تفاوت ظاهر و باطن منافق
انسان موجودی است که می تواند ظاهر و باطن خود را از هم متفاوت سازد. او به وسیله ظاهر خود باطن خود را، هم می تواند آشکار کند و هم می تواند پنهان کند و هم می تواند مراتب آشکار و پنهان کردن باطن خود را کم و زیاد نماید، تا جایی که می تواند ظاهر خود را برخلاف باطن خود وانمود کند، یعنی می تواند ویژگی های زشت خود را مخفی کرده به شکل صفات نیکو اظهار کند یا می تواند صفات نیکو را برای اطاعت از خداوند متعال مخفی کرده اخلاص و زهد را پیشه خود سازد و در ظاهر ساده زیستی واقعی و صادقانه داشته باشد. همه اینها حالات باطنی و ظاهری انسان است که انسان آنها را با اختیار خود شکل می دهد.توضیح آن این است که انسان پیوسته به سود و زیان خود می اندیشد و مدام در حال تلاش برای به دست آوردن منفعت و محفوظ ماندن از ضرر است، در این تلاش همه انسان ها مشترک اند، اما تفاوت مردم با یکدیگر این است که برخی از مردم نفع خود را در راهی می پندارند و بعضی از مردم نفع خود را در راه دیگری می دانند. مومن نفع خود را در اطاعت خداوند متعال می داند و منافق از هر راه ممکن به دنبال رسیدن به نفع خیالی خود است. او در برابر مردم خود را شخصی مومن و خوب وانمود می کند، اما در دل مومن نیست. او در مقابل مومنان مطابق با عقاید آنها سخن می گوید و عمل می کند و با دوستان بی ایمان خود مطابق با دل خود یعنی بنابر بی ایمانی و بی دینی صحبت می کند و عمل انجام می دهد، بنابراین ظاهر و باطن منافق مخالف همدیگر است. حضرت امیرالمومنین (علیہ السلام) می فرمایند: "الْمُنَافِقُ لِسَانُهُ یَسُرُّ وَقَلْبُهُ یَضُرُّ"، "منافق زبانش شادمان می کند و دلش زیان می رساند"۔[1]
برخورد متفاوت منافق با دیگران
منافق ایمان به خداوند متعال ندارد، زیرا ارتباط ایمان با دل و باطن است و چون قلب او بی ایمان است و در واقع کافر است، یعنی او از نظر باطنی کافر است اگرچه با زبان اظهار به اسلام و ایمان کند، بلکه او به وسیله کفر و نفاق خود ضربه های مخفی و سنگین به اسلام و مسلمین وارد می سازد.او به وسیله کفرِ باطنی خود با کفار ارتباط دارد و به وسیله ظاهر خود با مومنان در ارتباط است. دو چهره بودن منافقان و برخورد متفاوت آنان با مومنان و کفار در این آیه شریفه بیان شده است:
"وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ"، "و هنگامی که افراد باایمان را ملاقات میکنند، و میگویند: «ما ایمان آوردهایم!» (ولی) هنگامی که با شیطانهای خود خلوت میکنند، میگویند: «ما با شمائیم! ما فقط (آنها را) مسخره میکنیم!»"[2]
بنابراین منافق دارای دو چهره متفاوت است، اما یکی از آن دو، چهره دروغین است و چهره دیگری او واقعی است. چهره دروغین او همان است که به وسیله آن با مومنان برخورد می کند و چهره واقعی او همان است که به وسیله آن، با شیاطین خود یعنی کفار خلوت کرده و به گفتن واقعیت ها می پردازد.
علت دشواری شناخت منافق
اگر انسان شخصی را بخواهد بشناسد از ظاهر او می تواند به باطن او پی ببرد که او چگونه آدمی است، به همین خاطر شخصی که باطن او خراب و خائن باشد، اگر او همان باطن زشت و خراب خود را اظهار کند، در این صورت او ظاهر خود را طبق باطن خود درآورده است مانند کافر که ایمان نه در دل اوست و نه در ظاهر او.و اگر آن شخص باطن زشت خود را آشکار نکند، بلکه در ظاهر خود را شخصی خوب وانمود کند، در این صورت باطن او بد است و او به این منظور خود را شخص خوب وانمود می کند تا به هدف پنهانی خود برسد و از آنجایی که مقاصد و اهداف انسان از باطن او سرچشمه می گیرند، چنین شخصی هم به هدف خود می رسد و هم نمی گذارد مردم بدانند دل، باطن و نیت او چقدر زشت و بد است. هنگامی که او می خواهد به هدف خود برسد، آن هدف او از باطن و درون او نشات گرفته است و بدون ظاهر کامل نمی شود و چون باطن و ظاهر او خلاف یکدیگر است، او آنچه را آشکار می کند آن خلاف باطن خواهد بود، چنین شخصی منافق است.
به همین جهت شناخت منافق کار بسیار دشواری است، زیرا هرچه در دل اوست، آن را آشکار نمی کند و آنچه او آشکار می کند به وسیله آن مردم را فریب می دهد. او در ظاهر طبق پسند مردم سخن می گوید و عمل می کند و در واقع در جستجوی هدف پلید و شیطانی خود است.
قرآن کریم در سوره منافقون می فرماید: "إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ"، "هنگامی که منافقان نزد تو آیند میگویند: «ما شهادت میدهیم که یقیناً تو رسول خدایی!» خداوند میداند که تو رسول او هستی، ولی خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند (و به گفته خود ایمان ندارند)".[3]
نفاق عامل اختلاف و فساد بین مردم
نفاق مرضی است که شخص منافق برای دستیابی به اهداف شوم خود، دو زبان را بکار می رود. او در هر جایی زبانی را که لازم بداند از آن استفاده می کند و زبان دیگرش را مخفی می کند، او به عادت های زشت خود از قبیل حسد، کینه، بغض، دشمنی و طمع می پردازد و از این طریق میان مردم اختلاف می افکند.به خاطر همین نفاق برخی از اختلافات در جامعه اتفاق می افتد، زیرا کسی که اختلاف افکنی می کند، به شخصی یک سخن را می گوید و در غیاب او به شخص دیگر سخن دیگری می گوید، او با این روش بین چند نفر یا چند خانواده تفرقه و اختلاف ایجاد می کند و آنها را با یکدیگر درگیر می سازد. از این رو انسان باید توجه داشته باشد که منافق او را به دام خود نیاندازد.
هدف انسان مربوط به باطن اوست و منافق تلاش می کند که به هدف خود برسد و از طرف دیگر او به این مطلب نیز توجه دارد که ظاهر او باطن او را آشکار نکند تا باطن او از مردم مخفی بماند و مردم او را شخص شایسته و راستگو بدانند اما او مخفیانه بین آنها در حال اختلاف افکنی است و او در این میان معمولاً به عنوان مجرم نیز شناخته نمی شود.
اگر همین شخص براساس ایمان و تقوی با مردم برخورد و ارتباط داشته باشد و مانند سایر مومنان زندگی کند، بسیاری از مفاسد به وجود نمی آید، بلکه اگر بین مردم اختلاف و نزاعی ایجاد شود، او عامل صلح و آشتی میان آنها خواهد بود.