نهضت ضدّ تجزيه ي آذربايجان

نهضت ضدّ تجزيه ي آذربايجان نهضتي است که عليه مداخله ي روسيه شوروي و هواداران سياست جهاني آن کشور بر ضدّ تماميّت ارضي ايران به وجود آمد و ملّت ايران در برابر قدرت بزرگ و فاتح جنگ دوم ايستادگي کردند و با
چهارشنبه، 1 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نهضت ضدّ تجزيه ي آذربايجان
 نهضت ضدّ تجزيه ي آذربايجان

 

نويسنده: عبدالرّحيم ذاکر حسين




 

 

نهضت ضدّ تجزيه ي آذربايجان نهضتي است که عليه مداخله ي روسيه شوروي و هواداران سياست جهاني آن کشور بر ضدّ تماميّت ارضي ايران به وجود آمد و ملّت ايران در برابر قدرت بزرگ و فاتح جنگ دوم ايستادگي کردند و با برخورداري از سياست جهاني مانع جدايي آذربايجان از آغوش مادر وطن شدند.

پيشينه ي سياست روسيه در ايران

تاريخ سياست روسيه در ايران را از آغاز تا فاجعه آذربايجان، مي توان به چهار دوره تقسيم نمود:

دوره ي اول:

دوره ي هجوم نظامي از زمان پطر کبير ( اواخر قرن هفدهم ميلادي ) تا عقد معاهده ترکمنچاي ( 1821 م. ).

دوره ي دوم:

دوره ي تسخير اقتصادي و نفوذ صلح جويانه، از معاهده ترکمنچاي تا سال هاي انقلاب مشروطيت ايران ( معاهده 1907 ) و تصرف تبريز توسط قشون روسي ( 30 آوريل 1909 ).

دوره ي سوم:

دوره ي مداخلات سياسي و تصرفات نظامي از زمان فرستادن قشون به تبريز تا انقلاب بلشويک ( 1917 ) و تخليه ي ايران از طرف روس ها.

دوره ي چهارم:

دوره ي بلشويکي از زمان تخليه ايران و معاهده مسکو ( 1921 ) تا فاجعه ي آذربايجان. اين تقسيمات را نه از آن جهت نموديم که در اساس سياست روسيه نسبت به ايران تغييرات مهمي حادث شده باشد، چه به عقيده ما و به استناد ادلّه تاريخي، سياست روسيه در اين مملکت هميشه جابرانه بوده بدان مناسبت است که از حيث رويه ي ديپلماسي تغييرات عمده در خط مشي سياسي آن دولت روي داده است، چنان که گاهي با خشونت، زماني با ملايمت، گاهي از روي دوستي و زماني ديگر دشمنانه با ما معامله کرده اند. ادوار مزبور را حوادث سياسي از يکديگر جدا مي سازد.
بررسي ادوار تاريخي پيش گفته از حوصله فصل حاضر خارج است لکن ناگزير اشاره اي مختصر به آخرين دوره از ادوار چهارگانه که فاجعه آذربايجان، در اين فاصله رخ داده است ضرور مي نمايد:
رويداد انقلاب اکتبر 1917 دگرگوني شديد و عميقي در سياست خارجي کشور روسيه به وجود آورد و آن را متحول ساخت و امتيازهاي يک جانبه سابق روسيه و بعضي تأسيسات حقوقي بين المللي مثل کاپيتولاسيون و منطقه نفوذ و غيره را که در ايران دارا بود ملغي نمود و سياست و خط مشي جديدي با ايران در پيش گرفت. اصول اساسي اين سياست جديد در قرارداد ( معاهده ) مسکو مورخ 26 فوريه 1921 منعقد بين ايران و روسيه آمده که در ذيل بعضي از مواد معاهده آورده مي شود:
چون دولت عليه ايران و دولت جمهوري فدراتيو سوسياليست شوروي روسيه، صميمانه و متفقاً مايل هستند که روابط حسنه همجواري و مناسبات مُستحسنه برادري را فيمابين افراد ملت خود مستحکم نمايند... فصول ذيل را منعقد نمودند:

فصل اوّل:

دولت جمهوري فدراتيو سوسياليست شوروي روسيه بر طبق اخطاريه و مراسله مورخ 14 ژانويه 1918 و 26 ژوئن 1919 راجع به اساس سياست خود نسبت به ملّت ايران مجدداً و صراحتاً اعلام مي نمايد که به سياست جابرانه امپرياليستي روسيه نسبت به ايران که اينک با قواي رنجبران و برزگران اين مملکت سرنگون گرديده است، به طور قطعي و دائمي خاتمه مي دهد، بنابراين و نظر به آنکه دولت جمهوري فدراتيو سوسياليست شوروري روسيه مايل است که ملّت ايران را داراي استقلال و مختار در تصرفات مملکتي و رواج سعادت و ترقّي ببيند، اعلام مي داد که کليه ي معاهدات و مقاولات و قراردادهايي که دولت امپراتوري سابق با دولت ايران منعقد نموده و با اين وسايل حقوق حقه ملت ايران را تضييع کرده است بکلي لغو و از درجه اعتبار ساقط مي داند.

فصل دوم:

چون اساس سياست دولت امپراتوري روسيه مبني بر اين بود که با ساير دول اروپا در خصوص ممالک شرقي بدون رضايت ملل آسيا به اسم هواخواهي و حفظ استقلال آنها بعضي قراردادها منعقد داشته به اين واسطه مقصود باطني را که تصرفات تدريجيه بوده است انجام دهد، لهذا دولت جمهوري فدراتيو سوسياليست شوروي روسيه اين سياست جابرانه اروپا را که هم مايه ي ضعف سيادت ملل آسيا و هم وسيله ي اضمحلال ارکان مشرق زمين بود مطرود مي نمايد، علي هذا دولت جمهوري سوسياليست شوروي روسيه نظر به اصول مقرره در فصول اوّل و چهارم همين عهدنامه اعلام مي دارد که از هر اقدامي که باعث ضعف و موج بتحقير سياست ملّت ايران باشد بکلي صرف نظر کرده و نيز تمام معاهدات و مقاولاتي را که دولت روسيه سابقه با دولت ثالثي بر ضدّ دولت ايران يا راجع به آن منعقد کرده است از درجه ي اعتبار ساقط و ملغي مي داند.

فصل چهارم:

با تصديق اينکه هر يک از ملل حق دارند مقدّرات سياسي خود را بلامانع و آزادانه حل نمايند، هر يک از طرفين معظمتين متعاهدين از مداخله در امور داخلي طرف مقابل صرف نظر کرده و جداً خودداري خواهند نمود.

فصل پنجم:

طرفين معظميتين متعاهدين تقبّل مي نمايند که:
1- از ترکيب يا توقف تشکيلات يا دسته ها ( گروپ ها ) به هر اسم که ناميده شوند يا اشخاص منفرد که مقصود تشکيلات و اشخاص مزبور مبارزه با ايران و روسيه و همچنين با ممالک متحده با روسيه باشد در خاک خود ممانعت نمايند و همچنين از گرفتن افراد قشوني يا تجهيزات نفرات براي صفوف يا قواي مسلحه تشکيلات مزبور در خاک خود ممانعت مي نمايند.
2- به کليه ممالک يا تشکيلات قطع نظر از اسم آن تشکيلات که مقصودشان مبارزه با متعاهد معظم باشد، نبايد اجازه داده شود به خاک هر يک از طرفين معظمتين متعاهدين تمام آنچه را که ممکن است بر ضدّ متعاهد ديگر استعمال شود وارد نموده يا عبور دهند.
3- با تمام وسايلي که به آن دسترسي باشد، از توقف قشون يا قواي مسلّحه مملکت ثالث ديگري در صورتي که احتمال برود توقف قواي مزبور باعث تهديد سرحدّات يا منافع و امنيت متعاهد معظم ديگر مي شود، بايد در خاک خود و متحدين خود ممانعت نمايند.

فصل ششم:

طرفين معظميتين متعاهدين موافقت حاصل کردند که هر گاه ممالک ثالثي بخواهند يا دخالت مسلّحه، سياست غاصبانه را در خاک ايران مجري دارند يا خاک ايران را مرکز حملات نظامي بر ضدّ روسيه قرار دهند و اگر خطري سر حدّات دولت جمهوري اتحاد شوروي روسيه يا متحدين آن را تهديد نمايد و اگر حکومت ايران پس از اخطار دولت شوروي روسيه خودش نتواند اين خطر را دفع نمايد، دولت شوروي حق خواهد داشت قشون خود را به خاک ايران وارد نمايد تا اينکه براي دفاع از خود اقدام هاي لازم را به عمل آورد، دولت روسيه شوروي متعهد است که پس از رفع خطر بلادرنگ قشون خود را از حدود ايران خارج نمايد.
عهدنامه مشتمل بر 26 فصل است که ديگر فصول آن همگي به نفع ايران است ولي در فصل حاضر، آن فصول خارجي از بحث هستند. در خصوص همين فصول ذکر شده در بالا، بعضي از عناصر سياسي کشور پيش بيني هايي کرده و مخالفت خود را مخصوصاً با فصل ششم اعلان داشتند.
چند سال بعد معاهده ديگري که مبناي روابط سياسي ايران و شوروي است بين دو کشور منعقد گرديد که « معاهده تأمينيه و بي طرفي ايران و روس » ناميده شده و در مهرماه 1306 ( اوّل اکتبر 1927 )، لازم الاجرا گرديد؛ معاهده مزبور چنين اشعار مي دارد:

فصل دوم:

« هر يک از طرفيتن متعاهدين متعهد مي شود که از حمله و تجاوز به طرف مقابل يا وارد کردن قواي مسلّحه خود به خاک طرف مقابل خودداري بکند.
در صورتي که يکي از طرفين متعاهدين مورد حمله يک يا چند دولت ثالث بشود، طرف متعاهد ديگر متعهد مي شود که بي طرفي خود را در تمام مدت مخاصمه محفوظ بدارد، در ضمن طرفي که مورد حمله واقع شده است نبايد بر فرض هر قسم ملاحظات سوق الجيشي و تاکتيکي و سياسي و هر نوع منافعي که براي او از آن متصور شود اين بي طرفي را نقض نمايد ».

اشغال ايران در شهريور 1320

در 25 اوت ( سوم شهريور 1320 ) مولوتف وزير خارجه اتحاد شوروي، يادداشتي به سفير ايران در مسکو تسليم داشت که در آن آمده بود « ... از هنگام آغاز حمله ي آلمان به شوروي، فعاليت عمّال آلماني در ايران امنيت دولت شوروي را از اين جانب به خطر انداخته است زيرا آلمان ها در اداره امور ايران نفوذ کامل يافته و اين نفوذ را عليه منافع دولت شوروي به کار مي بندند... دولت شوروي ناگزير شده است نيروي خود را واردخاک ايران سازد ».
همان روز راديو ايران خبرداد:
نيروهاي انگليس و روس از مغرب و شمال شرقي و غربي به ايران حمله نموده و از صبح مشغول پيشروي هستند.
نيروي دريايي انگليس به بندر شاپور و بندر خرمشهر حمله برده و مقاومت نيروي دريايي ايران را در هم شکسته و پس از گلوله باران کردن آنجا از متصرف شده و نيروي زميني انگليس از خانقين گذشته به طرف قصر شيرين پيشروي مي کند.
نيروي زميني روس از جلفا به طرف تبريز در حرکتند. نيروي هوايي انگليس نيز شهرهاي بي دفاع آذربايجان شرقي و غربي و بسياري از بنادر جنوبي و شمالي ايران را بمباران کردند.
روز سه شنبه چهارم شهريور ماه 1320، راديو ايران خبر داد: « شهرهاي تبريز، اهر، اردبيل، ميانه، خوي، رضائيه و مراغه هم بمباران شده اند و نيز 25 هواپيما به بندر پهلوي حمله کرده و اين بندر را در معرض بمباران سخت قرار داده اند:

طرفه ايران بين که ماند از فرط غفلت بي طرف * * * تا شدند بيگانگان از هر طرف با وي طرف
تا کنند اين بي طرف را با طرفداران طرف * * * انگليس از يک طرف بگرفت و روس از يک طرف

پنجشنبه ششم شهريور ماه، کابينه ي دولت منصور استعفا کرد و محمد علي فروغي به سمت نخست وزير انتخاب گرديد.
روز 25 شهريور ماه، رضا شاه از سلطنت استعفا داد و روز بعد پسرش محمد رضا سوگند به پادشاهي داد و به جاي پدر به تخت سلطنت نشست.
در 24 شهريور ماه 1320، فرمان عفو زندانيان سياسي که عمدتاً کمونيست هاي ايران بودند صادر و زندانيان آزاد شدند. در 24 آذرماه 1320، قانون اجازه مبادله پيمان اتحاد منعقده بين سلطنت شاهنشاهي ايران و اتحاد شوروي و انگليس منعقد شد که ترتيب استقرار موقت نيروهاي انگليس و شوروي را در ايران تعيين مي کرد، در پيمان چنين آمده بود:

فصل پنجم:

پس از آنکه کليه ي مخاصمه ي مابين دول متحد با دولت آلمان و شرکاي آن به موجب يک يا چند قرار داد متارکه جنگ متوقف شد، دول متحد در مدتي که زياد از شش ماه نباشد قواي خود را از خاک ايران بيرون خواهند برد و اگر پيمان صلح مابين آنها بسته شد ولو اينکه قبل از شش ماه بعد از متارکه باشد بلافاصله قواي خود را بيرون خواهند برد مقصود از شرکاي دولت آلمان هر دولتي است که اکنون يا در آينده با يکي از دول متعهد بناي مخاصمه گذاشته يا بگذارد.

فصل ششم:

دول متحد متعهد مي شوند که در روابط خود با کشورهاي ديگر روشي اختيار نکنند که به ضرر تماميّت خاک و حاکميت يا استقلال سياسي ايران باشد و پيمان هايي بندند که با مقدّرات اين پيمان منافات داشته باشد و متعهد مي شوند که در هر امري که مستقيماً با منافع ايران مرتبط باشد با دولت اعلي حضرت همايوني مشورت نمايند.

انگيزه اصلي اشغال ايران توسط قواي متفقين و نتايج حاصله از آن

حملات و پيشرفت سريع آلمان به ارتش و خاک شوروي، بيم و هراس را در انگلستان به حد اعلي رسانيده بود زيرا در حقيقت هر اندازه آلمان در جبهه خاور سريعتر پيشرفت مي نمود، خود را آماده تر و تواناتر براي درهم شکستن قطعي دول ديگر غربي در دنيا مي ساخت.
امر مهم و قابل توجهي که مراکز صنعتي و اقتصادي انگليس و آمريکا را به خود جلب کرد، براي نجات روسيه و جلوگيري از پيشرفت نازي ها، امري ضروري و فوري محسوب مي کردند؛ مسئله کمک به شوروي و تقويت فوري قواي آن کشور بود. حمل و نقل مهمات و خواروبار و انتخاب راه عبور آنها به خاک شوروي بود. کليه طرقي که تصور يا احتمال استفاده براي حمل مهمات به سوي روسيه از آنهامي رفت دقيقاً تحت مطالعه ي کارشناسان فن انگليس و شوروي قرار گرفت. راه ها عبارت بودند از بنادر ولادي وستک، مورمانسک، ارگانگلسک، ترکيه. موقعيت جغرافياي طبيعي و سياسي چين، ژاپن و افغانستان اجازه نمي داد که متفقين به وسيله ي آنها با روس ها ارتباط زميني و هوايي پيدا کنند راه ترکيه هم به عللي انتخاب نگرديد راه منحصر ايران بود و بس.
روشن شده است که اگر راه آهن ايران، راه هاي شوسه، وسايل حمل و نقل حاضر و آماده ايران، چهار فصل مساعد هواي ايران و نفت ايران نبود، هيچگاه متفقين فاتح جنگ جهاني دوم نبودند. علاوه بر اين، کليه ي محصولات کشاورزي و صنعتي و اسلحه و مهمات و حتي خواروبار روزانه ي ملّت ايران مورد استفاده متفقين قرار گرفت همچنين در نتيجه وقايع شهريور، روابط بازرگاني ايران با کليه ي دول خارجه قطع گرديد و سطح زندگي در ايران که تا آن تاريخ با وجود جنگ جهاني کوچکترين تغييري نکرده بود، دفعتاً و بسرعت رو به تنزل گذاشته و قيمت ها به طور سرسام آوري بالا رفت. در حقيقت مي توان ادّعا نمود که در تمام دوران جنگ جهانگير دوم، هيچ کشوري مانند ايران دچار گراني اجناس نشد و از اين حيث سختي مردم به حدي بوده است که در بعضي موارد قابل شرح و توصيف نيست.

اعتراض کشورهاي متفق به ارزش مساعي ايران در پيروزي آنان

سران و نمايندگان و دست اندرکاران سياست خارجي کشورهاي متفق همگي اذعان به اهميت خدمات و مساعي ايران در پيروزي خود داشته اند که در ذيل به اختصار به سخنان آنان در اين مورد اشاره مي شود:
« دولت هاي کشور هاي متحده آمريکا، اتحاد جماهير شوروي و ممالک متحده انگلستان کمک هايي را که ايران در موقعيت جنگ عليه دشمن مشترک و مخصوصاً در قسمت تسهيل وسايل حمل و نقل مهمات از ممالک ماوراي بحار به اتحاد جماهير شوروي به عمل آورده تصديق دارند. وينستون چرچيل – ژ. و. استالين – فرانکلين: د. روزولت » (1)
« در انگلستان تمام مردم ممنون مساعدت هاي گرانبهاي ايران در حصول پيروزي به مقصد مشترک بوده و ... مي باشند ». (2)
« کشور ايران تعهدات خود را نسبت به ما و حکومت شوروي با کمال وفاداري انجام داده و بنابراين مدتي است که من در اين فکر بوده ام که ما نيز براي تعهدات مربوط به خود را انجام دهيم ». ( ايدن ) (3)
نه تنها دولتين شوروي و انگلستان بلکه نيروهاي دولت آمريکا نيز از تسهيلاتي که دولت ايران فراهم آورده بود استفاده کامل کرده اند و اين تسهيلات ارزش فوق العاده اي از لحاظ ارتباط با روسيه بخصوص در روزهاي بحراني جنگ داشته است ». ( بوين ) (4)
« هرگز نبايد مساعدت هاي ذيقيمت دولت و ملت ايران در راه پيروزي را فراموش کرده » ( ژوژبيدو ) (5)
« ايران با دادن نفت و تأمين راه حمل و نقل و مهمات به مقصد روسيه به پيشرفت کار متفقين کمک جاني نمود » . ( سرموريس پترسن ) (6)
« من مخصوصاً مي گويم: « سهم ايران از تمام ملل جهان در اين جنگ براي آزادي بيشتر خواهد بود ». ( هودسن ) (7)
« بايد تصديق کنيم که ايران جاويدان در اين جنگ مقدس که عليه جنگ و براي تأمين صلح بود سهم بزرگي داشته است » (8)

اوضاع داخلي ايران و موضوع انتخابات:

فرمان انتخابات دوره ي چهاردهم در آخر خردادماه سال 1322 صادر شد. انتخابات دوره ي چهاردهم هنگامي صورت گرفت که نيروي نظامي کشورهاي متفق در ايران بودند و احزاب و دسته هاي سياسي که پس از وقايع شهريور 1320 با مرام هاي مختلف سياسي متأثر از اوضاع روز به وجود آمده بودند به فعاليت سياسي پرداختند و در انتخابات مجدّانه فعاليت داشتند.
در اين انتخابات 8 نفر از حزب توده از استان هاي شمالي آمدند (9) و ... در طول تاريخ مشروطيت ايران، اين نخستين بار بود که عدّه اي با مرام و مسلک کمونيستي عملاً به مجلس راه پيدا کرده بودند ». (10)
در همان لحظات اوّل تشکيل مجلس چهاردهم، خود به خود صف ها مشخص شد و چند فراکسيون با هم در مسائل کلّي و اصولي مملکت همکاري را شروع کردند و اکثريتي در حدود 68 تا 69 نفر به وجود آوردند که اين اکثريت تا آخر مجلس چهاردهم همچنان به صورت اکثريت باقي ماند و عدّه اي ديگر نيز با هم جمع شدند و اقليّتي به تعداد چهل نفر را تشکيل دادند. (11)
نمايندگان اکثريت پس از مدت ها شور و بررسي، بالاخره اعتبار نامه ي سيد جعفر پيشه وري را رد کردند، چرا ؟! براي آنکه تلگراف ها و شکاياتي که از آذربايجان براي مجلس شوراي ملّي رسيده بود حاکي از آن بود که پيشه وري عملاً و علناً بر اثر دخالت همه جانبه ي يکي از قواي خارجي مقيم ايران [ منظور شوروي است ] به مجلس چهاردهم راه پيدا کرده است. (12) در مجلس چهاردهم سياست موازنه ي منفي حکومت مي کرده است.
در طي دوره ي مجلس چهاردهم که فاجعه آذربايجان روي داد، کابينه هاي ساعد، بيات، حکيمي، صدرالاشراف، حکيمي و قوام السلطنه ( احمد قوام ) به مجلس معرفي شدند و بعضي از آنها در اثر فشار سياست خارجي سقوط کردند.
در مجلس چهاردهم لايحه اي از تصويب مجلس گذشت که مقرر مي داشت مادام که نيروهاي خارجي در ايران اقامت دارند هيچ گونه امتيازي به کشورهاي خارجي اعطا نگردد. تصويب اين لايحه ( عدم واگذاري امتياز به کشورهاي خارجي ) و نيز ردّ اعتبار نامه ي سيد جعفر پيشه وري در مجلس و چند مسئله کوچک ديگر، باعث شد که نقشه ي شوم ماجراي آذربايجان تکوين پيدا کند. » (13)
سيد جعفر پيشه وري پس از رد شدن اعتبار نامه اش در مجلس شوراي ملّي به آذربايجان رفت و در آنجا « فرقه ي دموکرات » را تشکيل داد و در آذرماه 1324 حکومت خودمختاري را با پشتيباني اتحاد جماهير شوروي اعلام کرد... پيشه وري با تشکيل کنگره اي به نام مجلس مؤسسان و تنظيم نظامنامه هايي که به تصديق اعضاي کنگره رسيده بود براي تشکيل حکومت خودمختار بر اساس دموکراسي، به تشکيل مجلس ملّي آذربايجان پرداخت.
دولت ايران، عدّه اي از نيروهاي انتظامي را براي برقراري امنيت در نواحي آذربايجان تجهيز کرد ولي ارتش سرخ مانع شد که قواي مزبور از شريف آباد قزوين جلوتر برود.
به موجب تقاضاي دولت ايران مبني بر خارج شدن ارتش خارجي از ايران ( 21 شهريور ماه 1324، مطابق با سپتامبر 1946 م )، دولت آمريکا در آبان ماه 1324 و دولت انگليس در اسفندماه همان سال نيروهاي خود را از ايران خارج ساختند ولي نيروهاي دولت شوروي برخلاف قرارداد سه جانبه کنفرانس تهران، ايران را ترک نکردند.
نماينده ايران در سازمان ملل متحد، در 29 دي ماه 1324، به حسب اصل 35 منشور ملل متحد، از سازمان تقاضا کرد که شوراي امنيت به قضيه ايران و شوروي رسيدگي کند. شوراي امنيت نيز در 11 بهمن ماه 1324 قطعنامه اي صادر و به ايران و شوروي توصيه کرد که براي رفع اختلافات، مذاکرات مستقيم را با يکديگر شروع کنند و شوراي امنيت را در جريان بگذاردند. (14)
« روز 25 فوريه ضمن مصاحبه با آقاي قوام السلطنه نخست وزير ايران که براي مذاکره به مسکو سفر کرده بود تصميم دولت شوروي به ايشان ابلاغ گرديد داير بر اينکه روز دوم مارس تخليه قسمتي از نيروي شوروي از نواحي ايران چون مشهد، شاهرود و سمنان واقع در خاور ايران که در آنجا آرامش نسبي برقرار است آغاز مي شود امّا نيروي شوروي در ساير نواحي ايران تا روشن شدن اوضاع باقي خواهد ماند ».
انتشار اعلاميه ي بالا، در محافل ايران انعکاس غربي داشت و هر فرد اين مملکت را دچار نگراني و تشويش نمود. صدا از مجلس برخاست. نماينده اوّل نطق خود را که در حقيقت انعکاس معنويات ملّت ضعيف و صلح جوي ايران بود و حاکي از تحمل مشکلات و مصائب ايران در طول جنگ و اشغال ايران بود، ايراد کرد و در طي آن از يک طرف به اعلاميه دولت شوروي پاسخ سختي داد و از طرف ديگر، تکليف نخست وزير و هيأت دولت را در اجراي پيمان و مذاکرات مسکو معين نمود. نظر به اينکه مجموعه مسائل مربوط به اشغال نظامي ايران و قرارداد سه جانبه و لطمات و فشارهايي که بر ايران آمده است و همچنين موضوعات خود مختاري به زبان محلّي و غيره که مورد استناد طرفداران پيشه وري بوده و اين همه با سياست خارجي شوروي ارتباط داشته است، در اين نطق تاريخي آمده است ( از صورت مذاکرات مجلس شوراي ملّي – جلسه ي يکشنبه 12 اسفندماه 1324 استخراج مي کنيم ).
دکتر مصدق: راجع به خبري که راديو مسکو منتشر کرد بنده عرايضي دارم ( نمايندگان بفرماييد بفرماييد )، آقايان محترم، اجازه مي خواهم امروز توجه همکاران خود را به يک مسئله معطوف نمايم که براي مقدّرات آينده ما، براي استقلال و تماميّت کشور ما و براي موجوديت ما کمال اهميت را دارد ( صحيح است ) و خدا را شاهد مي گيرم که در بيانات امروز جز ايفاي وظيفه ي نمايندگي، احترام به افکار عمومي و نگراني از آينده کشور محرّکي ندارم ( صحيح است ). از عمر مجلس چند روز بيشتر باقي نمانده و متأسفانه مواجه با جريانات خلاف انتظاري هستيم که اگر سکوت بکنيم شايد فرصت فوت بشود و آيندگان سکوت ما را بزرگترين خيانت ها محسوب بدارند ( صحيح است ). حاجت به تذکار نيست که ملّت ايران از شهريور 1320 قريب چهار سال دچار بزرگترين مصائب گرديده ( صحيح است ) و انواع دشواري ها، محروميت ها و قرباني ها را به سبب عمليات جنگي متفقين بزرگ خود تحمل نموده است ( صحيح است ) . ما با اينکه يک ملّت ضعيف و صلح جو هستيم و نفع مستقيمي در جنگ نداشتيم، فقط و فقط به ملاحظه ي اينکه وضعيت جغرافيايي ما ايجاب مي کرد که در مقدّرات همسايگان خود شريک و علاقه مند باشيم و به پيروزي آنها کمک کنيم تمام وسايل حياتي خود را در اختيار آنها گذاشتيم، زير بار مفاسد قهري ارتش بيگانه رفتيم ( صحيح است )؛ پيماني را که براي بنيه ي ضعيف ما کمرشکن بود قبول نموديم ( صحيح است ) و در عمل تمام تعهدات خود را مافوق قوّه ي خود اجرا کرديم ( صحيح است ) و از مزاياي اقتصادي آن به معاذير جنگي محروم مانديم ( صحيح است ) و در طي تمام اين شدايد به يک اميد دلخوش بوديم و آن اين بود که دير يا زود جنگ تمام مي شود و پس از آن همسايگان بزرگ ما اين فداکاري هاي ما را فراموش نخواهند کرد و اگر پاداش بماند لااقل به پاس اين سابقه، ما را عزيز و محترم خواهند شمرد ( صحيح است ) و مجال خواهند داد که در روزگار صلح، ما هم با فراغت بال بر جراحات خود مرهمي بگذاريم و به زندگاني آشفته ي خود سرو سامان بدهيم و آسايشي را که ملل ضعيف و صلح جو استحقاق دارند براي خود فراهم سازيم و اگر در حصول اين مقاصد مشروع براي ما گرفتاري پيش آيد در رفع آن با ما کمک خواهند کرد.
ما در اين اميدواري راه خطا و مبالغه نپيموده بوديم زيرا متفقين ما هميشه رسماً و علناً اعلام مي کردند که عليه بيدادگري و براي حفظ ملل از تجاوزکاري مي جنگند و در منشور آتلانتيک جزو ايده آل هاي مقدس آينده بشر اطمينان داده بودند که پس از برانداختن ظلم و جور نازي ها صلحي که بتواند وسايل زندگي و امنيت داخلي تمام ملل را تأمين نمايد. برقرار خواهد شد و هر کس در هر کشور خواهد توانست فارغ از ترس زندگي نمايد و تعهد نموده بودند که تمام ملل دنيا خواه به علل مادي و خواه معنوي بايد از استعمال ترور دست بردارند – رعايت اصول مقدس اين منشور را همسايگان ما يک بار در صدر اتحاد سه جانبه و بار ديگر موقعي که ما و آنها وارد جنگ شديم، در ضمن الحاق به اعلاميه ملل متحد به ما صريحاً وعده کرده اند.
اکنون شش ماه تمام است که جنگ جهانگير رسماً پايان يافته و موقع اجراي اين مواعيد فرا رسيده است. ما البته توقع نداشتيم که فوراً پس از خاتمه ي جنگ دنيا بهشت برين شود زيرا مي دانيم که بر اثر خرابي ها و اخلالي که از جنگ حاصل شده، يک دوره ي برزخي ناگواري را بايد گذراند تا بتدريج ملل عالم موفق به مرمّت اوضاع و معالجه ي دردهاي خود شوند، امّا حتماً انتظار داشتيم و داريم که لااقل از لحاظ سياسي احترام تماميّت و حاکميت استقلال ما را عملاً رعايت نمايند ( صحيح است ) و به کليه اوضاعي که از لوازم عمليات جنگي بود و حاکميت ما را تهديد مي کرد بلادرنگ خاتمه دهند ( صحيح است ). متأسفانه برخلاف انتظار، اکنون بيش از شش ماه از خاتمه جنگ مي گذرد و نه فقط خاک کشور ما هنوز از نيروهاي بيگانه تخليه نشده است بلکه نغمه هايي براي ما ساز کرده اند که موجوديّت و تماميّت و همه چيز آينده ما را هم تهديد مي کند و براي ما اوضاع ناگواري پيش آمده که ما را به طرف تجزيه و جنگ هاي داخلي و برادر کشي سوق مي دهد ( صحيح است ). براي ما کميسيون نظارت خواب مي بيند، يعني به جاي احترام به استقلال و تماميّت وحدت ما نقشه قيمومت و تفرقه ما را مي کشند ( صحيح است ). ميهمانان گرامي ما به جاي اينکه از صاحب خانه با اظهار امتنان خداحافظي کنند و به او مجال بدهند از خستگي مهمان نوازي طولاني بياسايند پي در دل انجمن مي کنند و مقدرات ما را از انجمن پوتسدام به انجمن لندن و از انجمن لندن به انجمن مسکو و از آنجا نمي دانم که به کدام انجمن حواله مي نمايند. اين انجمن ها انتها نخواهند داشت و ما ديگر طاقت تکرار آنها را نداريم ( صحيح است ). تازه براي قانون اساسي ما غمخواري مي کنند و اظهار تأسف مي نمايند که اگر قانون اساسي ما در قسمت انجمن هاي ايالتي و ولايتي اجرا شده بود ايران به شکل يک کشور متحده درآمده بود. تازه براي ما دارند موضوع زبان و اقليت را پيش مي کشند [ اشاره به بيانات مستر بوين وزير خارجه انگليس ]... روزنامه ستاره سرخ مورخه دهم اسفندماه 1324 شماره ي 02293]. مگر فرانسه و بلژيک مطابق قانون اساسي شان انجمن ايالتي و ولايتي ندارند، آيا هرگز اين دو کشور را کسي کشور متحده خوانده است؟ ( صحيح است ). مگر در اين دو کشور به زبان هاي محلّي از قبيل زبان فلامان و زبان فرانسه و يا زبان بر تن و کاسکول و غيره تکلم نمي شود. آيا هرگز کسي به عنوان اين زبان ها براي اين دو کشور موضوع اقليت را طرح کرده است؟ ( صحيح است ). ( ابداً ) تازه بعد از بحث و چانه زدن که آيا شش ماه بعد از شکست آلمان يا ژاپن خاک ايران بايد تخليه شود و تسليم دولت بشود، خبرگزاري شوروي ابلاغيه اي منتشر مي کند که قرائت آن هر ايراني را دچار شگفتي و نگراني مي نمايد ( صحيح است، اين ابلاغيه مي گويد: در روز 25 فوريه ضمن مصاحبه با آقاي قوام السلطنه نخست وزير ايران، تصميم دولت شوروي به ايشان ابلاغ گرديد داير بر اينکه از روز دوم مارس تخليه ي قسمتي از نيروي شوروي از نواحي ايران چون: مشهد، شاهرود و سمنان واقع در خاور ايران که در آنجا آرامش برقرار است آغاز مي شود امّا نيروهاي شوروي در ساير نواحي ايران تا روشن شدن اوضاع باقي خواهند ماند. در اينجا من ناگزير هستم يک نکته ي اساسي را تذکر بدهم و آن اين است که ما تخليه ي ايران را يک مسئله ي حل شده و مقطوع مي دانيم زيرا تکليف آن به موجب فصل پنجم پيمان اتحاد سه جانبه معين شده و اين فصل صراحت دارد به اينکه پس از متارکه جنگ دول متحده در مدتي که زياد از شش ماه نباشد، قواي خود را از خاک ايران بيرون خواهند برد ( صحيح است ). بنابراين مطابق اين پيمان بايستي در دوم مارس در خاک ايران يک نفر سرباز بيگانه نباشد ( صحيح است ). عنوان کردن آغاز تخليه از روز دوم مارس آن هم نسبت به قسمتي از خاک ايران به هيچ وجه با اين تعهد قطعي دولت شوروي مطابقت ندارد. ( صحيح است ).
وقتي که مي گوييم ما تخليه ايران را يک مسئله ي مقطوع مي دانيم، مراد ما اين است که ما راجع به اين مسئله ديگر به هيچ وجه حاضر به گفتگو و مباحثه نيستيم و از اجراي اين تعهد قطعي دولت همسايه و متفق خود که براي حاکميت ما کمال اهميت را دارد نمي توانيم صرف نظر کنيم. گمان مي کنم تمام آقايان با من هم عقيده هستند ( صحيح است ) که رئيس دولت و همراهان او براي حلّ مسائل ديگري به مسکو بايد رفته باشند ( صحيح است ) و اگر در مذاکرات خود سخني از تخليه به ميان آمده باشد، تکليفي جز تأکيد در اجراي اين تعهد نداشته ( صحيح است ) و اختياري در مذاکره راجع به تمديد مدت يا تبعيض برخلاف پيمان مصوب مجلس شوراي ملّي ندارند ( صحيح است ). در همين حال نمي توانيم از تذکر اين نکته خودداري کنيم که از روز 25 فوريه يعني روزي که دولت شوروي اين تصميم را به آقاي قوام نخست وزير ابلاغ کرده، تاکنون هشت روز مي گذرد و من نمي دانم چرا ايشان فوراً توسط قائم مقام خود مجلس شوراي ملّي را مطلع ننموده در صورتي که مي دانيم تمام ملّت ايران نگران تخليه ي خاک کشور است. ما انتظار داشتيم که اين دولت با توجه به اينکه از عمر مجلس شوراي ملّي چند روز بيشتر باقي نمانده، در مطلع کردن نمايندگان ملّت عجله مي کردند نه اينکه يک چنين اطلاع مهم را مکتوم بدارند ( صحيح است ) تا بعد از خاتمه ي نمايندگي يک کشور بدون مجلس مواجه با يک چنين عنوانات برخلاف انتظار بشود ( صحيح است ) . دولت بايد متوجه باشد که اين غفلت ها براي کشور گران تمام مي شود و مستلزم مسئوليت بزرگي است. آقايان گمان نمي کنيم هيچ کس در اين مجلس در علاقه به حفظ روابط حسنه با همسايگان و احتراز از هر گونه عملي که سياست خارجي ما را دچار مخاطره کند ترديد داشته باشد ( صحيح است ). همه مي دانند که من ازطرفداراي از اين و و روز ديگر از آن کرده اند نهراسيده ام ( صحيح است ). درعين حال براي جلوگيري از پيشامدهايي که در روابط ما با همسايه ي بزرگ شمالي سوء تأثير نمايد، در طي ماه هاي اخير بيشتر جهاد بليغ نموده ام. نطق هاي من مخصوصاً نطق اخير که چند روز پيش از براي تمايل که اکثريت مجلس شوراي ملّي به نام مقتضيات و براي کمک به اصلاح روابط ايران و شوروي به نخست وزيري آقاي قوام دادند، مهمترين شاهد مدّعاي من است ( صحيح است ). من در طي اين نطق از همکاران محترم خواهش کردم از هرگونه نمايش و عملي که بر وخامت اوضاع حاضر بيفزايد احتراز نمايند ( صحيح است ). اکنون باز عقيده دارم که در اين رويه پايدار بمانيم و از هر مساعدتي که ممکن است به اصلاح اوضاع کمک بنمايد مضايقه نکنيم ( صحيح است ). مع هذا اگر امروز من از اين تصميم دولت دوست و همسايه گله مي کنم، نه اين است که از نظر خود خداي نخواسته عدول کرده ام بلکه براي اين است که تخليه ي ايران براي ما يک مسئله ي حياتي و تمام ملّت از بقاي قواي خارجي در اين کشور ناراضي است ( صحيح است ) و من نمي توانم در يک موضوع که مورد علاقه ي مفرط عموم هموطنان من است ساکت بمانم ( صحيح است ) و ناچار صداي ملّت ايران را که در زير مصائب اين جنگ براي پيروزي متفقين خُرد شده ديگر بُنيه اين ناملايمات را ندارد از پشت اين تريبون طنين انداز نمايم ( صحيح است ). اميدوارم که همسايه ي بزرگ ما که به طرفداري از ملل ضعيفه مباهات مي کند، در اجابت اين مسئول حقه ما بيش از اين تأخير روا ندارد ( صحيح است ). من اطمينان مي دهم که ملّت ايران همواره خواهان دوستي با ملل اتحاد جماهير شوروي است ( صحيح است ). ما ميل داريم حيات و موجوديت خود را تأمين کنيم تا در عمل به اين دوستي بهتر موفق شويم، موجوديت ما بدون امنيت داخلي در خطر است و شکي نيست که امنيت داخلي و روشن شدن اوضاع مادام که خاک ايران از نيروي خارجي تخليه نشود، ميسّر نخواهد بود ( صحيح است ). بنابراين خودداري از تخليه ي قسمتي از ايران به عذر برقرار نبودن آرامش در آنجا تعليق به محال است ( صحيح است ) و ما از همسايه ي بزرگوار خود انتظار چنين طفره را نداريم ( صحيح است ).
در خاتمه انتظار دارم دولت اهميت موقع و نزديکي خاتمه ي مجلس و مضار فترت را در نظر گرفته و رويه ي سکوت را که براي کشور عواقب وخيم خواهد داشت، بيش از اين جايز ندانسته و فوراً مجلس را در جريان بگذارد ( صحيح است ) تا قبل از اينکه فرصت از دست برود مجلس بتواند در اين چند روز تصميمات مفيدي متناسب اوضاع اتخاذ نمايد ( صحيح است ). آيندگان درباره ي ما چه قضاوت خواهند کرد اگر ما روزهاي آخر عمر خود را به سکوت و انتظار بگذرانيم و در پايان آن، کشور را تسليم حوادث بنماييم. مردم از مسافرت هاي نخست وزير که از مدت متعارف تجاوز کرده و خبري از ايشان نرسيده نگران هستند ( صحيح است ). نگراني آنها از خاطره هايي است که در جنگ اخير مسافرت رؤساي کشورهاي کوچک در پايتخت دولت هاي بزرگ دارند ( صحيح است ). من اميدوارم اين نگراني ها موضوع نداشته باشد، ولي چون موقع باريک است و با نزديک بودن موعد اختتام مجلس، شايد ديگر فرصت صحبت کردن نداشته باشيم، ناچار امروز خود را ترجمان احساسات آقايان نمايندگان و هموطنان خود قرار داده و اعلام نمايم ( صحيح است ) که مذاکرات رئيس دولت فقط در حدود قوانين موضوعه و مقررات عهود معتبر است ( صحيح است ) و هر تصميمي که خلاف اين منظور باشد در نظر ملّت ايران کان لم يکن خواهد بود ( صحيح است ).
ايران ناگزير به سازمان ملل متحد شکايت کرد و دعواي آن نخست در مجمع عمومي و سپس در شوراي امنيت بررسي شد. حقانيّت ايران چيزي نبود که مي توانست مورد انکار قرار گيرد اما مسائل روابط بين المللي همواره با ملاک و معيار حق و حقانيّت حلب و فصل نمي شود و نقش کشورهاي بزرگ و قدرتمند به هر نحو در حل آن دخيل است لذا از پيش نظر مساعد نمايندگان دول بزرگ را در پي داشت.
در فصل حاضر قصد شرح و بسط بعدي ماجرا نيست، امّا آنچه اتفاق افتاده بود صرف نظر از اعترافات، اقدام ها و ابتکارات نمايندگان مجلس و دولت، احساسات ديني عامّه ي مردم ايران به ويژه شاعران وطن دوست را به حد اعلي بر ضدّ تجزيه طلبان و دولت روس برانگيخت.

پي‌نوشت‌ها:

1. از اعلاميه ي سه دولت راجع به استقلال و حاکميت ارضي ايران، مورخ اوّل دسامبر 1943، نهم آذرماه 1322.
2. ايدين 24 مهرماه 1322.
3. ايدن. 31 مردادماه 1324.
4. بوين، وزير امورخارجه انگليس، 31 مردادماه 1324.
5. ژوژبيدو، وزير امورخارجه فرانسه، 22 ارديبهشت ماه 1324.
6. سر موريس پترسن، معاون وزارت خارجه امور خارجه انگليس، 21 خردادماه 1322.
7. هودسن، رئيس کل تبليغات و اطلاعات آمريکا در خاورميانه در زمان جنگ.
8. سفير کبير آمريکا در ايران، آذرماه 1322.
9. زهرا شجيعي نمايندگان مجلس شوراي ملّي در 21 دوره ي قانونگذاري، ص 161.
10. مهدي فرخ، خاطرات سياسي فرخ، ص 655.
11. همان منبع، ص 658.
12. همان منبع، ص 675.
13. همان منبع، ص 681.
14. زهرا شجيعي، مجلس شوراي ملي، ص 162.

منبع مقاله :
ذاکرحسين، عبدالرحيم؛ (1379)، ادبيات ايران پيرامون استعمار و نهضت هاي آزادي بخش، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط