد در درگاه لطف و کرامتش.
پینوشتها:
(1) تفسیر نمونه، ج17، ص 396-400 به نقل از مقاله پیامبر و اقتصاد خانواده، فرهنگ کوثر، شماره 68
(2) داستانها و درسهایی از زندگی پیامبر اسلام(ص)، ص 186 و 187 به نقل از همان
(3) بقره، 268
(4) اخلاق انبیاء، ص448 به نقل از مقاله پیامبر و اقتصاد خانواده، فرهنگ کوثر، شماره 68
(5) سنن النبی، ، ص81 به نقل از همان
(6) همان، ص41
(7) نهج الفضاحه، ص666، ابوالقاسم پاینده (بر اساس نسخه کتابخانه مدرسه فقاهت)