چکیده:
در به کار بردن مفاهیم اجتماعی به این نکته نیز باید توجه داشت که همه مفاهیم و واژه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، ریشه در گذشته ای تاریخی دارند و یک مفهوم سیاسی یا اجتماعی - اقتصادی می تواند در جوامع مختلف یا در یک جامعه معین در دوره های مختلف تاریخی، محتوای طبقاتی و فرهنگی خاص و معنای اجتماعی متفاوت داشته باشد.
تعداد کلمات: 1065 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
در به کار بردن مفاهیم اجتماعی به این نکته نیز باید توجه داشت که همه مفاهیم و واژه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، ریشه در گذشته ای تاریخی دارند و یک مفهوم سیاسی یا اجتماعی - اقتصادی می تواند در جوامع مختلف یا در یک جامعه معین در دوره های مختلف تاریخی، محتوای طبقاتی و فرهنگی خاص و معنای اجتماعی متفاوت داشته باشد.
تعداد کلمات: 1065 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: شاپور رواسانی
تبادل نظر و گفتگو درباره مسائل و مفاهیم اجتماعی زمانی می تواند علمی و برای جامعه مفید باشد که شرکت کنندگان در بحث و بررسی، مراد و مقصود خود را از مفاهیمی که به کار می برند با نهایت دقت و روشنی بیان کنند و محتوای اجتماعی آن را معین و مشخص سازند. کلی گویی و عدم توجه به محتوای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مفاهیم اجتماعی و ربط آن به مسئله طبقات و ساختار طبقاتی در سرزمین و جامعه معین در دوره معین، نه فقط کاری غیر علمی است، بلکه می تواند موجب بروز یک سلسله مشکلات اجتماعی گردد.
در به کار بردن مفاهیم اجتماعی به این نکته نیز باید توجه داشت که همه مفاهیم و واژه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، ریشه در گذشته ای تاریخی دارند و یک مفهوم سیاسی یا اجتماعی - اقتصادی می تواند در جوامع مختلف یا در یک جامعه معین در دوره های مختلف تاریخی، محتوای طبقاتی و فرهنگی خاص و معنای اجتماعی متفاوت داشته باشد.
نکته دیگری که توجه به آن در بررسی مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جوامع مستعمراتی اهمیت تعیین کننده دارد، این است که ساختار طبقاتی این جوامع (بر اثر سلطه کلنیالیسم و استعمار سرمایه داری در همه زمینه ها دارای تفاوتهای اساسی با ساختار طبقاتی جوامع سرمایه داری است و بدین سبب محتوای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مفاهیم اجتماعی که به کار می رود نمی تواند با محتوای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همان واژه یا مفهوم در جوامع سرمایه داری یکسان باشد. به نظر می آید مشکل اصلی بسیاری از افراد و سازمانهایی که در جوامع مستعمراتی درباره مفاهیم «دولت»، «ملت»، «جامعه مدنی»، «طبقه»، «ملی»، «ملت گرایی» و... سخن می گویند و تحلیل ارائه می دهند، عدم توجه به نکات فوق باشد؛ زیرا در بسیاری از گفته ها و نوشته های رهبران سیاسی و اجتماعی جوامع مستعمراتی، کار از کلی گویی و به کار بردن کلمات و جملات ادیبانه و خوش آهنگ تجاوز نمی کند و به شنوندگان و خوانندگان چیزی جز یک حباب خوش رنگ و زیبا تحویل داده نمی شود.
مفهوم ناسیونالیسم در جوامع اروپای غربی، بر اثر تحولات اقتصادی و تغییر ساختار طبقاتی در سایه رشد شیوه تولید سرمایه داری، کلنیالیسم و سرمایه داری استعماری دچار تحولات فراوان شد. این تحول امروزه نیز تحت شرایط مرحله جدید سرمایه داری استعماری که به نام «جهانی شدن» معرفی می شود ادامه دارد.
در اواخر دوره فئودالیسم در اروپای غربی و اوایل رشد سرمایه داری در این منطقه، ناسیونالیسم در این جوامع دارای محتوای اجتماعی دمکراتیک بود، چون هنوز طبقات متخاصم سرمایه داران و کارگران در این جوامع که در مراحل آغازین رشد صنعتی قرار داشتند نضج و قدرتی نیافته بودند.
نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که پیدایش و رشد ناسیونالیسم در جوامع سرمایه داری را نمی توان از تاریخ، چگونگی پیدایش و رشد دمکراسی سرمایه داری در این جوامع جدا نمود، زیرا این هر دو ایدئولوژی و مفهوم اجتماعی در رابطه مستقیم با رشد شیوه تولید سرمایه داری و از نظر محتوای اجتماعی و طبقاتی در رابطه با یکدیگر قرار داشتند و دارند).
در به کار بردن مفاهیم اجتماعی به این نکته نیز باید توجه داشت که همه مفاهیم و واژه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، ریشه در گذشته ای تاریخی دارند و یک مفهوم سیاسی یا اجتماعی - اقتصادی می تواند در جوامع مختلف یا در یک جامعه معین در دوره های مختلف تاریخی، محتوای طبقاتی و فرهنگی خاص و معنای اجتماعی متفاوت داشته باشد.
نکته دیگری که توجه به آن در بررسی مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جوامع مستعمراتی اهمیت تعیین کننده دارد، این است که ساختار طبقاتی این جوامع (بر اثر سلطه کلنیالیسم و استعمار سرمایه داری در همه زمینه ها دارای تفاوتهای اساسی با ساختار طبقاتی جوامع سرمایه داری است و بدین سبب محتوای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مفاهیم اجتماعی که به کار می رود نمی تواند با محتوای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همان واژه یا مفهوم در جوامع سرمایه داری یکسان باشد. به نظر می آید مشکل اصلی بسیاری از افراد و سازمانهایی که در جوامع مستعمراتی درباره مفاهیم «دولت»، «ملت»، «جامعه مدنی»، «طبقه»، «ملی»، «ملت گرایی» و... سخن می گویند و تحلیل ارائه می دهند، عدم توجه به نکات فوق باشد؛ زیرا در بسیاری از گفته ها و نوشته های رهبران سیاسی و اجتماعی جوامع مستعمراتی، کار از کلی گویی و به کار بردن کلمات و جملات ادیبانه و خوش آهنگ تجاوز نمی کند و به شنوندگان و خوانندگان چیزی جز یک حباب خوش رنگ و زیبا تحویل داده نمی شود.
مفهوم ناسیونالیسم در جوامع اروپای غربی، بر اثر تحولات اقتصادی و تغییر ساختار طبقاتی در سایه رشد شیوه تولید سرمایه داری، کلنیالیسم و سرمایه داری استعماری دچار تحولات فراوان شد. این تحول امروزه نیز تحت شرایط مرحله جدید سرمایه داری استعماری که به نام «جهانی شدن» معرفی می شود ادامه دارد.
در اواخر دوره فئودالیسم در اروپای غربی و اوایل رشد سرمایه داری در این منطقه، ناسیونالیسم در این جوامع دارای محتوای اجتماعی دمکراتیک بود، چون هنوز طبقات متخاصم سرمایه داران و کارگران در این جوامع که در مراحل آغازین رشد صنعتی قرار داشتند نضج و قدرتی نیافته بودند.
نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که پیدایش و رشد ناسیونالیسم در جوامع سرمایه داری را نمی توان از تاریخ، چگونگی پیدایش و رشد دمکراسی سرمایه داری در این جوامع جدا نمود، زیرا این هر دو ایدئولوژی و مفهوم اجتماعی در رابطه مستقیم با رشد شیوه تولید سرمایه داری و از نظر محتوای اجتماعی و طبقاتی در رابطه با یکدیگر قرار داشتند و دارند).
بیشتر بخوانید : اقتصاد مقاومتی در برابر تحریم اقتصادی
در جریان تشکیل ملت و دول ملی در بستر رشد اولیه و ابتدایی شیوه تولید سرمایه داری، ناسیونالیسم (ملت گرایی) در جوامع اروپای غربی، جنبشی بود برای لغو نظام فئودالی و به دست آوردن حقوق سیاسی و اجتماعی دمکراتیک در برابر سلطنت و کلیسا و جنبه عام داشت.
طبقات و اقشار مختلف مردم، دهقانان و زحمتکشان محروم شهری برای رهایی از غارت و مظالم نظام فئودالی و برای بدست آوردن و دفاع از حق حیات و طبقات و اقشار شهری متمکن و سرمایه داران کوچک برای دستیابی به امکانات سیاسی، حقوقی و اقتصادی به منظور تسهیل حرکت سرمایه و رشد سرمایه داری در این جنبش شرکت داشتند.
مفهوم ناسیونالیسم در جوامع اروپای غربی، بر اثر تحولات اقتصادی و تغییر ساختار طبقاتی در سایه رشد شیوه تولید سرمایه داری، کلنیالیسم و سرمایه داری استعماری دچار تحولات فراوان شد. این تحول امروزه نیز تحت شرایط مرحله جدید سرمایه داری استعماری که به نام «جهانی شدن» معرفی می شود ادامه دارد.
در اواخر دوره فئودالیسم در اروپای غربی و اوایل رشد سرمایه داری در این منطقه، ناسیونالیسم در این جوامع دارای محتوای اجتماعی دمکراتیک بود، چون هنوز طبقات متخاصم سرمایه داران و کارگران در این جوامع که در مراحل آغازین رشد صنعتی قرار داشتند نضج و قدرتی نیافته بودند.
ناسیونالیسم مبتنی بر فرضیه های نژادی - چه در جوامع سرمایه داری و چه در مستعمرات - برای توجیه خود بر فرضیه های نادرست و مردود در علوم طبیعی و جامعه شناسی و جعل تاریخ کشور و جهان استوار گردیده است. در قرون اخیر، طبقات خاکم کشورهای سرمایه داری استعماری توانسته اند با سهیم کردن بخش بزرگی از مردمان این جوامع و در مرحله اول روشنفکران و محافل دانشگاهی و کارگران، با رعایت اصل مشارکت در غارت استعماری، زمینه را برای پذیرش ناسیونالیسم نژادی و گنجاندن آن در بافت فرهنگی و سیاسی جامعه فراهم نمایند و در این کار در جوامع خود موفق هم بوده و هستند.
در جوامع مستعمراتی که در آنها اقلیت حاکم (طبقه وابسته به استعمار) و اکثریت زحمتکشان تهیدست) در مقابل هم قرار دارند، ناسیونالیسم (ملت گرایی) نیز بر حسب محتوای طبقاتی و آگاهیهای سیاسی و اجتماعی به صورت دو ایدئولوژی کاملا متضاد و متخاصم مطرح است.
ناسیونالیسم طبقات حاکم بر فرضیه های مردود نژادی، نفی وجود طبقات اجتماعی از نظراقتصادی، ادامۂ غارت و استثمار زحمتکشان در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی متکی است. این طبقه از نظر اقتصادی و فرهنگی بخشی از استعمار سرمایه داری است و بر حسب شرایط محلی، «خصومت نژادی» به اشکال مختلف در میان اقوام و گروههای انسانی همان جامعه مستعمراتی یا سرزمینهای همجوار تبلیغ می شود و سخن گفتن از «سرزمین بزرگ» و تجلیل و تقدیس از «شاهان و فاتحان» و «اصالت نژادی» خود و تحقیر اقوام و گروههای انسانی دیگر که گویا از «نژادی» پست ترند، موضوع اصلی ادبیات سیاسی و تبلیغات فرهنگی را تشکیل می دهد.
تلاش در راه تحریف تاریخ، پنهان کردن واقعیات تاریخی، افکار وجود نهضتهای عدالت خواهانه و ضد ستم و جنگ طبقاتی و سرازیر کردن سیل تهمت و افترا و نسبتهای زشت اخلاقی به سران و رهبران نهضتهای مردمی در طول تاریخ از دوران باستان تا عصر حاضر، استراتژی سیاسی و فرهنگی طبقه وابسته به استعمار در جوامع مستعمراتی برای توجیه ناسیونالیسم (ملت گرایی) نژادی است و طبقه مذکور در این زمینه از همکاری و حمایت دانشمندان» و «مورخان» جوامع سرمایه داری استعماری نیز برخوردار است.
در پاره ای از جوامع مستعمراتی، با بخش کوچکی از جامعه که خود را سرمایه دار ملی مینامد نیز سر و کار داریم. در ملت گرایی سرمایه داری ملی، تکیه کلام و تبلیغ بیش از آنکه در مورد مسائل نژادی باشد درباره مسائل اقتصادی است.
ادامه دارد..
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
طبقات و اقشار مختلف مردم، دهقانان و زحمتکشان محروم شهری برای رهایی از غارت و مظالم نظام فئودالی و برای بدست آوردن و دفاع از حق حیات و طبقات و اقشار شهری متمکن و سرمایه داران کوچک برای دستیابی به امکانات سیاسی، حقوقی و اقتصادی به منظور تسهیل حرکت سرمایه و رشد سرمایه داری در این جنبش شرکت داشتند.
مفهوم ناسیونالیسم در جوامع اروپای غربی، بر اثر تحولات اقتصادی و تغییر ساختار طبقاتی در سایه رشد شیوه تولید سرمایه داری، کلنیالیسم و سرمایه داری استعماری دچار تحولات فراوان شد. این تحول امروزه نیز تحت شرایط مرحله جدید سرمایه داری استعماری که به نام «جهانی شدن» معرفی می شود ادامه دارد.
در اواخر دوره فئودالیسم در اروپای غربی و اوایل رشد سرمایه داری در این منطقه، ناسیونالیسم در این جوامع دارای محتوای اجتماعی دمکراتیک بود، چون هنوز طبقات متخاصم سرمایه داران و کارگران در این جوامع که در مراحل آغازین رشد صنعتی قرار داشتند نضج و قدرتی نیافته بودند.
ناسیونالیسم مبتنی بر فرضیه های نژادی - چه در جوامع سرمایه داری و چه در مستعمرات - برای توجیه خود بر فرضیه های نادرست و مردود در علوم طبیعی و جامعه شناسی و جعل تاریخ کشور و جهان استوار گردیده است. در قرون اخیر، طبقات خاکم کشورهای سرمایه داری استعماری توانسته اند با سهیم کردن بخش بزرگی از مردمان این جوامع و در مرحله اول روشنفکران و محافل دانشگاهی و کارگران، با رعایت اصل مشارکت در غارت استعماری، زمینه را برای پذیرش ناسیونالیسم نژادی و گنجاندن آن در بافت فرهنگی و سیاسی جامعه فراهم نمایند و در این کار در جوامع خود موفق هم بوده و هستند.
در جوامع مستعمراتی که در آنها اقلیت حاکم (طبقه وابسته به استعمار) و اکثریت زحمتکشان تهیدست) در مقابل هم قرار دارند، ناسیونالیسم (ملت گرایی) نیز بر حسب محتوای طبقاتی و آگاهیهای سیاسی و اجتماعی به صورت دو ایدئولوژی کاملا متضاد و متخاصم مطرح است.
ناسیونالیسم طبقات حاکم بر فرضیه های مردود نژادی، نفی وجود طبقات اجتماعی از نظراقتصادی، ادامۂ غارت و استثمار زحمتکشان در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی متکی است. این طبقه از نظر اقتصادی و فرهنگی بخشی از استعمار سرمایه داری است و بر حسب شرایط محلی، «خصومت نژادی» به اشکال مختلف در میان اقوام و گروههای انسانی همان جامعه مستعمراتی یا سرزمینهای همجوار تبلیغ می شود و سخن گفتن از «سرزمین بزرگ» و تجلیل و تقدیس از «شاهان و فاتحان» و «اصالت نژادی» خود و تحقیر اقوام و گروههای انسانی دیگر که گویا از «نژادی» پست ترند، موضوع اصلی ادبیات سیاسی و تبلیغات فرهنگی را تشکیل می دهد.
تلاش در راه تحریف تاریخ، پنهان کردن واقعیات تاریخی، افکار وجود نهضتهای عدالت خواهانه و ضد ستم و جنگ طبقاتی و سرازیر کردن سیل تهمت و افترا و نسبتهای زشت اخلاقی به سران و رهبران نهضتهای مردمی در طول تاریخ از دوران باستان تا عصر حاضر، استراتژی سیاسی و فرهنگی طبقه وابسته به استعمار در جوامع مستعمراتی برای توجیه ناسیونالیسم (ملت گرایی) نژادی است و طبقه مذکور در این زمینه از همکاری و حمایت دانشمندان» و «مورخان» جوامع سرمایه داری استعماری نیز برخوردار است.
در پاره ای از جوامع مستعمراتی، با بخش کوچکی از جامعه که خود را سرمایه دار ملی مینامد نیز سر و کار داریم. در ملت گرایی سرمایه داری ملی، تکیه کلام و تبلیغ بیش از آنکه در مورد مسائل نژادی باشد درباره مسائل اقتصادی است.
ادامه دارد..
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
بیشتر بخوانید :
جامعه شناسی،انسان شناسی،مردم شناسی
آغاز مردم شناسی
انسان شناسی و کارکردگرایی