چند روز قبل بود که سفیر انگلیس در بین تجمعکنندگان مقابل دانشگاه تهران توسط نیروهای امنیتی در حال گرفتن عکس و فیلم دستگیر شد؛ انگلیس از قبل انقلاب تا به امروز در امورات و مسائل داخلی ایرانی دخالت داشته است که میتوان به کودتای 28 مرداد تا برخی اتفاقات سالهای گذشته اشاره کرد.
انگلیس بعد از انقلاب منافع استعماری خود را در ایران از دست داد و همیشه با توطئهها و برنامههای مختلف در تلاش بوده و هست تا وضعیت به گونهای پیش برود تا آنها بتوانند مجدداً به اهداف استعماری خود در ایران برسند.
از همین رو در خصوص موضوع دخالتهای انگلیس و فتنهانگیزیهای او در ایران از کودتای ۲۸ مرداد تا به امروز خبرنگار راسخون با حجتالاسلام احمد رهدار، محقق و پژوهشگر و رئیس موسسه فتوح اندیشه به گفتگو نشست.
راسخون: نقش انگلیس در کودتای ۲۸ مرداد، فتنه ۸۸ و بعدازآن تا به امروز چه بوده و چه عاملی انگلیس را برای ایجاد شبکه نفوذ در کشور در طول تاریخ تحریک میکند؟
نه تنها انگلیس بلکه همه کشورهای اروپایی که ایران در دو قرن گذشته با آنها قرارداد امضا کرده است قراردادها نافرجام بوده و متعهد به آن نبودند.
مشخصاً در خصوص کشور ایران در دوره موسوم به قرون استعماری یعنی قرن ۱۸ و ۱۹ که قسمت اواخر آن به دوره قاجار و پهلوی تطبیق میخورد. در این دو قرن مشخصاً سه بازیگر، استعمارگری ویژه بازیگری داشتند. در دوره قاجار انگلستان و روسیه و در دوره پهلوی به بعد آمریکا بازیگر استعماری در ایران بود.
در تجربه خاصی که با انگلستان در دو دوره قاجار داشتیم، انگلستان در وجه آشکار استعمارگر در ایران بود؛ به دلیل این که همسایه عرضی ما بوده عمدتاً در پلیس جنوب بر بخشی قابلتوجه استانهای پایین کشور ایران مسلط بود و در وجه سخت نیز میراث حضور پنهانی و نرم انگلستان در کشور ما در دو گام در دوره قاجار جریان فراماسون است که بعدها اسناد آن کشف شد و لوژهایی که آنها در ایران ساخته بودند و اسناد اینها هم به دست ما رسیده است.
انگلیس استعمار نرم را در دوره پهلوی وارد کرد
دوره پهلوی دورهای است که استعمار کلاسیک جای خود را به استعمار نو میدهد، استعمار کلاسیک استعماری سخت، آشکار و فیزیکی است ولی استعمار نو استعمار نرم و نیابتی است یعنی به جای اینکه انگلستان هزاران سرباز خود را با یونیفرم نظامی سوار کشتی برای حمله به کشوری مثل ایران یا هندوستان بیاورد؛ در خانوادهای مثل خانواده پهلوی سرمایهگذاری میکند و آن خانواده را به قدرت میرساند و بعد به آنها فرمان میدهد تا مطابق میل انگلستان انجام وظیفه کنند.
بازیگری انگلستان در دوره پهلوی از این جنس است یعنی یک خاندان را به قدرت رساندند و مسائل بسیاری را به آنها دیکته کردند و از طریق آنها انجام دادند.
یکی از مصادیق جنس دیکته و بازیگری در دوره پهلوی دوم ماجرای کودتای ۲۸ مرداد است، آمریکا تا آن زمان به عنوان یک کشور استعماری در کشور ایران راهنمایی نکرده بود یعنی با آمریکا ارتباط محدود داشتهایم و سطح مداخله آمریکا در کشور ایران در سطح کشورهای استعمارگر نبوده است.
به همین علت آقای مصدق در آن زمان از آمریکا به عنوان نیروی سوم یاد میکرد و درنهایت به سمت آمریکا رفت و آمریکا نیز در یک خیانتی که در همان زمان خیلی زود مشخص شد، نقش استعمارگری بازی کرد و از آن به بعد آرایش نیروهای سیاسی وابسته به یک کشور استعمارگر در ایران کمکم تغییر کرد و از فرمت انگلیسی به فرمت آمریکا درآمد.
انگلستان در آن زمان چند نقش بازی میکرد، یکی اینکه در مقدمات کودتا به عنوان یک کشور استعمارگری که سابقهدار بوده و سالها در ایران حضور داشت بازیگری خود را بهگونهای انجام داد که به آمریکا خط میداد که چه کارهایی انجام دهد.
انگلستان خط دهند اصلی جریانهای مختلف در منطقه است
بعدازاین که نفت ایران ملی شد انگلستان چندین اقدام انجام داد که یکی از اقدامات سخت این بود که تهدید میکرد و کشتیهای نظامی خود را وارد بصره کرد و از آن جا قصد آغاز حمله داشت که با بیانیه تهدیدآمیز آقای کاشانی مبنی بر اعلام جهاد عمومی علیه انگلستان روبرو شد و در کمتر از ۲۴ ساعت انگلستان کوتاه آمد و بهظاهر مهار شد؛ تا اینکه در دوره جمهوری اسلامی این روباه پیر دوباره در لایههای پنهان سیاست، نقش خود را بازی کرد و تا امروز انگلستان تقریباً خط دهنده اصلی جریانهای دولتهای اروپایی و سرویسهای امنیتی منطقه است.
پلیس امنیتی روتیل یکی از قدیمیترین و مؤثرترین سرویسهای امنیتی اروپایی با محوریت انگلستان است و از این طریق اقدامات بسیاری علیه کشور ایران انجام داده و معمولاً همیشه خط دهنده بوده است.
انگلیس از طریق دستگیری سفیر به دنبال انزوای سیاسی ایران بود
در ماجرای روزهای اخیر اغتشاشات که منجر به دستگیری سفیر انگلیس شد واضح بود که حضور سفیر انگلستان در تجمع یک بازی است و انگلستان یک نقشه پنهانی دارد که البته به نظر میرسد در این نقشه خود شکستخوردهاند زیرا نقشه انگلستان این بود که در نتیجه دستگیری سفیر از طرف ایران با او برخورد غیر دیپلماتیک و تعامل بدی شود که به دنبال آن بهانهای به دست مابقی کشورهای اروپایی بیفتد تا سفرای خود را از ایران فرابخوانند و دوباره ایران را در یک انزوای سیاسی دیپلماتیک قرار دهند یعنی همان بازی که چند سال قبل انجام دادند و هزینههایی برای ما متحمل کردند.
راسخون: انگلیس از نفوذ و فتنهگری چه سود و هدفی دارد؟
همه کشورها و دولتها، یک حوزه نفوذ امنیتی برای خود را در کشورهای دیگر تعریف میکنند اما اهداف متفاوت است؛ برخی سرویسهای امنیتی ویژگی دفاعی دارند همانند سرویسهای امنیتی ایران که قصد حمله، خرابکاری و اخلال در هیچ کشوری را ندارند اما درعینحال سرویس امنیتی برای رصد تهدیدهایی که از بیرون متوجه کشور میشود در داخل و خارج از کشور داریم.
ماهیت حضور و نفوذ انگلیس در کشورها اخلال است
طبعاً بخشی از کارهایی که سرویس امنیتی انگلستان بانفوذ در کشورهای مختلف ازجمله کشور ایران انجام میدهد این است که تهدیدهای امنیتی به انگلستان و منافع آن دفع شود اما با شناخت چند قرنی که از انگلستان داریم که البته ماهیت نفوذش در کشورهای مختلف اسلامی بیش از این است از جنس اخلال در کشورهای هدف بوده است.
سیاستهای کلی انگلستان به منظور تسهیل دخالتهای بعدی و قراردادهای تحمیلی، باجگیری مبنی بر اختلاف و تفرقهاندازی است و گاهی اهداف اقتصادی را نیز دنبال میکنند.
انگلیس در شهادت قاسم سلیمانی از خودآگاهی سیاسی همراه با انسجام عملی ملت ایران ترسید
راسخون: بعد از تشییع بینظیر و تاریخی شهید سلیمانی توسط مردم، چرا انگلیس باید برای تحتالشعاع قرار دادن این حرکت عظیم شروع به جریان سازی برای ایجاد تشنج و اغتشاش داشته باشد، آیا باز هم هدف اختلافافکنی دارد؟
بازیهای انگلستان بعد از شهادت سپهبد سلیمانی را از جنس اخلال نمیبینم بلکه از جنس دفع تهدید میدانم، یعنی قضیه شهید سلیمانی یک خودآگاهی سیاسی تشدید یافته به همراه انسجام عملی در ملت ایران به وجود آورد که آمریکا و انگلستان را تحقیر میکرد و واقعاً این اتفاق افتاد و آمریکا در سوتیهای وحشتناکی که داده بود، به خصوص در عصر شهادت سپهبد قاسم سلیمانی خیلی از ظرفیتهای خود را هم در فضای داخلی آمریکا و هم در فضای افکار عمومی دنیا از دست میداد و این سوتی آن قدر بزرگ بود که خود آمریکا نمیتوانست بهطور مستقیم دخالت کند به همین جهت از بازوهای منطقهای خود با محوریت انگلستان استفاده کرد.
در واقع انگلستان با حماقتهای آشکاری که به خرج میدهد بهنوعی خود را شریک بازی با آمریکا میکند روش این کار را به همان روشهای گذشته خود که از جنس تفرقه است انجام میدهد و البته بعید نیست در این اقداماتی که انجام میدهد بازیگری چندجانبه داشته باشد یعنی چندین هدف موازی را نشانه رفته باشد.