تعلیم مختلط و غیر مختلط

تعلیم مختلط به این معناست که دو جنس زن و مرد با دختر و پسر در یک مؤسسه آموزشی و حتی در یک کلاس مشغول به تحصیل باشند.
يکشنبه، 1 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعلیم مختلط و غیر مختلط
تعلیم و تربیت غیرمختلط یا به تعبیر دیگر، آموزش غیر مختلط به معنای آن است که هر یک از دو جنس زن و مرد با دختر و پسر در مدارس و مؤسسات آموزشی جدا و مستقل از هم مشغول به تحصیل باشند. در این شیوه از آموزش، به طور اخص و در معنای واقعی آن، در مدارس و آموزشگاه‌ها، از اول ابتدایی تا دبیرستان و حتی دانشگاه‌ها، زنان و دختران جدا از مردان و پسران مشغول به تحصیل اند و حتی پایوران آموزشی و هیئت‌های علمی و نیز پایوران اداری این مؤسسات زنانه با مردانه اند. البته این سبک از آموزش، که از گذشته مرسوم بوده است، هم اکنون به این صورت خاص در هیچ یک از کشورهای موجود جهان، حتی کشورهای اسلامی، اجرا نمی شود، مگر به صورت نادر. به گفته بعضی از محققان، آموزش غیر مختلط خود به سه صورت اجرا می شود:
 
الف- شیوه ای که در آن، هم دانش آموزان و هم پایوران آموزشی از یک جنس باشند (کاملا مردانه یا زنانه).
 
ب- شیوه ای که در آن، اگرچه دانش آموزان همگی از یک جنس می باشند، ولی پایوران آموزشی آن مختلط اند.
 
 ج- شیوه ای که در آن ساختمان های آموزشی به صورت مختلط است، ولی آموزش ها در کلاس های جدا اجرا می شود.
 
هر یک از این شیوه ها و سبک های آموزش غیر مختلط در مناطقی از جهان در دست اجراست.
 
تعلیم مختلط به این معناست که دو جنس زن و مرد با دختر و پسر در یک مؤسسه آموزشی و حتی در یک کلاس مشغول به تحصیل باشند. در این شیوه از آموزش، که یکی از پیامدهای تفکر فمینیستی است، بدون در نظر گرفتن جنس دانش آموزان و دانشجویان برنامه های آموزشی اجرا می شود و از این نظر، هیچ محدودیتی برای آنها وجود ندارد. این سبک تعلیم و تربیت که سبک جدیدی است، از اواخر قرن نوزدهم به صورت جدی و گسترده شروع شد و در قرن بیستم به اوج خود رسید. ولی از آنجا که در مناطق گوناگون دنیا فرهنگ های مختلف زیاد از آن استقبال نکردهاند، هم اکنون بسیار محدود است و تنها در بعضی از کشورها، آن هم در بعضی از مؤسسات و سطوح اجرا می شود. بیشتر مدارس امریکا با این روش اداره می شود.
 
آموزش مختلط پیامدهای منفی فراوانی داشته، از این رو، از همان ابتدا مقابله با آن شروع شده است و هنوز هم حتی در کشورهای غربی، به خصوص اروپایی، به شدت ادامه دارد. پیشینه تاریخی اندیشه اختلاط جنسها در آموزش تاریخ تعلیم و تربیت بیانگر تغییراتی چشمگیر در زمینه نگرش هایی است که بازگوکننده تحول تجربیات انسان از ساده به پیچیده در شیوه زندگی است. همزمان با گسترش نقش زنان و مردان در اجتماع، تلاش هایی نیز برای به دست آوردن شکل مناسبی از تعلیم و تربیت صورت گرفت.
 
در تمدن‌های آغازین، شهروندان به صورت غیررسمی و غالبا در میان خانواده ها به صورت جدا و تنها تربیت می شدند. معنا و مفهوم تعلیم و تربیت» یادگیری شیوه زندگی بود. بنابراین، همچنان که تمدن ها پیچیده تر می شد، تعلیم و تربیت نیز رسمی تر، سازماندهی شده تر و فراگیرتر می گردید و در بیشتر جوامع، نظیر چین و یونان باستان تلاش های آغازین بیشتر بر تعلیم و تربیت مردان متمرکز بود. این شیوه، به خصوص در مغرب زمین، در سطحی گسترده تا اواخر قرون وسطا ادامه داشت. اصولا در این دوران طولانی و تاریک، چیزی به نام حق تعلیم و تربیت برای زنان و به تعبیری، فرصت های برابر آموزشی برای زنان و مردان مطرح نبوده، بلکه حتی می توان گفت در این دوره تاریخی، تعلیم و تربیت تنها برای قشر خاصی از مردم در جوامع مغرب زمین میسر بود و زنان و دختران از این نعمت محروم بودند.
 
این در حالی بود که مشرق زمین و به ویژه سرزمین های اسلامی، دوره اوج شکوفایی علم و تمدن را سپری می کرد و در سایه فرهنگ والا و علم پرور اسلام، در تمام شهرها و حتی روستاها، مدارس و مکتب خانه ها امکان تحصیل و آموزش برای بسیاری از مردم و حتی در مواردی برای زنان فراهم بود. در اواخر قرون وسطا و شروع عصر نوزایی، ابتدا زمزمه فرصت های برابر آموزش برای تمام کودکان را افرادی نظیر مارتین لوتر آغاز کردند و پس از انقلاب صنعتی و روی آوری جامعه صنعتی آن روز به نیروی کار ارزان قیمت زنان، توجه جامعه به این قشر عظیم جلب شد.
 
این تغییرات در شیوه زندگی و جایگاه زنان در جامعه، تحول شگرفی ایجاد کرد و آنها را از محصور بودن در خانه ها رها کرد. از این پس زنان دوشادوش مردان در بیرون از خانه در کارخانه ها و کارگاههای تولیدی مشغول به کار می شدند. تغییرات عظیم اقتصادی و اجتماعی در این جوامع تازه صنعتی شده، لزوم تغییرات و تحولات آموزشی را نیز در پی داشت. نتیجه این تحولات توجه هرچند اجمالی و مختصر به حقوق زنان و دختران در تساوی فرصت های آموزشی بود. به رسمیت شناختن این حقوق را ابتدا عامه مردم و سپس مجامع قانونی، به تدریج در تمام کشورها یکی پس از دیگری پی گرفتند.
 
از نکات مهمی که غالبا طرفداران و حامیان تعلیم و تربیت مختلط به آن استناد می کنند، تساوی حقوق زنان و مردان در فرصت های آموزشی و استفاده از امکانات آموزشی در جامعه است؛ به گونه ای که بسیاری از آنها این مسئله را ریشه یابی کرده و نزاع بر سر آن را حتی به قرون آغازین و دانشمندان دوران باستان نسبت داده و معتقدند که دو فیلسوف و دانشمند بزرگ یونان باستان (افلاطون و ارسطو) در این زمینه، دارای نظریات متفاوتی بوده اند. ظاهرة افلاطون نخستین و بزرگ ترین مدافع تساوی جنسها بوده است. در مدینه فاضله افلاطون زنان همانند مردان دارای حقوق و وظایف و فرصت های آموزشی مساوی اند. با وجود این، افکار افلاطون پس از خودش و در طی قرون متمادی، تأثیر چندانی بر تعلیم و تربیت نگذاشت و انحصار تعلیم و تربیت برای مردان، که مورد حمایت ارسطو نیز بوده، رواج داشته است. ارسطو معتقد بود همچنان که هر یک از زنان و مردان کارکردهای متفاوتی دارند، به ناچار باید آموزش های گوناگونی - دارای برنامه های آموزشی متفاوتی - نیز ببینند.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،صص439-436، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط