عدالت و ارکان سیاسی نظام از دیدگاه امام خمینی (ره)

ما عدالت اسلامی را می خواهیم در این مملکت برقرار کنیم.اسلامی که راضی نمی شود حتی به یک زن یهودی که در پناه اسلام است تعدی بشود. اسلامی که حضرت امیر -سلام الله علیه- می فرماید برای ما چنانچه بمیریم ملامتی...
دوشنبه، 25 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عدالت و ارکان سیاسی نظام از دیدگاه امام خمینی (ره)
عدالت و ارکان سیاسی نظام (از دیدگاه امام خمینی رحمت الله علیه)
 

نویسنده:ف.مصباحی



 
ما عدالت اسلامی را می خواهیم در این مملکت برقرار کنیم.اسلامی که راضی نمی شود حتی به یک زن یهودی که در پناه اسلام است تعدی بشود. اسلامی که حضرت امیر -سلام الله علیه- می فرماید برای ما چنانچه بمیریم ملامتی نیست، که لشکر مخالف آمده است و فلان زن یهودیه ای که معاهد(1)بوده است خلخال را از پایش درآورده است.(2)ما یک همچو اسلامی که عدالت باشد در آن، اسلامی که در آن ظلم هیچ نباشد، اسلامی که آن شخص اولش با آن فرد آخر همه در سواء در مقابل قانون باشند، در اسلام آن چیزی که حکومت می کند یک چیز است، و آن قانون الهی. پیغمیر اکرم هم به همان عمل می کرده است؛ خلفای او هم به همان عمل می کردند؛ حالا هم ما موظفیم که به همان عمل کنیم. قانون حکومت می کند. شخص هیچ حکومتی ندارد. آن شخص ولو رسول خدا باشد، ولو خلیفه ی رسول خدا باشد، شخص مطرح نیست در اسلام.
در اسلام قانون است، همه تابع قانونند و قانون هم قانون خداست. قانونی است که از روی عدالت الهی پیدا شده است. قانونی است که قرآن است؛ قرآن کریم است، و سنت رسول اکرم است. همه تابع او هستیم و همه باید روی آن میزان عمل بکنیم. فرقی ما بین اشخاص نیست در قانون اسلام. فرقی ما بین گروهها نیست. با اینکه پیغمبر اکرم عرب بوده است و با عرب صحبت می فرموده است، می فرماید که هیچ عربی برعجم شرافت ندارد؛ و هیچ عجمی بر عرب شرافت ندارد.شرافت به تقواست. شرافت به این است که تبعیت از اسلام، هر کس بیشتر تبعیت از اسلام کرد، بیشتر شرافت دارد و هر کس کمتر، شرافتش کم است، ولو اینکه بسته به رسول اکرم باشد. حضرت صادق (3)-سلام الله علیه- از قراری که نقل شده است، آن آخری که در معرض موتشان بوده است، جمع کردند عده ای را دور خودشان از عشیره ی خودشان گفتند که شما فردای قیامت نیایید بگویید که من مثلاً پسر حضرت صادق بودم، من برادر او بودم، من زن او بودم. نخیر، اینها نیست در کار، عمل در کار است. باید همه با عملتان پیش خدا بروید. ما همه باید با اعمالمان پیش خدا برویم؛ نه اینکه حسبی در کار باشد، نه اینکه نسبی در کار باشد. این حرفها مطرح نیست در اسلام. در اسلام یک قانون است و آن قانون الهی. حکمفرما یک چیز است، و آن «حکم خدا»، همه اجرای آن حکم را می کنند. پیغمبر مجری احکام خداست. امام مجری احکام خداست. دولت اسلامی مجری احکام خداست. خودشان چیزی ندارند از خودشان. همه اجرای دستورهای خدای تبارک و تعالی را می کنند ومن امیدوارم که آن آرزویی که ما داریم و آن تقاضایی که ما از خدای تبارک و تعالی داریم ما را موفق کند به اینکه بتوانیم آن کاری را که خدا از ما خواست است انجام بدهیم و آن خدمتی را که باید به همه ی اجزای ملت، همه ی افراد ملت، بتوانیم بکنیم، خداوند توفیق بدهد که ما این کار را انجام بدهیم - ان شاءالله.
صحیفه امام؛ ج 9، ص424
همه ی ما الآن که اسم جمهوری اسلامی روی خودمان گذاشتیم و رژیم سابق را فرستادیم -بحمدالله- به خارج و دفنش کردیم، و دیگر هم زنده نخواهد شد ان شاءالله، همه ی ما الان مکلفیم که این رژیمی که ادعا داریم که تحقق پیدا کرده، واقعیتش تحقق پیدا کند؛ از حد لفظ به حد معنا بیاید؛ از حد رأی به حد خارج بیاید. شما که مأمورین یک وزارتخانه هستید یک طور باید عمل بکنید،آنها هم که در وزارتخانه ی دیگرند یک طور؛ همه باید مأمورین اسلامی باشید. هر فرد باید خودش را موظف بداند به اینکه این کاری که الآن این کار جزئی که پشت میز نشسته به او محول است، این کاری که به او محول است، روی عدالت عمل بکند؛ منتظر نشود که وزیر، عادل بشود.یا عادل نباشد، شما باید عادل باشید. نخست وزیر عادل باشد یا نه، برای خودش ضرر دارد و نفع دارد. آن حسابش علی حده هست. شما هم حسابتان علی حده است.پیش خدا حسابش علی حده است،پیش ملت هم حسابش علی حده است .شما که این کار جزئی، این پیشخدمتی که این کار جزئی دستش هست، عدالت در آن کارش باید بکند.آن رئیس اداره هم که در آنجا نشسته آن هم عدالت در همان کار باید بکند ؛منتظر نشود دیگران عادل بشوند تا او عادل بشود، مثل این است که من منتظر بشوم دیگران نماز بخوانند تا من نماز بخوانم، یا منتظر بشوم دیگران ناهار بخورند تا من ناهار بخورم!چطور وظایف طبیعی را آدم اینطوری عمل می کند. وظایف طبیعی را هر کسی شخصی عمل می کند؛ شما هیچ وقت انتظار کشیدید دیگران نفس بکشند تا شما بکشید؟ دیگران نگاه کنند تا شما نگاه [کنید]؟ هیچ همچو نیست. شما به حسب طبیعتتان وظایف طبیعی را شخصاً عمل می کنید. وظایف الهی هم همین طور است. همان طوری که وظایف طبیعی را شخصاً عمل می کنید،
وظایف الهی را هم شخصاً شما موظفید عمل کنید، به علاوه، موظفید که دیگران را هم وادار کنید به این کار. در اینجا موظف نیستید که دیگران را وادار کنید که نگاه کن. اما در آنجا موظفید دیگران را تعدیل کنید؛ دیگران را هم تربیت کنید.
صحیفه امام؛ ج 9، ص 15
تمسک به ولایت امیرالمؤمنین چی هست؟ یعنی ما همین این را بخوانیم و رد بشویم؟ آن هم تمسک به ولایت امیرالمؤمنین در روزی که ولایت به همان معنای واقعی خودش بوده است، نه تمسک به محبت امیرالمؤمنین، تمسک به محبت اصلاً معنا هم ندارد، تمسک به مقام ولایت آن بزرگوار به اینکه گرچه ما و بشر نمی تواند به تمام معنا آن عدالت اجتماعی و عدالت حقیقی را که حضرت امیر قدرت بر پیاده کردنش داشت، نمی توانیم ماها وهیچ کس، قدرت نداریم که پیاده کنیم، لکن اگر آن الگو پیدا شده بود و حالا هم ما باید به یک مقدار کمی که قدرت داریم تمسک کنیم. تمسک به مقام ولایت معنایش این است که، -یکی از معانی اش این است که - ماظل آن مقام ولایت باشیم. مقام ولایت که مقام تولیت امور بر مسلمین و مقام حکومت بر مسلمین است، این است که چنانچه حکومت تشکیل شد، حکومت بر مسلمین است، این است که چنانچه حکومت تشکیل شد، حکومت تمسکش به ولایت امیرالمؤمنین و این است که آن عدالتی که امیرالمؤمنین اجرا می کرد، این هم به اندازه قدرت خودش اجرا کند. به مجرد اینکه ما بگوییم ما متمسک هستیم به امیرالمؤمنین، این کافی نیست، این تمسک نیست اصلش. وقتی که حکومت الگو قرار داد امیرالمؤمنین -سلام الله علیه- را در اجراء حکومتش، در اجراء چیزهایی که باید اجرا بکند، اگر او را الگو قرار داد، این تمسک کرده است به ولایت امیرالمؤمنین. چنانچه او الگو نباشد، یا اینکه تخلفات حاصل بشود از آن الگوی بزرگ، هزار مرتبه هم روزی بگوید «خدا ما را از متمسکین قرار داده است»، جز یک کذبی چیزی نیست. و مجلس که از مقامات بلند یا بلندترین مقام کشوری است، چنانچه الگو قرار داد آن چیزی که امیرالمؤمنین می خواست، و آن عدالتی را که آن در همان برهه ی کمی که به او مجال دادند -خیلی کم مجال پیدا کرد- اگر الگو قرار بدهند آن را برای اینکه احکام را و اموری که باید محول به آنهاست به آن نحو اجرا بکنند، به آن نحو تصویب بکنند و دقت بکنند، آن وقت می شود گفت که مجلس ما هم از متمسکین به امیرالمؤمنین هستند. و ما چنانچه مجلس نتواند این کار را بکند، یا خدای نخواسته نخواهد این کار را بکند، یا بعض افراد نگذارند که این کارها بشود، آن وقت ما نمی توانیم بگوییم که یک مجلس متمسک به ولایت امیرالمؤمنین داریم. و هکذا قوه ی قضائیه، اگر قوه ی قضائیه هم تبعیت نکند از آن قضاء امیرالمؤمنین که «اقضاکم علی»(4)و اگر تبعیت نکند از قضاوت اسلام، متشبث به همان قضاوت اسلامی نباشد، آن هم هرچه بگوید ما متمسک هستیم، بر خلاف واقع است. تمسک وقتی است که قوه ی قضائیه هم کارهایی که می کنند از روی الگوی علوی باشد که همان الگوی اسلامی است. و مردم ما هم که این دعا را یا این فقره را می خوانند آنها هم باید توجه کنند به اینکه تمسک به ولایت حضرت امیربرای آنها تبعیت از مقاصد اوست.
صحیفه امام؛ ج 18، ص 153
با رأی قاطع به جمهوری اسلامی، حکومت عدل الهی را اعلام نمودید. حکومتی که در آن، جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده می شوند و نور عدالت الهی بر همه و همه به یک طور می تابد، و باران رحمت قرآن و سنت بر همه کس به یکسان می بارد.
صحیفه امام؛ ج 6، ص 453
استبداد را ما می خواهیم جلویش را بگیریم. با همین ماده ای که در قانون اساسی است که ولایت فقیه را درست کرده این استبداد را جلویش را می گیرند. آنهایی که مخالف با اساس بودند می گفتند که این استبداد می آورد. استبداد چی می آورد. استبداد با آن چیزی که قانون تعیین کرده نمی آورد. بلی ممکن است که بعدها یک مستبدی بیاید. شما هر کاری اش بکنید مستبدی که سرکش است بیاید هر کاری می کند. اما فقیه مستبد نمی شود. فقیهی که این اوصاف را دارد عادل است، عدالتی که غیر از اینطوری عدالت اجتماعی، عدالتی که یک کلمه ی دروغ او را از عدالت می اندازد، یک نگاه به نامحرم او را از عدالت می اندازد، یک همچو آدمی نمی تواند خلاف بکند. نمی کند خلاف. این جلوی این خلافها را می خواهد بگیرد. این رئیس جمهور که ممکن است یک آدمی باشد ولی شرط نکردند دیگر عدالت و شرط نکردند، این مسائلی که در فقیه است، ممکن است یکوقت بخواهد تخلف کند، بگیرد جلویش را، کنترل کند. آن رئیس ارتش اگر یکوقت بخواهد یک خطایی بکند آن حق قانونی دارد که او را رهایش کند، بگذاردش کنار. بهترین اصل در اصول قانون اساسی این اصل ولایت فقیه است. و غفلت دارند بعضی از آن و بعضی هم غرض دارند.
صحیفه امام؛ ج 11، ص 464
جمهوری اسلامی معنایش این است که عدالت باشد، عدالت این است که این آدمی که الان احتیاج به من دارد، از خارج آمده الآن، از راه دور آمده، به این اداره احتیاج دارد، زود رسیدگی بشود به احتیاج این. اینطور نباشد که یک کسی که آشنای ما هست، جلو کارش را انجام بدهیم، یک کسی که خیر، غریبه هست، عقبتر انجام بدهیم و هکذا، چیزهایی که شما می دانید می شد، این چیزهایی که می شد دیگر نگذارید بشود.
خداوند ان شاءالله همه ی شما را حفظ کند؛ توفیق بدهد و امیدوارم که همه ی ما با هم بتوانیم که یک جمهوری اسلامی درست کنیم.
صحیفه امام؛ ج 9، ص20
نباید انسان تن در بدهد به اینکه یک کسی بیاید به او ظلم کند. حکومت اسلامی اگر پیدا شد قطع ریشه ی ظلم است. یعنی حاکمش هم نمی تواند ظلم بکند. رئیس دولتش هم نمی تواند ظلم بکند. اولاً موظف است نکند. ثانیاً بخواهد بکند می گذارند او را. حکومتهای اسلامی حکومتهای عدالت است. برای عدالت آمده اند. حکومتها نیامدند که به مردم بزرگی بفروشند. حکومتها خدمتگزار باید باشند. اگر از خدمتگزاری تخلف بکنند خلاف موازین اسلام است.
صحیفه امام؛ ج 11، ص 265
عدالت را اجرا کنید، عدالت را برای دیگران نخواهید، خودتان هم بخواهید. در رفتار عدالت داشته باشید، در گفتار عدالت داشته باشید، تشریفات را کم کنید، و این ملت را خدمتگزار باشید.
صحیفه امام؛ ج 19، ص 377
با جمهوری اسلامی سعادت، خیر، صلاح برای همه ی ملت است. اگر احکام اسلام پیاده بشود، مستضعفین به حقوق خودشان می رسند؛ تمام اقشار ملت به حقوق حقه ی خودشان می رسند؛ ظلم و جور و ستم ریشه کن می شود. در جمهوری اسلامی زورگویی نیست، در جمهوری اسلامی ستم نیست، در جمهوری اسلامی آزادی است، استقلال است. همه اقشار ملت در جمهوری اسلامی باید در رفاه باشند. در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد؛ مستمندان به حقوق خودشان می رسند. در جمهوری اسلامی عدل اسلامی جریان پیدا می کند، عدالت الهی بر تمام ملت، سایه می افکند آن چیزهایی که در طاغوت بود در جمهوری اسلامی نیست.
صحیفه امام؛ ج 6، ص 525
باید حکومت چنان باشد که اگر رئیس جمهورش توی مردم آمد، دوره اش بکنند و با او خوش وبش کنند؛ نه اینکه اگر صداش در آید، فرار کنند از دستش! اگر نخست وزیرش بین مردم بیاید، مردم اطرافش بریزند و به او مرحبا بگویند؛ نه نخست وزیر که اگر بیاید، مردم اظهار تنفر بکنند،
فرار بکنند از او. ارتش هم باید اینطور باشد، شهربانی هم باید اینطور باشد، ژاندارمری هم باید اینطور باشد، نه ژاندارمری و ارتش و شهربانی زمان طاغوت که معارض با مردم بود؛ و مردم نه او را می خواستند، و دشمن خودشان می دانستند؛ آنها هم مردم را دشمن خودشان می دانستند. یک همچه مملکتی که قوای انتظامی اش دشمن ملت باشد و ملتش دشمن قوای انتظامی باشد، این قابل این نیست که حکومت باقی بماند. حکومت وقتی باقی می ماند که مردم او را بخواهند، ملی باشد؛ ملت او را انتخاب بکند؛ و من امیدوارم که از این به بعد همین طور باشد؛ قوای انتظامی در خدمت مردم باشد، حکومت در خدمت مردم باشد، و عدالت اجتماعی اسلامی تحقق پیدا بکند.
صحیفه امام؛ ج 7، ص 528
برنامه ی جمهوری اسلامی این است که یک دولتی به وجود بیاید که با همه ی قشرها به عدالت رفتار کند؛ و امتیاز بین قشرها ندهد، مگر به امتیازات انسانی که خود آنها دارند. ما اگر موفق بشویم و جمهوری اسلامی را با محتوای اسلام پیاده کنیم و یک حکومت اسلامی به تمام معنا در ایران پیاده کنیم، این الگو خواهد شد از برای همه ی کشورها که معنی دمکراسی را به آن معنای حقیقی، نه به آن معنای طرحی(5)بدون حقیقت، و معنی آزادی را به معنای حقیقی، نه به آن معنایی که برای اغفال دیگران است، ان شاءالله
پیاده بشود.
صحیفه امام؛ ج 9، ص72
این دستوری است برای همه ی ماها که باید در مسند قضا، یکی که نشست، همه ی ملت پیشش با یک نظر باشد. تمام نظرش به اجرای عدالت باشد. عدالت، در دشمنش هم به طور عدالت، در دوستش هم به طور عدالت. نه اینجا مسامحه کند و نه آنجا سختگیری کند.
صحیفه امام؛ ج 13، ص 116
قضیه ی قضاوت... حق اشخاص دانشمندی است که قضاوت اسلامی را بدانند، عدالت داشته باشند، تقوا داشته باشند، بفهمند که با چه مطلبی سروکار دارند؛ به چه کار بزرگی دارند مشغول می شوند.
صحیفه امام؛ ج 17، ص 232
آن چیزی که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پابرهنه هاست؛ چرا که هر کسی از آن عدول کند از عدالت اجتماعی اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هر شرایطی خود را عهده دار این مسئولیت بزرگ بدانیم. و در تحقق آن اگر کوتاهی بنماییم، خیانت به اسلام و مسلمین کرده ایم.
صحیفه امام؛ ج 21، ص 99

پی نوشتها :

1-یعنی در تحت ذمه و حمایت حکومت اسلامی بوده است.
2-نهج البلاغه؛ خطبه ی 27.
3-این ماجرا از پنجم حضرت باقر -علیه السلام- نقل شده است. دیلمی؛ أعلام الدین؛ ص 143.
4-مانند علی (ع) قضاوت کنید».
5-در کیهان مورخ 58/4/24: ترجیح.

منبع:کتاب عدالت در نظام اسلامی




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط