کاش من هم مثل او باشم

پیامبر (ص) و امامان بزرگوارمان بهترین انسان های روی زمین اند و بهترین الگو برای پیروان خود محسوب می شوند. چه خوب است که آن ها را سرلوحه اعمال خود قرار دهیم.
چهارشنبه، 4 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
تصویر گر : الهام درویش
موارد بیشتر برای شما
کاش من هم مثل او باشم

من

  • اذان می‎گویند. نشسته‎ام کنار هم کلاسم و ماجرای هیجان‎انگیزی را که امروز صبح جلوی مدرسه اتّفاق افتاده، برایش تعریف می‎کنم. صدای مؤذّن قطع می‎شود و دقایقی بعد صدای مکبّر به گوش می‎رسد. صف‎های نماز تشکیل شده‎اند و ماجرای هیجان‎انگیزی که امروز صبح جلوی دانشگاه اتّفاق افتاده، هنوز تمام نشده.
  • اذان می‎گویند. دارم پیام‎های کانال‎ها و گروه‎های تلگرامم را می‎خوانم و می‎بینم. تمامی ندارند. هنوز خواندن پیام‎های یک گروه تمام نشده، ده تا پیام جدید می‎رسد، من هم که نمی‎خواهم کم بیاورم، برای هر پیام باید نظر بدهم و ابراز احساسات کنم! اذان تمام شده و من هنوز در حال جا به جا شدن از این گروه به آن کانال هستم!
  • اذان می‎گویند. ایستاده‎ام سر اجاق گاز و دارم غذا را هم می‎زنم. از آن دخترهای مقرّراتی هستم که همیشه باید سر ساعت سفره را پهن کند. همه چیز باید منظّم و بی‎عیب ونقص باشد. با دقّتی که من در پختن و تزئین کردن غذا به خرج می‎دهم و زمان‎بندی دقیق کارهایم، نمی‎توانم قابلمه را به امان اجاق رها کنم و بروم. اذان تمام شده و من هنوز ملاقه به دست وسط آشپزخانه ایستاده‎ام.

او

خیلی کار داشت، کارهای خیلی مهم، کار مهمّی به اندازه‎ی هدایت مردم. هرلحظه از حضورش برای مردم غنیمت بود. هرجمله‎ای که می‎فرمود، دری به سوی دنیای معرفت گشوده می‌شد.

در اوج لحظه‎های پرنور هدایت گری، هیچ چیز دیگری را بر نماز مقدم نمیداشت. می‎گفتند: «آن گاه که وقت نماز می‎شود، گویی رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ دوست و آشنایی ندارد!1»

از نمازهای روزانه که فارغ می‎شد، دلش زود زود تنگ می‎شد. نیمه‎شب از بی‎قراری و دل تنگی، خواب و آرامش نداشت. می‎گفت: «دو رکعت نماز در دل شب از دنیا و آنچه در آن است پیش من محبوب‏تر است.2»

می‎گویند کنار بسترش، ظرف آب وضو و مسواکش را قرار می‎داد. دقایقی می‏‎خوابید و وقتی بیدار می‎شد، چشم به آسمان می‎دوخت و آیات آخر سوره‎ی آل عمران3 را تلاوت می‎کرد. مسواک می‎زد و وضو می‎گرفت و چهار رکعت نماز با سجده و رکوع طولانی به جا می‎آورد. آن گاه ساعتی دیگر می‎خوابید و پس از برخاستن همان کارها را تکرار می‎کرد، سپس قدری می‎خوابید و پس از برخاستن چنان می‎کرد و بعد برای نماز صبح به مسجد می‎رفت.4

 

من

آمده‎ایم بوستان. بساط پذیرایی به بهترین نحو چیده شده. چای و آجیل و مخلّفات و جمع دوستان، همه کامل و جامع. تکه‎های گوشت را به سیخ می‎کشیم و قاه قاه خنده ی‎مان را آزاد و رها به دل سبز طبیعت می‎سپاریم. جمع‎های دوستانه و گردش‎های این چنینی از لذّت‎های بی‎بدیل زندگی‎اند؛ حتی یک لحظه‎اش را برای خوش گذراندن و شاد شدن نباید از دست داد.

لابه‎لای صدای بگوبخندها و قهقهه‎های ما صدای ضعیف گربه‎ی پریشانی شنیده می‎شود. مشغول خودمانیم و داریم لذّت می‎بریم. بوی کباب بلند شده و لذّت جدیدی به لحظه‎های خوش مان افزوده. صدای میوهای کش دار گربه نزدیک‎تر و بلندتر شده و ما سرگرم خنده و سرخوشی، نادیده و ناشنیده‎اش می‎گیریم.

گربه دارد بااحتیاط نزدیک می‎شود. یکی از بچّه‎ها زیرچشمی نگاهش می‎کند و می‎گوید: «بچّه‎ها! نگا کنید الان چه حالی از این گربه می‎گیرم. هیچ کس تکون نخوره تا بیاد نزدیک.»

گربه‎ی گرسنه بی‎خبر از نقشه‎ای که در سر داریم، آهسته نزدیک می‎شود. ناگهان با علامت بهرام، فریادزنان به طرفش می‎دویم و هریک هرچه در دست داریم باقدرت پرتاب می‎کنیم.

فرار وحشت‎زده و مضطرب گربه چنان به نظرمان جالب و خنده‎دار است که تا نیم ساعت بساط شادی و سرخوشی­مان را گرم می‏ کند.

کباب‎ها را به نیش می‎کشیم و هم چنان به گربه و فرارش می‎خندیم. از پشت درخت‎های بوستان، چشم‎های پسرک واکسی ما را می‎پاید؛ حتماً بوی کباب تا بساط کوچک او هم می‎رسد.

دخترک گل‎فروش هم سر برگردانده و سفره‎ی پررنگ ولعاب ما را می‎بیند.

انگار چیزی راه گلویم را می‎بندد. انگار خوردن سخت می‎شود. صدای جیغ گربه و چشم‎های این بچّه‎ها خیلی کوتاه خوش گذراندن را تعطیل می‎کند؛ ولی با شلیک قهقهه‎ی دوستان، دوباره به حال و هوای خودم برمی‎گردم و سعی می‎کنم حتی یک لحظه‎ را برای خوش گذراندن و شاد بودن از دست ندهم.
 

او

کنار باغ نشسته است و غذا می‎خورد. مرد، با اشتیاق دارد مولایش را نگاه می‎کند و از وقار و آرامش رفتارش لذّت می‎برد و در دل، خدا را برای داشتن چنین امامی شکر می‎کند.

ناگهان، مرد متوجّه می‎شود مولا دارد لقمه‎هایی از غذا را به فاصله‎ای دور پرت می‎کند. تعجّب، او را تا کنار امام می‎کشاند و با چشم دنبال دلیل می‎گردد.

دلیل، همان نزدیکی‎ها، لقمه‎اش را خورده و دارد دم تکان می‎دهد و دوباره نگاه منتظرش را به دست باسخاوت امام مجتبی علیه­السلام دوخته است.

مرد سراسیمه پیش می‎دود: «مولای من! یابن ­رسول‎الله! اجازه دهید این سگ را دور کنم تا مزاحم آرامش­تان نباشد.»

کریم مهربان، تبسّم همیشگی‎اش را نثار دل‎نگرانی مرد می‏کند: «نه، رهایش کن. من از خداوند خویش شرم می‎کنم که پیش چشم جانداری بخورم و به او نخورانم!»

 پی نوشت:
1 . بحارالانوار، ج20، ص256.
2 . «الرّکعتان فی جوف اللیل أحبّ الیّ من الدّنیا و ما فیها.» (وسائل الشیعه، ج8، ص156)
3 . «إنّ فی خَلق السّماوات و الارض... .»
4 . مجمع­البیان، ج3-4، ص908.

منبع: مجله باران


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
پایان‌های ناخوشایند: تأملی در سرنوشت بدعاقبتان و عوامل آن
پایان‌های ناخوشایند: تأملی در سرنوشت بدعاقبتان و عوامل آن
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری آشپزخانه
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری آشپزخانه
چرا صل علی سترکه ترند شد؟ به همراه فیلم
چرا صل علی سترکه ترند شد؟ به همراه فیلم
گزیده‌ای از جلسه ۲۸ دادگاه محاکمه منافقین
play_arrow
گزیده‌ای از جلسه ۲۸ دادگاه محاکمه منافقین
عراقچی: سواحل مکران به محور توسعه ملی تبدیل می‌شوند
play_arrow
عراقچی: سواحل مکران به محور توسعه ملی تبدیل می‌شوند
پدر امیر محمد خالقی: برخی می‌خواستند از خون فرزندم سوءاستفاده کنند
play_arrow
پدر امیر محمد خالقی: برخی می‌خواستند از خون فرزندم سوءاستفاده کنند
پشت پرده طرح ترامپ برای کوچ اجباری مردم غزه
پشت پرده طرح ترامپ برای کوچ اجباری مردم غزه
روایت معاون اول قوه قضائیه از مبانی دینی و حقوقی بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
play_arrow
روایت معاون اول قوه قضائیه از مبانی دینی و حقوقی بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
گل دیدنی هالک از روی ضربه کاشته
play_arrow
گل دیدنی هالک از روی ضربه کاشته
پاسخ فواد ایزدی به یک سوال: چرا از آمریکا به ایران آمدید؟ / FBI اذیتم می‌کرد!
play_arrow
پاسخ فواد ایزدی به یک سوال: چرا از آمریکا به ایران آمدید؟ / FBI اذیتم می‌کرد!
قیچی برگردان اسماعیل قلی‌زاده از جنس شاهکار!
play_arrow
قیچی برگردان اسماعیل قلی‌زاده از جنس شاهکار!
تقلید صدای حیرت‌انگیز توسط شرکت‌کننده مقابل میثاقی و خیابانی
play_arrow
تقلید صدای حیرت‌انگیز توسط شرکت‌کننده مقابل میثاقی و خیابانی
نمایی از قطار لاکچری در ماچو پیچو
play_arrow
نمایی از قطار لاکچری در ماچو پیچو
نقشه آمریکا برای ایران به روایت فواد ایزدی!
play_arrow
نقشه آمریکا برای ایران به روایت فواد ایزدی!
تحصن حامیان حزب‌الله در جاده فرودگاه بیروت
play_arrow
تحصن حامیان حزب‌الله در جاده فرودگاه بیروت