گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد حجتی کرمانی
ما نشست و برخاست زیادی بطور خصوصی با هم نداشتیم؛ اما آنچه که در مورد حاج آقا مصطفی میدانم عرض می کنم. اولین آشنائی ما با مرحوم بنه حاج آقا مصطفی بر می گردد به ایامی که مادر قم مشغول تحصیل بودیم و درس خارج امام در مسجد سلماسی می رفتیم و امام اصول فقه می گفتند. در حوزه درسی امام کسانی را به خاطر دارم که حضور فعال داشتند و برخی از آنها هم مستشکل درس بودند و از امام سؤالاتی می کردند و ایراد می گرفتند و امام هم جواب می دادند. در درجه اول آیت الله جعفر سبحانی بود. جلوتر از ایشان هم جوانی بود که حدود هجده سال داشت و هنوز محاسنش در نیامده بود، عمامه هم نداشت و جالب اینکه در دایره اول شاگردان امام می نشست و گاهی اشکال می کرد. ایشان آیت الله یوسف صانعی بود که از شاگردهای نزدیک امام بود. شهید احمد رضا سعیدی، آقای خلخالی، آقای علی بروجردی هم از ملازمین درس امام بودند.اما شهید سید مصطفی خمینی در صف آخر می نشستند و گاهی در آن جلسات ایرادات و سؤالاتی را مطرح می کرد. این دیدارهای عمومی بود که ما از ایشان داشتیم. بعد از تبعید امام و قبل از آنکه حاج آقا مصطفی را دستگیر و به ترکیه تبعید کنند، خاطرهای دارم و آن اینکه بنده قم بودم و حاج آقا مصطفی مارا به منزلشان دعوت کردند. منزل محقری بود که پله میخورد می رفت بالا. این خاطره برای من مبهم است برای اینکه ذهنم درست یاری نمی کند که آیا این دیدار را مرحوم احمد آقا ترتیب دادند یا حاج آقا مصطفی. ولی بیشتر فکر می کنم حاج آقا مصطفی بود و علتش هم این بود که وقتی امام در سال 44 به ترکیه تبعید شدند، من در زندان بودم و بعد از آن جریان شهید حاج آقا مصطفی را گرفتند و به زندان قزل قلعه بردند و پس از چند روزی هم ایشان را به زندان قصر جایی که ما هم بودیم آوردند و از آنجا ایشان را به ترکیه فرستادند.
خاطره خاص دیگری ندارم. در اینجا می پردازم به مسئله فوت حاج آقا مصطفی. آنچه که من همیشه گفتم، از نظر وقایع تاریخی، که در واقع بخشی از این تاریخ را نیز خودم در آن نقش داشتم لذا بر آن تأکید دارم، این است که برخلاف تحلیل هایی که در کتابها، مقالات و سخنرانی ها می شود و مبدأ و شروع نهضت امام خمینی را که منجر به انقلاب شد، را بدنبال مقاله ای میدانند که در روزنامه اطلاعات بر علیه امام چاپ و به امام توهین شد و بعد هم راهپیمایی و کشتار قم صورت گرفت و آنرا سر آغاز این دوران جدید میدانند، من دقیقا این را اصلاح می کنم و ناقص میدانم. بنده معتقدم که نهضت جدید امام که منتهی به پیروزی انقلاب شد از فوت حاج آقا مصطفی شروع گردید. فوت حاج آقا مصطفی دو سه ماه قبل از جریان روزنامه اطلاعات بود و اتفاقا متن مقاله به خاطر این بود که پس از فوت حاج آقا مصطفی و مخصوصا بعد از چهلم ایشان در قم نام امام بر سر زبان ها افتاد و سدی که مدت زیادی بعد از تبعید امام وجود داشت، سکوت مطلقی در منبرها ، در محافل، روزنامه ها و جاهای دیگر از امام بود، بردن نام ایشان در روزنامه ها ممنوع بود و همچنین چاپ رساله ها، نامه ها، کتابهای ایشان هم ممنوع بود، بعد از چهلم حاج آقا مصطفی این سد شکسته شد و اسم امام مطرح شد. این قضیه از قم شروع شد و عکس العمل خصمانه رژیم در برابر مطرح شدن نام امام را در پی داشت. آن مقاله در واقع پاسخ خصمانه ایی بود که رژیم در برابر مطرح شدن مجدد نام امام می خواست نشان بدهد. وقتی که حاج آقا مصطفی مرحوم شدند، من کرمان بودم. در کرمان مجلس ختمی گذاشتیم، مثل بسیاری از جاهای دیگر که خبر رسید مجلس ختمی گذاشتند، ولی منبری از اینکه اسم امام را ببرد. می ترسید. لذا از آن مرحوم فقط یادی می کردند.
اما در چهلم حاج آقا مصطفی ما با آقای آیت الله ربانی شیرازی، خلخالی وعدهایی از بزرگانی که در منزل مرحوم ربانی جمع شدیم تصمیم گرفتیم که این سد را بشکنیم و اسم امام را در آنجا مطرح کنیم. تا نام امام بطور علنی گفته شود. در چهلم، من و آقای خلخالی و مرحوم ربانی املشی سخنرانی کردیم. آن چیزی که یادم است قطعنامه ایی در چهارده ماده تنظیم کرده که نوار صوتی اش هنوز هم موجود هست و متنش نیز چاپ شد. در این قطعنامه من چند چیز را در خواست کردم که جمعیت می گفت صحیح است. که شامل بازگشت سریع مرجع عالیقدر حضرت آیت الله خمینی، انحلال ساواک، قطع رابطه با اسرائیل، انحلال سازمان امنیت و بندهای دیگری بود من اینها را خواندم که منجر به تبعیدم شد. در تبعید به ایرانشهر با آیت الله خامنه ایی مدتی با هم بودیم سپس بخاطر همین قطعنامه ایی که من در چهلم حاج آقا مصطفی خواندم به سنندج فرستاده شدم. زمانی که ما در ایرانشهر بودیم، آقای محصل یزدی، روحانی آن منطقه بسیار فعال بود. من به منزل محصل یزدی رفتم. آقای محصل یزدی به من گفت آقای مکارم شیرازی همین الآن تلفن کردند و گفتند که امروز در قم کشتار شده است آن روز، روز نوزدهم دی بود و تبعید و سخنرانی ما قبل از این جریان بود بعدا آن کشتار در قم انجام شد. بنابر این تحلیل من این است که مقاله رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات عکس العملی بود که رژیم به خاطر شهادت حاج آقا مصطفی و علم شدن دوباره اسم امام از خود بروز داد. آن عکس العمل در قم اتفاق افتاد. تحلیل من این است آن مجلس ختم عظیم که در قم بوجود آمد و منجر به درگیری های متعدد شد و مردم جرأت کردند به بیرون بیایند و فضا کاملا بازتر شده بود و مردم هم چهلم شهادت آقا مصطفی جرأت پیدا کردند که نام امام را بیش از پیش بر زبان بیاورند و آن موج تظاهرات و راهپیمایی ها و کشتار نوزده دی ناشی از شهادت حاج آقا مصطفی بود. حاج آقا مصطفی در زمان حیاتش آن چنانکه ملموس باشد، معین در مورد انقلاب حرفی زده یا کاری کرده یا فعالیتی کرده باشد که موجب شعله ور شدن انقلاب شده باشد بنده چیزی سراغ ندارم، اما شهادت حاج آقا مصطفی یک مرگ زندگی ساز بود به این معنا که فوت ایشان مبدأ حرکت جدید امام بود و مرگ ایشان این همه برکت داشت که بالاخره منجر به پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی شد. اکنون در سال ۸۹ هستیم و بیش از ۳۱ سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد؛ ما این میراث گرانقدر را که انقلاب اسلامی باشد، بر اساس اخلاص امام و بچه های امام و شاگردهای امام و مخصوصا شهداء کسانی که با اخلاص کار کردند و این انقلاب را به ثمر رساندند بدست آوردیم، این میراث الآن در دست ما است.
ادامه دارد..
منبع: امید اسلام، معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1390