استراتژی استعمار در خاورمیانه

تبلیغ فرضیه های نژادی موجب شده است که کشورهای سرمایه داری استعماری و طبقات پیوسته به استعمار در بیشتر کشورهای مشرق زمین بتوانند مردمان جامعه بزرگ شرق را بر ضد یکدیگر تحریک و وادار به جنگ و کشتار کنند. تحقیر نژادی ابزار سلطه سرمایه داری استعماری و طبقات پیوسته به استعمار بر ملل و اقوام خویشاوند در جامعه بزرگ شرق است.
جمعه، 7 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
استراتژی استعمار در خاورمیانه
برنامه‌های نفوذ و سلطه فرهنگی امپریالیزم سرمایه داری
 
چکیده:
تبلیغ فرضیه های نژادی موجب شده است که کشورهای سرمایه داری استعماری و طبقات پیوسته به استعمار در بیشتر کشورهای مشرق زمین بتوانند مردمان جامعه بزرگ شرق را بر ضد یکدیگر تحریک و وادار به جنگ و کشتار کنند. تحقیر نژادی ابزار سلطه سرمایه داری استعماری و طبقات پیوسته به استعمار بر ملل و اقوام خویشاوند در جامعه بزرگ شرق است.
 
تعداد کلمات: 1561 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
 
استراتژی استعمار در خاورمیانه
نویسنده: شاپور رواسانی

در منطقه مورد نظر ما (از شمال آفریقا تا آسیای مرکزی) که آن را جامعه بزرگ شرق مینامیم و در آن اقوام شرقی با پیشینه مشترک تاریخی، فرهنگی و قومی چند هزار ساله اعراب، ایرانیان، ترکها، کردها... و بسیاری از اقوام کوچک یا بزرگ دیگر به سر می برند و بیشترشان مسلمانند، می توان در زمینه استراتژی و برنامه های نفوذ و سلطه فرهنگی امپریالیزم سرمایه داری و طبقات پیوسته به استعمار که در بیشتر سرزمینهای این جامعه حاکمیت، مالکیت و سازمان دولت را در دست دارند و مخلوق نظام استعماری سرمایه داری بوده و هستند به نکات زیر اشاره کرد:
1. با تبلیغ فرضیه های نادرست و مردود درباره نژاد آریایی، نژاد سامی، نژاد ترک و...سالهاست که کوشش شده و می شود اقوام شرقی که از نظر فرهنگی و قومی پیشینۀ مشترک چند هزار ساله دارند از یکدیگر جدا شده و به صورت گروههای انسانی دشمن یکدیگر، در جهت منافع اقتصادی امپریالیزم سرمایه داری و طبقات پیوسته به استعمار به جان هم افتند.

از این فرضیه ها برای تحریف تاریخ اقوام شرقی بهره برداری می شود و در بیشتر نوشتارهای تاریخی و اجتماعی فرضیه های نادرست نژادی تبلیغ می شود، به گونه ای که رفته رفته به صورت باور عمومی درآمده است تا آنجا که در جریانهای اجتماعی - سیاسی روز نیز مؤثر افتاده و زمینه «ملت» و «کشور» سازی را فراهم می آورد. تبلیغ فرضیه های نژادی موجب شده است که کشورهای سرمایه داری استعماری و طبقات پیوسته به استعمار در بیشتر کشورهای مشرق زمین بتوانند مردمان جامعه بزرگ شرق را بر ضد یکدیگر تحریک و وادار به جنگ و کشتار کنند. تحقیر نژادی ابزار سلطه سرمایه داری استعماری و طبقات پیوسته به استعمار بر ملل و اقوام خویشاوند در جامعه بزرگ شرق است.

۲. تحریف تاریخ مشترک اقوام شرقی و القای یک رشته دشمنیها نیز از ابزارهای سلطه فرهنگی امپریالیزم سرمایه داری و طبقات پیوسته به استعمار در جامعه بزرگ شرق است. در کنار تبلیغات نژادی، داستان و افسانه جنگهایی که میان اقوام جامعه بزرگ شرق در دوران باستان رخ داده است، زنده نگهداشته می شود تا از برقراری روابط دوستانه و توجه به پیوندهای فرهنگی و خویشاوندی جلوگیری شود؛ نیز کوشش می شود با بهره برداری سنجیده و حساب شده از اشعار و داستانها و افسانه ها، آنچه موجب تفرقه و دشمنی در میان اقوام خویشاوند است زنده نگهداشته شود و در برابر، آنچه در طول تاریخ چند هزار ساله میان اقوام شرقی مشترک بوده و نیز روزگاران صلح و دوستی به فراموشی سپرده شود. بر پایه مرزبندیهای سیاسی و نظامی ساختگی (که در چند سده اخیر بر اثر اعمال نفوذ و دخالت دول سرمایه داری استعماری واحدهایی به نام « کشورهای جدید به وجود آمده اند) مسئله تعلق این یا آن دانشمند یا فیلسوف و شاعر و ادیب که امروزه زادگاه یا آرامگاهش در یک واحد جغرافیایی - سیاسی خاص قرار گرفته به این یا آن کشور و ملت به گونه دشمنی آفرین مطرح می گردد و توجه نمی شود که در زمان حیات این بزرگان، مرزهای کنونی و کشورها و ملل کنونی در جامعه بزرگ شرق وجود نداشته است. در بررسی جنگها، چه در دوران باستان و چه در دوران اسلامی و چه در سده های اخیر یادآوری نمی شود که این جنگها در گذشته بنا به خواست طبقات حاکم، سلاطین و فرمانروایان و در دوران جدید بنا به خواست دول سرمایه داری استعماری با رهبری و هدایت طبقات پیوسته به استعمار که در جامعه بزرگ شرق با پشتیبانی امپریالیزم سرمایه داری و قدرت دولتی حکومت را در دست دارند، با بهره برداری از جهل و بی خبری توده های محروم صورت گرفته و میگیرد و گرنه توده های محروم در جامعه بزرگ شرق که مشترکات چند هزار ساله قومی، فرهنگی و در بسیاری موارد دینی و مذهبی دارند و با هم در بافت فرهنگی و تمدن و علم این جامعه بزرگ را می سازند، نه تنها دشمنی یا تضاد منافعی با یکدیگر ندارند، بلکه از هر جهت خویشاوند و شریک یکدیگرند.

   بیشتر بخوانید :  دموکراسی و طبقه‌ی جدید

٣. نکته دیگری که در مورد تحریف تاریخ اقوام در جامعه بزرگ شرق باید یادآوری شود این است که گویا تاریخ دوران باستان مشرق زمین از مهاجرتها آغاز شده نه از ساکنان و گویا بر اثر این مهاجرتها تمدنهایی از میان رفته است، درحالی که از دید جامعه شناسی هیچ تمدنی نابود نمی شود؛ بلکه بر اثر معاشرتها، تماسها، مهاجرتها یا حتی پس از جنگها، تمدنها در هم می آمیزند. تاریخ نویسی در بسیاری موارد به شرح جنگها، تغییر دودمانهای سلطنتی، فتوحات و... محدود می شود و جنایات شاهان و فرمانروایان و طبقات حاکم به حساب مردمان عادی یک سرزمین گذاشته می شود و بیشتر اصلاحات با پیشرفتها در زمینه های اجتماعی به سلاطین نسبت داده می شود. آنچه مطرح نمی شود یا به گونه انحرافی و همراه با دشنام و تهمت مطرح می شود، موضوع مبارزات اجتماعی و عدالت خواهانه طبقات محروم و خواستهای طبقاتی از سلاطین و فرمانروایان برنامه ها و نظریات و عقاید رهبران این مبارزات مردمی است. با بررسی بسیاری از این قیامها و مبارزات اجتماعی می توان به خوبی نشان داد که این مبارزات چه از نظر فکری و چه سازمانی با شرکت اقوام گوناگون در جامعه بزرگ مشرق انجام گرفته و در بسیاری موارد اقوام مختلف با کمک و یاری و مشارکت جمعی و در مواردی با وحدت سازمانی و فکری در برابر سلاطین و فرمانروایان خودکامه و ستمکار به پا خاسته اند و جنگیده اند و مرزهای ساختگی و تبلیغات نژادی و حتی اختلافات و تفاوتهای دینی و مذهبی در گذشته هم نتوانسته است مانع همبستگی توده های محروم در جامعه بزرگ شرق شود. با برنامه ریزی حساب شده کوشش میشود نسل امروزی در جامعه بزرگ شرق از تاریخ مبارزات اجتماعی و برنامه های این مبارزات عدالت خواهانه ناآگاه بماند. حاصل این ناآگاهی عبارتست از:
1. پدید آمدن و رشد عقده حقارت تاریخی و چشم دوختن به تاریخ اقوامی که در دیگرجوامع و سرزمینهای بیگانه به سر می برند (از خود بیگانگی تاریخی و اجتماعی)

۲. رونویسی و تقلید از نظریات و سازمانهای اجتماعی جوامعی که جریان تاریخی رشد و تکاملشان با تاریخ رشد و تکامل طبقات و افکار اجتماعی و سیاسی در جامعه بزرگ شرق دارای تفاوتهای اساسی است.
نتیجه این دو روند دور ماندن اندیشمندان اجتماعی و سیاسی جامعه بزرگ شرق از تاریخ توده های محروم این جامعه از نظر فکری و سازمانی است که سیطرۂ امپریالیزم سرمایه داری و طبقات پیوسته به استعمار بر این اندیشمندان و توده های محروم را میسر ساخته و می سازد.
از این فرضیه ها برای تحریف تاریخ اقوام شرقی بهره برداری می شود و در بیشتر نوشتارهای تاریخی و اجتماعی فرضیه های نادرست نژادی تبلیغ می شود، به گونه ای که رفته رفته به صورت باور عمومی درآمده است تا آنجا که در جریانهای اجتماعی - سیاسی روز نیز مؤثر افتاده و زمینه «ملت» و «کشور» سازی را فراهم می آورد. تبلیغ فرضیه های نژادی موجب شده است که کشورهای سرمایه داری استعماری و طبقات پیوسته به استعمار در بیشتر کشورهای مشرق زمین بتوانند مردمان جامعه بزرگ شرق را بر ضد یکدیگر تحریک و وادار به جنگ و کشتار کنند. تحقیر نژادی ابزار سلطه سرمایه داری استعماری و طبقات پیوسته به استعمار بر ملل و اقوام خویشاوند در جامعه بزرگ شرق است.
٣. پدید آوردن هویت کاذب سیاسی در میان مردمان جامعه بزرگ شرق از شمال آفریقا تا آسیای مرکزی با تقسیم این سرزمین بزرگ به واحدهای کوچک سیاسی - نظامی به نام «کشور» از دیگر شیوه های سلطۀ امپریالیزم سرمایه داری بر این جامعه بزرگ است. با ایجاد مرزهای نظامی - سیاسی و تشکیل «کشورها» که در هر یک از آنها یک طبقه پیوسته به استعمار پدید آمده یا تقویت شده، از یک سو با ایجاد هویت کاذب سیاسی، دامن زدن به ملت گرایی نژادی که زمینه های فرهنگی آن با تبلیغ فرضیه های نژادی و تحریف تاریخ آماده شده و از سوی دیگر با تبلیغ دشمنی نژادی، امپریالیزم سرمایه داری با یاری و همکاری طبقات پیوسته به استعمار نه تنها توانسته است با این تفرقه افکنی هر یک از این کشورهای نوساخته را زیر نفوذ و کنترل داشته باشد و از منابع طبیعی و حاصل کار مردمان آن بهره برداری کند، بلکه توانسته در صورت لزوم، این کشورها را به جنگ و تجاوز به یکدیگر وادارد تا ضمن حفظ بازار فروش اسلحه برای خود، منافعش را تأمین و نهضتها و قیامهای ضد استعماری و عدالت خواهانه را سرکوب کند.

۴. چنان که یادآوری شد، اکثریت مردمان جامعه بزرگ شرق مسلمانند، اما سردمداران امپریالیزم سرمایه داری و طبقات پیوسته به استعمار در بسیاری از واحدهای سیاسی - نظامی - اداری که کشور نامیده می شوند، با بهره گیری از وابستگانشان که در میان لایه های گوناگون اجتماعی پراکنده اند می کوشند:
- با تبلیغات نفاق افکنانه، به اختلاف شیعه و سنی دامن زنند و از این امر همراه با تبلیغ فرضیه های نژادی برای تشدید دشمنی میان گروههای اجتماعی در درون یک قوم و به طور کلی اقوام خویشاوند در جامعه بزرگ شرق با یاری فرهنگی - سیاسی طبقه پیوسته به استعمار سرمایه داری بهره برداری کنند.
- با تحریف تاریخ، خاطره درگیریها و جنگهای گذشته در روزگاران باستانی و دوران اسلامی را جدا از حقایق اجتماعی و تاریخی و طبقاتی مطرح کنند تا در کنار ترویج فرضیه های نژادی و تکیه بر تفاوتهای دینی و مذهبی، دیواری بزرگ میان اقوام جامعه بزرگ شرق کشیده شود و زمینه برای دشمنی میان مسلمانان آماده باشد.
- در درون هر یک از گروهها و اقوام جامعه بزرگ نیز کوشش میشود (برحسب داده های تاریخی، ملی و محلی) تضادی ساختگی میان دین و تاریخ این اقوام با ارائه تعریفهای غیر علمی و نادرست از دین و تاریخ تبلیغ شود تا بتوان از این شکاف برای تبلیغ فرهنگ سرمایه داری بهره برداری کرد.
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
  مسئله ملی و ملت گرایی در ایران
  ملی کیست و نهضت ملی چیست؟
  چگونه مردم فقیر می‌شوند؟

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط