صفات و ظواهر زیبایی

زیبایی فقط صفات و ظواهر که حواس هنرمند را متأثر می سازد، نیست؛ بلکه منظوراز زیبایی عمیق‌تر و معنوی‌تری است که از نظام و هماهنگی اجزا ناشی شده و تنها عقل و فهم محض می تواند آن را ادراک نماید.
پنجشنبه، 26 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صفات و ظواهر زیبایی
ارسطو از فلسفه استادش افلاطون انتقاد می کرد و معتقد بود علم، جز به کلیات تعلق نمی گیرد و برای تشخیص هر امری، باید کل آن را بررسی کرد. چه بسا بر همین اساس باشد که ارسطو اگرچه به زیبایی پرداخته و در ساحت‌های شعر و خطابه به تعریف آن روی آورده است، متأسفانه . چنان که فردریک کاپلستون در جلد اول تاریخ فلسفه اشاره می کند - بیش از ارائه یک یا دو تعریف، و برشمردن تفاوت میان زیبا با خیر، بدان توجه نکرده است. او که در علوم گوناگون کتاب نوشته و روش مشاء منسوب به اوست، می گوید: «زیبایی، مسئله اندازه و نظم است» یا «عبارت است از اندازه و نظم».
 
ویل دورانت او در لذات فلسفه، ابتدا تعریف‌های دیگر اندیشمندان را گزینش می کند: ارسطو، زیبایی عبارت است از هماهنگی و تناسب و نظم الى اجزا در کل به هم پیوسته. شوپنهاور و کانت: زیبایی، صفتی است که موجب می شود دارنده آن، قطع نظر از فواید و منافعش، خوشایند گردد و در انسان سیر و شهودی غیرارادی و حالتی خوش، دور از نفع و سود برانگیزد. هگل، زیبایی، وحدت در تنوع و تسخیر ماده از راه شکل و جلوه حسی بعضی از صور ماورای طبیعی است.
 
ویل دورانت، به سبب تنوع دیدگاه‌ها و پراکندگی بحث در زیبایی شناسی، تصریح می کند که ملال انگیزترین کتابهای جهان، کتابهایی است که در موضوع زیبایی شناسی نوشته شده است. وی که میل را از نشانه های زیبایی برمی شمارد، مینویسد: «یکی از نشانه های برجسته اینکه زیبایی، زاده میل است، این است که شیء مطلوب پس از آنکه به دست آمد، زیبایی خود را از دست میدهد. کاش خدایان کاری می کردند که ما زنان خود را از دیده دیگران میدیدیم!»
 
فلیسین شاله: وی که از فیلسوفان و زیبایی شناسان غرب به شمار می آید و استاد مطهری، دست کم در دو جا در مجموعه آثار از وی و آرای او نام می برد، در کتاب شناخت زیبایی می نویسد: «دانشمندان شناخت زیبایی کوشیده‌اند تعریف دقیق و صحیحی برای آن به دست آورند، ولی در این راه به نتیجه ای که قابل قبول همه باشد، نرسیدهاند».
 
او برای تعریف زیبایی بهتر میداند که در ابتدا، تعریفی سلبی از آن به دست دهد. از این رو، مفاهیمی را که به زیبایی، شباهت و قرابت دارد، جدا می کند. «خوشایند بودن» و «مفید بودن» از جمله آنهاست. شاله در نقد «هر چیزی خوشایند ما باشد، زیباست» می گوید: نمی توان قبول نمود که مطبوع و زیبا یکی است. مخصوصا اگر مطبوع را به تمایلات حواس منحصر بدانیم، فداکاری و از خودگذشتگی را ممکن است زیبا تشخیص بدهیم، بدون اینکه در ما تولید حظ محسوس بنماید. برعکس، بسیاری از حظها که منشأ عضوی و نفسانی دارند، با هیچ گونه عاطفه استتیک توأم نیستند او در برابر این سخن نیز که «زیبایی هر چیز، عبارت از مفید بودن آن است» موضع می گیرد و می نویسد: «ممکن است مثلا جاده در نظر شخصی زیبا باشد، بدون آنکه مورد استفاده او قرار گرفته باشد. .... اگر منظور از مفید، نگهداری و صیانت زندگی فردی و راحتی آن باشد، در این صورت، مفید، غیر از زیبا خواهد بود».
 
وی همچنین زیبا را از حقیقت جدا می کند و در برابر بو آلو که می گفت «چیزی به جز حقیقت زیبا نیست» و ویکتور هوگو که در افسانه قرون می گوید «ای انسان، زیبا آن است که به حقیقت شبیه باشد»، صف آرایی می کند. شاله اگرچه امر حقیقی و زیبا را به هم نزدیک و شبیه میداند، اذعان می کند که آنها یکی نیستند؛ زیرا «خیلی از حقایق علمی (مانند حرارت، فلزات را منبسط می نماید)، هیچ گونه احساسات استتیک تولید نمی کنند. حقیقت، برهان و اثبات می خواهد و به ویژه زمانی ذهن و فکر انسان را راضی و قانع می کند که کمی باشد؛ در صورتی که استتیک، هرگونه اثبات و اندازه و مقیاس دقیق را کنار گذاشته، کاملا کیفی است». او در پایان این قسمت، به نقل از هانری پوانکاره می آورد .
 
منظور من از زیبایی در این مورد، زیبایی صفات و ظواهر که حواس هنرمند را متأثر می سازد، نیست؛ بلکه منظورم زیبایی عمیق تر و معنوی تری است که از نظام و هماهنگی اجزا ناشی شده و تنها عقل و فهم محض می تواند آن را ادراک نماید. شاله به نحوی به نظر کانت، که زیبا را از چهار لحاظ کیفیت، کمیت، نسبت و جهت مطالعه کرده بود، خدشه وارد می کند. وی سرانجام پس از مباحث بسیار زیبایی را این گونه تعریف می کند: «زیبایی، عبارت از تناسب و هماهنگی (هارمونی) و بیان حال است». او در ادامه تأکید می کند: «زیبا، چیزی است که هم تمایلات جسمانی، هم عقل و ذکاء و هم تمایلات عالی انسان را ارضا نماید. هر قدر ذهن و حواس و قلب بیشتر راضی شده باشند، به همان اندازه زیبایی کامل‌تر است و در زیبایی، ماده و ذهن، ذهنی و عینی، مرئی و نامرئی، محسوس و معقول، محدود و نامحدود با هم جمع می شوند.
 
ویکتور روماننکو، از اندیشمندان حوزه زیبایی شناسی است که به سفارش نیکلای سیلایف، مقاله ای در این زمینه برای چاپ در کتاب مسائل زیبایی شناسی و هنر نوشت. وی شاید از معدود نویسندگان آن اثر باشد که به راحتی و صراحت، نظرش را درباره حقیقت زیبایی ارائه می دهد: «اگر به دنبال فرمولی واحد و جاودانی برای زیبایی باشیم، بعید است در جست وجویمان موفق شویم».
 
منبع: اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبی‌نیا، صص61-57، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط