نهضت آزادي بخش مراکش

اين کشور با 458/730 کيلومتر مربع وسعت ( پنجاهمين کشور جهان ) در نيمکره ي شمالي، نيمکره ي شرقي، در شمال غربي آفريقا، در کنار درياي مديترانه و اقيانوس اطلس و در همسايگي کشورهاي الجزاير در شرق و صحرا در
چهارشنبه، 1 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نهضت آزادي بخش مراکش
 نهضت آزادي بخش مراکش

 

نويسنده: عبدالرّحيم ذاکر حسين




 

 

جغرافيا ( حدود، وسعت و موقع ) و تاريخچه

الف - جغرافياي مراکش:

اين کشور با 458/730 کيلومتر مربع وسعت ( پنجاهمين کشور جهان ) در نيمکره ي شمالي، نيمکره ي شرقي، در شمال غربي آفريقا، در کنار درياي مديترانه و اقيانوس اطلس و در همسايگي کشورهاي الجزاير در شرق و صحرا در جنوب واقع شده است.

ب - تاريخچه:

در دوران هاي باستاني، مغرب، قسمتي از امپراتوري کارتاژ بود که بر شمال آفريقا از خليج سرت ( در ليبي ) تا اقيانوس اطلس در پهنه اي وسيع حکومت مي راند. اين تمدن و حکومت سرانجام پس از منازعات طولاني در سال 146قبل از ميلاد به دست روميان برافتاد. در طول حکومت روميان، مغرب جزو ايالت موريتاني بود.
حکومت اروپاييان بر مغرب تقريباً بلاانقطاع تا اواخر قرن هفتم ميلادي ادامه پيدا کرد. در اواخر آن قرن، اعراب مسلمان که خلافتشان در جزيرة العرب و نواحي اطراف استحکام يافته بود، در طي کشورگشايي هاي خود، به مراکش نيز حمله بردند و با شکست دادن اقوام بربر و اروپاييان که در اين سرزمين پايگاه هايي داشتند، آن را ضميمه ي قلمرو خود کردند. بدين ترتيب دين اسلام و زبان و فرهنگ عربي در سراسر مراکش رسوخ و رواج يافت و چون اين سرزمين غربي ترين ممالک اسلامي آن دوره محسوب مي گشت، مغرب ناميده شد.
تقريباً يک قرن پس از ورود اعراب به مراکش، يک مملکت پادشاهي مستقل در آن تأسيس گشت. امّا اين حکومت نيز در قرن دهم به دولت هاي قبيله اي و عشيره اي متعدد منقسم گشت. مراکش سپس تحت حاکميت سلسله ي بربري که قلمرو حکومتي آن از اسپانيا تا سنگال امتداد داشت، قرار گرفت، ولي مدّت اتّحاد و اقتدار اين حکومت نيز ديري نپاييد.
در قرون پانزدهم و شانزدهم، اسپانيولي ها و پرتغالي ها، بنادر مراکش را متصرف شدند و از همان جا ترکتازي هاي خود را در خاک آن کشور آغاز کردند. در قرن شانزدهم، حکومت محلّي ( شريف هاي علوي ) مغرب تابع دولت عثماني گشت و در قرن هفدهم قواي اروپايي بر مراکش دست يافتند.
در قرون هجدهم و نوزدهم، حکومت سلطنتي نسبتاً خود مختاري در مغرب برقرار بود. اين حکومت بخصوص در قرن نوزدهم، کمک هايي را به مبارزان الجزايري که به رهبري عبدالقادر عليه فرانسويان مي جنگيدند نمود و همين بهانه اي براي تجاوزات مکرر فرانسه و ساير رقباي استعمارگر اروپايي اش به خاک مغرب شد.
از آغاز قرن بيستم، اهميت سوق الجيشي مغرب و نيز رقابت ها و عداوت هاي دول فرانسه و اسپانيا با آلمان قيصري با سر به دست آوردن مستعمرات و مايملکات و امتيازهاي بيشتر، موجب شد که اين قدرت هاي جهاني براي خود جاي پايي در منطقه فراهم آورند و همين امر سبب بروز بحران رهايي در سال هاي پيش از جنگ جهاني اوّل در آن کشور شد.
ار سال 1912، به موجب موافقت نامه ي فاس که پس از حمله ي قواي اروپايي فرانسه و اسپانيا به خاک مغرب منعقد شد، مغرب ميان فرانسه و اسپانيا تقسيم و بدين صورت تحت الحمايه و مستعمره آنها گرديد. بر طبق معاهده فوق الذّکر، مغرب به چهار ناحيه تقسيم شد :
1- مراکش اسپانيا، که در شمال کشور مراکش فعلي بود.
2- بندر طنجه، که در آغاز وضع مبهمي داشت و سپس در سال 1925 تحت نظارت دول فرانسه، بريتانيا و اسپانيا بين المللي اعلام شد. اسپانيا نيز بعدها به جمع دول نظّار پيوست.
3- مراکش فرانسه، که پهنه ي وسيعي از مراکز فعلي را شامل مي شد.
4- قسمت ديگري از خاک مراکش که در جنوب واقع و باز هم متعلق به اسپانيا بود و به صورت قسمتي از مستعمره ي ديگر اسپانيا يعني صحراي باختري اداره مي گشت.
از همان سال هاي آغاز استعمار رسمي اسپانيا و فرانسه به مراکش، مقاومت مسلّحانه ي مردم اين سرزمين نيز آغاز گرديد. هسته اين مقاومت در ناحيه ي کوهستاني ريف قرار داشت و مقاومت عمدتاً از سوي قبايل مسلمان صورت مي گرفت که عبدالکريم ريفي رهبري آنها را برعهده داشت. در سال 1915، اسپانيايي ها عبدالکريم را دستگير و زنداني ساختند ولي وي پس از يازده ماه آزاد شد و به ياري پدرش قيام شديدتري را بر ضدّ اسپانيولي ها سازمان داد. پس از وفات پدرش ( 1920 )، چندين قبيله تحت لواي ريفي درآمدند و وي فرمان جهاد داد. در پايان جنگ جهاني اوّل، اسپانيا به فکر توسعه ي قلمرو خود افتاد و بدين منظور به محل سکونت يکي از بزرگترين قبايل ريف حمله ور گرديد و با قتل عام بي گناهان زيادي، پيروزي هايي به دست آورد. عمليات استعمارگرانه ادامه يافت و در سال 1921 يک لشکر مدرنيزه اسپانيايي متشکل از 24000 تن به سمت نواحي داخلي کوهستاني ريف حمله ور شد و نواحي وسيعي را متصرف گرديد. عبدالکريم ريفي خواستار مصالحه شد ولي اين متجاوزان پيشنهاد را رد کردند.
در روزهاي 21 تا 26ژوئيه، در طي جنگ هايي که در گرفت، قواي انقلابيون به پيروزي ها و غنايم طبيعي دست يافتند و اين مسئله تأثير بزرگي در توده ي محروم منطقه ي شمال آفريقا براي استقلال از فرانسويان، انگليسي ها و ايتاليايي ها گذاشت. در ماه سپتامبر همان سال، در ريف، به رياست عبدالکريم ريفي اعلام جمهوريت شد و فعّاليّت براي آزادسازي ساير نواحي اشغالي نيز ادامه يافت.
در آغاز عمليات، هدف مبارزان مغربي، رهايي از دست استعمارگران اسپانيولي بود و با قواي فرانسه چندان درگيري نداشتند، گر چه هر دو يکديگر را دشمن مي دانستند. با اين حال، در سال 1929 دو نماينده از سوي جمهوري ريف به شهر فاس مقر فرانسويان در مراکش و لندن رفتند و از فرانسه و انگلستان براي ياري دادن مبارزان بر ضدّ اسپانيولي ها استمداد طلبيدند ولي چون هر دو دولت مخالفت با منافع اسپانيا را در تضاد با منافع مشترک جهاني خود مي ديدند، با طرح جمهوري ريف مخالفت کردند. بالاخره پس از آنکه همه ي راه هاي مسالمت آميز براي کسب استقلال به بن بست رسيد، از اين رو از سال 1924 جنگ هاي گسترده اي ميان اسپانيايي ها و مبارزان مراکشي آغاز شد.
چريک هاي مسلمان در آغاز به پيروزي هاي بزرگ دست يافتند و بزودي وسعت قلمرو جمهوري به 20/000 کيلومتر مربع و جمعيت آن به نيم ميليون تن بالغ گرديد که حدود 10% آنها را جنگجويان مسلمان تشکيل مي دادند. پيروزي هاي جمهوري ريف بر متجاوزان اسپانيايي، ساير قبايل مراکشي را نيز براي کسب استقلال و آزادي تحريک و تهييج نمود و اين امر سخت فرانسويان را نگران ساخت و به همين دليل از اوايل سال 1924، قواي عظيم فرانسويان براي جلوگيري از گسترش انقلاب، به خاک ريف حمله ور شدند.
عبدالکريم که در خود، قدرت مقاومت نمي ديد، خواستار مذاکره و صلح شد ولي استعمارگران فرانسوي با ردّ اين خواسته در سال 1925 همراه با اسپانيايي ها، متحداً بر سر مبارزان تاختند. سلاح هاي فرسوده و قديمي استقلال طلبان در برابر تجهيزات مدرن اروپايي کاربردي نداشت، با اين حال جنگ هاي مبارزان مانع از تحقّق کامل خواسته هاي مهاجمان گشت، تا اينکه سرانجام دويست هزار سرباز ديگر فرانسوي به سرکردگي مارشال وارد کارزار شدند و درآخر با قتل عام هزاران ريفي، انقلاب را سرکوب و جمهوري را با دستگير ساختن رهبرانش ساقط ساختند ( 1926 ).
در دهم ژوئيه 1926، فرانسه و اسپانيا بر طبق معاهده ديگري که به امضا رساندند، عبدالکريم را به جزيره ي رئونيون ( در اقيانوس هند ) تبعيد کردند.
عبدالکريم در سال 1947 موافقت مقامات فرانسوي را با رفتن به فرانسه جلب نمود ولي در بين راه گريخت و به مصر پناهنده شد ( وي در سال 1958 از سوي شاه مراکش لقب قهرمان گرفت و در سال 1963 در سن 81 سالگي درگذشت ).
حماسه ي دلاوري هاي مردم ريف الهام بخش مبارزات مردم آفريقا گرديد. با وجود سرکوب اوّليه، نهضت ادامه پيدا کرد و رهبران ديگري را در صدر خود ديد که مهمترين آنها سيدي محمد بن يوسف بود که قاطعيت چنداني نداشت و ظاهراً فرانسويان او را به رهبري مراکش قبول داشتند.
مراکش اسپانيا وضع بدتري داشت و حکومت ديکتاتوري فرانکو که از مراکش اسپانيا سر بر آورده بود هيچ رفاهي را براي ساکنين آن در نظر نمي داشت و اين وضعي بود که تمام مستعمرات اسپانيا بدان دچار بودند. سلطان سيدي محمد ابن يوسف در سال 1953 به اتّهام ضديّت با منافع فرانسه در مراکش، به ماداگاسکار تبعيد گرديد ولي دو سال بعد اجازه ي بازگشت به وطنش را به دست آورد.
سرانجام پس از مبارزات دامنه دار فراوان، فرانسه در سال 1956، به مراکش خود استقلال داد وطنجه نيز تحت حاکميت دولت به ظاهر مشروطه سلطنتي مراکش تحت پادشاهي محمد بن يوسف با نام سلطان محمد پنجم درآمد.
در سال 1958، اسپانيا نيز نواحي متصرفي خويش در مراکش را ( بجز نواحي سوق الجيشي کوچکي ) به حکومت مراکش واگذاشت. با اين حال، رژيم مراکش بر ساير نواحي اشغالي اسپانيولي ها ( سئوته، مليله، افني و صحراي باختري ) نيز ادّعا داشت که بعدها توانست افني را رسماً متصرف گردد.
« در سال 1961 سلطان محمد پنجم درگذشت و فرزندش حسن دوم به جايش نشست که تاکنون نيز حاکم مطلق العنان مغرب بوده است ». (1)

پي‌نوشت‌ها:

1. گيتا شناسي کشورها، ص 320 – 319.

منبع مقاله :
ذاکرحسين، عبدالرحيم؛ (1379)، ادبيات ايران پيرامون استعمار و نهضت هاي آزادي بخش، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.