زنان بعد از دو قطبی جهان

در عرصه منطقه‌ای در جهان عرب و اسلام، این تجزیه در از هم پاشیدگی نظام های اقتدارگرا با برنامه یکجانبه نگرانه که برای حل تمام مشکلات و مسائل فکری از بالا دیکته میشد و تک صدایشان تجلی یافت.
سه‌شنبه، 19 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زنان بعد از دو قطبی جهان
در همان زمانی که قدرتهای جهانی سازی فعالیتهای خود را برای تحمیل همان استراتژی ارزشها و افکارشان در همه عرصه ها تشدید می کردند که سبب شد دنیا هرچه بیشتر چهره یک دهکده جهانی کوچک با ارتباطات تنگاتنگ به خود بگیرد، قدرت های متضادی درون نظام های محلی و بین المللی شروع به فعالیت کردند که با شدت به سوی چند دستگی و تجزیه حرکت می کردند.
 
از هم پاشیدگی قومی درون حکومتها در بسیاری از نقاط دنیا به ویژه در شرق اروپا و مطرح شدن مسائل اقلیتها و گروه های فرهنگی و خاص، از بارزترین خصوصیات این پدیده است. مسئله زن از سوی سازمان ملل و غرب در چهارچوب (پارادایم) جدیدی مطرح شد که دارای این گرایش تفکیکی بود که برای نخستین بار زن را از وضعیت اجتماعیش جدا میداند و به آن به چشم یک گروه خاص زیان دیده و دارای شرایط مشابه در عرصه جهانی صرف نظر از خصوصیات هر گروه می نگرد. تلاش ها برای رشته توسعه او به شکل مستقل و بر اساس نسخه های آماده اجرا در مورد زنان در تمام نقاط جهان متمرکز می شود.
 
در عرصه منطقه ای در جهان عرب و اسلام، این تجزیه در از هم پاشیدگی نظام های اقتدارگرا با برنامه یکجانبه نگرانه که برای حل تمام مشکلات و مسائل فکری از بالا دیکته میشد و تک صدایشان تجلی یافت. این از هم پاشیدگی با ناکامی هایی که به اشکال مختلف گریبانگیر آنها شد در ارتباط است به گونه ای که مشروعیت و حقانیت آنها را در تحمیل گفتمانشان به عنوان تنها گفتمان (بر حق) از آنها سلب نمود.
 
مصر در دهه هفتاد شاهد آغاز این پدیده بود که خیلی زود به بسیاری از کشورهای عربی سرایت کرد. با شکست نظامی سال ۱۹۶۷م و شکست تجربه عمرانی مبتنی بر برنامه ریزی متمرکز، و کنار رفتن شخصیت های برجسته کودتا، نظام در صدد کسب مشروعیت و سیاستهای اقتصادی جایگزین برآمد که در طرح مفهوم کثرت گرایی و فضای باز تجلی یافت. این امر در عرصه سیاست در پذیرفتن نظامهای چند حزبی و اعطای آزادی بیان نسبت بیشتر در برابر عقاید دیگران بروز کرد. با این رویکرد، گفتمان یک جانبه گرایانه ای که در دوره قبل حاکم بود جای خود را به گفتمانهای متعدد و مختلف درباره مشکلات اجتماعی و فکری گوناگون و از جمله مسئله زن داد.
 
در این مرحله گفتمان های متعددی شکل گرفتند؛ از گفتمان رسمی گرفته تا گفتمان های غیر رسمی غرب گرایانه یا سنتی، اما مهمترین گفتمانی که در آن دوران تأثیرگذار بود گفتمانی بود که بیانگر جریان اسلامگرای انقلابی و اصولگرا بود. این گفتمان نظرات خود را در زمینه مسائل زنان  که آن یکی از مهمترین مبارزات خود به شمار می آورد - با قدرت مطرح کرد تا به مبارزه تاریخی خود از خلال ایجاد تغییر در جامعه، جامه عمل بپوشاند. تأثیر آن جریان - همانگونه که کتاب شناسی نشان میدهد - از طریق میراث مکتوب آن و از خلال دعوت به بازگشت زن به پایبندی به خانه و حجاب، محکوم کردن اختلاط به طور مطلق و تأکید بر مفاهیم تسلط و برتری مرد به حکم طبیعت و شرع و دعوت به روبنده زدن و غیره تجلی یافت. و در این چهارچوب صدای جریان اصلاح طلب میانه رو که در میان جناح بندی های گذشته از میان رفته بود خاموش شد یا رو به افول گذاشت. خلاصه آنکه گفتمان زن در ربع آخر قرن بیستم میان قطب جهانی شدن از یک سو و تجزیه و تفکیک از سوی دیگر متولد شد و مصر به عنوان نمونه مجسم و تمام عیار آن گفتمان و مهمترین ویژگی های آن مطرح گردید.
 

ویژگی های کلی گفتمان زن در ربع آخر قرن بیستم

ارتقاء مسئله زن در سطح جامعه و افزایش سهم آن در عرصه گفتمان اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کتاب شناسی جهش عظیمی را در تعداد کتابهای تألیف شده و منتشر شده درباره زن نشان میدهد (۱۹۵۷ کتاب بدون احتساب ادبیات و ابداع زنان) این تعداد - که فاصله زمانی برابر با ۲۵ سال را در بر می گیرد . نزدیک به شش برابر آثار دوره نهضت و دورة لیبرال است که حدود یک قرن به طول انجامید، همچنین این تعداد معادل پنج برابر آثاری است که در دوره میانه به رشته تحریر در آمده که بیست سال طول کشید.
 
این جهش سؤالاتی را درباره علت آن مطرح می کند. آیا می توان علت آن را عوامل داخلی یا خارجی دانست؟ واقع امر این است که هر دو عامل در مطرح ساختن مسئله زن در صدر گفتمان رسمی و غیر رسمی سهیم بوده اند، در عرصه داخلی می توان آن را به چندین عامل نسبت داد از جمله افزایش تعداد معلمان زن که خود به معنی شکل گیری آگاهی و بینش جدید در میان زنان نسبت به حقوق، تکالیف، واقعیت وضعیت اجتماعی، مشکلات و راه حل آنهاست. کتاب شناسی، افزایشی متوالی را در نسبت مشارکت زنان در کل گفتمان زن نشان میدهد (البته بجز ابداع زنان به گونه ای که مشارکت زنان از ۱۶٪ در گفتمان دوره نهضت به ۲۰٪ در دوره میانه افزایش یافت و در دوره معاصر به ۳۱٪ از کل گفتمان رسید. همچنین پدیدۂ تعلیم در بروز اهمیت مطالعات آکادمیک که بخش مهمی از تألیفات زنان درباره زنان را به خود اختصاص می داد تأثیرگذار بود. همچنین مشارکت زنان و موضعشان در قبال جامعه و تحلیلشان از مشکلاتشان در گروه ابداع زنان مشخص می شود که ما در این دوره شاهد جهش کمی بزرگی در آن هستیم به گونه ای که در مقایسه با دوره نهضت ده برابر افزایش یافت که معادل ۵ برابر دوران میانه است .
 
منبع: زن و جوامع عرب در طول یک قرن، منی ابوالفضل، مترجم دکتر هومن ناظمیان،صص94-92، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، تهران، 1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.